کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران برای بستن”پیوند اخوت” با دولت و کارفرما ایجاد شد

کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران برای بستن”پیوند اخوت” با دولت و کارفرما ایجاد شد

( چند کلمه به بهانه سخنان غلامرضا خادمی زاده، رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران)


 غلامرضا خادمی زاده،”رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران”، اخیرا “از وابستگی برخی نهادهای کارگری به دولت و عدم انجام وظایف صنفی‌شان” انتقاد کرده است! غلامرضا خادمی‌زاده در این گفتگو با ایلنا  از” حفظ استقلال نهادهای کارگری”، اینکه، “برخی تشکل‌های کارگری با دولت و وزارت کار و… پیوند اخوت بستند” ناخرسند است. ایشان البته فراموش نکرده اند که “قانون” را یاد آور شوند و آنرا چهار چوب مناسب برای”پیگیری مطالبات به حق کارگران” به کارگران گوشزد کنند. گویا” تعریف و تمجید از عملکرد مجریان قانون ” از جانب تشکل های کارگری مورد نظر ایشان، که اتفاقا بر اساس همان قانونکارگران به بند کشیده شده اند، به”زیان کارگران” تمام میشود.

رئیس که هم خود و هم کانون عالی اش ساخت همین دولتی است که امروز غلامرضا خادمی زاده نگران “پیونداخوت” بستن “تشکلهای کارگری” متشکل در انجمنهای صنفی تحت ریاست خود با آن است، قابل فهم نیست که چه شده که امروز رابطه داشتن با دولتشان مورد انتقاد است؟ همه میدانند “ایجاد کانون عالی صنفی کارگران” بر بستر سرکوب سه دهه طبقه کارگر ایران در ادامه و با همکاری شوراهای اسلامی ضد کارگری و به هدف ممانعت از تشکل یابی واقعی طبقه کارگر در ایران ایجاد شده است. آیا بی خاصیت کردن مبارزه کارگر و هر تلاشی ولو “صنفی” در چنین ظرفی آنچنان زشت و غیر قابل تحمل شده است که حتی معماران خودآن را نیزبه انتقاد کشانده است؟

 آقای رئیس کانون! کارگران ایران در ابعاد میلیونی به سیه روزی و فقر مطلق کشانده  شدهاند، فعالین کارگری را در زندانها به بند کشیده اند، هر روز هزارها کارگر را بیکار میکنند، دهها هزار کارگر حقوق معوقه ماها و سالهای خود را نگرفته اند، هر نوع تشکل و اعتراض و اعتصابی را ممنوع و به خون میکشند، شما و کانون  قلابی کارگریتان کجا تشریف داشتید و دارید؟ آیا جز بستن دست کارگران در انجمنهای صنفی تان و تحویل دادن آنها به دولت و کارفرما و التزام گرفتن از آنها که به قانون اساسیتان متعهد شوند و کاری به کار سیاسی نداشته باشند، و این که نگذارند میحط کار “سیاسی شود”و با کارفرما و دولت همکاری کنند وظیفه دیگری داشته و دارید؟ مگر ممکن است در چنین تشکلهای دولتی و زرد متشکل شد و با دولت و وزارت کار و مجریان قانون در افتاد؟آن کانونی که شما کارگران را به آن و قوانینش ارجاع میدهید تماما ضد کارگری و اساسا به هدف “پیوند اخوت” با دولت و کافرما و قانون ضد کارگری جمهوری اسلامی تهیه و به بخشی از کارگران تحمیل شده است. بند به بند آئین نامه کانون شما  با دقت و کارشناسانه در ضدیت تمام عیار با کارگر و منافع طبقاتی و اتحاد آن تهیه و تنظیم شده است. هیچ حق و حقوق کارگری و هیچ امکانی برای برخورداری کارگر از حرمت انسانی خود و تلاش برای مبارزه با دولت، کارفرما، فقر، سرکوب و غیره در آن یافت نمیشود و مجاز دانسته نشده است. کانون عالی در کنار خانه کارگر و شوراهای اسلامی ظرفی  برای خنثی کردن اعتراض کارگر به شرایط  نابرابر و ظالمانه کار و سوپاپ اطمینانی برای مقابله نکردن با آن جهنمی است که جمهوری اسلامی و کارفرما و کلیت مناسبات افسارگسیخته بورژوازی ایران به طبقه کارگر ایران تحمیل کرده است.

در مواردیکه با سود جستن از “انجمن صنفی”در این و آن مرکز تحرک و اعتراضی صورت میگیرد و از چنین موقعیتی که خود دولت و بورژوازی به وجود آورده میتوان به نفع خود سود جست، حرفی زد، اقدامیرا انجام داد، چند کارگر را دور هم جمع کرد حتما مفید است، اما چنین موقعیت و “دستاوردی” برای طبقه ای که نیاز به رهائی خود و جامعه از چنگ نظام فاسد سرمایه داری دارد، با  تشکلهای توده ای که به قدرت و اتحاد آگاهانه خود متکی است و ابزار اتحاد و توان طبقاتی طبقه کارگر در مقابل بورژوازی است و خواسته و مطالبات کارگران را به دولت تحمیل میکند هیچ سنخیتی ندارد. هر درجه ای از تحرک جدی از جمله “صنفی” که در این بستر نیز دیده شده است اساسا فرا قانونی و نشانه  ابتکار و رادیکالیسم درون طبقه است و فشارهایی که بر سر خود  حس میکند و ناچارا در تقابل با مرزهای تعین شده بر مبنای آئین نامه های  ضد کارگری چنین کانون و انجمن های است که تاب  برنمی آورند و از خود عکس العمل نشان میدهند.  بیشتر این  تجربه ها هم به قفل کردن در انجمن یا به زندان و تعقیب و فشار و پیگرد  منجر شده است.این نوع تشکل ظرف کار “قانونی و علنی” برای کارگر معترض نیست! ظرف اتحاد کارگری نیست!، ظرف خود آگاهی و ایفاه نقش پیشرو در جامعه نیست! ظرف حتی مبارزه “صنفی” هم نیست! ظرف به انقیاد کشاندن کارگر و دور کردن آن از مبارزه جدی اقتصادی و سیاسی و دفاع از موجودیت طبقاتی خود است!

آنهای که این  نوع تشکل دست ساخت دولتی را به عنوان تشکل کارگری به رسمیت میشناسند، کارگران را به پیوستن به آن دعوت میکنند یا نا آگاهند یا دوستان دروغین طبقه کارگرند. سنت ضد کارگری و بورژوائی حزب توده و دوم خردادی، جریانات رفرمیست، جریانات ضد تشکل یابی رادیکال و مستقل از دولت و ضد شوراهای کارگری و مدافعین”قانون” و “اصلاحات” و دست نبردن به عمل انقلابی علیه سرمایه، کارفرما و دولتهای بورژوایشان هستند که میتوانند کانون عالی انجمنهای صنفی را ظرف مبارزه و تشکل کارگری بدانند. هیچ کمونیست و کارگر مبارزی نمی تواند به این ابزارهای دولتی ، کنترل شده و متکی به قانون اساسی جمهوری اسلامی دلخوش کند.

تشکلهای زرد که دولت همواره برای کارگر ایجاد و تحمیل کرده است، توجه  بخشی از جریانات و فعالین “کارگری” را هم به خود جلب کرده است، از شوراهای اسلامی تا خانه کارگر و سالهای اخیر این کانون و انجمن های صنفی کارگران. اما ماحصل همه این توجه ها کمک به بورژوازی و جمهوری اسلامی و طرحهای ضد کارگری آنها و به زیان  جدی خود آگاهی و تلاش برای ایجاد سازمان و تشکل طبیعی کارگران از جمله مجمع عمومی و شوراها  تمام شده است. این سیاستهای ضد کمونیستی- کارگری در سالیان اخیر حتی در صفوف  پاره ای از احزاب چپ اپوزسیون از جمله در بخشی از حزب ما و جنبش ما  نیز که سی سال است علیه تشکلهای دولتی مبارزه میکند و بر ایجاد تشکل توده ای کارگری از جمله مجمع عمومی و شوراها پای فشرده است سر باز کرد. تازه ترین نمونه این تمایل و گرایش راست محفل و گرایش کوچکی است که چند ماه پیش ناچارا مجبور شدند حزب ما را ترک کنند  و اکنون به شکل بارزتری همین گرایش را دارند ادامه میدهند. با داستان “واقعبینی”،”شوراها ایدئولوژیک است”،”دو قطبی شورا و سندیکا مردود است” شروع کردند و به اینجا رسیدند که اسد گلچینی از حامیان  همین خط انحلال طلبکوروش مدرسی اخیرا ضمن فراخوان به تعطیلی کشاندن پاره ای نهاد و تشکلهای مانند اتحادیه آزاد و کمیته هماهنگی… پرچم دفاع از چنین انجمنهای زرد دولتی بر افراشته اند ونوشته است:“…انجمن های صنفی کارگران را دولت بعنوان تشکل کارگران برسمیت شناخته است و هر جا کارگران میتوانند و امکان این را دارند میتوانند و مهم است به تشکیل آنها مبادرت کنند. در همه رشته هایی همچون کارگران ساختمانی ، کارگاه های شهرک های صنعتی، خبازی ها و … ایجاد این انجمن ها ممکن و مفید است. بخشهای دیگر جامعه از دانشجو تا کارکنان دیگر از چنین امکانی در مقاطع مختلف بدرستی استفاده کرده اند و توانسته اند از این طریق مسیر خود را بروند”.

 از نظر من همه این سیاستها و طڕحها مردود ، راست و ضد کارگری و یکی از مشکلات عمده سر راه طبقه کارگر ایران در امر تشکل یابی است. نه انتقاد رئیس کانون و نگرانی ایشان از”پیوند اخوت” با دولت واقعی، جدی و از زاویه منفعت کارگر است نه  اهداف و کلیت موجودیت “کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران” ربطی به منافع، تشکل، اتحاد و مبارزه طبقاتی طبقه کارگر دارد.  ادامه زندگی در چنین ظرفهایی خودکشی تدریجی کارگرانی است که در آن خود را اسیر کرده اند.کانون  عالی انجمنهای صنفی و دیگر انجمنهای دربرگیرنده بر اساس آئین نامه ای سروسامان گرفته که مورد تائید دولت و حتی “انجمن عالی صنفی کارفرماها” نیز هست. محتوا ی توخالی و مقررات بی ربط به کارگر در قالب”آئین نامه” به این شکل تصویب ، اعلام و به امضا ریاست جمهوری دولت ضد کارگری جمهوری اسلامی هم رسیده است:

آئین نامه چگونگی تشکیل ، حدود وظائف و اختیارات و چگونگی عملکرد انجمنهای صنفی و کانونهای مربوطه

موضوع تبصره (۵) ماده «۱۳۱» قانون کارجمهوری اسلامی ایران به شماره ۱۷۶۴۷۷/ت ۳۷۲۹۲ ک مورخ ۱۳۸۹/۸/۸
بسمه تعالی

با صلوات بر محمد و آل محمد

وزارت کار و امور اجتماعی


این تصویبنامه در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۳ به تایید مقام محترم ریاست جمهوری رسیده است.

 محمد رضا رحیمی

معاون اول رئیس جمهور”

کارگران! این آئین نامه ضد کارگری را پاره کنید! به انجمنها و تشکلهای دولتی دل خوش نکنید و آنرا ابزار خود ندانید! مجمع عمومی و شوراهای کارگری خود را مستقل از دولت  ایجاد کنید و حول آن متحد شوید!

زنده باد مجمع عمومی! زنده باد شوراهای کارگری!

١٧ مرداد ١٣٩١

٧-٨-٢٠١٢
http://www.hekmatist.org