شکنجه آزادی بیان

ماجرای شاهین نجفی یکی از غتی ترین اتفاقات سال‌های اخیر مربوط به ایران است. طبعأ شباهت و نزدیکی آن به قضیه رشدی از چشم هیچ‌کس پنهان نماند. اما، از آن جایی که مستقیمأ به ایرانیان مربوط می‌شد و بویژه در یک شرایط متفاوت سیاسی اتفاق افتاد، تأثیری بسیار بیشتر و دیرپاتر گذاشت.
وجهی مهم از تفاوت در شرایط سیاسی این است که شمار قابل ملاحظه های از مسلمین مصلح و سبز به خارج، اروپا و آمریکا، آمده‌اند ومستقیمأ رو در روی اپوزیسیونی رادیکال و کمونیست قرار گرفته اند. امثال سروش و گنجی و افشاری و غیره که در ایران احساس قهرمانی می‌کردند و مفتخر بودند از این که پرچم آزادی را بلند کرده اند، عیار دفاع شان از آزادی را نشان دادند. فکر می‌کردند که با دانشجویان جوان و طلبه های قم طرف هستند و شروع کردند به افاضه فروشی و درس دمکراسی دادن. اما، آزادی بیان کمونیست‌ها برایشان تبدیل به شکنجه روانی شده است.

این‌ها البته احتمالأ وارد دوره ای از دپرسیون شده‌اند یا خواهند شد.

«در خارج ایران، که مخالفین را دار نمی زنند در قلمرو سیاست و فرهنگ، کمونیست‌ها وچپ ها هستند که نیروی اصلی اعتراض و فعالیت‌های پیشروهستند. »
به منون زیر مراجعه شود، ۲ صفحه