پاسخی به حبیب بکتاش در رابطه با آزادی بیان

حبیب بکتاش در مقاله اخیر خود تحت عنوان “تناقض در مارکس نیست – تناقض در آقای صالحی نیاست “ به انتقاد از رفیق سعید صالحی نیا درباره دیدگاه او از “آزادی بی‌ قید و شرط بیان” پرداخته، و ایرادهای “لیبرالی” او را برشمرده است.

او در این مقاله خود، و نیز در مقاله پیشین خود با عنوان “درک لیبرالی و بورژوائی آقای سعید صالحی نیا از مقوله آزادی”،تلاش در اثبات “لیبرال” بودن و “ضد مارکس” بودن رفیق صالحی نیا کرده است، و نکته اصلی‌ گفت و گوهایش هم اینست که: مارکس معتقد به طبقاتی بودن جامعه بوده، اما سعید صالحی نیا اینطور فکر نمی‌ کند!..

 

شکی‌ نیست که آزادی بیان در جامعه طبقاتی به انواع و اقسام محدود می‌ شود. اما اینجا موضوع بر سر محدودیت ذاتی این پدیده نیست، صحبت از این نیست که در کجا و به چه اشکالی‌آزادی به آن طریقی‌که ما و حزب ما می‌ خواهد، یعنی: “آزادی نه تنها در دایره و مرزهای قانونی، بلکه در تمام جوانب زندگی‌، و آزادی در آن حقی‌ که هر انسانی‌ تنها بواسطه انسان بودن خویش باید از آن بهره ببرد، چه در حیطه بیان و چه از  منابع زیستی‌..” ، بلکه صحبت از نبود هیچ “قانونی”است که آزادی بیان انسانها را از آنها سلب کند!..

 

ما هرگز نخواهیم توانست که در متن یک جامعه طبقاتی، مثل جوامعی که امروز انسان در آن زندگی‌ می‌ کند؛ به آن آزادی واقعی‌ که می‌ خواهیم دست یابیم.. اما آیا این به این معناست که باید با قوانینی هم که آزادی بیان را محدود می‌ کنند مبارزه نکنیم، یا معتقد نباشیم که انسان اگر اراده کند، حتی در متن همین جامعه طبقاتی هم خواهد توانست به سطحی از آزادی برسد که تا کنون نظیرش در تنها عده معدودی از کشورهای پیشرفته سرمایه داری اعمال‌ شده است؟

آیا نمی‌ توان جامعه ایراتصور کرد که در آن قانون این قدرت را ندارد که جلوی آزادی بیان انسانها را از آنها به هیچ طریقی بگیرد؟.. البته که چنین پدیده ای امکانپذیر است، و اصولا بدست آوردن همین حقوق اولیه سلب شده از انسانهاست، که محرک و آغاز کننده تلاشهای فعالین و مبارزین، در مقاطع زمانی‌ گوناگون گشته است!..

من فکر می‌ کنم که حبیب بکتاش نکته ای در تلاشهای سعید صالحی نیا را برای بکرسی نشاندن اینکه آزادی بیان نباید طبقاتی باشد، متوجه نشده است. وقتی‌ که صالحی نیا اشاره به طبقاتی نبودن آزادی بیان می‌ کند، هدفش اینست که آزادی بیان اگرچه در دنیای امروز نفس طبقاتی دارد، اما “نباید اینطور باشد”.

حتی مارکس هم در مقاله خود مربوط به آزادی مطبوعات اشاره به طبقاتی نبودن آزادی کرده بود. او گفته بود که: “برایدفاع از آزادی در هر عرصه ای، و نیز برای درک آن، باید سرشت ذاتی آزادی را بی‌ توجه به مناسبات خارجیشدر نظر گرفت..”

 همانطور که خوانندگان عزیز مشاهده می‌ کنند، مارکس در این جمله خود اشاره به دو نکته مهم کرده است: اولا اینکه آزادی سرشت ذاتی انسانهاست، و هم اینکه: برای “دفاع” کردن از آزادی، باید به آن سرشت ذاتی پرداخت و آنرا “هدف” خویش قرار داد!..

پس بنابر این بیان مارکس، آزادی بیان نباید طبقاتی باشد، و اینکه او بعدا تاکید بر طبقاتی بودن آزادی کرده بود، بنظر من بیشتر جنبه توصیفی از شرایط حال را داشته، تا آنچه که باید باشد و بدست بیاید.

بنابراین هنگامیکه افرادی مثل ما صحبت از غیرطبقاتی بودن پدیده آزادی می‌ کنند، می‌ توان چنین دفاعی از آزادی را بنحوی “لیبرالی” نامید، اما نه آن لیبرالی که در سیاست امروز شناخته شده، نه آن جنبه بورژوایی آن؛ بلکه اینگونه دفاع کردن از آزادی، همانگونه دفاع کردنیست که مارکس هم در بالا به آن اشاره کرده است، یعنییک تئوری مدرن که می‌ خواهد آزادی بیان را از تمام قیدها و حصارهای امروزی بدر بیاورد، و آنرا خارج از قالب طبقاتی بودنش، به کرسی بنشاند.

تئوری کوانتومیکه حبیب بکتاش در مثال خود برای رد کردن نظر رفیق صالحی نیا بکار برده، یک مثال علمی‌ است؛ و هیچکس هم معتقد نیست که اختراع بمب اتم بدلیل “درک اشتباه” از این تئوری بوده؛ بلکه برعکس، دقیقا درک درست این تئوری از زاویه علمی‌ آن، بوده است که نتیجه اش ساخت چیزی بنام بمب اتم شده است؛ اما عنصری که متاسفانه منجر به جنایتهای متعدد انسانی‌ از آن پس گشته، در کنار اصل وجودی جامعه سرمایه داری و طبقاتی؛ فقدان درکی درست و انسانی‌از “کاربرد اصولی و صحیحآن برای منفعت انسان” بوده است. در کنار این مشاهده علمی‌ و اجتماعی، می‌ توان مشاهده تاریخی‌ دیگریرا هم انجام داد و دیدکه در مقاطع زمانی‌ هم افرادی بدلیل درک نادرست خود از از کاربرد اصولیتئوری “طبقاتی بودن آزادی” ؛ متاسفانه کارهای غیر انسانی‌ زیادی انجام داده ا‌ند.

بهمین دلیل است که برای پیشگیری از تکرار و وقوع اشتباهاتی از آندست، آنها که امروز در صحبتهای خود اشاره به “طبقاتی بودن آزادی بیان” می‌ کنند، باید فراموش نکنند که همواره یک پسوند هم به جمله خود اضافه کنند، و آن اینکه: “اما باید و می‌ تواند که اینچنین نباشد!”..

منابع دیگر:

“تناقض در مارکس نیست – تناقض در آقای صالحی نیاست“ – حبیب بکتاش:

http://www.rowzane.com/index.php/

vije/177-1391-04-27-18-09-19/10601-1391-05-05-05-56-41

“دیدگاه متضاد چپ سنتی‌ و کمونیزم کارگری در نقد لیبرالیسم” – سعید صالحی نیا:

http://www.rowzane.com/index.php/

vije/177-1391-04-27-18-09-19/10532-1391-04-30-06-05-01

“درک لیبرالی و بورژوائی آقای سعید صالحی نیا از مقوله آزادی” – حبیب بکتاش:

http://www.rowzane.com/index.php/

vije/177-1391-04-27-18-09-19/10519-1391-04-28-05-40-49

“در ستایش مطبوعات آزاد” – کارل مارکس:

http://www.negah1.com/clasic/marx12.htm