تناقض در مارکس نیست – تناقض در آقای صالحی نیاست

آقای صالحی نیا یک کامنت کوتاه دو جمله ای در رد تئوری طبقاتی بودن مقوله آزادی آورده اند که عمق درک نازل ایشان از پایه ای ترین مسائل مربوط به منطق و یا تلاش بیهوده ایشان برای نادرست جلوه دادن یک تئوری درست را نشان میدهد. کامنت او در زیر می آید. او میگوید:

“”تئوری آزادی طبقاتی است” درش تناقض خطرناکی است. نه اینکه در جامعه طبقاتی آزادی محدود نمی شود، خیر! می شود اما آنها که پشت “طبقاتی بودن” آزادی مخفی می شوند ، تئوریسازان “دیکتاتوری بجای پرولتاریا” بوده اند و خواهند بود و جنایتهای گذشته را تکرار خواهند کرد.”

آقای صالحی نیا “تئوری” و “تئوری سازان” را عوضی گرفته است یا قاطی کرده است. تناقض امری هست مربوط به ذات یک مسئله یا یک پدیده یا یک تئوری. آقای صالحی نیا بدوا تایید میکند که “تئوری آزادی طبقاتی است” درست است، بخاطر اینکه او اذعان میکند که “در یک جامعه طبقاتی آزادی محدود میشود”. بنابر این تناقضی در تئوری وجود ندارد که خطرناک باشد یا نباشد. اینکه تئوری سازان با یک تئوری درست چه میکنند امریست مربوط به تئوری سازان و نه تئوری. جای تعجب است که آقای صالحی نیا متوجه این مسئله پیش و پا افتاده علمی و منطقی نیست. شاید به این علت که نمی خواهد متوجه آن باشد. او باید به هر قیمت “طبقاتی بودن مقوله آزادی بیان” را شکست دهد و “لیبرالی بودن” آن را بکرسی بنشاند. اما وقتی واقعیت نشان میدهد که آزادی یک مقوله طبقاتی هست و نه لییبرالی، لیبرال ما دچار تناقض میشود و همچو جملات نادرست و بی معنی را روی کاغذ می آورد.

اینکه آدمکشان از تئوری مکانیک کوانتوم برای ساختن بمب اتم استفاده میکنند و آنرا بر سر زن و بچه و مرد در هیروشیما و ناکازاکی می ریزند دلیل درست بودن یا نبودن تئوری مکانیک کوانتوم نیست و نمی تواند اشاره ای به تناقض در تئوری مکانیک کوانتوم داشته باشد. این طرز تفکر آقای صالحی نیا بیشتر شبیه جنبش لادایت نساجان در انگلستان در اوایل قرن نوزدهم می ماند که ریشه دستمزدهای پایین و بیکاری و فلاکت خود را در ماشین و تکنولوژی می دیدند و بجای مبارزه با نظام سرمایه داری ماشین ها را میشکستند. آقای صالحی نیا در جدال خود علیه مارکس و علیه طبقاتی بودن مقوله آزادی یک جهش کوانتومی به قرن نوزدهم کرده اند.

نکته اینجاست که لادایتها از سر نفهمیدن دینامیک تحولات اجتماعی سوراخ دعا را گم کرده بودند و بجای مبارزه با نظام طبقاتی به ماشینها حمله میکردند، اما بعید است که گم کردن سوراخ دعا از طرف آقای صالحی نیا از سر نفهمیدن باشد (شاید هم از سر نفهمیدن است؟! امیدوارم اینطور باشد.). آقای صالحی نیا مصمم است یکی از پایه ای ترین تئوریهای مارکس را رد کرده و تئوری لیبرالی از مفهوم و مقوله آزادی بیان را به کرسی بنشاند. تناقض و گم کردن سوراخ دعای آقای صالحی نیا از این سر است.

مقوله آزادی بیان مثل هر مقوله سیاسی و اجتماعی دیگر طبقاتیست.  در یک جامعه طبقاتی تمام امور مربوط به زندگی انسان ( و حتی امور مربوط به زندگی حیوانات و گیاهان و مسائل محیطی) طبقاتی هستند، به این معنی که در سطح فردی به کیف پول فرد بستگی دارند و در سطح جمعی و اجتماعی به دولت و ساختار اقتصادی بستگی دارند. این از اولیه ترین و پایه ای ترین بحثهای کمونیسم است. این درک و دیدگاه بورژوائی و لیبرالی هست که مسائل مربوط به انسان (از آزادی تا مذهب تا ناسیونالیسم تا دولت) را بعنوان مسائل عامه و مجزا از طبقات به تصویر میکشند. آقای صالحی نیا بدنبال فروختن این تصویر بورژوائی و لیبرالی زیر پوشش کمونیسم کارگری هست. تناقض از این جا ریشه میگیرد. تناقض از آنجا ریشه میگیرد که آقای صالحی نیا در صدد است گنجشک را رنگ آمیزی بکند و بجای بلبل بفروشد.

من در مقاله دیگری دیدگاه بورژوائی و لیبرالی آقای صالحی نیا را در رابطه با مقوله آزادی بیان نشان داده ام که لینک آن را در زیر می آورم:

http://www.azadi-b.com/J/2012/07/post_518.html