آیا “آزادی کمونیستها” معیار آزادی بیان جامعه است؟

سوالی از سوی یک نو آموز

مقدمه:

چند روزی میشود که از خواندن جملهٔ فوق, در یکی‌ از مقالات سایت روزنه, شوکه شده ام: نادر بکتاش می گوید: “آزادی کمونیست‌ها معیار آزادی بیان و آزادی جامعه و سیاست است “.

امروز مصمّم شدم که چندین سطری در مورد افکارم که همچون جمله‌ای به نظر بی‌ آزار، مغشوشش کرده، بنویسم. من خواننده ی جدید سایت روزنه هستم و تلاشم بر این است، که بتوانم از نوشته‌های این سایت بیاموزم و در عین حال نظراتم را و تجاربم را با خوانندگان این سایت در میان بگذارم چرا که از این طریق میتوانم به عنوان یک ایرانی ، سهمم را در ارتقاع چنبش آزادیخواهی ایفا خواهم کرد.

اعتقاد من اینست که دنبال کردن سایت روزنه که نویسندگانش از فعالین کمونیزم کارگری هستند می تواند در انتخاب نهائی سیاسی من دخیل باشد.

قدر مسلم، من تنها خواننده‌ی نو پای این سایت نیستم. همچون من‌ها در آن بیرون ,زیادند، که میخوانند و گاها از برخی نوشته‌های نویسنده‌ها شوکه میشوند، اما سکوت میکنند.

چنان که، اگر هدف این سایت رساندن اهداف خود به گوش ایرانیان در هر گوشه دنیاست، باید که دقتی‌ اساسی‌ در انتخاب جملات و عقاید استفاده شده در مقالات به کار گرفته شود و فضا ایجاد شود که ما خوانندگان نیز نظراتمانرا در این سایت انتشار دهیم و به قضاوت بگذاریم…

اگر بنده، مترادف با این سایت، بحثهای سایت آزادی بی‌ قید و شرط و بیان را نمی‌دیدم، به عنوان یک خواننده‌ی جدید این سایت، کوله بارم را بسته و به راهی‌ دیگر میرفتم. چرا که اینجا دیگر آخر خط می‌بود .

نقد من به نظر نادر بکتاش:

برسم به این تیتر نادر بکتاش:

آزادی کمونیست‌ها معیار آزادی بیان و آزادی جامعه و سیاست است”

از دید من این جمله نه تنها غلط است بلکه خطرناک است. کمونیست کیست که آزادیش معیار آزادی جامعه است؟ تاریخ واقعی جوامعی را که آدمهائی بنام کمونیزم ساخته اند و درش وحشتناکترین دیکتاتوریها بوده هنوز جلوی چشم ماست. “آزادی کمونیستها” در تاریخ واقعا موجود اصلا معادل آزادی بیان جامعه نبوده که هیچ “کمونیستها” کلی توجیه ایدئولوژیک ساخته اند که دیکتاتوریشانرا بنام آزادی طبقه کارگر جا بزنند و کلیت بشریت را از ساختن جامعه آزاد و برابر دور کرده اند. طوری که الان هم سخت است بنام کمونیزم از آزادی بیان دفاع کرد و بسیاری مردم باور نمی کنند!

از دید من معیار آزادی بیان و آزادی جامعه هرگز نباید به آزادی بیان یک اعتقاد یا حتی برنامه سیاسی سنجیده شود. اسلامیها هم همین ادعا را داشته اند که “معیار آزادی هر جامعه ، آزادی اسلامیهاست”! اتفاقا معیار آزادی بیان جامعه، آزادی بیان مخالف است. آزادی بیان آنهاست که دیگرگونه فکر می کنند. هر که می خواهند باشند و ما هر که باشیم! وقتی معیار آزادی را گذاشتیم آزادی یک تفکر یا یک ایدئولوژی ، هر چقدر که خوب باشد، آزادی را کشته ایم و زمینه را برای دیکتاتوری فراهم کردیم.

معیار آزادی بیان باید فرا ایدئولوژیم و فرا حزبی و فرا سازمانی باشد. فرشته آزادی بیان بایدحکم به آزادی بیان همه بدهد. چشم بسته، هر کس حرفی داشت بتواند بزند.

نادر بکتاش ادامه می دهد:

اما، غالبآ فراموش می‌شود که شرط آزادی کل جامعه و زن و کارگر و و کودک و گربه و سگ و توله شیرها و توله خرس‌ها و بچه تمساح‌ها که از دست این قاتل های اسلامیست در شهرهای ایران پخش شده‌اند و پرت و پلا و سازمان ملل هم کمکی به آن ها نمی کند، آزادی کمونیست‌ها است.”

این دیدگاه او هم کاملا شبیه دیدگاه کمونیستهای قدیم است که تمامی دستاوردهای جامعه را مشروط می کردند به کمونیستها! اینطور که من از نوشته های کمونیستهای کارگری دیده‌ام اینطور نیست! شرط آزادی جامعه اینست که خودش، زن و کارگر و مودک و سگ و گربه‌اش بتوانند به پیکار برای آزادی خود کشیده شوند. کمونیستهای واقعی فقط راه نشان می دهند و در روند تکامل جامعه شریک می شوند. این خود جامعه است که موتور اولیه آزاد کردن خودش و ساختن جامعه آزاد و برابر است وگرنه کمونیستها خیلی وقت است که حرفهای خوب می زنند! بنابر این نادر بکتاش در اینجا هم فعالیتهای همه جامعه را مشروط می داند به “آزادی کمونیستها” در حالیکه خود آزادی کمونیستها هم در گروی فعالیتهای همان جامعه و همان زن و مرد و کارگر جامعه است!

بنابر این اگر شخصی‌ مثل نادر بکتاش به عنوان یک کمونیست کارگری ، چنین ادعایی دارد، و آن را در این جا بیان می‌کند. نقش مهمی‌ در به تصویر کشیدن، افکار این حزب ایفا می‌کند. آیا حزب کمونیست کارگری با این موافق است؟

انسان مدرن امروزی اگر تصمیم دارد، که مهره بازی شطرنج دنیای سرمایه داری نشود و مترسک گونه عمل نکند، باید که راهی‌ برای خود بگزیند. بدون راه و تئوری ، همچون مترسکی خواهیم بود که صاحب مزرعه هر لباسی که می‌خواهد به تنش میپوشاند تا با کمک زحمت او غذای گنجشکان و کبوتران را کساد کند. هر موقع می‌خواهد آن لباس را عوض می‌کند. با کمک این مترسک که در میان مزرعهٔ‌ جهان می‌ایستد، به راحتی‌ به اهداف خود می‌رسد.

در نتیجه باورهای ما نقش به سزایی در زندگی‌ شخصی‌ و نجات مملکتمان دارند. بیان آنها نیز به همان اندازه مهم است. چرا که این بیان میتواند انسانها‌ی را منزجر از تمامیت آنچه که شخص نگارنده، خود را از آن(حزب) میداند، بیانجامد.

ممنونم که من اجازه داشتم اینجا افکارم را در این زمینه بیان کنم

تفهمیدن آزادی و انعکاس این کج فهمی بنام کمونیزم کارگری را باید پاسخ داد!

منبع:

نادر بکتاش: آزادی کمونیست‌ها معیار آزادی بیان و آزادی جامعه و سیاست است

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/172-1391-02-25-20-08-06/10350-1391-04-09-22-02-17