بگذار سرمایه داران در عزای ایدولوگ هایشان سینه چاک کنند (درحاشیه مرگ منتظری)

مرگ منتظری بار دیگر چهره واقعی اپوزسیون مجاز جمهوری اسلامی را نشان داد. در این ارکستر عزاداری از قوم گرای کرد تا لیبرال و ناسیونالسیت چپ تا توده ای- اکثریتی هرکس از هر قماشی که بزور به اپوزسیون رانده شده است مسابقه ای  در عرض ادب و اردات به راه  انداخته اند که دیدنی است!  احزاب و اشخاصی  که  امروز  پشت مرگ منتظری به خط شده اند از  سر منفعت حقیر سیاسی و طبقاتیشان ضد حقیقت را به جای حقیقت به خورد مردم میدهند.

منتظری به شهادت رساله اش نه" عدالتخواه" که احزاب ناسیونالیست کرد وی را به آن  مفتخر کرده اند ،نه علیه  کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بود! منتظری مثل هر آخوند و آیت الله دیگری تئوریزه کننده نظام نابرابر سرمایه داری، تقدیس مالکیت خصوصی  وبردگی مزدی در طول حیاتشان بوده و هستند.بگذار سرمایه داران در عزای ایدولوگ هایشان سینه چاک کنند. کارگران نظارگران آگاه این کارنوال هستند. سری تکان خواهند داد و اعلام میکنند ما میدانیم که شما با دولت و دین و خدایتان، با خیل آخوند و کشیش و خاخامتنان با بی بی سی و سایر رسانه هایتان، اجزای نظام ظالمانه سرمایه داری هستید که مبنای آن رقابت بر  سر چپاول نیروی کار کارگران است. منتظری و اسلامیون در قدرت و رانده شده،  در  بی حقوقی زن، کودک،  اعدام مخالفین ، شکنجه و کشتار کمونیستها و بی خدایان شریک جرم هستند! رسانه هایتان را پر کنید از عکس و گزارش و صفحات ویژه!  کارگران بیشتر آگاه میشوند و دشمنان طبقاتیشان را بهتر خواهند شناخت .

این اقدام خلق الساعه نبوده است و نباید  کارگران دچار توهم شوند که گویا منتظری کسی بهتر از سایر
 آیت الله ها ی اسلامی بوده است. همه اینها کم بیش در تحمیق مردم به یک اندازه سهیم هستند!
ما بارها گفته ایم که منفعت سیاسی و طبقاتی تعیین میکند که احزاب کجا قرار میگرند نه اینکه خود در باره خود چی میگویند.  این سئوال پیش می آید  راز این حضور به هم رساندن "اپوزسیون  مجاز" جمهوری اسلامی  چیست؟

"*  چرا رسانه هاى غربى و گروه ها و محافل ملى گراى ایرانى در خارج کشور اینقدر نسبت به حرکات افراد و جریانات اپوزیسیون مجاز و بویژه مذهبى در ایران حساسند؟ از فلان مائوئیست سابق و ایدئولوگ امروزى "پلورالیسم" و "تمرین دموکراسى"، تا مفسر فلان شبکه ماهواره اى که چه بسا نمیتواند جاى ایران را روى کره جغرافى نشان بدهد، تا تحلیلگران مراکز شرق شناسى که از راه تلفظ درست حرف "خ" در اسامى دولتیان ایران امرار معاش میکنند، همه با علاقه خاصى حرکات منتظرى، نهضت آزادى، یزدى، عبدالکریم سروش و غیره را دنبال میکنند……. چون هیچیک از این افراد و گروهها بازیگران اصلى اى در صحنه سیاسى ایران نیستند……..حرکات اینها نه خراشى به قدرت رژیم وارد میکند و نه آلترناتیو و افق متفاوتى را طرح میکند. بعید است کسى، چه در میان مردم ایران و چه در بخشهاى فهیم تر محافل فوق الذکر، واقعا تصور کند یک رژیم جمهورى اسلامى به روایت نهضت آزادى، یا به روایت "لوترى" جناب سروش، میتواند یک احتمال واقعى، ولو ضعیف، در ایران باشد. پس اهمیت این جماعت در چیست و اینهمه توجه را مدیون چه هستند؟

واقعیت اینست که در نظر محافل ملى و رسانه هاى غربى، اپوزیسیون مجاز مذهبى، بازرگان ها و یزدى ها و سروش ها، آن بخش از خود هیات حاکمه و خود جمهورى اسلامى هستند که این استعداد را دارند که به رژیم خیانت کنند و دروازه قلعه را از درون باز کنند. و آنهم پیش از آنکه مردم تکان بخورند. اپوزیسیون مجاز مذهبى از نظر این محافل کاتالیزورهاى تغییر رژیم بدون دخالت انقلابى مردم اند.
اما این استباط نادرست و این انتظار بیجاست و به ارزیابى غلطى از ماهیت رژیم اسلامى مبتنى است. جریاناتى نظیر نهضت آزادى و مذهبیون معتدل و امثالهم تنها وقتى در چهارچوب رژیم اسلامى اجازه خودنمایى پیدا خواهند کرد که سقوط رژیم توسط مردم دیگر محتوم شده باشد. این جریانات ابزار نجات رژیم از یک اوضاع انقلابى اند و نه ابزار تغییر آن با روشهاى غیر انقلابى.
از نظر تاریخ واقعى، اما، اینها جریاناتى بیربط اند. نه پلى واقعى به آینده اند و نه سدى قابل اعتنا در برابر آن. نوبت اینها تنها وقتى فرا میرسد که دیگر عملا دیر شده باشد."
* (بخشهای از اپوزسیون مجاز نوشته منصور حکمت ، فروردین ۱۳۷۵اوریل۱۹۹۶)