انتقاد از حزب کمونیست کارگری و یا وارفتگی سیاسی

برای بعضی ها تنها بهانه هایی کافی است که هر از گاهی حرف ناحقی نثار حزب ما کنند. تو گویی برای خود بطور سالانه سهمیه تعیین کرده اند که چندبار فقط چیزی علیه ما بگویند، عقده خود را خالی کنند و آنگاه با خیال آسوده به خمود سیاسی خود باز گردند. و در تنهایی که اینها در آن زندگی می کنند این عمل چقدر قهرمانانه به نظر می رسد!!

حامد خاکی یکی از این افراد است. حرف زیادی برای گفتن ندارد ولی تا دلتان بخواهد دشمن حزب ماست. این دشمنی چنان هیستریک است که حتی حاضر نیست به واقعیات به دیده انصاف بنگرد. دنیای پوشالی او بر حقیقت دنیایی متاسفانه پیشی گرفته است. اخیرا وی از پیوستن نسان نودینیان به حزب کمونیست کارگری برآشفته شده است و ظاهرا این مسئله”خواب سیاسی” وی و چند نفر دیگر مثل او را برهم زده است. او مثل برخی دیگر، برای نسان نودینیان تکلیف تعیین می کند که علت جدایی ازحزب کمونیست کارگری و دوباره پیوستن به این حزب را حتما باید توضیح دهد. و وقتی که نادر بکتاش در جواب به آنها به درست می گوید که “فعالیت حزبی، پادگان نظامی نیست، میشود رفت و برگشت. ببخشید ژنرال!” نادر بکتاش را هم مورد حمله قرار می دهد. و کلا به این بهانه همان حرفهای تکراری علیه حزب ما را بیان می کند.

سئوال این است که چرا برای عده ای پیوستن دوباره نسان به حزب کمونیست کارگری تبدیل به یک ” مسئله” شده است؟ خوب مطابق اصول سازمانی ما “هرکس که خود را کمونیست و در اهداف اجتماعی حزب شریک بداند و آماده باشد برای تحقق این اهداف در چهارچوب حزب کمونیست کارگری ایران به فعالیت متشکل بپردازد، میتواند به عضویت حزب درآید. کناره گیری و خروج از حزب نیز امری آزاد و داوطلبانه است.” نسان نودینیان در اطلاعیه بازگشتنش به حزب توضیح مختصری داده بود که به اندازه کافی گویا بود و ما هم به او خوشامد گفتیم. مسئله به همین سادگی است. مردم عادی این را می فهمند. برایشان جای سئوال زیادی ندارد. حتما می گویند که کار خوبی کرد چرا که یک دست صدا نداره و باید حزبی را تقویت کرد. ولی روشنفکر ما با این مجاب نمی شود. بخشا به این خاطر که نسان به حزب کمونیست کارگری پیوسته است و آنها نمی خواهند سر به تن این حزب باشد چه رسد به اینکه نسانها دوبار عضوش شوند. ولی مسئله فقط بر سر این نیست. اینها چنان در خلوت و تنهایی خود فرو رفته اند که منفرد بودن برایشان فضیلت شده است. تو گویی اگر به حزبی بپیوندی کفر بزرگی را مرتکب شده ای. می توان ” منفرد” بود و “عزت و احترام” بیشتری داشت و تازه از بالای برج کاغدین اینها به تفسیر و مبصری دنیا نشست. درد اینجاست. سوز اینجاست. اینها را باید با دینای خیالی خودشان تنها گذاشت زمانی که بطور عجیبی اصرار دارند که در این دنیا باقی بمانند.

اما حامد خاکی به این بهانه همانطور که گفتم چیزهایی را به سوی ما پرتاب کرده است که البته حرفهای تازه ایی نیستند. برخی از این اتهاماتی که این دوستان به ما می زنند من را یاد ماجرای کنفرانس برلین می اندازد. در آنزمان جناحهای مختلف حکومتی از عظمت کار ما چنان به هراس افتاده بودند که هریک دیگری را به این امر متهم می کردند که با حزب کمونیست کارگری تبانی کرده است. به اصطلاح تبانی کردن حزب ما با جریان اصلاح طلب حکومتی و یا خامنه ایی و کلا آن داستانهایی که آنزمان از سوی جمهوری اسلامی بافته می شد همانقد محیرالعقول بود که امروز اتهامات این دوستان مبنی بر همدستی ما با جناحی از حکومت!! اینها را باید به حساب این گذاشت که حزب کمونیست کارگری ایران پرچم نه قطعی به جمهوری اسلامی را بدست دارد و با دعوت مردم به انقلاب و اعتراض علیه جمهوری اسلامی خواب راحت این دوستان را برهم می زند. بعلاوه در مورد اینکه حزب کمونیست کارگری چقدر منشا اثر است مایلم به حامد خاکی بگویم از پنجره خوابگاهت سرت را بیرون بیار و کمی دور و بر خودت را نگاه کن. حتما رد پای ما را خواهی دید. و بالاخره همه رفقایی که یک روز از این حزب به هر دلیلی رفته اید از همه شما دعوت می کنم این حزب را تقویت کنید و دوباره به آن بپیوندید. در برهه زمانی حساسی بسر می بریم و ما به نیروی با تجربه همه شما عزیزان نیاز داریم.