"بد و بدتر" "انتخاب" کنید!؟

سیاوش دانشور
ما در تحلیل اوضاع سیاسی ایران همواره تاکید کرده ایم که جدال در بالا و تشدید جنگ جناحهای حکومتی، انعکاسی از گسترش جدال در پائین با کل موجودیت رژیم اسلامی است. هدف جدال بالائی ها مشترک است؛ بقا جمهوری اسلامی و گرفتن تضمین امنیت و سهم شان در منطقه. سیاست رسیدن به این هدف مورد مشاجره است.

جناح راست که امروز دولت احمدی نژاد را جلو انداخته فکر میکند رسیدن به این هدف از طریق گردنکشی تروریستی در منطقه و اتمی شدن و سرکوب در داخل میسر میشود. جناح دیگر در رنگین کمانی از "تعقل" و "جامعه مدنی" و "چینی کردن" و "اصلاحات و دیالوگ و عادیسازی" همین هدف را دنبال میکند. هر دو سیاست در عین حال علیه جنبش سرنگونی و کارگر و آزادیخواهی و به خانه فرستادن مردم توافق دارند. سیاست سرکوب شدید نقطه توافق جناحهای رژیم نیست، اما سیاست بقا نظام و وقت خریدن و مردم را به حاشیه سیاست راندن هدف مشترک آنهاست.
جمهوری اسلامی با دولت احمدی نژاد در تمام سطوح سیاسی و اقتصادی و معیشتی به جامعه تهاجم میکند و همزمان موقعیت اش را در کنترل منابع لفت و لیس و اهرمهای اقتصادی تحکیم میکند. جناح مقابل به مردم وعده "انتخابات" و تکرار دوران شیرین خاتمی را میدهد. تردیدی نیست که ما دوست نداریم جناح های وحشی تر رژیم سرکار باشند، ما تفرقه و تشتت بین صفوف اسلامیون را به اتحادشان و یا هژمونی قاطع یک جناحشان ترجیح میدهیم. مردم و طبقه کارگر در متن شکاف بالائی ها امکان بیشتری برای تحرک و مبارزه مستقل علیه کل این پدیده ارتجاعی پیدا میکنند. اما هدف فوری جنبش آزادی و برابری سرنگونی رژیم اسلامی است و باید در مقابل هر تلاشی که قصد دارد نقطه سازشی جدید را به مردم و طبقه کارگر تحمیل کند، بایستد.
نمایش اسلامی انتخابات رژیم در راه است. لیگ جنبش ملی اسلامی در داخل و خارج، دارند بار دیگر انتقادها از "عدم قاطعیت آقای خاتمی" و مرثیه های شکست دو خرداد را فراموش میکنند. گوئی دنیای سیاست و اعتراض مردم و محور جهان و خوشبختی و بدبختی همین "انتخابات" پیش رو است! پیشاپیش هشدار میدهند که مبادا سیاست "تحریم" در پیش بگیرید! درست مثل دوره ای که هر اعتراض مستقل مردم را به "نمایشات خیابانی جناح راست" منتسب میکردند، امروز مستقیما و تلویحا مسئولیت اعمال دولت احمدی نژاد و سرکوب اسلامی را به گردن مردم و اپوزیسیونی می اندازند که به "تداوم اصلاحات و نماینده آن" رای نداده اند! این همان ارکستر قدیمی است. همان جنبش است که دستش در جیب برادر بزرگتر است. احمدی نژاد باید بگیرد و ببندد و فوج فوج سنگسار و اعدام کند تا خاتمی و کروبی و نبوی و دیگران بتوانند نقش "گاندی" و "نلسون ماندلا" را ایفا کنند! به ما میگویند راه دیگری بجز تداوم "اصلاحات" تدریجی و صبر و تحمل و تعیین تکلیف با "آرمانشهرها" نیست! میگویند سوسیالیسم را فراموش کنید، هفتاد سال بود و تمام شد، "اصلاحات ریشه دارد" و با جامعه ایران و روندهایش متناسب است! میگویند خاتمی و احمدی نژاد را مقایسه کنید! معلوم نیست اگر کسی از هر دوی این تحفه های ارتجاع و نکبت اسلامی حالش بهم بخورد و خود را شایسته زندگی بهتری بداند باید چه خاکی به سرش بریزد؟ قرار است دماغمان را مجددا بگیریم و در متن ارعاب احمدی نژاد و شمردن تلفاتمان در اوین و میدانهای شهر، به شر کمتر و تکرار نوار رفسنجانی – دو خرداد- راست "اصولگرا" رضایت دهیم! این البته یک هدف سیاست اعمال فشار دولتهای غربی به جمهوری اسلامی هم هست. اگر اسلام سیاسی دیروز تروریست و امروز "پرو غربی و اهل دیالوگ" سرکار باشد، دو هدف تامین میشود؛ هم سیاست آمریکا و دول غربی پیش میرود و هم سدی در مقابل خطر دخالت مستقیم مردم و کارگر و چپ جامعه زده میشود.
زمانی سخن گفتن "خودیها" از مذاکره با "شیطان بزرگ" گناه کبیره بود، امروز نمایندگان "ضد امپریالیست" و تروریستهای حکومتی با تاکید "رهبر" سر میز مذاکره با آمریکا هستند. این موضوع این دیدگاه ما را صد بار تاکید میکند که بحث "فاندمنتالیست و میانه رو" در مسئله سازش با غرب بحث بی پایه ای است. نقطه اختلاف اینها مقابله با آمریکا و "شیطان بزرگ" نیست، شرایط مذاکره و خطی است که این مسئله را به فرجام برساند. اینها دسته جمعی میخواهند بمانند اما راه ماندشان متفاوت است. اینها دسته جمعی میخواهند مردم را از صحنه سیاست دور کنند اما راه متفاوتی برای اینکار پیشنهاد میکنند. اینها دسته جمعی میخواهند سرمایه داری در ایران و موقعیتش در منطقه و رابطه اش با دنیای بیرون را تحکیم کنند، اما هر کدام برسر سهم خود از این خوان یغما و به این اعتبار بودن در قدرت و نهادهای حکومتی به هم چنگ و دندان نشان میدهند. سوال واقعی اینست که در این میان و در پس زد و بند و دعواهای جناحها و دولتها چه چیزی عاید مردم و طبقه کارگر میشود؟ سهم جامعه از وجود این اوباشان تنها فقر و فلاکت و سرکوب و زندان و اعدام است. سوال مردم این نیست که کت بسته و مرعوب شده و گرو گرفته شده بین "بد و بدتر" "انتخاب" کنند، سوال مردم و طبقه کارگر اینست که چگونه باید همه شان را پائین کشید.
بستر اصلی جنبش ملی اسلامی در حکومت و حاشیه حکومت موعظه حفظ نظام و برگشت به "تعقل و دیالوگ" میکند. هوادارانشان در بیرون مثل همیشه کاسه داغ تر از آش شدند و اداره دپارتمان ضد سوسیالیستی و ضد "خشونت انقلابی" مردم را بعهده گرفتند. کمی آنطرف تر جمهوریخواهانی که دیروز سینه زن خاتمی بودند به کوچه مجاور "انقلاب مخملی و مقاومت مدنی مسالمت آمیز" اسباب کشی کردند و در دیالوگ با سلطنت مدنیزه شده و ضد "بهشت پرولتاریا" و فدرالیستها تمرین دمکراسی میکنند. آنچه جالب است اینست که همه شان بطور غریضی و "اتفاق