هشتم دسامبر ١٩٩١ ٬ غریو شادی ای که ناتمام ماند!

این روزها در بیستمین سالروز هشتم دسامبر ۱۹۹۱ دنیای سرمایه داری، خصوصا دولتهای بورژوازی درگیر در بحران عمیق اقتصادی که طی مدت کوتاهی چند کابینه ورشکسته از آنها در اروپا راه سقوط در پیش گرفته و کابینه های جایگزین وضع بهترى ندارند٬ و طی همین مدت چهار دیکتاتور در شمال آفریقا و خاورمیانه به زباله دان تاریخ سپرده شدند، عامدانه رسانه هاى خود را به گرامیداشت “سقوط کمونیسم” در شوروی جهت داده اند. از بی بی سی تا یورو نیوز و سی ان ان گویی پوشالی را بر روی آب گرفته اند تا مانع از غرق شدن محتوم دولتهایشان گردند.
 
رادیو فردا و تلویزیون بی بی سی از ده روز پیش به همین منظور دست به تبلیغ برنامه و راه انداختن هیاهویی زده اند. هیاهویی که دیگر رنگ باخته تر و بی آبروتر از آن شده است که  دولتهای ورشکسته بورژوازی بتوانند با توسل به آن، ورشکستگی اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک خود را بپوشانند. بیست سال پیش سیستم سرمایه دارى دولتی در روسیه به بن بست رسید و سقوط کرد. همان سرنوشتی که پس از بیست سال اکنون گریبان دولتهای بورژوازی بازار آزاد با پرچم دمکراسی را گرفته است و تاکنون دعای هیچ پاپ و کاردینال و عمامه بر سر و مکلائى کارساز نبوده است.

سئوال اینست که ضرورت پرداختن به “گرامیداشت” این روز از سوی رسانه هاى بورژوازی چیست؟ آیا همچنان که این شکست خوردگان اعلام می کنند این جشن پیروزی سرمایه داران است؟

پس از فروپاشی بلوک شرق، دنیای سرمایه داری بازار آزاد از فرصت به دست آمده که در واقع شکست نوعی از نظام بردگی مزدی بود که سالها وقیحانه نام کمونیسم را بر خود گذارده بودند، استفاده کرده و ضمن هجوم به بازارهای نیروی کار ارزان  آن گستره جغرافیایی، وقیحانه تر جار زدند که کمونیسم شکست خورده است!؟ دیگر به غیر از نظم سرمایه داری هیچ آلترناتیوی برای مردم مناطق مختلف جهان وجود ندارد!؟ بانگ زدند که سرمایه داری ابدی است. به زبانی از دیدگاه این به اصطلاح پیروزمندان، مالکیت خصوصی بر ابزار تولید اجتماعی و کار مزدی و بازار، آن اصول جاودانه پس از فروپاشی بلوک شرق می باشند که بایستی مردم جهان  به آن تن در دهند .حافظان این اصول ضدانسانی و دولتهای جانی آنان در متن  شکست بورژوازی دولتی روسیه، به باز تعریف مناسبات پس از حذف شوروی پرداختند و نظم نوین خود را تعریف کردند. در نظم نوین ادعایی دنیای پوسیده سرمایه داری، پراتیکی به جز لشگر کشی به مناطق مختلف و قتل عام مردم گرسنه و فقیر وجود نداشت. در این روابط به اصطلاح نوین دولتهای بورژوایی بایستی زنجیر های اسارت طبقه کارگر را هر چه تنگتر کرده و استثمار را گسترده تر اعمال کنند. اما بیست سال بعد پیروزمندان شکست خوردگانى بیش نیستند.

رویداد های بیست سال گذشته، تمام اتوپیای “جاودانگی” این نظام استثمار گر را در هم ریخت. در یکی از مناطق حساس جهان و در همسایگی بلوک شکست خورده بورژوازی روسیه، در ایران، کمونیسم کارگری منصور حکمت سر برآورد و ادعای دروغین سرمایه داری مبنی بر شکست کمونیسم را به سخره گرفت. آن را پوچ و جنجالی و نخ نما اعلام کرد. کمونیسم کارگری از آن پس با شفافیت و قاطعیت فزونتری به مبارزه علیه سرمایه داری دست زد. این که کمونیسم در ایران بر خلاف آن ادعای دروغین نیروهای راست و سوسیال پاسیفسیت ها امکان پیروز شدن دارد، یک واقعیت انکار ناپذیری بود که منصور حکمت بر آن صحه گذاشت .سال ۱۹۹۱ علاوه بر سقوط نوعی از سرمایه داری، ظهور کمونیسم اصیل مارکسی با تشکیل حزب کمونیسم کارگری توسط منصور حکمت را نیز در خود جای داده است.  جنبش کمونیسم کارگری مهر خود را بر مبارزات آزادیخواهانه و ضد کاپیتالیستی و کارگری مردم در ایران و بدرجه اى اروپا زد. مطالبات این جنبش، به مطالبات بخش وسیعی از کارگران و نیروهای آزادی خواه و برابری طلب در کارخانه، در دانشگاه، در محلات و در میان زنان تبدیل شد.

چندی است که بورژوازی خجالت زده لب به اعتراف گشوده است. سردمداران آن از وجود بحران اقتصادی ای می گویند که اگر اقدامات و سیاست های ریاضت اقتصادی  ای را به کار نبندند، سرمایه داری برای همیشه بایستی صحنه را واگذار کند. کافی است به سخنان چند روزه اخیر پس از شکست مذاکرات این سران در بروکسل بلژیک توجه کرد که چگونه در یک بن بست عمیق گرفتار آمده اند. به نظر فاصله اعتراف به وجود بحران اقتصادی تا اعتراف به بن بست سیاسی و ایدئولوژیک چندان نمیتواند باشد در صورتی که کف خیابان ها مملو از جمعیت معترض به این نظام است.  بنابراین این تلاش بورژوازی و رسانه های هدف داری چون بی بی سی و رادیو فردا و … قابل درک است که بخواهند با کشاندن افکار عمومی جهان به سمت بیست سال پیش، فشار را از روی بورژوازی خارج کنند. به عبارتی سر خود را زیر این برف تبلیغاتی که راه انداخته اند، پنهان دارند. در عین حال همین رسانه هاى بورژوازى یادشان نمیرود که مبارزات ضد کاپیتالیستی جنبش ۹۹ درصد را بایکوت و سانسور کنند. 

بورژوازی دیگر نخواهد توانست که مبارزات مردم برای سوسیالیسم و نفی بردگی مزدی را به دامن آلترناتیوی از جنس خودش که تا آن زمان بر آن به ناحق نام کمونیسم گذارده بود ارجاع دهد. تلاش دیگر دنیای بورژوازی در تبلیغات اخیر اینست که آن حزبی که بیست درصد آرا این دوره انتخابات روسیه را به خود اختصاص داده را حزبی “کمونیست و وارث پرچم سرخ و ادامه خط لنین” معرفی کند. این وقاحت نشان از کینه دیرینه دنیای بورژوازی به لنین و خط لنین است.

بالطبع هشتم دسامبر ۱۹۹۱ و سقوط سرمایه داری دولتی به دامن بازار آزاد، اگرچه علیه کمونیسم اغتشاش جدى ایجاد کرد و قربانیان زیادى گرفت٬ اما براى عروج یک کمونیسم کارگری و مارکسیستى یک آغاز بود. و بیست سال بعد٬ این رادیکالیسم و انقلابیگرى است که در التحریر، در یونان، در ایتالیا، اسپانیا، در نیویورک ، و … با رزمی بی امان بر علیه این نظام نابرابر به میدان آمده است .تبلیغات رسانه هاى غربى در این اوضاع در عین وقاحت بیانگر یک واقعیت موجود است: وحشت از کمونیسم! 

۱۱ دسامبر ۲۰۱۱