از اوائل سال جاری امواجی از مبارزات خود جوش تهی دستان کشورهای عربی منطقه در کادر ظرفیت جنبشهای بدون رهبری انقلابی (کمونیستی) سلطه بورژوازی وابسته اغلب این کشورها را به لرزه در آورده است.یکی از این خیزشها ،خیزش مردم لیبی میباشد، البته این خیزش به دلیل آنکه امپریالیسم جهت گسترش استراتژی میلیتاریستی خود که ده سال است این پروژه را زیر نام “مبارزه علیه تروریسم” به پیش میبرد ، این بار به بهانه دروغین “جلوگیری از کشتار مردم لیبی توسط دولت قذافی” جنگ را به کشور لیبی گسترش داد فرصت نیافت در سطح خیزش مردم دیگر کشورهای عرب منطقه مثل تونس،مصر ،و یمن رشد کند.آیا لشکر کشی امپریالیسم به هدف سرکوب این خیزش بوده؟
با نگاهی واقع بینانه میتوان به سادگی و شفاف گفت که در حال حاضر با توجه به سطح این جنبش ها که بخشی از “قدرتمندان” چندین دههٔ ای بر اساس سیاست حساب شده امپریالیسم برای نفوذ و به کجراه بردن این جنبش ها از دول حاکم “جدا” میشوند ،بخش هایی از ارتش یا کلّ ارتش از این رژیمها “می برند” و به “حمایت” از مردم میپردازند در چنین وضعیتی امپریالیسم نیازی به لشکر کشی جهت “سرکوب” این “انقلابات” و یا از این طریق “کنترل” اوضاع ندارد هر چند که این امر از واقعیت لشکر کشی به منظور اهداف دیگر حاصل میگردد. . اگر در این چند ماه امپریالیسم در جهت استراتژی جهانیش و به منظور تحقق اهداف همین کار و زار میلیتاریستی(تامین منافع اقتصادی سیاسی “باز تحکیم” سروری خود در جهان سرمایه داری. بخشی از این استراتژی کنترل بر آب راههای دریایی میباشد. کشور لیبی در کنار ذخائر عظیم و مرقوب نفتی در کنار یکی از این آبراه بها قرار دارد) کشور لیبی علاوه بر داشتن ذخائر نفتی عظیم و مرقوب در کنار یکی از این آبراهها قرار گرفته است) به کشور لیبی حمله کرده است، و آن را به “نقطه” دیگری در کانون بحران (خاور میانه بزرگ) تبدیل کرده است، این نه برای سرکوب “انقلاب” مردم لیبی بلکه جهت “حل و فصل” تضادهای میان خود و دیگر قدرتهای امپریالیستی بویژه چین و یافتن داروی مسکنی برای اقتصاد بیمار خود این جنگ را راه انداخته است.این کارزار جنگی با توجه به واقعیت جهان کنونی که در آن چین به دومین قدرت اقتصادی و در آینده به تناسب رشد اقتصادی ش به قدرتی سیاسی نیز تبدیل میشود و خود واقعیت جنگ در لیبی که فرانسه در کنار انگلیس زیر رهبری آمریکا قرار گرفته و اینکه کاریکاتور بودن اتحادیه اروپا به مثابه “بلوکی”(این اتحادیه به دلیل تضاد منافع بورژوازی هر کدام از کشورهای عضو مثلا در برابر تصمیم امپریالیسم آمریکا جهت اشغال عراق به مثابه یک “اتحادیه” ) در برابر آمریکا به دلیل تناقضات درونی ش برای پیشگامان این اتحادیه (فرانسه) آشکار شده است از ویژگیهای جهان کنونی سرمایه داری امپریالیستی که با خصوصیات همین جهان حتا در آن زمان که آمریکا عراق را اشغال کرد پرده بر میدارد. این برخی ویژگیها به نظرم ماحصل تبدیل شدن چین به رقیب درجه اول آمریکا میباشند. در این فاصله از زمان اشغال عراق هم امپریالیستهای آمریکایی پی برده اند که اجرای پروژه عظیمی به نام “قرن نوین آمریکایی” که قرار است از طریق استفاده از بازوی قدرتمند نظامی ش متحقق شود به خاطر هزینه عظیم مالی آن به تنهایی امکان پذیر نیست (این روند از پایان دوره ریاست جمهوری بوش پسر آغاز شد) و هم شرکای سنتی آمریکا (امپریالیست های اروپایی ) با محاسبهای از قدرت خود به مثابه کشورهای واحد (ناتوان از رقابت با آمریکا) به سر عقل آمده اند و با توجه به تحولات شتابان در راس یا بالای حرم قدرت در سرمایه داری امپریالیستی همانطور که داریم میبینیم کشور هایی که در میان دو قدرت یعنی امپریالیستهای آمریکایی و چینی قرار دارند ناچارند به زیر هوژمونی یکی از این دو بلوک قرار گیرند.آیا این به معنی آن است که کشورهای عضو دو بلوک با هوژمون بلوک تضاد منافع ندارند به هیچ وجه.این را هم اضافه کنم این دسته بندی به این دلیل که جهان سرمایه داری از این نظر که موضوع سروری سرمایه داری امپریالیستی در جریان انتقال است تثبیت شده نیست. به همین سبب در این سالها از زمانی که سارکوزی به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شدس این کشور علاقه زیادی نشان داده که بیشتر متحد آمریکا باشد تا رقیب آن. در موضوع لیبی با آنکه فرانسه میدانست که امپریالیستهای آمریکایی خیلی پیشتر از آنها در بنغازی مشغول مسلح کردن مخالفین قذافی هستند و میدانند که سکان پروژه لیبی در دست امریکاست ولی باز مصلحت خود را در آن دید که در پروژه لیبی شریک آمریکا باشد تا رقیب او. از این حرفها این نتیجه را میگیرم که بهره برداری امپریالیسم از مساله لیبی نه جهت رقابت با امپریالیستهای فرانسوی یا دیگری بلکه مساله لیبی را باید در کادر تضاد میان امپریالیستهای آمریکایی با چین امپریالیست دید و تضاد با دیگر امپریالیستها تحت ال شعاع همین تضاد اصلی هستند. بر اساس دکترین “پاکس امریکانا” یا دکترین “قرن نوین آمریکایی” نام دیگری به جز جنگ “پیش گیرانه” بر کارزار جنگی آمریکا نمیتوان گذاشت.در این سند آشکار از این مساله سخن گفته میشود که آمریکا به “هیچ قدرت نظامی” اجازه نخواهد داد که امنیت ملی آمریکا را تهدید کند. “امنیت ملی” چیزی به غیر از منافع انحصارات آمریکایی معنی ندارد “پیشگیرانه” از این نظر که امپریالیستهای آمریکایی با راه انداختن چنین جنگ هایی قصد دارند سروری خود را تداوم دهد و برای اقتصاد خود که در سرا شیب ضعیفتر شدن است داروی مسکنی دست و پاا کندو تبدیل شدن چین به سرور نظام سرمایه داری امپریالیستی را به تعویق اندازند.سوال این است که آمریکا بطور مشخص چگونه میخواهد با لشکر کشی به لیبی به این هدف برسد؟اولا پیش از آغاز لشکر کشی آشکار به لیبی همانطور که در مطلبی به همین نام که در برخی از سایت های اینترنتی منتشر شد تاکید کردم آن است که از لا به لای تبلیغات رسانههای امریالیستی میشد تشخیص داد که امپریالیسم قصد دارد لیبی را به “نقطه ” دیگر در “کانون بحران” (خاور میانه بزرگ) تبدیل کند. اگر این مساله فهمیده میشد میتوانستی نتیجه به گیری که لشکر کشی به لیبی زیر نام “حمایت از مردم لیبی” همانطور که در مطلب اول در این باره نوشتم امری میباشد جهت “حل و فصل” تضاد با دیگر امپریالیستها بطور کلّ و با امپریالیستهای چینی بطور مشخص، همانطور که در آن مطلب نوشتم “حل و فصل” را به معنی به “تعویق” انداختن پروسه تبدیل شدن چین به “سرور” نظام سرمایه داری امپریالیستی باید فهمید.در آن مطلب نوشتم موضوع لیبی “کشدار” خواهد بود و یک طرف معادله برای اجرای پروژه لیبی هم قذافی خواهد بود و “سرنگونی” قذافی هم هدف بلاواسطه این لشکر کشی نیست. تا همینجا روند قضایا در لیبی صحت و درستی بسیاری از آن نکات را تأیید کرده است. در همین چند ماه گذشته انحصارات نفتی آمریکا از طریق بازار بنزین در آمریکا به دلیل بالا رفتن سر سام آور بهای بنزین میلیاردها دلار به جیب های گشاد خود ریختند که در مطلب اول این امر پیش بینی شده بود.. مثلا شرکت نفتی اکسان –موبیل ۱۱ میلیارد دلار در امدش بوده است شرکت شوران ۷ میلیارد دلار.حال پاسخ مشخص سوال که امپریالیسم آمریکا از کانال کدام مکانیسمها قرار است با موضع لیبی به مثابه جزئی از پروژه جهانی خود سرور شدن چین را به “تعویق” اندازد؟ همه میدانند که سیستم سرمایه داری امپریالیستی در یک بحران کم سابقه دست و پا میزند، در دورانهای بحران و بویژه این بحران شمار بیکاران سر به فلک میکشد و کشیده است ،به دلیل بحران توان مالی اکثر مردم و به ویژه بیکاران سقوط میکند کالاهای سرمایه داران باید بوسیله همین مردم خریداری شده مصرف گردند ،در شرایطی که حتا در مراکز سرمایه داری با چنین وضعیتی روبرو هستیم طبیعتاً مردم به دنبال کالاهای ارزان قیمت میگردند و آنها را غالباً مصرف میکنند کالاهای چینی ارزانترین کالاها هستند و مردم آنها را می خرند،یکی دیگر از عوارض بحران کنونی در کشورهای امپریالیستی سقوط بهای کالا ها یا آنطور که اقتصاد دانان میگویند “دفلاسیون” است.هر چه قدر بهای نفت که کارتلهای نفتی آمریکا بر آن تسلط دارند افزایش یابد از این نظر که اقتصاد چین به سرعت در حال توسعه میباشد و این کشور برای به گردش در آوردن چرخ این اقتصاد نیازمند مقدار بسیار زیادی نفت است و این نیاز بطور روزمره هم دارد افزایش مییابد لذا بالا رفتن بهای نفت به ضرر این کشور میباشد ،کالایی که گفتیم در کنترل شرکتهای نفتی آمریکایی میباشد. و در چنین شرایطی چین اجبارا باید کالاهای خود را با قیمت گرانتر وارد بازار جهانی کند.از این نظر یکی و مهمترین هدف از لشکر کشی به لیبی و بی ثبات کردن این کشور افزایش بهای نفت در کوتا مدت و تثبیت آن در دراز مدت میباشد. به همین دلیل نیز جنگ در لیبی که ناتو نقش داور را در آن بازی میکند “کشدار” خواهد بود در غیر این صورت اگر امپریالیسم میخواست تا به حال قذافی رفته بود هر کس خلاف این فکر کند در بهترین حالت از ساده اندیشی مفرط در رنج است. امپریالیستها از هر دو طرف یعنی هم غرب لیبی که قذافی در آن “مسلط” است و هم شرق لیبی که مزدوران دیگری را در آن “مسلط” کرده اند دارند کشور لیبی را می چاپند امپریالیستهای آمریکایی و شرکای او از این طریق در واقع میخواهند نفوذ چین در کلّ آفریقا را قیچی کنند این هدفیست که آنها دارند اینکه اینطور شود تماماً در کنترل آنها نیست. همین امروز ۵/۵/۲۰۱۱ کنفرانسی در ررم برگزار میشود که موضوع ۳ میلیارد دلار وام به “شورای دولت موقت” در شرق مورد بحث میباشد.در آخر این نکته را اضافه کنم آنهایی که دلیل لشکر کشی به لیبی را “مستقل” و “ملی” بودن قذافی ارزیابی میکنند آنهایی هستند که نمیتوانند از تاریخ درس بگیرند و در حال حاضر آنها را به حال خودشان رها میکنیم تا در ذهنیات بریده از واقعیت دست و پاا بزنند.درمیان اینها هم جریانات مردمی و هم جریانات ارتجأعی وجود دارند آنطور که در همین پروسه حمله به لیبی از طریق رسانههای امپریالیستها شنیدیم اتفاقاً امپریالیستها پیش از این کارزار نه تنها اختلافی با قذافی نداشتند بلکه در حال تر و خشک کردن پسر او به عنوان جانشین “رفرمیست” پدر بودند. غلام—-امیدوار ۵/۵/۲۰۱۱