محرومین کشور تونس فریاد می زنند که “ما دیگر نمی‌‌ترسیم”

بر زمینه ورشکستگی اقتصادی و فقدان کوچکترین چشم انداز بهبود اوضاع تحت نظام پوسیده حاکم بر کشور تحت سلطه تونس از هفته‌های آخر ماه دسامبر سال گذشته،بیکاران، فقرا،گرسنگان (کارگران و مردم محروم) کشور که جانشان از تمام این مصائب به لب رسیده است مرگ محمد بو عزیز جوان ۲۶ ساله لیسانسه که از طریق سبزی فروشی “زندگی‌” می‌‌کرد  و به دلیل آنکه پلیس حافظ سیستم ظالمانه حاکم سبب بر چیدن دکّه سبزی فروشی او شد به خود کشی‌ دست زد را بهانه قرار دادند و در ابعاد عظیم خصوصأ در شهر تونس پایتخت این کشور بر علیه دیکتاتوری بورژوازی وابسته که در بیست و سه سال گذشته به سرکردگی زین العابدین بن علی‌ مزدور بر آنها اعمال می‌‌شد به پا خواستند و یکی‌ از دیکتاتور های  مزدور امپریالیسم در منطقه را مجبور به فرار کردند.
در جریان خیزش مردمی که هر لحظه گسترده تر می‌‌شد و در طول چند هفته ستمدیدگان تونس مراکز سرکوب و ستم را مورد آماج حملات قهرمانانه خود قرار دادند،بن علی‌ ابتدابرای مهار خشم متراکم شده محرومین که حال سر باز کرده است به وسیله ارتش و پلیس دست به کشتار مردم زد. طبق گزارش  خبر گزاریها ده‌ها نفر به دست نیروهای سرکوبگر بورژوازی تونس کشته شدند. هنگامی که بن علی‌ دریافت که با سرکوب و کشتار صرف قادر به مهار توده‌های ستم دیده نیست تلاش کرد از در فریب وارد شود. بن علی‌ در روز پنج شنبه ۱/۱۳/۲۰۱۱ در “توبه نامه” تلویزیونی که برای ما ایرانی‌‌ها یاد آور زمانیست که محمد رضا شاه مزدور به مردم گفت “صدای انقلاب” آنها را “شنیده” ،بن علی‌ همزمان که نیروهای گارد ریاست جمهوری همچنان در خیابان‌ها مردم را کشتار می‌‌کردند  در تلویزیون ظاهر شد  و مزورانه خطاب به ستمدیدگان   تونس گفت “بله  همه شما را درک کرده‌ام همه بیکاران را،همه نیازمندان را،همه سیاستمداران را،همه آنهایی که خواهان آزادی هستند را درک کرده‌ام” ولی‌ مردم که به درستی‌ فریبکاری این مزدور را به معنی‌ عقب نشینی دیکتاتوری و شکاف بر داشن سد دیکتاتوری فهمیدند برای حرف  های این مزدور که  ۲۳ سال است هیچ گوش شنوایی برای شنیدن درد های آنها نداشت، تره هم خورد نکردند،و در خیابان ها، کارخانه ها، دانشگاه ها،یک صدا فریاد زدند “ما دیگر نمی‌‌ترسیم” و شعار دادند که “نه یک روز نه یک ماه و نه یک سال بن علی‌ باید برود”
از این پس امپریالیسم و بورژوازی وابسته فهمیدند که بن علی‌ دیگر در تونس آینده‌ای ندارد و برای حفظ ماشین دولتی  و به خصوص ارتش این ”  عامل ابقأ” سلطه امپریالیسم” هیلاری کلینتون به “حمایت” از مردم تونس برخاست و  بن علی‌ که در ۲۳ سال گذشته با حمایت امپریالیست‌ها تسمه از گرده  محرومین تونس کشیده است  را به علت “نبود آزادی” و “دموکراسی”  “سر زنش” کرد.
امپریالیستها که خود به خوبی می دانند که به دلیل تشدید بحران اقتصادی سیستم سرمایه داری امپریالیستی تمام دول سرمایه داری چه در کشور‌های پیشرفته سرمایه داری و چه در کشور‌های تحت سلطه برای “برون رفت” از بحران عمیقی که دامنگیر آنها شده است  ریاضت کشی‌ (فقر و گرسنگی) بیش از پیش را به کارگران و زحمتکشان کشور‌های خود تحمیل کرده‌ و این امر عکس العمل رنجبران را دامن زدهو دامن خواهد زد، برای اینکه نقش خود را در فجایعی که حاصل این شرایط است لاپوشانی کنند،  وقتیکه مردم بر می خیزند به “سرزش” نوکران خود پرداخته و می کوشند با تعویض مهره ها کل نظام ظالمانه را حفظ کنند.
واقعیت این است که امپریالیستها به دلیل کاهش توان مالی‌ اکثر مردم خود یعنی‌ ضعیف شدن بازار داخلی و در رقابت با همدیگر هر چه بیشتر به سیاست “اقتصاد صادراتی” به منظور انتقال بار بحران خود به کشور‌های تحت سلطه که صرفاً به مثابه بازار برای کالا‌های آنها ،مناطق دارای نیروی کار ارزان،و مناطق دارای مواد خام برای آنها محسوب می‌‌شوند روی آورده‌اند.اجرای این سیاست‌ها به نابودی اقتصاد شمار کثیری از کشور های  تحت سلطه امپریالیسم انجامیده است و بیش از پیش موجبات بیکاری،فقر مطلق،گرسنگی و طبیعتا نا رضایتی‌ و انزجار اکثریت مردم از دولت‌های حأکم در این کشور‌ها را ایجاد کرده است.در چنین شرایط اسفباری دیکتاتوری‌های حاکم برای پاسداری از چنین وضعیتی که ثروت در دست یک اقلیت انگشت شمار و فقر اکثریت مردم طرف دیگر آن است به طرز وحشیانه ای هر چه بیشتر به سرکوب خشونت بار زحمتکشان روی آورده‌اند.  و این فقر و سرکوب هر از گاهی از جائی سر باز می کند.همان طور که در تونس سر باز کرد.
 
با اوج گیری قیام مردم در تونس، بن علی‌ را  فراریش دادند،ارتش که تا آن وقت مردم را کشتار می‌‌کرد به “هواداری” از توده‌ها یکباره علیه پلیس امنیتی شد. محمد قنوشی نخست وزیر  دولت دوران بن علی‌ مسول دولت شد ، فواد المبزع رئیس مجلس، رئیس جمهور شد اما مردم قبول نکردند.اپوزسیون سازشکار از رهبران سندیکا‌های زرد گرفته تا دیگران در گیر کارزار آرام کردن توده‌های محروم و خشمگین به منظور ایجاد امنیت برای “اموال خصوصی و دولتی” شدند .”فردی از اپوزسیون که به رهبران دولت انتقالی نزدیک است (به خوان نخست وزیر و رئیس مجلس بن علی) گفت برخی‌ از واحد‌های ارتش در مخالفت با بن علی‌ از سرکوب مردم” سر باز زده اند. (لس آنجلس تایمز ۱/۱۸/۲۰۱۱) .
تا کنون به دلیل مخالفت مردم با حضور اعضا دولت بن علی‌ در به اصطلاح دولت انتقالی از نظر “تشکیل” دولت سنگ روی سنگ بند نیامده است  “رهبران” دولت انتقالی و اپوزسیون سازشکار دست در دست هم با اختلافات ظاهری مانند مخالفت با حضور اعضا کابینه بن علی‌ در این دولت  به منظور  فریب توده‌ها تلاش می‌‌کنند.  یک استاد دانشگاه به نام حمادی ردیسی در باره ترکیب دولت چنین می‌‌گوید “ترکیب دولت میزان است” و “اعضا دولت سابق دامنشان آلوده نیست” محمد قنوشی نخست وزیر سابق با وعده  “بر چیدن ” سازمان اطلاعات یعنی‌ همان”ساواما”ی جمهوری اسلامی در یک کنفرانس مطبوعاتی چنین می‌‌گوید “ما تعهد دادیم تا که صلح و آرامش را به قلب‌های تمام تونسی ها باز گردانیم.” (لوس آنجلس تایمز ۱/۱۸/۲۰۱۱)
بن علی‌ فرار کرد اما مردم می‌‌گویند “ما دیگر نمی‌‌ترسیم” در حالیکه همه چیز تقریبا دست نخورده باقی‌ مانده است. ارتش “دوست” محرومین تونس جا زده شده است. و این امر بار دیگر نشان داد که اساساً یک جنبش خود به خودی هر چه قدر هم که گسترده باشد به علت همین ضعف به دشمن سازمان یافته امکان می دهد که  با رنگ و لعاب عوض کردن و پیشبرد برنامه ای فریبکارانه در جنبش مردم نفوذ کرده آن را به کجراه برده و شکستش دهد.این آن حقیقتی است که بار ها شاهد اش بودیم و امروز هم در مورد خیزش عظیم محرومین کشور تونس صادق است. تجربه زحمتکشان تونس به مثابه یکی‌ از آخرین تجارب تاریخی‌  موجود بر خلاف هجویات عناصر سازشکاری که به خود ظاهر حتی چپ هم می دهند و در هر فرصتی به تقبیح لنین و لننیسم می‌‌پردازند و اندر “فوائد” جنبش “خود سازمان یافته ” تود‌ه ها رجز خوانی می‌‌کنند و در دفاع از “سوسیالیسم قرن بیست و یکمی” “چاوز” ها  آب از لب و لوچه شان سرازیر می‌‌شود ثابت می‌‌کند که در عصر کنونی هیچ جنبش مردمی بدون رهبری طبقه کارگر،طبقه‌ای که در ارتباط ارگانیک با یک تشکیلات انقلابی‌(متشکل از کارگران و روشنفکران) باشد نمی‌‌تواند به  پیروزی واقعی نائل آید. احتمالاً عده‌‌ای خواهند گفت این نظر”خوش خیالی” ای بیش نیست  . اما باید به آنهاگفت که واقعیت این است که این تنها مسیری است که به پیروزی می رسد گرچه راه سخت است و طولانی، خصوصأ با توجه  به برخی‌ کاراکتر‌های شرایط موجود که حاصل ضرباتی هستند که  جنبش کمونیستی جهانی در این سال‌ها متحمل شده است.اما هم تجارب انقلابات پیروز در قرن بیستم و هم آنهایی که تا کنون شکست خوده اند مهر تاییدی هستند بر اصل انقلابی‌ فوق.
 غلام- امیدوار
 ۱/۱۹/۲۰۱۱