احمدی نژاد در ستایش از کورش “کبیر”،فصل مشترک ارتجاع ناسیونالیزم ، سلطنت واسلام سیاسی

مقدمه:
درهفته های اخیرشاهد بودیم که احمدی نژاد ودیگر دست اندر کاران جمهوری اسلامی در میدیای داخل وخارج ایران دست به یک سری تبلیغات به طرفداری از کورش کبیر،این بزرگ خاندان حکومت هخامنشی  زدند. احمدی نژاد به نمایندگی از جمهوری اسلامی ، استوانه پوسیده وشکسته ” حقوق بشر” کورش را از دولت انگلیس قرض گرفته ودارد در نقاط مختلف کشور میچرخاند. گویا چند ده سال حزب الله چرخانی در شهرها واتوبوس وساندیس وجمعیت کرایه ای وچاه چمکران وحضرت محمد،قران، علی وحسین ،نماز جمعه ،سینه وقمه زنی واعدام وسنگسار ….. وامام زمان ودست به دامن شدن  حضرت فاطمه وبالاخره عقبگرد به ۱۴۰۰ سال جواب نداده ، دست به خشتک کورش کبیر ۲۵۰۰ سال پیش زده اند، تا شاید از این امام زاده جدید حاجتی نصیب خود کنند وبتوانند چند صباحی این مردم بپاخاسته را که میروند این حکومت اسلامی را یکبار وبرای همیشه از صحنه روزگار حذف کنند را بزعم خود بفریبند.
البته این اولین بار نیست که ارتجاع برای فریب مردم دست به چنین ترفندهایی میزند. چند سال قبل هم شیرین عبادی ، این زن مسلمان درسخنرانی مربوط به اخذ جایزه نوبل هم از اسلام وهم از کورش کبیر به بزرگی یاد کرد واعلام داشت  ” من یک زن مسلمان ایرانی هستم از نواده های کورش کبیرپدر حقوق بشر…امپراتوری که  ۲۵۰۰ سال پیش قول داد که هیچکس مجبور نیست که زیر سلطه خودش باشد اگر نخواهد…..او قول داد که آزادی برای همه باشد…..”
والبته قبل از این، شاهنشاه آریامهراسلام پناه وسایه خدا هم  میلیاردها دلار در سال ۱۹۷۰ خرج ستایش از کورش نمود وتوانست کورش را بعنوان  نماینده حقوق بشر زمان باستان به سازمان ملل بقبولاند، وفرمودند که ” کورش آسوده بخواب چون ما بیداریم”. البته امروزه این احمدی نژاد وشیرین عبادی هستند که بیدارند و آریامهر هم آسوده خوابیده.

  اما باید از خود پرسید واقعا چه اتفاقی افتاده که شاهنشاه آریامهر سلطنت خواه وشیرین عبادی ملی-اسلامی واحمدی نژاد ناب اسلامی ومثلا آقای نوری علای سبز وسکولار ومناخم بیگین وشارون یهودی- اسرائیلی همه، با همه اختلافاتشان در یک چیز باهم مشترکند وآن در ستایش از کورش کبیر،  پدر حقوق بشر جهان.
اولا :معلوم است که اینان دیگر نمیتوانند با ترفندهای  سابقا موجود مردم را بفریبند ودر بدر دنبال شخصیتی از قهر تاریخ میگردند که به کمکشان آید
وثانیا: که حقوق بشر سرمایه داری در قرن ۲۱ چقدر بدبخت وبیچاره شده که یک امپراتور کشور گشاه در ۲۵۰۰ سال پیش باید برایش فخر بیافریند وپدرحقوق بشرش بحساب آید.
من بطور خلاصه سعی میکنم شخصیت کورش در تاریخ وچرایی آویزان شدن این ملغمه ارتجاع به آنرا درقرن  بیست یکم  در ذیل تشریح کنم.

 اهمیت مسئله کورش وافشای هوادارانش
 سی و اندی سال قبل که مردم از حکومت سرمایه داری شاه ودیکتاتوریش به تنگ آمده بودند،ومیرفتند که این حکومت جور وستم را بزیر بکشند. بورژوازی ایران همگام با سرمایه داری جهانی برای ادامه حاکمیت سرمایه در ایران به قهر تاریخ پناه بردند واینطور وانمود کردند که اگر دیکتاتوری است ، اگر فقروبیخانمانی است، اگر ساواک، اعدام وشکنجه است بخاطر این است که غلظت اسلام در حکومت وجامعه به اندازه کافی نیست. پس از قهر تاریخ برای نجات سیستم سرمایه داری در ایران به اسلام پناه آوردند وهمه جناحهای بورژوازی داخل وجهانی یکشبه از خمینی بت وفرشته ای ساختند که میاید ودیو را بیرون میکند. قرار شد که جامعه را ۱۴۰۰ سال بعقب برگردانند. قوانین قرآن ،سنگسار، صیغه وغیره را با کشتار واعدام وشکنجه وسنگسار بمردم تحمیل کردند ودیدیم آن شد که شده.
 امروز دیگر سرمایه داری در ایران از طریق قوانین اسلامی به بن بست نهایی اش رسیده وباید هر چه زودتر چاره اندیشی کرد.پس یکبار دیگر باید در تاریخ گشت ودوباره یک ارتجاع دیگر از قهر تاریخ بیرون کشیدو چند ده سالی مردم را دنبال نخود سیاه فرستاد. برای همین منظور از سالها قبل بورژوازی جهانی همراه با بورژوا –ناسیونالیستهای وطنی بفکر چاره افتادند واینباراز ملغمه اسلام-کورش-حقوق بشر استفاده کردند ونمونه اولیه اش جایزه نوبل دادن به شیرین عبادی بود که این نقش را بازی کند.شیرین عبادی در حقیقت، خمینی جدید مونث ، هدیه بورژوازی غرب به ایران بود. شیرین عبادی در حقیقت پلی بود بین اسلام ،ناسیونالیزم عظمت طلب و حقوق بشر سرمایه داری. اینبار قرار شد اسلام تنها نباشد چون بوی گندش خیلی بالا زده. پس باید دوباره به قهر چاه تاریخ رفت، اینبار ۲۵۰۰ سال واز آنجا حقوق بشر برای مردم وعده داد.
 این است که احمدی نژاد ودست اندر کاران جمهوری اسلامی وبورژوازی غرب وانگلیس یکدفعه همه باهم طرفدار کورش کبیر شدند. وحتی کیهان شریعتمداری از کورش تجلیل کرد. در حقیقت اسلام –کورشی های داخل رژیم به ناسیونالیست های داخل وخارج رژیم یکدستی زدند ، وکورش این دستمایه ارتجاع را از دستشان ربودند. وداد همه ملی -اسلامیها وعظمت طلبان ایرانی  را در آوردند.کورش کبیر دیگر در انحصار کسی نیست.
 واقعیت این است که شاه وخمینی دو روی یک سکه سرمایه داری دوران ماهستند. محمد(ص) وکورش کبیردو روی دیگر سکه سرمایه داری هستند. باید سرمایه داری را با تمام ترفندها وائدولوژی هایش افشاء کرد ودر هم شکست. باید رو به آینده ،جهانی نو، خالی از بردگی مزدی ، بیحقوقی وزندان وشکنجه واعدام بنا کرد. دنیای آزادی –برابری-  حکومت انسانی

جایگاه کورش “کبیر” در تاریخ
 آنچه عمدتا ما از کورش میدانیم بیشتر اسطوره است تا حقیقت. حتی تاریخ تولد کورش نا معلوم است. مورخین تولد اورا بین سالهای ۶۰۰ قبل از میلاد  و۵۷۵ قبل از میلاد ذکر کرده اند. یعنی در سن وتولد کورش حداقل ۲۵ سال  اختلاف نظر وجود دارد.
بیش از ۹۰% آنچه که در باره کورش میدانیم مربوط است به مورخین  دهها وصدها سال پس از مرگ کورش.
کورش گویا در سال ۵۳۰ قبل از میلاد در شرق امپراتوری نزدیک آمو دریا ،شمال شرقی افغانستان کنونی، برای حفاظت از امپرتوریش بهلاکت رسید.
عمدتا دو تاریخ نگار بزرگ یونان یعنی هردوت وگزنفون در مورد کورش وزندگیش
قلم فرسایی کردند که مورد استناد قرار میگیرد. ودیگر استناد تاریخ، مربوط میشود به حفاری های دولت انگلیس در ایران در سالهای  بعد از ۱۸۵۰ میلادی که استوانه ” حقوق بشر” کورش از آن جمله اند.
اما همانطور که قبلا ذکر شد بیش از ۹۰% استناد تاریخ  کورش وامپراتوریش مربوط است به دو مورخ یونانی یعنی هردوت وگزنفون.که هردوسرباز سپاه شاهان  هخامنشی و از مزدوران دربارشان بودند.
هردوت که پدر تاریخ نویسی دنیا شناخته شده  گویا در سال ۴۸۴ قبل از میلاد بدنیا میاید ودر ۴۲۵ از دنیا میرود. یعنی نوشته های این مورخ نامدار  تازه  ۷۰ سال بعد از کشتن کورش بوقوع میپیوندد. تا قبل از هردوت تاریخ مکتوب ومدونی از هیچ واقعه ای موجود نیست. اگرچه  خط در بیش از دو هزار سال قبل تر هم توسط سومریان اختراع شده بود. اما مانند همه اختراعات قدیم هزاران سال طول کشید تا اختراع خط ونویسندگی بشکل مدونش مثلا در تاریخ نویسی حد اقل بین مورخین متداول شود. تا قبل از آن وحتی خیلی بعد از آن زمان،  تاریخ غیر مکتوب بوده وهمواره سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردیده.
هردوت بعد از مرگ داریوش اول  بدنیا میاید  و۵ ساله بود که خشایارشاه پسر داریوش فوت میکند. یعنی نوشته های هردوت مربوط به کورش، بعد از فوت کورش ودوپسرش وبازبعد از داریوش اول و خشایارشاه تازه شروع میشود.
هردوت اگرچه بعنوان پدر تاریخ جهان شناخته میشود در عین حال بعنوان  پدر دروغگوی جهان هم به استناد تاریخ دانان بعد از خودش مشهور است.
هردوت اگرچه اولین مورخ جهان هست که توانسته  تاریخ نویسی را به سبک جدید ارایه دهد ودر نوع خودش شاهکار نویسنگی وادبیات  تاریخی ، بینظیر واختراع ونوع آوری است، اما در عین حال نوشته هایش از مبالغه، دروغ پردازی  وگنده گویی بی بهره نیست.

هردوت وتاریخ کورش وهخامنشین:
   هردوت ۵ کتاب در رابطه با پادشاهان هخامنشین دارد از آن جمله کورش،کمبوجیه ،داریوش وخشایارشاه هست.
هردوت چون در زمان این پادشاهان زندگی نمیکرده عمدتا نوشته هایش مربوط است به نقالانی که سینه به سینه این تاریخ را برای او تعریف کردند.
هردوت در باره زندگی کورش مینویسد که کورش از خانواده یک  پادشاه بدنیا میاید . جادوگر دربار پادشاه به پادشاه میگوید که پسر خردسال روزی خاندان ترا  سرنگون وخودش به تخت پادشاهی تکیه میزند. پادشاه از ترس آینده اش، کورش خردسال را به وزیزش تحویل میدهد که اورا گردن زنند( حقوق بشرپادشاهی). وزیرکه از روی دل رحمی بجای سربریدن کورش ،اورا در رودخانه ای رها میکند ( حقوق بشر وزراء) .کورش بعد از چندی توسط آسیابانی از رودخانه به خشکی آورده میشود.  آسیابان که تازه همسرش وضع حمل کرده بود وفرزندش مرده بدنیا آمد از کورش بعنوان فرزند خود  پذیرایی میکند. بعد ها کورش افسانه وار به دربار پادشاه را ه میابد وپادشاه میشود.
این یک نمونه از تاریخ نویسی هردوت است. که در حقیقت از تاریخ به دنیا آمدن موسی از دین یهودی عاریه گرفته شده. هم از اینروست که عده ای کورش را همان موسی یهودی میدانند.
یهودیان معتقدند که تورات در ۲۳ جا از کورش بعنوان آزاد کننده آنان نام برده، در حالیکه اگر موسایی وجود داشته باشد حداقل ۳۰۰ سال قبل از کورش به دنیا آمده معلوم نسیت چرا موسی ۳۰۰ سال قبل از کورش میدانسته که کورشی بوجود خواهد آمد وآن قوم را نجات خواهد داد. البته در دین وخرافات وموسی- کورش مناقشه نیست.
 در نوشته های هردوت پر است از تناقض گویی ومبالغه. مثلا مینویسد که داریوش  اول با سپاهی بیش از دو میلیون به آتن حمله کرد در حالیکه محققان وباستان شناسان امروز حداکثر این سپاه را به صد هزار نفر تخمین میزنند. بطور خلاصه اینکه هر چه از کورش از زبان هردوت میدانیم بیشتر به” یک کلاغ چهل کلاغ “شباهت دارد تا یک تاریخ واقعی کورش. در باره گزنفون که صد سال بعد از هردوت میزیسته  وعمدتا تاریخ نگاری وتاریخ کورش را از او به ارث برده بود وضع از این بهتر نیست.
استوانه شکسته حقوق بشر کورش:
بعد از سلطه انگلیس در ایران در زمان قاجار، باستان شناسان انگیسی در سالهای بعد از ۱۸۵۰ در جنوب ایران دست به حفاریهای زدند واز جمله پیدا کردن منشور استوانه حقوق بشر کورش کبیر است که تا همین چند وقت پیش در موزه لندن نگهداری میشد وگویا دولت انگیس برای خوشرقصی و باج دادن به احمدی نژاد وبرای تحمیق مردم که از اسلام بیزارند به شگرد جدیدی روی آورده ، وقرار شده که احمدی نژاد برای چند ماه در ایران استوانه چرخانی کند.
در این استوانه کورش از زبان خودش مدعی است که  به کسی ظلم نکرده ،به همه اقوام کمک کرده ،هیچگونه ستمی به هیچکس روا نداشته ، قول داد که همه مردم آزادند  مادام که او امپراتور است و…غیره.

جایگاه کورش در تاریخ وحال زار مدعیان طرفدارنش
اگرچه متوجه شدیم منابع در مورد زندگی کورش بسیار نادر وغیر قابل اعتماد است، اما میتوان از همین منابع تاریخی وغیره به چند اصل مهم تکیه کرد
اول : اینکه کورش بعنوان اولین امپراتوری جهان شناخته میشود. ومانند همه امپراتورهای بعد از خودش وشاهان قبل از خود به کشور گشایی مشغول بود.کورش را باید در ردیف جهانگشایانی چون هیتلر، ناپلئون ، چنگیز، محمد وجولیوس سزار واسکندر نام برد.
کورش در سال ۵۵۹ قبل از میلاد به تخت سلطنت نشست و فقط در منطقه  بسیار کوچکی از غرب ایران فرمانروایی میکرد. اما کشور گشایی او عملا ۱۰ سال بعد ، یعنی در سال ۵۴۹ اتفاق افتاد. اول کل فلات ایران را از دست مادها در آوردو بعد حکومت لیدی را بزانو نشاند وسپس تمام آسیا میانه وتا نزدیک غرب هندوستان را زیر سلطه خود در آورد. یعنی در یک کلام تقریبا کل جهان آنروز بغیر از منطقه مهم مصر زیر شمشیر امپراتوری کورش قرار گرفت . تا زمان مرگش در سال ۵۳۰٫یعنی در عرض کمتر از بیست سال باشمشیر ( حقوق بشری) اکثر دنیا را بزیر سلطه خود در آورد.بعد از مرگش ،کمبوجیه کشور مصر را متصرف شد واز آنجا قصد رفتن به حبشه داشت که با پنجاه هزار نفر لشکر در صحرای خشک منطقه اکثر سپاهیانش کشته شده ومجبور به عقب نشینی شد. ودر راه برگشت از مصر بهلاکت رسید.
دوم: آ نچه  امروز مسلم است  آن است که هیچ امپراتوری در تاریخ با ناز ونوازش و حقوق بشر مناطق دیگر ومردم آنجا را تحت کنترل خود در نمیاورده. بلکه این شمشیر وکشتار بی امان مردم ستمدیده بوده که بعد از کشتار فراوان تن به حکومت امپراتوران میدادند. ودر اولین فرصت سعی به از بین بردن این امپراتورها میکردند. فقط در مورد کورش وجنایتکاران قبل از آن ما از منابع کمتری برخوداریم. اما هرچه به دوران جدید تر میرسیم کشتار وبی رحمی امپراتوران از منابع تاریخی بیشتری برخوردار است وجنایاتشان ملموس تر است.
بطور مثال هیتلر حتی نتوانست یک پنجم جهان رابرای مدت ۵ سال اشغال کند این چنین منابع بی شمار از کشتار وبیرحمی هایش موجود است. در دادگاه مردم آزاده جهان هیتلر بعنوان یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ شناخته میشود. اما از نظر ناسیونالیست های مرتجع آلمانی هیتلر نماینده آزادی وحقوق بشر است. خود هیتلر بارها اعلام داشت که میخواهد ظلم وستم جهانی را که توسط نژاد غیر آریایی پست به مردم آریا نژاد تحمیل شده را برچیند. از این نظر خیلی شبیه به کورش کبیر آریایی نژاد است. وهم از این روست که رضا شاه کبیر  هم طرفدار پر پاقرص هیتلر بود. متاسفانه هیتلر نتوانست مانند کورش همه دنیارا فتح کند ونام کبیر را به عاریه ببرد. رضا شاه قلدر تا زمانی که سلسله پهلوی سرکار بود کبیر بود.
ناپلئون ، امپراتور وجهانگشایی دیگر که در کشتار وبیرحمی در تاریخ شناخته شده از نظر ناسیونالیسم فرانسوی فردی وطن پرست وطرفدار حقوق بشر میباشد.
چنگیزخان  با تمام بیرحمی وجنایتش در نزد ناسیونالیستهای مغول بعنوان امپراتور دادگر وحقوق بشری شناخته میشود. در پاییتخت وشهرهای مهم مغولستان پر است از مجسمه های این معدن حقوق بشر جهان.
محمد ودیگر خلفای جنایتکار اسلام همه جا با شمشیر کشور گشایی میکردند، هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال، آریامهر، خانم شیرین عبادی واحمدی نژاد، محمد واسلام را معدن حقوق بشر معرفی میکنند.
اسکندرکبیر وکورش کبیر:
شاید مقایسه هیتلر وکورش برای بعضی ها غیر قابل لمس باشد. اما مقایسه اسکندر مقدونی وکورش هخامنشین که تقریبا در یک دوره زمانی ومکانی میزیسته اند مارا به شباهت آن دو امپراتور بیشتر واقف میکند.
همانطور که قبلا ذکر شد کورش وفرزندش کمبوجیه تقریبا همه دنیا را تحت تسلط خود داشتند وبعدا جانشینانشان مانند داریوش وارشیر وخشایار..بمدت ۲۱۰ سال بعد از مرگ کورش در این سرزمینها باشمشیر حکفرمایی میکردند. وهر جا که مردمی ویا رقیبی بپا میخواست با لشکریان زیاد به آنجا حمله ور میشدند وهمه را به خاک وخون میکشاندند. برخلاف زمان کورش، خوشبختانه منابع موثق از جنایات جانشینان کورش واسکندر موجود است وخود گزنفون وهردوت  ودیگر مورخان شاهد زنده این جنایات سلسله هخامنشین بودند.
 
حمله لشکریان داریوش اول در سال۵۹۰ به یونان وآتن وشکست مفتضحانه این سپاه که به رویداد ماراتون منتهی شد. وده سال بعد یعنی در سال ۴۸۰ حمله بزرگ خشایار از دریا وزمین به خاک یونان وآتن ، وشکست مفتضحانه این امپراتور در آنجا نمونه های بسیار کوچکی از جنایات این شاهنشاهان را نمایان میکند. این جنایات تا سال ۳۲۶ قبل از میلاد ادامه داشت. در این سال اسکندر مقدونی بسلطنت نشست.
فیلیپ دوم، پدر اسکندر که قبلا حکومتش در حقیقت از باج دهی به پادشاهان هخامنشین روزگار میگذراند، وعمدتا حاکم وپادشاه مقدونیه بود با لشکریان فراوان طی ده سال جنگ وخونریزی یونان وشهر آتن را در سال ۳۳۹ بتصرف در میاورد. وبمردم یونان قول میدهد که برای خونخواهی از جنایات حکومت هخامنشیان همراه با ارتش ومردم یونان حکومت داریوش سوم را سرنگون میکند. اسکندر که در این موقع ۱۶ ساله بود با کمک مادرش ودسیسه تنی چند از سران لشکر، فیلیپ را بقتل میرسانند. اسکندر بعنوان فرمانروای یونان حاکم میشود وبمردم یونان قول میدهد که انتقام چند صد سال جنایات حکومت هخامنشیان را بزودی پاسخ خواهد داد. در سال ۲۳۳ به متصرفات آسیای میانه داریوش سوم حمله وآنجا را تحت تسلط خود در میاورد. بعد از ۳ سال بالشکریان خیلی کمتر از پادشاه ایران به مصر وفینیقه(فلسطین….)را متصرف میشود. وبالاخره در سال۲۲۶ کل امپراتوری ایران را متصرف میشود. داریوش سوم فراری وبدست یکی از فرماندهان خودش سر از تن جدا میگردد.  اسکندرکه خود چند ماه بدنبال شاه بود که اورا بکشد، اینبار برای مرگ داریوش اشک میریزد وقاتل داریوش را گردن میزند. اسکندرتمام سران در بار ولشکریان داریوش را در خدمت خود میگیرد. وهمه اینبار اورا پادشاه ایران  و”شاه شاهان” نام نهادند وامپراتور کل جهان. تمام در باریان سابق داریوش سوم یک جا در خدمت اسکندرقرار میگیرند.اسکندر خودرا وارث کورش وشاهان هخامنشین قلمداد میکند.
اسکندر امپراتوری بی رحم، جنایتکار وجهانگشاه بود که در سن ۳۱ سالگی در غرب ایران در گذشت.
امروز غرب محوریها وبطور کلی حاکمان سرمایه داری غربی از اسکندر بعنوان امپراتوری سلحشور ، لایق ومدبر نام میبرند. امروز دهها شهر کوچک وبزرگ بنام این جنایتکار تاریخ نامگداری شده،وهمه جا از او بنام اسکندر کبیر قدردانی میشود.
حکومت اسکندری ویا سلوکیان نزدیک به دویست سال بعد از مرگ اسکندر بر ایران حکومت کردند.
 اسکندر وچنگیز خان مغول همان کاری را با ایران کردند که کورش کبیر ومحمد(ص) به ایران کردند. یعنی هر ۴ امپراتور کشور ایران را اشغال کردند. کورش ۲۴۰ سال اشغال کرد .اسکندر ۲۰۰ سال ومحمد وآل او ۴۰۰ سال، وچنگیز وایلخانان مغول بیش از ۲۰۰ سال ایران را در اشغال داشتند.و همگی خود را رهبران ایران نام نهادند . حال سوال من از همه کورش واسلام پرستانی مانند خانم شیرین عبادی ،آقای احمدی نژاد وشاهنشاه آریامهر این است که چرا شما به دو اشغال گر ” کشور عزیز” ما یعنی محمد(ص) وکورش کبیر اینهمه ارادت دارید. وبه دو امپراتور دیگر یعنی چنگیز واسکندر ارادتی ندارید. شما حتی بین این امپراتور ها که کشور ایران را صدها سال در اشغال داشتند تبعیض قائل هستید. اشغال اشغال است. امپراتور امپراتور است. کشتار ووحشی گری وجنایت، جنایت است. مردم عامی بین امپراتوران تبعییض قائل نمیشوند. نام محمد وعلی مانند نام کورش واسکندر وچنگیز نامهای متداول فرزندان ذکور خانواده های ” اصیل ایرانی” است. از این نظر باید خوشبین بود.
ناسیونالیستهای وطنی کورش پرست بایستی  جنایات اسکندر در این مرز وبوم را به جنایات خود حکومت کورش وجانشینانش اضافه کنند. در حقیقت کشتار اسکندر در عکس العمل  وادامه کشتار هخامنشیان بوده.بخصوص اینکه اسکندر خود را ادامه دهنده راه شاهان هخامنشین میدانسته. البته رضا شای کبیر طرفدار هیتلر ،محمد وکورش بود.
طرفداران کورش مدعی هستند که کورش هر جا را که متصرف میشد به مردم آنجا اجازه میداد که خودشان خود مختار باشند.
 واقعیت امر این است که کورش پای پیاده وبا اسب والاغ نمیتوانست از شرق هندوستان تا غرب مصر واز خلیج فارس تا شمال قفقاز را سر بکشد. در حقیقت از حکومت های محلی وبا آداب ورسوم خودشان باج خواهی میکرد. کل امپراتوری را نسبت به اقوام ومنطقه  به  ساتراپ یا استان تقسیم کرده بود که این ساتراپ ها نیمه مختار وخود مختار بودند. وفقط نماینده لشکریان وحسابرسان خزانه در آنجا حضور داشتند وسالانه شمش های طلا را بعنوان مالیات که از پوست وگوشت مردم گرفته بودند به در بارها وحرمسراهای پادشاهان هخامنشین حمل میکردند.
ناسیونالیستها وطنی ما به این جنایت آشکار میگویند حقوق بشر کورش ،که هر جایی را که با زور وکشتار متصرف میشد اجازه میداد که تا ابد استثمار شوند. واگر هر ساتراپی بدلایلی از باج دادن سر باز میزد لشکریان شاه به آنجا حمله میکردند و پس از کشتار وقلع وقم، کسان دیگری را سر کار میگذاشتند.
هر فرد مذکر بعد از سن ۱۲ یا ۱۴ سالگی باید در خدمت ارتش شاه میبود واگر بعد از ده یا بیست سال جنگ وجنایت زنده میماند به اوقطعه زمینی تعلق میگرفت که بکارد ونصف محصول هم متعلق به شاه بود. شاهنشاهان هخامنشین حداقل ۴ کاخ بزرگ داشتند که در طول سال بسته به آب وهوای سرد وگرم در آنجا در حرمسراهایشان زندگی میکردند. کاخ تابستانی اکباتان(همدان) کاخ شوش ، کاخ بابل در عراق امروزی، کاخ پرسپولیس شیراز.
اکثریت قریب به اتفاق مردم برده ،رعیت ونوکر شاه وخاندانش بودند. به این میگویند حقوق بشر کورش.
اما نکته ای کوتاه در مورد استوانه کورش کبیر:
این استوانه ها فقط مربوط به کورش کبیر نبود. تمام پادشاهان قبل از کورش در زمان سومریان ،اکدیان،بابل وآشوریان همه برای تبلیغ سلطنت خود این چنین استوانه ای داشتند که  امروز در سازمان ملل متحد بعنوان استوانه حقوق بشری دوران باستان پادشاهان نام گرفته که بجز تبلیغ وخودستایی پادشاه چیز دیگری در محتوا ندارد. واستوانه کورش از این امر مستثنی نیست. من در ذیل این مقاله نمونه های این استوانه قبل از کورش یعنی دوران بابل را نشان داده ام که خیلی شیک تر از استوانه شکسته کورش کبیر است.
اما راجع به آزادی قوم یهود:
پر واضع است که هر امپراتور وجنایتکار تاریخ برای گول زدن مردم از شگردهای خودش استفاده میکند. مثلا اسکندر وقتی به مصر حمله کرد مردم مصر اورا آزاد کننده خودشان از شر حکومت هخامنشیان دانستند ویک شهر هم بنام او نام نهادند بنام “اسکندریه” که امروز یکی از بهترین وبزرگترین شهرهای کشور مصر است. شاید برای ناسیونالیست مصری اسکندر معدن حقوق بشر باشد . ویا یک یهودی ناسیونالیست کورش را پدر حقوق بشر بداند . اما واقعیت این است که هردو اینها جنایتکاران تاریخند ومتعلق به زباله دان تاریخ.
چند نمونه دیگر از حقوق بشر کورش وخاندانش:
۱- کورش بعد ازشکست لیدی پادشاه این کشور،کرایسوس، را زنده زنده در آتش سوزاند.البته در منابع دیگر است که قبل از سوزاندن ، او زیر پای کورش بوسه میزند والتماس میکند وگویا کورش اورا میبخشد. همانطور که گفته شد بخاطر محدودیت زمانی منابع کورش کمتر موجود است.
۲- کمبوجیه پسر کورش، که در دربار کورش میزیسته، برادر وخواهرش را بقتل رساند(تربیت خانوادگی کورش کبیر).
۳- کمبوجیه از ترس ازدواج خواهرش با دیگرسران ساتراپ ، اورا به عقد خود در آورد. این کار در آن زمان هم بسیار زننده بود. کمبوجیه از قضات دربار پرسید آیا او میتواند با خواهرش ازدواج کند. آنان در جواب گفتند: اینکار پسندیده نیست ،اما اگر کامبیز انجام دهد خیلی هم پسندیده است وایرادی ندارد.
۴- کمبوجیه که دردربار کورش زندگی میکرد ،فقط تعداد پسرانش را ۱۲۵ نفر برآورد کردند( مطلوب است تعداد دختران وزنان) این عمل کامبیز خیلی شبیه محمد(ص) واصحابش میباشد.
۵- معمولا بعد از مرگ شاه هخامنشین، ماهها وحتی سالها بین وارثین تاج وتخت دعوا وکشتار بود.بعد از مرگ کامبیز حدود ۲ سال طول کشید که سلطنت بالاخره بدست یکی از پسر عموهای درجه پنجم وششم کورش  یعنی داریوش” کبیر” انتقال پیدا می کند.  کشتار بسیار وسیعی در طول این سالها از خود وارثین کمبوجیه بوجود آمد.داریوش” کبیر” بالاخره با کشتار وقلع وقمع فراوان در سال ۵۲۱ به خکومت رسید.داریوش در کشتار مردم ومخالفین بسیاربیرحم وقصی القلب بود.
۶- در کتیبه داریوش” کبیر” موجود است که او چشم وگوش ودماغ مخالفین را میبریده و آنرا یکی از افتخارات خود بحساب میاورد.
۷- یکی از حسابرسان در بار داریوش کبیر که بزعم داریوش وروسای دربار تقلبی کرده بود را زنده زنده پوست میکنند، واز پوست او روکش صندلی درست میکنند و پسر آن حسابرس را بعنوان حسابرس جدید مجبوربه استخدام میکنند وروی آن صندلی مینشانند که که بکار پدرش ادامه دهد(چرم انسانی).
اینها نمونه بسیار کوچکی از جنایات شاهنشاهان هخامنشین است.هواداران کورش فقط به کورش چسبیده چون  میدانند که منابع موثق از جنایات کورش بخاطر محدودیت زمانی اش کمتر است. وگرنه این حامیان کورش جرات نمیکنند حتی از کامبیز پسر کورش، که در دربار کورش میزیسته، کمترین تجلیلی بعمل آورند . چون هر چه زمان میگذرد منابع بیشتری از جنایات حکومت هخامنشین هویدا میشود.

این حقوق بشر” کورش کبیر” پیشکش هواداران کورش باد. این حقوق بشر خیلی بیشتر به حقوق بشر احمدی نژاد- محمد رضا شاه-رضا خان قلدر –هیتلر-استالین-اسلام  شبیه است تا حقوق انسانی که مردم ما امروز با سرنگونی حکومت اسلامی بدنبالش هستند.

احمدی نژاد وشیرین عبادی با صد خروار شکر وعسل نمیتوانند این کثافات تاریخ بشر را شیرین جلوه دهند. این ره که شما میروید به قبرستان تاریخ است. چه  نوع اسلامش وچه نوع کورشش.

         مجید آذری  mjazari7@yahoo.com  

 
 
The Cylinder of Nabonidus, a foundation text by the last king of Babylon with many similarities to the Cyrus Cylinder.
The Cyrus Cylinder bears striking similarities to older Mesopotamian royal inscriptions. Two استوانه شیک تر وتمیز تر پادشاه بابل که بدست کورش سرنگون شد.

                                           
 
Tاستوانه شکسته ودرب وداغان شده کورش  کبیرکه مورد افتخار شاهنشاه آریامهر وشیرین عبادی است . وهم اکنون توسط احمدی نژاد در جمهوری اسلامی چرخانده میشود.
The Cyrus Cylinder, front and obverse sidesVeracity of the Cylinder’s claims
 
 
Stele depicting Nabonidus praying to the moon, sun and the planet Venus. The Babylonian king’s religious practices were harshly condemned by the Cyrus Cylinder’s inscription.
Many of the claims made about Cyrus and his Babylonian predecessor are not supported by known historical fact. Its vilification of Nabonidus fits the extensive Persian propaganda regarding the deposed king’s rule. In contrast to the Cylinder’s depiction of Nabonidus as an illegitimate ruler who ruined his country, the reign of Nabonidus was largely peaceful, he was recognised as a legitimate king and he undertook a variety of building projects and military campaigns commensurate with his claim to be “the king of Babylon, the universe, and the four corners [of the Earth
The interpretation of the Cylinder as a “charter of human rights” has been criticized by many scholars and characterized as political propaganda devised by the Pahlavi regime.[40][79] The German historian Josef Wiesehöfer argues that the image of “Cyrus as a champion of the UN human rights policy … is just as much a phantom as the humane and enlightened Shah of Persia.”[83] Neil MacGregor, the Director of the British Museum, wrote that the Cylinder was used by the Shah as “a mantra of his newly constructed national identity” that “must have startled many who had tried to assert the human rights under his regime.”
Writing in the immediate aftermath of the Shah’s commemorations, the British Museum’s C.B.F. Walker comments that the
Exhibition in Iran (2010)
Having reached agreement with the British Museum for a four-month loan of the Cyrus Cylinder, the National Museum of Iran put the cylinder on display in Tehran in September 2010.[102] It was installed at the National Museum by a joint group of Iranian and British archaeologists and specialists.[103][104] The exhibition was opened on 12 September 2010 by Iranian president Mahmoud Ahmadinejad.[105]; it was reported that over 48,000 people had visited within the first ten days.[106]
The exhibition prompted some controversy over its symbolism and the form of Ahmadinejad’s opening ceremony, which involved the president draping a man dressed as Cyrus the Great with part of the uniform of the pro-government Basij militia. The hard-line Fars News Agency proclaimed: “Cyrus The Great Becomes A Basij Member”. Commentators described the ceremony as part of a new strategy to promote a form of religious nationalism, drawing on Iran’s ancient past in a way that had hitherto been highly unusual in the Islamic Republic. Ahmadinejad’s invocation of the cylinder as “represent[ing] respect for human beings’ greatness and basic rights” was criticized by supporters of the Iranian opposition in the light of the Iranian government’s own human rights abuses.[107]
The conservative daily newspaper Kayhan stirred further controversy by arguing that Iran should keep the Cylinder, asking whether it was not true that it belonged to Iran and “that the British government stole this valuable and ancient object of ours”. The British Museum responded by pointing out that it had not been stolen but had legally been excavated in Iraq and that “there is no sense that this is anything other than a loan.”[108]