درباره جنبش چپ دانشجویی

امین قضایی : تا دیروز، جنبش دانشجویی وجود نداشت جز موقعی که دروغ می گفت. و ما چپ ها بودیم که جنبش را دوباره تعریف کردیم: جنبش دانشجویی وجود ندارد جز موقعی که فریاد بزند.قدرت تئوری و اندیشه ما هزاران برابر نسل پیشین چپ است. ما دیالکتیسین ها به قول سقراط از اهالی تراکی نیستیم که هر کجا مدعی یافتیم او را دعوت به کشتی گرفتن نماییم.

ما وقت خود را برای کشتی گرفتن با اصلاح طلبان، لیبرال ها و هر کج و کوله ای تلف نمی کنیم. به همین خاطر همیشه در برابر حرف دروغ نباید راست گفت. گاهی باید فریاد زد تا دروغ در بزدلی درونی خودش خفه شود. و ۱۵ آذر خیلی ها خفه شدند. سرود ای ایران خفه شد. بیانیه ابراهیم یزدی خفه شد. شعار رفراندوم خفه شد. اگر براستی جدا از کلیشه های ذهنی تان خواهان حرف ما و قدرت نظری ما هستید به زمین نوشتار بیایید تا برای بار دوم و این بار برای همیشه خفه شوید.

و اینجاست که باید گفت از مشتت استفاده کن ونه از دهانت. اما اگر می خواهید سخن ما را بشنوید پیشتر بدانید که تفاوتی با مشت های گره کرده ی ما ندارد.

و می گویند که چپ شکست خورده است و حالا دوباره بازگشته است . اما احمقها! هر کسی مبارزه خودش را دارد.من که تا به دنیا امدم و زیر چنگ دستگاه حقارت و فریب شما رشد کردم ، مبارزه ام را هرگز آغاز نکرده بودم که شکست بخورم. ما بازنگشته ایم. ما همیشه اینجا بوده ایم. این شما هستید که در آموزش ایدئولوژی به ما شکست خورده اید. این شمایید که شکست می خورید و دوباره با رنگی دیگر، حربه ای دیگر و عوامفریبی دیگر باز می گردید.

و آنها می گویند که ما ایدئولوژی خاصی را به جنبش دانشجویی تحمیل می کنیم. ایدئولوژی؟ مارکسیسم رهایی از ایدئولوژی است ونه ایدئولوژی. دانشجویان خود تا انجا که سر کلاس درس می روند و در محیط دانشگاه به سر می برند تا گردن در لجنزار ایدئولوژی فرو رفته اند. ما خاص هستیم. اما نه یک ایدئولوژی خاص بلکه مسیری خاص و روشن در اعماق بربریت. ایدئولوژی مجموعه افکار منسجمی نیست که عده ای برای زندگی و فعالیت اجتماعی خود برگزیده باشند. این یک تعریف کلی ومزخرف است. ایدئولوژی یعنی پنهان کردن منافع و قدرت خود در پس اگاهی که تولید می کنی. و ما آشکارا قدرت خود را در پس اگاهی خود اعلان می کنیم. ما از اگاهی خود برای رهایی خودمان استفاده می کنیم. ما خواهان قدرت هستیم و آنرا به دست خواهیم اورد. بدون هیچ رحمی . بدون هیچ کژدیسگی.

چپ خوب چپی است که فقط نقد می کند. چپ بد چپی است که نقدش با پر کردن تفنگش تفاوت چندانی نمی کند. من یک چپ بد هستم . یک چپ خوب یک چپ مرده است. یک چپ بد معلوم نیست چندتا چپ زنده است.