منصور حکمت هرگز نخواهد مرد!

گرچه به طور طبیعى دشمنان آزادى، کمونیسم، رهائى انسان و طبقه‌ى کارگر از مرگ رهبران کمونیست خوشحال مى شوند، اما انسانهاى بزرگ و فرزانگانى چون مارکس‏، لنین  و منصور حکمت که عصاره‌ى تفکر، مبارزه، آزادیخواهى، برابرى طلبى  و انسانیت زمان خود هستند براى همیشه جاودانه خواهند ماند.
آیا مارکس‏ و لنین مُرده‌اند؟
درست است که ادامه‌ حیات انسانى به نام مارکس‏ در تاریخ مشخصى به پایان رسید و به مفهوم فیزیکى دیگر شخص‏ مارکس‏ در میان ما حضور ندارد ولى آیا چاپ و پخش‏ میلیونها نسخه از مانیفست کمونیست در سراسر جهان ادامه‌ حضور مارکس‏ در میان ما نیست؟
اینکه کاپیتال بزرگترین کتاب قرن نوزدهم  شناخته شده  و خود مارکس‏ به مرد هزاره تمدن بشرى ملقب مى شود،  دلیل حضور مارکس‏ نیست؟ اینکه ایدئولوژى آلمانى هنوز دست به دست در میان مشتاقان آزادى و دوستداران طبقه‌ى کارگر مى چرخد دلیل حضور مارکس‏ نیست؟ و به همین ترتیب ۱۸ برومر و….
مارکس‏ را حتى بورژوازى ومتفکرین این سیستم غیر انسانى نمى توانند نادیده بگیرند و مرگ و نابودیش‏ را اعلام کنند و شبح مارکس‏ را هر روز بورژوازى در هر حرکت و اعتراض‏ کارگرى مى بیندو لرزه‌ى آن را بر سیستمش‏ احساس‏ مى کند.
هرچند لنین سرانجام در پنجاه و چند سالگى بر اثر تیرى که به دست مرتجعین مدعى سوسیالیست خورده بود پس‏ از چند سال مبارزه با عفریت مرگ جان سپرد و بلشویکها و بزرگترین انقلاب سوسیالیستى جهان را از رهبرى خردمندانه‌اش‏ محروم کرد و این ضربه‌اى جبران ناپذیر و زلزله‌اى بود که تلفات و ترکشش‏ به همه جاى جهان سرایت کرد، اما هنوز که هنوز است  نام،  راه و مکتب لنین ضربه اى است برپیکر سرمایه‌ى جهانى و دشمنان بشریت.  لنین بود که سرانجام بزرگترین شخصیت قرن بیستم لقب گرفت. و هنوز هم راه و رسم لنین چراغ راهنماى کمونیستها و آزادیخواهان جهان است، حتى دشمنان آزادى و برابرى و طبقه‌ى کارگر نیز از مارکس‏ و لنین بى تأثیر نبوده‌اند و اذعان کرده‌اند که این معلمان آزادى طبقه‌ى کارگر، کار نگهبانان سیستم بهره کشى و بردگى مزدى را مشکل کرده اند.
با سقوط دیوار برلین و اردوگاه مدعى سوسیالیسم، دشمنان آزادى و کمونیسم فریاد برآوردند که کمونیسم مُرد و مارکس‏ و لنین به تاریخ پیوستند. در همین بحبوحه‌ى فروپاشى دیوار برلین است که نیروها و احزابى که سابقا ادعاى کمونیست و سوسیالیست  داشتند رسما به اردوگاه سرمایه و دشمنان طبقه‌ى کارگر پیوستند و نامهایى از قبیل سوسیال دموکرات و دموکرات و سوسیال و… بر خود نهادند.
در همین زمان است که منصور حکمت  حزب کمونیست کارگرى را تشکیل مى دهد  و مارکسیسم را از دست جریانات حاشیه‌اى که اکثرا خود را به احزاب و روشنفکران اپوزیسیون و تفسیر کنندگان اوضاع  جهان بسنده کرده بودند، رها کرده و مارکسیسم را از زیر ویرانه ها و آوارهاى جنبش‏ هاى غیر کارگرى در آورده و به جریانى  این جهانى، زمینى، انقلابى، عملى که براى تغییر جهان (نه تفسیر آن) و آنهم در همین امروز بدل کرد و بدینسان جنبش‏  کمونیسم کارگرى را رهبرى نمود.
علیرضا میبدى در پیش‏ درآمد اولین مصاحبه‌ى رادیوئى‌اش‏ با منصور حکمت در چند سال پیش‏ در مورد وى چنین مى گوید.
” درست در زمانیکه برج و باروى کمونیسم فرو ریخته و به نظر میرسد که پس‏ از هفتاد و اندى سال زمستان کمون ها فرا رسیده و عصر تفوق بى چون و چراى سرمایه شروع شده، درست در همین ایام! یکى از جنجالى ترین شخصیت هاى چپ به نام منصور حکمت ظهور مى کند و حزب کمونیست کارگرى را که یک نهاد چپِ مدرن و اهل تجدد و در عین حال آشتى ناپذیر است را درست مى کند”
منصور حکمت طى بیش‏ از دو دهه فعالیت سیاسى کوهى از ادبیات مارکسیستى را تألیف نموده است و بیش‏ از ۱۰ جلد مجموعه آثار دارد. بنابراین اگر همه‌ى آثار او چاپ گردد قریب به پنج هزار صفحه از ادبیات کمونیستى را تدوین کرده است و به جرأت  مى توان گفت بیشترین حجم ادبیات مارکسیستى را پس از لنین منصور حکمت به تنهایى بیش‏ از هر فرد و جریان سیاسى دیگر نه تنها در ایران که در سطح  جهان خلق کرده و به تحریر در آورده است.
در ۲۷ سالگى در بحبوحه‌ى قیام بهمن ۵۷ که خیلى ها به دنبال بورژوازى ملى و مترقى مى گشتند منصور حکمت “اسطوره‌ى بورژوازى ملى و مترقى ” را نوشت و اینکه بورژوازى خودى و غیر خودى ندارد و کارِ بورژوازى استثمار است و اتفاقا خودى اش‏ چون بیشتر و بهتر مى شناسد، عقب مانده‌تر، خشن تر و هارتر است. آزادى بى قید وشرط عقیده و بیان، تحزب و تشکل را در سال ۵۸ زمانیکه خیلى‌ها این مقولات را فقط براى خود مى خواستند  مطرح کرد. زمانیکه بیشتر گروههاى سیاسى  یکى از جناحهاى رژیم را حمایت و یا در برابر دیگرى تقویت مى کردند، منصور حکمت “دوجناح در ضدِ انقلابِ بورژوا امپریالیستى ” را نوشت و هر دو جناح رژیم را از همان اول افشاء کرد.
طرح لغو مجازات اعدام یکى دیگر از دست آوردهاى او در چپ ایران است. مبارزه‌ علنى با مذهب را در دورانیکه خیلى ها تحت پوشش‏ مقدساتِ مردم با آن کنار مى آمدند استدلال کرد که مردم مقدسات مذهبى و خرافى نداشته و اینها تماما نیازِ طبقات حاکم براى تحمیق و استثمار توده هاى مردم بوده که توسط صنعت مذهب  بازتولید مى شود. از اینرو مبارزه آگاهانه و درازمدت براى ریشه کن کردن خرافات، عقب ماندگى، جهل و مذهب بطور کلى که زمانى توسط روشنگران و روشنفکران بورژوازى (نظیر ولتر، روسو، مونتسکیو و…) به پیش‏ برده میشد را در حال حاضر به وظایف کمونیستها تبدیل کرد.
نظریه‌ دولت در دوره هاى انقلابى را او تدوین کرد و به لنینیسم و تئورى دولت و انقلاب لنین افزود.
کار ارزان و کارگر خاموش‏ و تئورى حوزه هاى فوق سود را منصور حکمت تدوین کرد، و اینکه دموکراسى را حتى به شکل نیم بند و غربى آن در کشورهاى جهان سوم بورژوازى  نمى تواند پیاده کند و فقط کمونیسم و کمونیستها هستند که مى توانند نوید آزادى و برابرى را براى مردم بیاورند.
در اوج سرکوب و قتل عام کمونیستها و آزادیخواهان توسط جمهورى اسلامى سرمایه ودر دوره‌ى ناامیدى مبارزان در داخل و بیرون کشور،  و نیز فشار هیستریک شکنجه گران در زندان و خارج از زندان به کمونیستها  او مبتکر تأسیس‏ حزب کمونیست ایران شد و نقطه‌ امیدى در دل همه‌ى مبارزان، آزادیخواهان و کمونیستها در سال ۶۱ ایجاد کرد.
بحث هاى سناریوى سیاه و سفید، تاریخ شکست نخوردگان ، حزب و جامعه، حزب و قدرت سیاسى،تفاوتهاى ما، مارکسیسم و جهان امروز، آژیتاتورهاى کارگرى، سیاست ما در میان کارگران، شوراها و مجامع عمومى، عبور از خاتمى و دو خرداد، ناسیونالیست، آیا کمونیست در ایران پیروز مى شود؟ جهان پس‏ از ۱۱ سپتامبر و ده ها مقاله و سخنرانى و مصاحبه و…. را همه و همه منصور حکمت به تنهائى ارائه داده است.
فدراسیون سراسرى پناهندگان به ابتکار و پیشنهاد منصور حکمت شکل گرفت و منشور و طرح اولیه اش‏ را او تدوین کرده چنانکه این سازمان بعدها توانست هزاران انسان آواره را از دیپورت شدن به جهنم جمهورى اسلامى نجات دهد و در حال حاضر بزرگترین جریان مدافع پناهندگانِ نه تنها ایرانى بلکه آوارگان در سطح جهان است.
“اول کودکان ” نهادى که کودکان را مقدم بر هرمنافع گروهى، حزبى، تشکیلاتى، ایدئولوژى، سیاسى و مذهبى مى داند و نهادى است بین المللى براى دفاع از حقوق کودکان و در اکثر کشورهاى اروپائى و آمریکائى دفتر داشته و فعال است را او بنیان نهاد و منشورش‏ را نوشت.
خط یورو فارسى را او ابداع کردو با این کار این خط در عرض‏ چند سال و در سطح جهان به منبعى جهت آموزش‏  زبان فارسى به نسل دوم مهاجرین ایرانى تبدیل شد. وى مقالات متعددى در مورد فواید تغییر خط فارسى از عربى به لاتین با نام ادبى نادر حقیقیان نوشته و براى اشاعه‌ ابتکار نوینش‏ و خدمت به مدرنیزاسیون و کامپیوترى کردن و توسعه زبان فارسى یک تارنما به نام یورو فارسى ایجاد کرد.  بعدها معلوم شد نادر حقیقیان همان منصور حکمت و همان ژوبین رازانى است.
“انجمن مارکس‏ لندن” که تا کنون ده ها سخنرانى و سمینار آموزشى  در مورد مارکسیسم، کاپیتال، انقلاب اکتبر ، مانیفست کمونیست، جنبش‏ کمونیست کارگرى و …. ارائه داده مبتکرش‏ منصور حمکت بوده است.
در یک کلام همانطور که لنین توانست مارکسیسم را با عصر خود تطبیق دهد و لنینیسم چیزى جز مارکسیم عصر لنین نبود منصور حکمت نیز توانست مارکسیست را با عصر خود یعنى  اواخر قرن بیست و اوایل قرن بیست ویک تطبیق دهد و کمونیسم کارگرى که چیزى جز مارکسیسم عصر منصور حکمت نیست، را بیان کند.
این تنها بخشى از کارهاى منصورحکمت در بیست سال گذشته است که من در جریان آن هستم.  انسانى که بیش‏ از ۱۸ ساعت در شبانه روز در این سالها از عمر خود را براى آزادى، برابرى و کمونیسم گذاشت، ولى متأسفانه عفریت سرطان امانش‏ نداد تا بتواند بیش‏ از این در این مسیر گام بردارد. 
اگر به جاى صرف میلیاردها دلار هزینه ها‌ى نظامى، اتمى، جنگ، قتل و کشتار انسانها و تحقیق و تفحص‏ که در این موارد توسط دول سرمایه دارى مى شود تا سودِ جهانخواران و جنایتکاران سرمایه را بیشتر کند، بخش‏ ناچیزى هم براى کشف عفریت سرطان و یا ایدز مى شد، مطمئنا ما هم مى توانستیم شاهد خلق آثار خیلى بیشترى از منصور حکمت بوده باشیم.
مطمئنا فقدان منصور حکمت ضربه و زلزله اى هولناک است که بر کمونیست ها و بویژه جنبش‏ کمونیست کارگرى و از آن مهمتر حزب کمونیست کارگرى وارد خواهد آمد و جاى شخص‏ منصور حکمت را کسى در این جنبش‏ و حزب  به سادگى پر نخواهد کرد اما آثار و راه و برنامه و جنبشى که منصور حکمت به راه انداخته است به راه خود ادامه خواهد داد.
منصور حکمت تنها متعلق به حزب کمونیست کارگرى نیست، بلکه او متعلق به جنبش‏ کمونیست کارگرى در سطح جهان است. او متعلق به همه‌ى انسانهاى کمونیست، آزادیخواه، مدرن، سکولار، وبرابرى طلب است.
اگر مارکس‏ را شخصیت قرن ۱۹ بدانیم و لنین را شخصیت قرن بیست، به جرأت مى توان گفت که منصور حکمت شخصیت برجسته معاصر ما است.
یقینا مارکسیستها راه مارکس‏ را ادامه داده و مارکس‏ هرگز نمرده است،ما فعالین جنبش‏ کمونیست کارگرى نیز راه منصور حکمت و لنین و مارکس‏ را ادامه خواهیم داد و از هزاران به صدها هزار تبدیل خواهیم شد و این پرچم را به زمین نخواهیم گذاشت و دیرى نخواهد گذشت که میلیونها نسخه از یک دنیاى بهترِ منصور حکمت به زبانهاى مختلف در سراسر جهان پخش‏ خواهدشد.
فقدان منصور حکمت را باید به همه‌ى آزادیخواهان، کمونیستها، مبارزین راه برابرى و سوسیالیست، دوستان، همسر ، مادر، برادر و فرزندان،  و از همه مهمتر به مهمترین یادگار منصور حکمت حزب کمونیست کارگرى و فعالین جنبش‏ کمونیست کارگرى تسلیت گفت.
منصور حکمت براى همیشه در قلب کارگران، کمونیستها،  آزادیخواهان و برابرى طلبان جهان زنده خواهد ماند.
نام و راهش‏ جاودان باد.
منصور حکمت هرگز نخواهد مرد!
***
این نوشته : در تاریخ ۶ جولای ۲۰۰۲  یعنی ۲ روز پس از فوت منصور حکمت به تحریر در آمد و اکنون به مناسبت هشتمین سال از دست دادن آن عزیز به سایتها فرستاده می شود.
طبیعتا با پیروزی انقلاب نوین مردم ایران منصورحکمت به عنوان متفکر، رهبر و راهنمای این انقلاب معرفی، و تازه آغازی خواهد بود برای شناخت  بیشتر و بهتر منصور حکمت.