آپارتاید جنسی منشاء اصلی تعارضات روانی جامعه است

Parsa.hadi@yahoo.com  
    هویت جنسی هر فرد چون سکه ای است که یک روی آن را سکس(sex) و روی دیگر آن را جنسیت(gender) تشکیل می دهد. سکس به مجموعه تفاوت های زیستی گفته می شود که منشا ژنتیکی و زیست شناختی داشته و دو جنس مونث و مذکر را از یکدیگر مشخص و متمایز می سازد. بنابراین عوامل ایجاد کننده سکس تابع قوانین زیستی بوده و عوامل خارجی و محیطی در شکل گیری ان دخالتی ندارند. در حالیکه جنسیت به مجموعه تمایزهای اکتسابی اطلاق می گردد که منشا زیستی نداشته و از سوی عوامل بیرونی همچون خانواده و جامعه و فرهنگ و تاریخ و سیاست بر پیکره سکس تحمیل می شود و همراه با تغییرات و تحولات اجتماعی نیز تغییر می کند؛ این در حالی است که سکس هر فرد تا پایان حیاتش همچنان بدون تغییر باقی می ماند.
     در واقع جنسیت ردایی است که از سوی خانواده و جامعه بر پیکر سکس پوشانده می شود. به عنوان مثال خانواده ها با در اختیار گذاشتن اسباب بازی های متفاوت در حین رشد کودک ـمثلا عروسک برای دختران و هواپیما برای پسران ـ به ترتیب نقش های مادرانه و تربیت فرزند و خانه داری را در هویت جنسی دختران و نقش های اجتماعی را در هویت جنسی پسران کد گذاری می نمایند. همچنین در زمینه بروز رفتارهای عاطفی که از الزامات شکل گیری شخصیت انسانی است از سوی خانواده ها و جامعه اینگونه القا می شود که مثلا خندیدن یک رفتار ناهنجار برای زن تلقی میشود در حالیکه گریستن برایش یک مزیت زنانه به شمار می اید. حال انکه ابراز همین احساسات برای پسران به شکل معکوسی در نظر گرفته می شود و آنها ترغیب می شوند که حتی در سخت ترین شرایط هم گریه نکنند چون جامعه؛ گریه را برازنده مرد نمی داند.   بدین ترتیب القا و بکارگیری الگوهای دوگانه برای رشد کودکان  از سوی خانواده ها و جامعه و حکومت ها سبب شکل گیری هویت های جنسی زنانه و مردانه می شود. باید توجه داشت که هر اندازه الگوهای ارائه شده برای تعیین جنسیت افراد جامعه از واقعیت های روانشناختی فردی و اجتماعی هر یک از دو جنس فاصله داشته باشد و بصورت اجباری بر افراد تحمیل گردد به همان اندازه متزلزل و ناپایدار بوده و در بلند مدت سبب ایجاد تعارضات روانی در افراد جامعه می گردد. متاسفانه عصیان ها و سرکشی های چند دهه اخیر دختران و پسران ایرانی بر علیه خانواده ها و جامعه در واقع بازتاب عصیان انها بر علیه فشارهای جاهلانه حکومت مذهبی است که قصد دارد نقاب سنتی و واپسگرای مورد نظر خود را بر چهره جامعه حکاکی کند و ردایی را که برگرفته از اموزه های متحجرانه مذهبی  است بر پیکر دختران و پسران ایرانی متمدن بیاویزد. با این وجود؛ تحمیل جنسیت اجباری و دور افتاده روانشناختی از سوی حکومت دینی ایران  بر جنس زن به مراتب شدیدتر از جنس مرد اعمال می شود. بعلاوه نگرش تاریخی مردسالارانه حاکم بر دستگاه حکومت دینی اگر تا حدودی جنس مرد را در انتخاب جنسیت مردانه به حال خود گذاشته است با این وجود جنس زن در گزینش هویت جنسی زنانه خود همیشه با اعمال زور و ارعاب مواجه بوده است. متاسفانه اگر چه در سال هال اخیر پیش و پس از انقلاب پنجاه و هفت ؛ خانواده ی ایرانی  اندکی از اعمال فشار خود در تحمیل هویت زنانه فروکاستند ولی رژیم خودکامه جمهوری اسلامی با استفاده از تبلیغات فراگیر و وضع قوانین و مجازات های ضد انسانی اسلامی و آپارتاید جنسی درصدد برامد تا پوستین متحجرانه ای را بر هویت جنسی زنان بیاویزد و زن را هر چه بیشتر از نقش های اجتماعی اش محروم سازد. توجه خاص جمهوری اسلامی به موضوع حجاب اسلامی, چند همسری (polygamy)مردان و صیغه و بویژه برجسته سازی عامدانه نقش مادرانه _به عنوان مثال جایگزین کردن روز مادر به جای روز جهانی زن_ از جمله دستاویزهای مردسالارانه و ضد انسانی حاکمیت خودکامه اسلامی است که قصد دارد بواسطه انها سایر نقش های اجتماعی زنان را انکار کرده و  هویت جنسی زنان را در سطح یک کالای لوکس خانگی و ماشین جوجه کشی تقلیل دهد و بدین ترتیب زنان را در حاشیه زندگی اجتماعی محبوس نماید. باید توجه داشت که در جوامع مدرن, زنان کارکردهای اجتماعی مهم و حساسی را علاوه بر نقش مادرانه خود بر عهده دارند و بخش عمده ای از توسعه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن مرهون نقش های اجتماعی زنان است. بدون شک بی توجهی به نقش والای زنان در جامعه و تحمیل الگوهای فرسوده و متناقض با ابعاد عاطفی و روانی و شخصیتی زنان منجر به ایجاد تعارضات روانی ریشه دار و عمیقی در انان خواهد شد که نه تنها زنان که حتی مردان نیز از تبعات مخرب ان مصون نخواهند ماند.