دمُکراسی ی بورژایی یا سوسیالیستی ٬ پاسخی به نامه دوست گرامی امیر

maziar.razi@gamil.com

دوست گرامی امیر با سپاس از نامه شما در مورد یادداشت هایی در مورد سرنگونی رژیم. در نامه خود شکلی از اعتقادات «سوسیال دمکراسی» برای رسیدن به دمکراسی در ایران سخن به میان آورده اید. "تفکر چپ کارگری" در ایران را مورد سؤال قرار می دهید.  از عدم "رشد فکری" کارگران سخن می گوئید. می نوسید  که: "گروههای سیاسی مخالف دست در دست هم و منسجم با رهبریت صحیح ملت ایران را برای براندازی این رژیم هدایت و حمایت کنند". به عبارت دیگر پیشنهاد وحدت با اصلاح طلبان را برای برون رفت از بحران سیاسی و تحقق دمکراسی مطرح می کنید.

در صورتی که به اعتقاد من میان جناح «اصول گرا»ی رژیم و مخالفان «اصلاح طلب» آن، تفاوت کیفی وجود ندارد. تفاوت تنها در این است که جناح «اصول گرا» خواهان بریدن سر آزادی های مدنی با شمشیر است، در صورتی که جناح «اصلاح طلب» در مخالفت با اقتدارگری خواهان به ارمغان آوردن «جامعه مدنی» و «دمکراسی» بورژوایی غربی (سوسیال دمکراسی) به ایران است، تا سر مردم رادر آینده  با پنبه ببرد. بنابراین، اتحاد بین کارگران و رهبران  اصلاح طلبان عملی نیست. در مقابل این دمکراسی بورژوایی، کارگران، جوانان و زنان آگاه ایران به نوع دیگری از «دمکراسی» برای دسترسی به آزادی های مدنی نیاز دارند. آنهم  دمکراسی سوسیالیستی است. و برای تحقق این امر کارگران ایران نیازی به "سواد" و "رشد فکری" ندارند. آگاهی سیاسی کافی است.  در مورد این دو مقوله بیشتر توضیح می دهم.

دمکراسی بورژوایی

بورژوازی از بدو پیدایش خود در اروپا، برای مخفی نگهداشتن منافع طبقاتی اش، خود را به کذب حافظ منافع «کل» جامعه جلوه داده است. از مقولاتی نظیر «حقوق برابر همگانی»، «دولت ملی»، «منافع عمومی»، «دمکراسی عام» برای تحمیق مردم استفاده شده است. در واقع، کوچکترین وجه «عمومی» یا «عام» در هیچ یک از مقولات اقتصادی و اجتماعی بورژوازی، نهفته نیست. کلیه «قوانین» نظام سرمایه داری، «خاص»، «ویژه» و «یک جانبه» بوده و همه در خدمت منافع بلاواسطه طبقه بورژوا، قرار دارند.

گرایش "چپ" مدافعان سرمایه داری، کوشش می کند که «دمکراسی بورژوایی» و «دمکراسی سوسیالیستی» را یکی جلوه دهد. طبعاً نه تنها طبقات متوسط جامعه که حتی بخش عمده ی طبقه کارگر نیز به این نظریات انحرافی می توانند آغشته شوند.

از دیدگاه مارکسیست های انقلابی، کوچکترین وجه اشتراکی میان این دو نوع «دمکراسی» وجود ندارد. هر یک در خدمت یک طبقه خاص اجتماعی و در تخاصم با طبقه دیگری قرار دارد. بر خلاف دیدگاه لیبرال ها و جناح «دمکرات» بورژوازی، «دمکراسی سوسیالیستی» نه تنها در تکامل «دمکراسی بورژوایی» نیست، بلکه درست در نقطه مقابل آن قرار دارد. دمکراسی بورژوایی برای حفظ سلطه  بورژوازی و توجیه نظام سرمایه داری، طراحی شده است. در صورتی که دمکراسی سوسیالیستی به منظور نقض سیستم استثمار و از میان برداشتن دولت سرمایه داری، بنا نهاده شده است. مبارزه کارگران و زحمتکشان (و سایر قشرهای تحت ستم) تنها در راستای سرنگونی نظام سرمایه داری و استقرار سوسیالیزم، جلوه واقعی می یابد.

در ایران، سرمایه داری، عقب افتاده تر از بورژوازی کشورهای امپریالیستی است. سرمایه داری ایران توسط امپریالیزم و از بالا بر جامعه تحمیل گشت. بورژوازی ایران، برخلاف بورژوازی غرب که سنت مبارزات ضد فئودالی و اعتقاد به "دمکراسی" بورژوازی را به همراه داشت، فاقد هرگونه اصالت و سنتی است. در نتیجه، قادر به تحمل هیچگونه آزادی و دمکراسی نمی باشد. زیرا گشایش های دمکراتیک زنگ خطر را برای سرنگونی کل نظام به صدا در می آورد. برای نمونه، کافی است به سرکوب های اخیر دولت احمد نژاد  نظر افکنده شود. این رژیم حتی نظریات بخش دیگر از هیئت حاکم را نمی تواند تحمل کند چه رسد به سایرین؛ زیرا نیک می داند هر مخالفتی به ویژه زمانی که توده ها را به همراه داشته باشد در اسرع وقت منجر به سرنگونی اش خواهد شد. در نظام رژیم دیکتاتوری نظامی شاهنشاهی نیز به محض ایجاد گشایش های دمکراتیک نسبی، در ظرف مدت کوتاهی آن رژیم توسط اعتراض های میلیونی سرنگون شد. در قرن اخیر، نشان داده شده است که بورژوازی در ایران (و سایر کشورهای جهان سوم) با هر شکلی که ظاهر گردند، برای حفظ منافع خود راهی جز سلب کلیه آزادی های دمکراتیک ندارند. بورژواری ایران در چارچوب نظام سرمایه داری بین‌المللی، هرگز قادر به رشد نیروهای مولده و حل مسایل بنیادی اقتصادی و اجتماعی نخواهد بود؛ و در نتیجه تحمل گشایش دمکراتیک را نخواهد داشت.  دمکراسی خرده بورژوازی نیز فراتر از دمکراسی بورژوازی نخواهد رفت (تجربه انقلاب نیکاراگوئه نمونه بارزی از این وضعیت است).

اما، حامیان درون و برون مرزی «اصلاح طلبان»  استدلال می‌کنند که با از میان رفتن «ولایت فقیه»، دمکراسی، آزادی و «جامعه مدنی» در ایران بوجود خواهد آمد. این فرضیات خلاف واقعیت های عینی است. اما، فرض شود که  چنین باشد. در آنصورت مشکلات یک جامعه سرمایه داری بدون احمدی نژاد را در مقابل خواهیم داشت. اصلاح طلبان در قدرت تنها می توانند برای زمان کوتاهی مسایل را تقلیل دهند. اما هرگز راه حل هایی جامع و درازمدت ارائه نمی توانند دهند. زیرا سرکوب مخالفان و به ویژه کارگران در ذات نظام های سرمایه داری جهان سومی نهفته است. رشد نیروهای مولده و تحقق جهش صنعتی تنها ضامن اعمال دمکراسی در جامعه است. تا زمانی که نظام های سرمایه داری کشورهایی مانند ایران (با هر شکلی که ظاهرا گردند: چه به شکل احمدی نژاد و چه موسوی) در مدار امپریالیزم قرار گیرند؛ خواه نا خواه به روش های سرکوب حرکت ها توده ای روی آورده و هرگز قادر به تحقق یک جامعه حتی بورژوایی به سبک اروپایی نخواهند بود (برای مطالعه فراتر این مبحث رجوع شود به مقاله ی «اقتصاد جهانی و ساختار اقتصادی ایران»، تناقضات نظریات مرتضی محیط، نشر کارگری سوسیالیستی). 

دمکراسی سوسیالیستی

در باره درک از «دمکراسی» سوسیالیستی دو انحراف وجود دا