تفاوت دمکراسی با آزادی- علت سقوط آن!

تفاوت دمکراسی با آزادی- علت سقوط آن!

 ارزش و خاصیت جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش دمکراسی طلبی در امروز را از دو طریق میتوان مشخص کرد: اول، در بُعد نظری، محتوایی، جوهری و اهداف قائم بذات و شعارهای آنها؛ و دوم در زمینه کارکرد و ماهیت نیروهایی است که آن جنبش ها را بدست میگیرند. در این بحث من به تفاوتهای پایه ای آزادی و رهایی با دمکراسی می پردازم- تا ثابت شود که دمکراسی مطلقاً با آزادی یکی نیست. ابتدا در بُعد نظری، مضمونی و محتوایی خواهیم دید که جنبش یاد شده تا چه حد علیه خواست تغییر و تحول بنیادی بشر قرار گرفته و تا چه حد سرراست و همه جانبه از آزادی دفاع میکند. و دوم به ماهیت نیروهای طرفدار این جنبش کدامند، اشاره خواهم کرد. ادامه‌ی خواندن

اتحادیه زرد، سندیکا رفرمیست، شورا اسلامی و دیگر هیچ؟

یکی از مهمترین موانع تشکلیابی (مستقل) طبقه کارگر امروز در ایران، حکومت است. بنابر این، یکی از مهمترین عرصه فعالیت تمامی نیروها و اشخاص دلسوز طبقه کارگر، مبارزه برای وادار کردن حکومت به پذیرش بی اگر و امای این حق است. ادامه‌ی خواندن

ضرورت حذف تیترهای دکتر، مهندس و… خارج از محیط تخصصی!م

طبقه کارگر و کمونیست ها باید صریحاً و قاطعانه مخالفت خود را با استفاده از القاب و تیترهای علمی، دینی، کشوری و لشکری ( نظیر تیمسار، آیت ﷲ، دکتر، مهندس، استاد دانشگاه و غیره) خارج از محیط تخصصی آنان بسیار واضح اعلام نمایند(۱). باید به مردم توضیح داد که هدف از ذکر القاب و تیترهای یاد شده در طومارنویسی و اطلاعیه ها و… یک معرفی ساده اشخاص نیست، تداوم سنت ها و کدهای رفتاری است که زمانی مردم را بدلیل نداشتن امتیاز مالکیت از حق رای محروم میکردند، بخاطر رنگ پوست، جنسیت و محل تولد مورد تبعیض قرار داده و هنوز میدهند. آویزان کردن مدال مدارک، مقام و شغلی خاص به گردن و سینه افراد و در اطلاعیه ها و ابلاغیه ها، اقدامی بوده که تنها بخاطر حفظ امتیاز طبقاتی در جامعه نابرابر کنونی مقام قدیس به آنها داده اند. ذکر این تیترها در شکل امروزی و خفیف تر سنت های تبعیض آمیز به منظور حفظ امتیاز الیتی بر دیگران است. علیرغم هر فلسفه ای که برای توجیه ضرورت درج آن می تراشند، خیلی ساده منظور از این پیشوند و پسوندها، این نیست که هرکسی در جامعه شغل و پیشه ای دارد. اگر این بود چه لزومی هست که وقتی همه مساوی هستند این همه زمان، انرژی، قلم و کاغذ به نوشتن القاب، شغل و پیشه افراد اختصاص داده شود؟ بعکس، این سنتی است که حتی وقتی جامعه می خواهد برای آزادی و برابری مبارزه کند، دوست دارد که خویشتن را از دیگران بالاتر و ” برتر” معرفی نماید! ادامه‌ی خواندن

هیچ حزب کمونیستی در ایران کارگری نشده و نیست!

سنت های غیر کارگری در همه احزاب چپ موجود، چنان وزنه سنگینی در آنان ایجاد کرده که هیچ کسی براحتی نتواند نقشه عمل های استراتژیک کارگری شدن در آنها را پراتیک و نهادینه کند. پراتیک سنت های طبقات غیر کارگر در درون یک حزب کمونیستی، گرایشها، خصوصیات و کادر آن سنت ها را باز تولید می کند. دلمشغولی آن گرایشات را تبدیل به دلمشغولی حزب خواهد کرد و کادر برای آن پرورش خواهد داد. ادامه‌ی خواندن

نه به برگزاری روز جهانی کارگر در کوه!

نه به برگزاری روز جهانی کارگر در کوه!

بخش مهمی از فعالیت های روز جهانی کارگر (اول ماه مه) این است که از زاویه منافع طبقه کارگر دقیق و هدفمند کارهای انجام شده در این مدت را مرور و ارزیابی کنیم و با طرح این سئوالات، به بررسی پراتیک خود بپردازیم: آیا اهدافی را که از پیش تعیین کرده بودیم، اصولاٌ ویژگی و مشخصات اول ماه مه را داشتند؟ طرح ها و برامه ها را درست ارزیابی کرده، یعنی آنها به کم راضی شدن و یا خیال پردازانه نبودند؟ شاخص و مقیاس تشخیص درست کارها کدام است و به چه میزانی از اهداف از پیش تعیین شده نزدیک تر شدیم؟

ادامه‌ی خواندن

کنگره اول، نماینده وزن کومەله پیش از انقلاب است!

کنگره اول، نماینده وزن کومه له پیش از انقلاب است!

تاکنون دوستانی در مورد علنی کردن مباحث کنگره اول کومه له که توسط ملکه مصطفی سلطانی و ساعد وطن دوست، بصورت کتابی منتشر شده است؛ اظهار نظر مثبت و منفی کردند. از جمله ایرج فرزاد، سعید صالح نیا، ابراهیم علیزاده، سیروان پرتونوری، منصور رهسپار، عطا خلقی، کاوه دوستکامی و… . آنان هرکدام گوشه ای از واقعیت های که پشت این اقدام نهفته است را در معرض دید عموم قرار داده اند. اما نکات اصلی و پر اهمیت تری، یعنی روند بلوغ یک جریان سیاسی- مردمی که جوهر درک ماتریالیستی و دیالکتیکی پدیده کومه له است را، هیچ کدام شفاف توضیح نداده اند. عدم متد درک دیالکتیکی بررسی کومله، باعث تبرئه گرایشات عقب افتاده در کنگره یک و سازمانهای موسوم به کومه له است که هنوز آن گرایشات را دنبال میکنند. منتقدین و موافقین هر کدام به بهانه های مختلفی از توضیح پروسه تاریخ ماتریالیستی کومه له طفره رفته اند. هدف من از نوشتن این مقاله کوتاه، نقد متدولوژیک آنان در برخورد به این مساله است. ادامه‌ی خواندن

کارگر ملیت ندارد، پاسخی به رضا رخشان!

دوست عزیز رضا رخشان مطلبی بعنوانناسیونالیزم ایرانی با تاریخ بیگانه است” در سایت آزادی بیان درج کرده است. من معمولاً نوشته های رضا رخشان را بعنوان یکی از فعالین کارگری نگاه کرده و آنها را مطالعه میکنم. انتظار داشتم که ایشان از زاویه دید یک کارگر که ملیت ندارد، به نقش مخرب  ناسیونالیسم در امروز پرداخته است. اما متاسفانه آقای رخشان در این مطلب رفته طوی لباس یک وطن پرست از نوع سلطنت طلب آن و در آن جایگاه ظاهر شده است. رضا دو طبقه سرمایه دار و کارگر را “ما ایرانیان” خطاب میکند و به ایران میگوید کشورمان، به پادشاهان ایران افتخار میکند و هر چه بورژا- ناسیونالیست ها در زمینه ناسیونالیسم تولید کرده و وارد ادبیات مردم کرده اند را پذرفته و از آن زاویه است که به رد و قبول مفاخر و حقارت، نیکی ها و زشتی های “ملت ایران” می پردازد! از آنجائیکه این گونه تصویر دادن از مفهوم ملت، جامعه طبقاتی، کشور، تاریخ و طبقات برای مبارزه کارگری مضر است، لازم دانستم که فصل اول کتاب “افسانه هویت ملی” نوشته محمد جعفری را جهت مطالعه دوستان در همین سایت آزادی بیان درج نماییم. تا فرصتی فراهم شود که ایشان و سایر کارگران، از زاویه دید یک کارگر کمونیست نیز به خرافات ملی عمیق تر نگاه کنند؛ زیرا با معیارعلمی و ابژکتیو و خارج از قلمرو سیاست، “ملت” توهم، تخیل و اتوپپایی همچون خدایان آسمان و مذهب است. ادامه‌ی خواندن

سازماندهی طبقه کارگر به اعتبار خود و برای خود!

بنابه تعریف مبارزه طبقاتی بلا واسطه و مستقیم طبقه کارگر با بورژوازی، در شرایطی که فضای جامعه توسط طبقات دیگر بحرانی نشده و تفاوت ها مبهم نیست (مبارزه همه باهم)، نه تنها مناسب و شفاف تر بوده، بلکه حتی می تواند رشد کند. این قاعده در مورد طبقه کارگر ایران پس از توافقات برجام ایران و غرب و عادی سازی روابط فی مابین آنان نیز صدق میکند. جریان ما با هر کمبودی که در عرصه نمایندگی منافع کل طبقه کارگر ایران داشته، در این زمینه الحق روشن بوده و همیشه برداشتن محاصره اقتصادی، رفع تنش و بحران را به سود مبارزه مستقیم پرولتاریا با سرمایه داری دانسته و گفتیم که اختلافات با آن مضمونی که بین غرب و ایران هست، تنها باعث گمراهی مردم، مخدوش کردن صف دوستان و دشمنان است و از برطرف شدن آن باید خوشحال بود. بدون تردید غرب و جمهوری اسلامی هم جنگ و فضای جنگی آنها و هم صلح و فضای تفاهم آنها در هر دو حالت چیزی جز دشمنی با ابتدایی ترین حقوق شهروندان را دنبال نمیکنند و جنگ و صلح آنها هر دو در خدمت حاکمیت و اقتدار دو حاکمیتت تا مغذ استخوان ارتجاعی و ضد بشری است. اکنون که اوضاع به آن سوی تفاهم در حرکت است و فضای جنگی از سر جامعه برداشته شده٬ در حرکت است، بسیار ضروری است که کارگران و همه فعالین عرصه های مبارزه کارگری، این عادی سازی روابط را به سود ارتقای مبارزات این طبقه به سطح بالاتری ترجمه کرده و مورد استفاده قرار دهند. ادامه‌ی خواندن

سازمان مجاهدین از آن جنس است!

طی روزهای گذشته چند کلیپ افشاگرانه از سازمان مجاهدین خلق ایران- توسط جداشدگان از این سازمان را در فیسبوک مشاهده کردم. این موضوع از دو جهت قابل توجه است: یکی اینکه برخی از انتقادها به سازمان نامبرده، انتقادهایی اخلاقی و سطحی هستند که باید حدالمقدور سعی کرد جلوی هر گونه برخورد اخلاقی و رفتار اسلام گونه به سازمان های سیاسی و هرکسی را گرفت. و دوم اینکه، باید خوشحال بود که مردم ایران دارند به درجه ای از رشد و کسب تجربه نزدیک میشوند که از هر گونه حکومت مذهبی نفرت داشته و بخشی از این انزجار به درست متوجه جریان مذهبی سازمان مجاهدین است. در این راستا باید از همه کسانیکه در زمینه نقد و افشای این سازمان به خودآگاهی جامعه خدمت میکنند، بخصوص از جداشدگان این سازمان جداً استقبال و قدر دانی کرد که بیشتر در این زمینه ایفای نقش نموده تا که در شفاف سازی ماهیت مجاهدین به جامعه، طبقه کارگر و خودشان کمک نمایند. ادامه‌ی خواندن