نئولیبرالیسم کلبی ساز احمدی نژادی

طی ماه های اخیر و به ویژه هفته های گذشته، بحث های مفصلی در توصیف آزادسازی قیمت ها در دولت اسلامی (با عنوان عوام فریبانه ی هدف مند سازی یارانه ها) به مثابه رویکردی نئولیبرالیستی، آن هم از صبغه ی هارترین شکل آن صورت بسته است. طرحی که خود بخش کوچکی از برنامه های گسترده تری به عنوان طرح تحول اقتصادی است و در کوتاه سخن و خوش بینانه ترین پیش بینی می توان گسترش فلاکت در بخش های  میانی و تعمیق این فلاکت در لایه های پایین تر جامعه را از اثرات آن برشمرد. مباحث اقتصادی و تحلیل های نظری و تخصصی را به فراوانی صاحبان نظر و خبرگان این حوزه ها بررسیده اند و این مجال بر تکرار آن ها به زبانی ناقص تر نیست. غرض اصلی این نوشتار ورود به بحثی حول یک تکیه اساسی در کلام محمود احمدی نژاد در قالب توصیه به ملت “با بصیرت” و “همیشه در صحنه” ایشان است. ادامه‌ی خواندن

ماهى سیاه در چنبره‌ی آموزش انتزاعى

صمد بهرنگی و آسیب شناسی نظام آموزشی

خسرو صادقی بروجنی – یاسرعزیزی

«شهری است که ویران می‌شود‌، نه فرونشستن بامی‌. باغی است که تاراج می‌شود‌، نه پرپر شدن گلی‌. چلچراغی است که در هم می‌شکند‌، نه فرومردن شمعی وسنگری است که تسلیم میشود ،نه از پا در آمدن مبارزی‌!

صمد چهره حیرت انگیز تعهد بود‌. تعهدی که به حق می‌باید با مضاف غول و هیولا توصیف شود : ‹‹غول تعهد!››‌، ‹‹هیولای تعهد!›› چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانه ای همچون ‹‹تعهد روشنفکران وهنرمندان جامعه›› خوف انگیز و آسایش بر هم زن و خانه خراب کن کژی‌ها و کاستی‌ها نیست‌. ادامه‌ی خواندن

تراژدی نسلی که محارب است

 وکیل “شیوا نظرآهاری”، زندانی استوار این روزهای زنجیر استبداد، شایعه‌ی شهر را تایید کرد؛ اتهام محاربه برای شیوا.

شیوا نظرآهاری کسی از میان نسل من و هم‌نسلان ماست. زاده شده در یکی از سال‌های پس از انقلاب. او نیز چون هم‌نسلان من فرزند انقلاب است. نوه‌ی انقلاب است، نسل جمهوری اسلامی. ادامه‌ی خواندن

راه ناگزیر سکولاریسم در ایران(۱)

مقدمه

چندی قبل در مطلبی*، بنا بر جمله‌ای از میرحسین موسوی در منشوری که برای جنبش سبز پیش نهاده‌است، عقلانیت توحیدی مورد اشاره‌ی وی را با خوش بینی‌ای که در همان مطلب مورد تاکید قرار داده بودم، وسوسه‌ای دئیستی خواندم. ادامه‌ی خواندن

کارویژه شکاکیت سلبی در سیاست رادیکال

مطلب پیشین – (مقدمه‌ای بر شکاکیت سلبی)* – صورت سازی ناگزیر و موجزی بود که وعده پرداخت بعدی را موخره آن نمودیم.

گفته شد که انسان با شک و نقد ِ واقعیات اطرافش، به خلق هویت خویش برپایه ی حقیقتی غیر ازلی و نامقدر دست یافت تا مطلق های فرود آمده بر گرده ی تاریخش را به بند خرد انتقادی اش درکشد و حقیقت یگانه ی متافیزیکی را تا سرحد تحقیر و نفی فرو کشد. ادامه‌ی خواندن

وقتی “قوچانی”، “طباطبایی” را قلب به مطلوب می کند

انتشار سرمقاله‌ای به قلم “محمد قوچانی” در جایگاه سردبیری ماهنامه تازه‌پای “مهرنامه” با عنوان “چرا نباید لائیک بود؟”، موجبات واکنش‌های تازه‌ای را در میان برخی از پویندگان ِ حوزه‌های نظری ایجاد نمود. محمد قوچانی که تغییر گرانیگاه سیاسی و نظری‌اش شدیدن وابسته به شرایط و منافع پیدا و پنهان بوده‌است، در این مطلب نیز با دخل و تصرف در تاریخ و اندیشه تاریخی، سعی در پیش کشیدن آرای جدیدی نموده‌است. اگرچه بسیاری را نظر بر این بوده‌است که وی تحت تاثیر بازداشت و احتمالن محدودیت‌های ناشی از سرکوب بعد از انتخابات، به فرموده اقدام به انتشار چنین نوشتاری نموده است، اما دقتی در پس پشت مطلب، نشانه‌هایی دال بر گرایش جدید و البته قلب شده‌ای را نزد این نویسنده و روزنامه‌نگار به دست می‌دهد. گرایش به سوی پروژه‌ای که طی سال‌های اخیر به نام “سید جواد طباطبایی”، و به واسطه‌ی تاملاتش در تاریخ جهان، اندیشه سیاسی – فلسفی و تاریخ ایران نام‌گذاری شده است. ادامه‌ی خواندن