«پاییز آمد» و معماى هستى

بار دیگر «پاییز آمد» در میان درختان با ترنم بارانی که کبوترهای لانه‌کرده در درختان خزان‌زده از آن می‌گریزند. پاییزی که خورشید همچون هزاران انسان عاشق اما پرغرور در پشت ابرهای سیاهش آهسته و پنهان به گریه می‌نشیند. در این فصل نو است که «سروده‌های نوستالژیک» برای کسانی که قلبی به سپیدی صبح دارند و به امید بهاری سبز به انتظار نشسته‌اند، زاده می‌شود. ادامه‌ی خواندن

جلسه بررسی اقتصادی – اجتماعی جنبش وال استریت در دانشگاه تهران / فواد شمس

بدیل ما سوسیالیسم است

فواد شمس:روز دوشنبه ۷ آذر در محل انجمن جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران جلسه بررسی  اجتماعی – اقتصادی جنبش وال استریت با حضور فریبرز رئیس دانا(اقتصاد دان)، ناصر فکوهی(استاد انسان شناسی)، محمد مالجو(اقتصاد دان)، محس حکیمی(نویسنده و مترجم)، علی رضا ثقفی ( نویسنده و مترجم)   برگزار شد.  نکته قابل توجه استقبال زیاد مخاطبان بود که بیش از ظرفیت سالن برگزاری بود. در نتیجه به قول مجری برنامه حضار به معترضان وال استریت بر روی زمین بنشینند. عده ی بسیاری هم به صورت سرپا به سخنرانی ها گوش دادند. ادامه‌ی خواندن

طبقه کارگر ایران در کجای این جنبش ایستاده است؟ “بچه های اعماق” واقعی

بیش از یک ماه از جنبش اعتراضی مردم ایران به بهانه ی تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دور دهم  می گذرد. در این میان تحلیل های مختلفی  در رابطه با ساختار این جنبش و عناصر تشکیل دهنده و اهدافت این جنبش نوشته شده است. موضع گیری طبقات مختلف مخصوصا طبقه کارگر در قبال این وقایع، یکی از مباحث مهمی است که هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور از طرف کسانی که خود را به هر نحوی چپ می دانند، مورد بحث قرار گرفته است. 

ادامه‌ی خواندن

بار دیگر غزه! بار دیگر شرمساری ما!

فواد شمس

شوک زده ام. تصاویر عین فیلم سینمایی از جلوی چشمانم می گذرد. ناگهان بمب ها بر سر مردمانی در یک باریکه که هزاران کیلومتر از خیابان طالقانی و میدان فلسطین ما دور هستند، ریخته می شود اما در خیابان های شهر ما پر از پلیس باتوم به دست می شود. انگاری اینان حتی از تظاهرات های فرمایشی خودشان هم می ترسند که این همه پلیس برای کنترل تظاهرات شان آورده اند.

ادامه‌ی خواندن

برای آزادی صالحی و اسالو

فواد شمس
صالحی و اسالو اکنون نماد مبارزات طبقه کارگر نه تنها در ایران بلکه در کل خاورمیانه و  در دیدی کلی تر در کل جهان هستند. این دو به جرم سعی برای تشکل یابی طبقه کارگر در زندان هستند. تشکل کلید موفقیت طبقه کارگر در مبارزات خویش بر ضد نظم سرمایه داری است. در نتیجه به نظرم حمایت از این دو نفر می تواند گامی به جلو برای موفقیت این طبقه به مثابه ی کل به هم پیوسته در این مقطع از مبارزات باشد.

ادامه‌ی خواندن

شرممان باد!

فواد شمس
خیابان های شهر پر از نیروی های نظامی است. به لباس پوشیدن دختر ها و پسر های جوان ایراد می گیرند. مانکن های بی جان مغازه ها نیز از گزند تفکرات قرون وسطایی اینان در امان نیستند. در کردستان فقط گذاشتن تانک و پرواز هلیکوپتر ها را کم داریم تا یاد مناطق اشغالی فلسطین در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی بیافتیم. روزنامه نگاران در سلول های انفرادی اوین تمرین نوشتن می کنند و دانشجویان در چند سلول آن طرف تر در تنهایی خود وقت بسیاری برای اندیشیدن دارند.

ادامه‌ی خواندن

شمعی برای زیباترین فرزندان آفتاب و باد

امیر یعقوب علی عزیز تولدت مبارک! نمی دانم اکنون در سلول شماره چند بند ۲۰۹ اوین هستی؟ نمی دانم قبل از تو کدام  یک از زیباترین فرزندان آفتاب و باد در آن سلول بوده اند؟ نمی دانم که بعد از تو چه کسی در آن سلول خواهد رفت؟ 
امیر عزیز اما  می دانم که می دانی که رفقایت به یادت هستند. می دانم که می دانی که رفقایت در بیرون همان قدری که تو در سلول  تاریک اوین غم داری غم دوریت را دارند.

ادامه‌ی خواندن

نامه ای برای رفقایم در بند ٢٠٩ اوین

فواد شمس
اخبار سریع تر از آن چیزی که فکرش را می کنیم به ما می رسد. این است معجزه ی عصر ارتباطات! رفیقی که دیشب با او تلفنی حرف زده ای و امروز قرار بوده ببینی اش درست در همان پارکی که بعد از ظهر های بسیاری با هم قدم زده بودید بازداشت می شود.

ادامه‌ی خواندن

توقیف روزنامه و درد هم میهنان

فواد شمس
آیا تعطیلی یک روزنامه می تواند مسئله و درد روزمره یک جامعه و انسان های ساکن در آن باشد؟ آیا تعطیلی روزنامه ها خود تبدیل به جزئی از زندگی روزمره ما نشده است؟ چرا هیچ کس برایش مهم نیست که روزنامه ای بسته می شود؟ آیا توقیف روزنامه هم میهن برای ما مهم است؟ برای مردم جامعه ی ما چه؟ برای طبقات مختلف جامعه چه؟

ادامه‌ی خواندن

چند نکته ی پراکنده، دو بیانیه، یک مصاحبه

فوادشمس
۱-  زندگی ما ادامه دارد. اما اندکی فکر می کنم برخی از جنبه های زندگی ام کم رنگ تر از جنبه های دیگر آن شده است! این امر در وبلاگ ام هم منعکس است. چند وقتی است از آن مطالب دوست داشتنی خودم ننوشته ام! نقد آهنگ ها پاپ نکرده ام. چند وقتی است کافه نشینی نکردهام و یک لیوان آب جوی (البته اسلامی و بدون الکل نخورده ام! چند وقتی است که با صدای بلند و نکره ی خودم در خیابان های تارک شهر در ساعت های نیمه شب آواز های جواد یساری نخوانده ام! چند وقتی است حتی به یاد برخی گریه هم نکرده ام! ای بابا اصلا مگر زندگی هم می کنم من؟

ادامه‌ی خواندن