به ظاهرش نگاه نکن!
مرد با همسرش هر دو، سخت کار می کنند. با اندک پولی که دارند پارچه می خرند و پیشبند آشپزخانه، دستگیره، جای قابلمه و اینجور چیزها می دوزند. بعد، مرد آنها را برای فروش به بازار کوچک می آورد. خانه ی آنها در جنوب شرق تهران است. مرد برای فروش آنها، به شمال غرب تهران می آید. زن اما در خانه می ماند تا باز بدوزد و بدوزد و بدوزد.. و درحین دوختن، آرزو میکند که همسرش توانسته باشد پیشبندها و دستگیره ها و … را بفروشد. زن و شوهر، هر دو جوان هستند. هر دو تحصیلکرده. اما هر دو از خانواده هایی که فقر از سر و کولشان بالا می رود. بچه هم دارند. مهرماه برای بچه هایشان، فصل شادی و شور است اما برای والدین، فصل سختی و افزونی مشکلات. چون تامین مخارج کودکانشان برایشان دشوارست. ادامهی خواندن
بایگانی دسته: ستاره.تهران
سوال
سوال
وبلاگم متوقف است و خیال ندارم پست جدید بگذارم ولی سوالی دارم که آنرا (آنهم بطور کلی) ، مطرح میکنم: ادامهی خواندن
حضور زنان در مدیریت سیاسی!؟ دروغی بزرگ
حضور زنان در مدیریت سیاسی!؟ دروغی بزرگ
در تازه ترین خبرهای ۱۴ بهمن به خبر جالبی برخوردم. خبرگزاری ایلنا به نقل از محمدرضا عارف، گزارشی را منتشر کرده که البته ما فقیر فقرا که وسعمان نمیرسد مرغ و برنج بخریم تا مرغ پخته روی دیس پلو بتواند بخندد، ولی این خبر حقیقتاً مرغهای پشت ویترین مغازه ها که درحال تماشای برف بودند را به خنده که چه عرض کنم، به قهقهه انداخته است.
مردم تهران پس از فاجعه ی پلاسکو
از دیگر شهرها بیخبرم، اما در تهران همه جا پر شده از تابلوها و نوشته ها و تصاویر بسیار زیاد در گرامیداشت آتشنشان های فداکار بویژه جانباختگان در فاجعه ی پلاسکو. عبارت «قهرمان بی ادعا» همه جا به چشم می خورد، همراه با تصاویری از آتشنشانها با لباس و ماسک در میان خرمنی از آتش. (لباسها و ماسکهایی که عملاً آتشنشانهای ما فاقد آنند). ادامهی خواندن
نادره افشاری؛ جاودانه در چهچه ی پرندگان، نوازش نسیم و طعم شراب
نادره افشاری؛ جاودانه در چهچه ی پرندگان، نوازش نسیم و طعم شراب
کاش اینگونه بود که میشد پیش از هر جدایی و یا از دست دادن کسی، از وی ستایش و قدردانی کرد.
متاسفانه نه تنها در فرهنگ ما ایرانیها که به «مرده پرستی» شهره ایم، بلکه در جهان متمدن غرب هم معمولاً قدرشناسی از شخصیتهای با ارزش، متاسفانه پس از درگذشت آنها، انجام می گیرد. ادامهی خواندن
دوستی ِ تفاوتها
دوستی ِ تفاوتها
آزادی (هرچند موقت و به مرخصی آمدن) جعفر عظیم زاده فعال کارگری، علاوه بر مقاومت و ایستادگی خودش، نشان داد که اتحاد و انسجام و یکصدایی نیروهای آزادیخواه، می تواند به نجات زندانیان از زندان کوچک (اوین و..) منجر شود. با پیگیری و تمرکز روی آن، میتوان آزادی قطعی را برای زندانیان حاصل نمود. ادامهی خواندن
کسی به جلاد التماس نمی کند / اشرف علیخانی
«کسی به جلاد التماس نمی کند»!
خانه هر لحظه تنگ تر مرا در خود می فشارد
سقف فرود می آید
پنجره ای نیست ادامهی خواندن
من هنوز زنده ام / اشرف علیخانی
«I’m still alive… I can still mutiny»
Yes;
I’m still alive
I can still breathe
I’m still beside others people
I can still to be happy for happiness of others ادامهی خواندن
چرا به انگلیسی نوشتم؟ – بخشی از نامه به برادرم
…. بله. متن شعر انگلیسی ام دارای ایراده. خودم هم میدونم اما دلم میخواد به خارجیها حرفامو بزنم. واقعاً از ایرانیها دارم ناامید میشم چون اولاً که همه ی همین حرفایی که بزنم رو خودشون میدونند و بهتر از من هم میدونند. دوماً هم که علیرغم اینکه میدونند، اما باز و همچنان درگیر عادت شده اند چه در مورد دین و عقاید مذهبی و چه در مورد خبرهای فاجعه بار ایران و همین منطقه ی خودمون. ادامهی خواندن
«شب شکن»
«شب شکن»
ماه می رقصد ز شادی ، تا تو می آیی رفیق
شب شکن، شور آفرین، خورشید دلهایی رفیق! ادامهی خواندن