هیس س س! گویا صدایی از زنان به گوش نمی رسد

سکوتی ست کرکننده. شاید صداها با امواجی بالاتر و یا پایین تر از قدرت شنوایی ما جریان دارند. یا شاید صدای کشتار، جنگ، بمب، ترور، صدای بریدن گردن ها، صدای امواجی که انبوه فراریان از جنگ و پناهندگان را با قایق های فکسنی در خود فرو می برد، شاید صدای درد اسید روی صورت،  صدای خفقان ناشی از تنفس خاک، گریه دختران نوجوانی که رویای لباس عروسی، کابوس روزانه شان است، فریاد کودکانی که مدرسه به گورستان شان تبدیل شده است و ضجه مادران…… گوش هایمان را ناشنوا کرده است. ادامه‌ی خواندن

چرا زن خطرناک است؟

اگر اتومبیلی که می خرید، ناگهان راهش را کج کند و به فشار گاز و ترمز شما تن ندهد و از رسیدن به هدفی که شما انتخاب کرده اید، سرپیچی کند، چه می کنید؟

دلیل خطرناک بودن زن دقیقا در همین چند سطر نهفته است. ادامه‌ی خواندن

زنان به پیش یا به پس؟

آیا باید نصفه خالی لیوان را دید، یا نصفه پر را؟ قصد من در این مقاله دیدن نصفه پر هست! واضح است ، همین که نصفه پر دیده می شود، اعترافی به خالی بودن نصفه دیگر هست و نه این که با یک خوش بینی ساده لوحانه خالی بودن نصفه دیگر را نادیده بگیریم. ادامه‌ی خواندن

دیگر بس است!

مزاحمت جنسیتی بر سرکار، به امری روزمره تبدیل شده است. میان مزاحمت جنسیتی و تعریف و تمجید از یک زن، تفاوت فاحشی نهفته، اما مرز میان این دو کاملا درهم ریخته است.  این تفاوت را هر زنی می فهمد و درک آن برای مردان نیز بسیار آسان است، البته اگر بخواهند درک کنند! این بحث همواره به طور غیرجدی و با یک لبخند روبرو شده است. بسیاری از مردان و حتی زنان چنین رفتاری را عادی و روزمره تلقی کرده و اصلا آن را مهم نمی دانند. در نتیجه پی گیری یا شکایت علیه آن را ضروری نمی بینند. ادامه‌ی خواندن

طرح چند سئوال!

هراز چند گاهی، کلمه ای، جمله ای یا مفهومی در گفتار و نوشتار رواج پیدا می کند که دائما تکرار می شود. به تازگی مفهومی نظرم را جلب کرده و با وجودی که تازه نیست، اما خواستم وارد عمل کرد آن در شرایط حاضر شوم.  “سیاست هویت” ! ادامه‌ی خواندن

خطر؟ زنان!

روحانی: “چون احساس خطر می کنم، پا به میدان گذاشته ام”.
رژیمی که احساس خطر کند، دست به هر کاری می زند. سرکوب، زندان، تجاوز، شکنجه، وعده، دروغ و گاهی نیز با بازکردن روزنه ای که ابعاد آن را به طور کامل در اختیار خود دارد. ادامه‌ی خواندن