میان ماه من تا ماه گردون – ۴

آنکه رفت، آنکه آمد و آنکه رفت و آمد میکند!

بهروز سورن

سوابق اتحاد جمهوریخواهان برلن بر کسی پوشیده نیست. همه آنان که تحولات سیاسی چند ساله اخیر را دنبال کرده اند  قطعا با گردهمائی چند صد نفره این طیف در برلن که به گردهمائی برلن معروف شد آشنائی دارند. این گردهمائی در شرایطی صورت پذیرفت که هنوز طبل و دهل کذائی اصلاح طلبان در حکومت به خاموشی نگرائیده بود و هنوز امیدهای این طیف به پرتاب شدن یک شبه به عرصه حکومتی و صد البته در مشارکت با اصلاح طلبان حکومتی  برباد نرفته بود.

اگر امروز شاهد آن هستیم که این طیف  دست از حمایت علنی بخشی از حکومت کشیده است نه به دلیل عروج اینان به عقلانیت و رئالیسم سیاسی که به دلیل بازار راکد حمایت از حکومتیان و بی نقش شدن دوستان اصلاح طلب شان است. میدانیم که این طیف جز چشم به بالا و بی اعتنائی به  پائینی ها ندارند و شب و روز در جستجوی سردارهای سازندگی و تمدن در میان لایه ها و افراد حکومتی و نیمه حکومتی  بسر میبرند تا گرد دست شستن از مبارزه ای تمام عیار را در دیدگان مردم و فعالین جنبش ها بپاشانند.

نهادهای برامده از شورای هماهنگی اول ج ج د ل  بخودی خود و در حوزه ساختاری  نمایانگر جهتگیری های سیاسی نظری نبودند اما طرح تشکیل نهاد اتحاد گسترده جمهوریخواهان  ضربه ای قطعی بر پیکر حرکت این طیف بود که هنوز در عرصه بیرونی امکان ظهر پیدا نکرده بود.

طرح اقایان جلال شالگونی، مهرداد درویش پور،  اکبر سیف و فریدون احمدی از سازمان اکثریت برای تشکیل نهاد اتحاد گسترده جمهوریخواهان مصوب شورای هماهنگی اول  پیش درامدی در پشت صحنه داشت و آن هم یاری رساندن به  دو سازمان اکثریت و اتحاد فدائیان بود که طرح جمهوریخواهی در جنبش در تبعید  و  پارادکس های ذاتی نظری و سیاسی این دو جریان، آنها را دو شقه کرده بود. نیمی در اتحاد برلن و نیمچه ای دیگر در گردهمائی پاریس که بر اساس مرزبندی شفاف با تجمع سازشکار برلن شکل گرفته بود.  

گردهمائی سوم طیف منسوب به ج ج د ل در بروکسل اما بیانگر فقر روز افزون جریانات باقیمانده و تشکیل دهنده آن بود. در واقع امر این نکته بر برگزارکنندگان دوگانه ( فعالین منسوب به  ج د ل و  جمعیت دفاع از جبهه جمهوری و دمکراسی در بلژیک از امضاکنندگان بیانیه اتحاد جمهوریخواهان برلن )  این گردهمائی از پیش هم پوشیده نبود. 

تخلیط دو محور مضمونی  گردهمائی ( برگزاری گردهمائی سوم این طیف همرنگ و کنفرانس بین المللی برای درباره حقوق بشر و جدائی دین از دولت  ) هم از اینرو بود که با جذب نهادهای خارجی همیشه در صحنه دفاع از حقوق بشر و نیروهای آنان بر پرشمار کردن حضار و سرپوش گذاشتن بر شکست گرایش راست ج د ل، بیافزایند.

این نکته زمانی شفاف تر خواهد شد که نگاهی به انتخابات شورای هماهنگی با گرایش غالب راست منتخب آن و حضور چهره هائی از جمله اقای مهرداد درویش پور و مریم یوسفی در مرکزیت!!  ۵ نفره آن بیاندازیم و به این پاراگراف از اقای صابغی عضو دیگر این شورای ۵ نفره بدقت توجه کنیم: 

کیومرث صابغی ( در باب گامهای مشترک ما ):

در مورد بیانیه‌ی پاریس و مسئله‌ی سرنگونی، خاصه در غالب ضرب‌الاجلی بودن آن بگمان من اولاً که هیچ یک از ابزار و امکانات جهت تحقق این خواست امروز در اختیار نیست. دوم اینکه اگر هم در دسترس بود، استفاده از آنها نادرست می‌بود چرا که، اگرچه تکراری است، ولی طرح این خواست یعنی تقبل قهر به نمایندگی از جانب مردم بودن است و مردم یکبار بهای انقلاب خونین را پرداخته‌اند و هنوز ارزیابی دلایل شکست آن برایشان مجاب نشده است

چنانچه شورای هماهنگی اول  این طیف با رقمی ۲۱ نفره بدون شمارش نمایندگان نهادهای منطقه ای نشانی از حرکت افقی این مجموعه بود ولی این برآمد متمرکز ۵ نفره از درون گردهمائی سوم نشاندهنده سقوط این مجموعه همدست است که زمانی به رنگارنگی خود میبالید. 

جالبتر اینجاست که اسناد منتشر شده از این گردهمائی با فرمالیسم کسل کننده و کپی برداری از اسناد اولیه این طیف ژست جنبشی گرفته و بر تمرکز زدائی تاکیدات ویژه دارد. 

توجه داشته باشیم که سنتا نیروهای متشکلی از جمله ملیون و بخش عمده شخصیتهای شناخته شده بطور کلی از بلندگوهای تبلیغاتی بهره میبرند اما  بلحاظ انرژیک و امکاناتی از حامیان  نهادهای مزبور نیستند. بنابر این قانون شناخته شده حضور پاره ای از جریانها و شخصیتها در گردهمائی سوم نمیتواند بمعنای رجعت آنان به این مجموعه منسوب به جدل  تلقی شود.

بیاد دارم که در گردهمائی اول پاریس با اصرار مکرر خانم میهن جزنی آقای راسخ امضا کننده بیانیه اتحاد جمهوری خواهان برلن عضویت  شورای هماهنگی را پذیرفتند اما  از دخالت در امور شورا پرهیز نمودند.

افراد شناخته شده ای همچون آقای جلال شالگونی اگر چه در قامت فردی مستقل ظاهر شدند اما در روند شکل گیری  نهادها و سمتگیری ها در صف  و دوشادوش راست ترین جناح این طیف  که همانا فعالین سازمان اکثریت و بطور مشخص آقای فریدون احمدی قرار گرفتند.

چنانچه در ابتدای امر فعالین پاریس در تنوعی  نگرشی تشخیص داده میشدند و لیبرالیسم سیاسی را نمایندگی میکردند اما مجموعه نیروهای پرشمار فعال در هانور بطور غالب  ضمن تاکیدات مکرر بر خصلت جنبشی این حرکت  گرایش چپ دمکرات را در این طیف نمایندگی میکردند.

بمرور و با فاصله گیری فعالین راه کارگر و بخشی از منفردین چپ از این مجموعه سرانجام آنچه ماند با جهتگیری نهائی  که همزمان با جدائی نیمی از شورای هماهنگی دوم ( جنبش مستقل جمهوریخواهان دمکرات و لائیک )  صورت پذیرفت، این نهاد محلی در قرق  فعالین سیال این شهر از جمله آقای شالگونی، عباس عاقلی زاده، اصغر اسلامی در  همرنگی تمام عیار  با سازمانهای دوقلوی اکثریت و اتحاد فدائیان درآمد.

صرفنظر از اینکه آقای