آذر ماجدی در جستجوی چیست؟

چند روز قبل در یکی از سایت های اینترنتی نوشته ای تحت عنوان “کومه له و تلاقی گرایش های سیاسی و اجتماعی  یک خصلت پایه ای و همیشگی” به قلم آذر ماجدی منتشر گردیده است که در نوع مسائل و مطالب نگاشته شده در آن چیز  تازه ای به غیر از تکرار مواضع هیستریک بر علیه حزب کمونیست ایران و کومه له، به چشم نمی خورد.

مساله جالب توجه در کل نوشته آذر ماجدی سوای ایجاد فضایی غیر واقعی و نامأنوس با تاریخ و تجربیات عملی کومه له و حزب کمونیست ایران در تمامی سال های فعالیتشان، غلو، تحریف و وارونه گویی است که در قبال اعمال و کردار درون کومه له با مخالفان سیاسی بیان گردیده است.
در بخش هایی از این نوشته به جدایی جریانی از حزب کمونیست ایران “حکا” و کومه له با تمایل کمونیسم کارگری و اخراج آنان از تشکیلات اشاره گردیده است. سوال اول اینجاست که آیا این افراد شخصا به نویسنده اطلاع داده اند که هوادار کمونیسم کارگری هستند یا اینکه نویسنده این مطلب هر کسی را که خلاف جریان سیاست های این تشکیلات عمل نموده، دم از کمونیسم زند و اخراج گردد هوادار تفکرات کمونیسم کارگری آن هم به تعابیر وی می داند؟
دوم اینکه از کسی که خود سال ها در تشکیلات حکا و کومه له حضور داشته و از نزدیک حتی اگر به بهانه ارتباطات شخصی نیز بوده از زیر و بم عملکردهای این تشکیلات مطلع بوده است، متهم نمودن به اخراج بدون در نظر داشتن عواقب و مسائل امنیتی روانیست. اگر آذر ماجدی این واقعیت را از یاد برده باید بداند کومه له و “حکا” همواره در قبال هر حرکت تشکیلاتی که حتی منجر به اخراج و ترد شخصی از تشکیلات گردیده باشد با کمال دلسوزی، احترام و رعایت شئونات انسانی عمل کرده است. اما پاسخ به اینکه آذر ماجدی بر اساس چه فاکتورهایی نگران مسائل امنیتی این افراد است خود جای تامل و ریز بینی است.
در پس تمامی بگیر و ببندهایی که نویسنده مورد نظر در خصوص نقش منصور حکمت و گفته های وی در ارتباط با مسائل سیاسی در درون حزب بیان کرده باید به صراحت گفت این شما هستید که به فرد گرایی روی آورده و تمامی موجودی خود را حتی تنها در نام منصور حکمت تعریف کرده اید.
آذر ماجدی مدعی گردیده است “از بین بردن آثار و کتاب های منصور حکمت و عملا ممنوعیت مطالعه آنها در اردوگاه کومه له، یک واقعیت شناخته شده و معرفه است. واقعیتی که بعضا با “کتاب سوزان” توصیف شده است.” اما در پاسخ باید به نامبرده یاد آوری کرد که هنم اکنون و در راستای سیاست های تبلیغی رادیو صدای حزب کمونیست ایران برنامه ای تحت عنوان حزب کمونیست ایران به روایت اسناد پخش می گردد که بدون در نظر داشتن هیچ مورد مشخصی، تاریخ این حزب را با استناد به مدارک و اسنادی که نمونه های آن بر روی سایت های اینترنتی حزبی منتشر گردیده و وی می تواند برای بهره گیری از مطالب “بدون سانسوری” که شاید در اختیار وی نباشد، به آنها مراجعه نماید، که در این برنامه گفته و نوشته های منصور حکمت و عبدالله مهتدی و دیگر هزیمت کنندگان از حزب کمونیست ایران بدون “سانسور” و سوزاندن پخش می گردد.
آیا ممکن است جریانی نوشته و نوارهای صوتی اعضای رهبری سابق را در سایت ها، رادیو و تلویزیون خود پخش نماید اما آنها را در صفوف تشکیلات خود بسوزاند؟ جواب این دروغ شاخدار را باید خانم ماجدی بدهد؟
باید اضافه کرد کمونیسم در کردستان ایران اینک سنت های جا افتاده ای دارد که پیش از منصور حکمت و سایر رفقایی که در مقطع زمانی مشخصی به تشکیلات کومه له پیوستند، ریشه ها و زمینه های عملی و عینی آن در مبارزه و از خود گذشتگی صدها کادر کمونیست و انسان پیشرو که مرز بندی های خود را با ناسیونالیزم و سنت های ارتجاعی بیان داشته و در عمل نشان داده بودند، پی ریزی گرده است.
اما بخش مهم دیگری که باید بدان اشاره کرد فراخوان آذر ماجدی به پیوستن افراد اخراجی از کومه له به جریان اتحاد کمونسیم کارگری است. نویسنده نوشته  “کومه له و تلاقی گرایش های سیاسی و اجتماعی  یک خصلت پایه ای و همیشگی” در شادی عمیق از بهانه ای که برای یورش به تشکیلات کومه له به دست آورده است فراخوانی را صادر کرده که در آن خطاب به افراد اخراجی از کومه له و حزب کمونیست ایران آمده است، “ما تمام این کمونیست ها را به پیوستن به حزب اتحاد کمونیسم کارگری فرا می خوانیم. بیایید تا با هم برای سازماندهی یک انقلاب کارگری در ایران و تحقق برنامه یک دنیای بهتر و ایجاد یک جامعه آزاد، برابر و مرفه، در کنار هم و دست در دست هم مبارزه کنیم”.
آذر ماجدی در ورای دایه مهربان تر از مادر بودنش تنها قصد دارد به دور تشکیلات یا حزب چند نفره “اتحاد کمونیسم کارگری” که خود بخش منشعب تشکیلات کمونیسم کارگری ایران است و هرچه پیش می رود ریزتر و ریزتر می گرد افزاد جمع کند. این شیوه تبلیغ بیشتر به تبلیغات مغازه دار سرکوچه شبهت دارد که برای جلب مشتری از دکان دار کنار دستی خود داد و فریاد سر می دهد تا یک حزب سیاسی جدی که به قول ایشان برای سازماندهی “انقلاب کارگری” فعالیت می نماید.
به نامبرده باید یاد آوری کرد که اگر امروز در کردستان گرایش کمونیستی بلقوه و بلفعل است دلیلش تاکید تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران بر تداوم مبارزه و حضور در صحنه علنی جامعه است. حفظ سنگر مبارزاتی در کردستان و پابرجایی تشکیلاتی که شما طبل انحلال آن را زدید از دلایل حقیقی تداوم مبارزه کادرهای کمونیست در کردستان و به تبع آن در سایر نقاط کشور است. این توهم را نیز ما به سایر توهمات نویسنده این مطلب در خصوص جایگاه واقعی مبارزه در درون جامعه واگذار می نماییم.
فقط محض یاد آوری خانم ماجدی می توان اعتصاب های عمومی ۱۶ مرداد ۱۳۸۵ و ۲۳ اردیبهشت ماه سال جاری را که به فراخوان تشکیلات کومه له که کماکان در تمامی جامعه کردستان و ایران با تفکر و گرایش کمونیستی شناسایی می گردد، اشاره کرد.
در پایان باید گفت آنچه آذر ماجدی را در کوره راه و تقلای جذب به گفته وی کادرهای کمونیستی که از تشیلات کومه له اخراج شده اند انداخته است، فاکت های غیرواقی منتشره از سوی این جمع است.
اگر آذر ماجدی توده های کمونیست و سوسیالیست درون جامعه را به دنباله روی از خط خود فرامی خواند باید ابتدا توجهش را به واقعایت جامعه کردستان و مبارزات آن جلب کرد. اکنون نیز سرود انترناسیونال در مراسم های اول ماه مه، روز جهانی زن، گرامیداشت یاد و خاطر رهبران جنبش انقلابی کردستان و کمونیست های جانباخته در راه رهایی طبقه کارگر در خیابان ها، دامنه کوه ها و دشت های کردستان با شعار زنده با حزب کمونیست ایران و کومه له توام است نه با فریاد زنده بادهای دیگر.
آیا برای حزبی که اداعای انقلاب کارگری را دارد بهتر نیست که با بهره گیری از پتانسیل های توده ای و جایگاه حزبی خود در جامعه به جذب نیرو بپردازد و در پی اخراج چند تن از تشکیلاتی به تقلا برای جمع آوری نیرو بپردازد.

شاهین خلیلی