اعتصاب مدرسه ی پیشروی مبارزه ی طبقاتی

فرشید شکری
November 27, 2018

فرشید شکری : طی هفته ها و روزهای اخیر مجدداً ناظر چندین اعتصاب باشکوه در ایران بوده ایم. اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه، اعتصاب کارگران گروه ملی فولاد اهواز، و اعتصاب سراسری معلمان،

نمونه های برجسته ی چالش های کارگری در این مدت اند که همگان در جریان چند و چونِ این مبارزات قرار دارند.

واقعیت این است که، سیاست های ضد کارگری رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، و پیامدهای اجرای سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی، در زمره ی عوامل اصلی رشد و گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگری در اغلب مراکز تولیدی و خدماتی کشور می باشند. سیر صعودی آمار پیکارهای کارگری علی الخصوص در سال های گذشته، و عروج رادیکالیسم در آن برآمدها، نقطه عطفی در تاریخ جنبش کارگری ایران محسوب می گردد.

نویسنده ی این مقاله قصد ندارد بیش از این روی سازه ها و دلایل رشد مبارزات کارگری در ایران تمرکز کند، و یا به طور مشخص به تفسیر و تحلیل این حرکت های غرور آفرین کارگری بپردازد. بواقع در این سطور، برخلاف دیدگاههای " رفرمیست ها و اکونومیست ها " که اهمیتِ یک اعتصاب کارگری را تنها به تحقق مطالباتِ صنفی و رفاهی کارگران _ از طریق آن _ محدود می کنند، مختصراً به تأثیرات، و درس های ارزشمندی که یک اعتصاب برای کارگران دربر دارد، پرداخته می شود.

قبل از هر سخنی در خصوص درس های نهفته در اعتصابات کارگری در نبرد با سرمایه داران و دولت های آنان، جا دارد فرازهایی از سخنانِ لنین را نقل کنیم که در اینباره نوشت: « در هر صورت اعتصابات که ناشی از خود طبيعت جامعه ی سرمايه ‌داری ‌اند از آغاز مبارزه ی طبقه ی کارگر بر ضد اين نظام جامعه خبر می دهند. روبرو بودن سرمايه‌ داران با کارگران منفرد و بی چيز يعنی بردگی مطلق کارگران. ولی وقتی کارگران بی چيز با هم متحد شوند اوضاع تغيير می کند... وقتی کارگران تقاضاهای خود را بصورت دسته جمعی بيان کنند و حاضر به تسليم شدن در برابر خر پول ها نشوند، بردگی آنها بسر می آيد، تبديل به انسان می شوند، شروع می کنند به درخواست اين که زحمت آنها نبايد فقط در خدمت ثروتمند کردن چند تن پرور باشد، بلکه بايد آنهايی را که زحمت می کشند هم قادر سازد که مثل انسان های واقعی زندگی کنند... هر اعتصابی بياد سرمايه ‌دار می اندازد که کارگران و نه آنها آقايان واقعی هستند – کارگران که دارند حقوق خود را با صدای هر چه بلندتر اعلام می دارند و مطالبه می کنند. هر اعتصاب به کارگران يادآوری می کند که موقعيت اشان نوميدانه نيست و آنان تنها نيستند. ببينيد اعتصابات هم بر خود اعتصاب کنندگان و هم بر روی کارگران کارخانه ‌های مجاور در حول و حوش و يا کارخانه‌های همان رشته صنعتی چه تأثير شگرفی دارد ». ( درباره ی اعتصاب )

* در ادامه ی این نکات آموزنده لازم به گفتن است که، اگر دست کشیدن از کار و مُتوقف کردن چرخ های تولید، مؤثرترین وسیله و یا شیوه ی مبارزه به منظور تحمیل مطالبات صنفی به کارفرمایان و باز پس گیری حقوق تضییع شده ی آنها می باشد و به سان سلاح کارایی در مقابل تعرضات صاحبان سرمایه و دولت اشان، عمل می کند، و اگر به قول لنین اعتصابات کارگری « مکتبِ جنگ » هستند، از جانب دیگر، پیکارهای کارگری باعث تقویت و پویایی فضای مبارزاتی جامعه می شوند. آغاز هر اعتصاب کارگری _ که مُبینِ اقدامی سازماندهی شده و درجه ایی از تشکل است _ توجه توده های تحت ستم را بسوی خود جلب می نماید، و در روحیه ی آنان برای مبارزه تأثیر می گذارد.

ارزش یک اعتصاب به ویژه هنگامی که به خیابان یا به خارج از محوطه ی کارخانه و کارگاه کشیده شود، و آنگاه با همراهی خانواده های کارگران اعتصابی و سایر کارگران و ستمدیدگان کشور توأم گردد (نمونه ی هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز) ، از موفقیت آن درخور تأملتر است زیرا این عمل به سبب اثر گذاری بر فضای جامعه و تقویت روحیه ی توده های فرودست در ستیز با حاکمین، هزینه ی سیاسی غیر قابل جبرانی برای سرمایه داران و رژیم اشان دارد که بمراتب زیادتر از هزینه ی اقتصادی اشان است. بنابر این، ارزش واقعی اعتصابات کارگری صرفاً به دستاوردهای اقتصادی اشان خلاصه نمیشوند و دارای نتایج سیاسی و معنوی مهمی نیز هستند.

* پیداست، در زمان وقوع یک اعتصاب، کارگران مطالبات مُعینی همچون افزایش دستمزد، پرداخت دستمزدهای مُعوقه، پرداخت بیمه درمانی، کم کردن ساعات کار، تأمین ایمنی محیط کار و غیره را طرح می کنند و برای دستیابی به این خواسته ها، کارفرما یا صاحب کار را به مصاف می طلبند. کارگران معترض در حین اعتصاب به خوبی درمی یابند، چنانچه متفق القول و متحدانه روی خواسته های مطروحه تا پایان کار پافشاری نکنند، اعتصاب اشان بسادگی توسط عوامل سرمایه در محل، و یا نیروهای نظامی و انتظامی قابل شکستن است. لذا همانگونه کلاسیک های مارکسیست گفته اند، آنچه صرف نظر از ظاهر اعتصاب اتفاق میافتد، این است که همه ی کارگران اعتصابی فارغ از زبان و ملیت و جنسیت، و عقاید مذهبی، و... بازو در بازوی همدیگر گوشه ایی از « اتحاد طبقاتی » توده های پرولتر را در برابر استثمار کنندگان و نمایندگان سیاسی آنان به نمایش می گذارند. همین « اتحاد » و اتکاء به نیروی خود که در اعتصابِ هفت تپه و فولاد به بارزترین شکل دیده شد، یقیناً گواه بر وصول و ورود کارگران به « سطحی از آگاهی طبقاتی » است. آگاهی طبقاتی که همانند پرورده شدن « رهبران کارگری جدید » در دلِ اعتصاب و اعتراض در محیط های کار و زحمت نمود می یابد، می تواند نطفه های اولیه ی «همبستگی و اتحاد سراسری» توده های استثمار شونده برای مصاف نهایی با وضع موجود را شکل دهد.

* گذشته از موضوعِ اتحاد، در جریانِ یک اعتصاب یعنی آن موقعی که کارگران با مقاومت و برخورد صاحبکار و دخالت دستگاه سرکوبگرِ رژیم مواجه می شوند، لزوم کار جمعی و شورایی، و « متشکل شدن » در تشکل های طبقاتی و سراسری خودشان را بیشتر درک می کنند و به این حقیقت راه خواهند یافت که در چارچوبِ چُنین تشکلات و نهادهایی است که قدرتمندتر ظاهر می گردند و قادر می شوند سرمایه داران و رژیم اشان را ناچار به پذیرش مطالبات اشان کنند. اعتراضات و اعتصابات کارگری بستر بسیار مناسبی را چه از لحاظ ذهنی، و چه از لحاظ عملی، برای تشکل یابی توده های کارگر فراهم می آورند. رفتن به سمت سازمانیابی طبقاتی و توده ایی در جایگاه یک نیاز مبارزاتی مُبرم و حیاتی، اساساً رابطه ی مستقیم و تنگاتنگی با جدال های کارگری دارد.

و اما، با همه ی آنچه که در رابطه با آموزش های اعتصاب تقریر شد، تأکید روی این مسأله یا مطلب واجب است که، هر چند کارگران از مجرای اعتراضات و اعتصابات اشان و یا در میدان نبردهای متحدانه علیه سرمایه داران به مُرور به سطحی از آگاهی و اهمیت تشکل یابی برای گرفتن حقوق حقه ی خود می رسند، ولیکن برای ورود به مسیر مبارزاتِ ضد سرمایه داری، و به تبع آن احراز قدرت سیاسی و برپایی سوسیالیسم بایستی « از طبقه ایی درخود به طبقه ایی برای خود مبدل شوند تا از طبقه ایی برای سرمایه خارج گردند ». این امر وقتی ممکن است که پیش از هر چیز کارگران عمیقاً به تضاد منافع طبقاتی خود با کارفرما و در کل تضاد میانِ کار و سرمایه که خصوصیتِ اصلی همه ی جوامعِ بورژوایی است، و افضلتر از این، به ماهیتِ طبقاتی دولت و فلسفه ی وجودی نهادهای آن، پی ببرند. پی بردن به این حقایق و حصول آگاهی سوسیالیستی مانع از قوت گرفتنِ آراء و افکار انحرافی و غیر مارکسیستی ایی می شود که چپ های پوپولیست و لیبرال در امتداد اهداف مُعین و معلوم اشان، فرصت طلبانه با سوء استفاده از روندهای سیاسی کنونی جامعه روی تضاد آشتی ناپذیر میان دو طبقه ی اصلی جامعه [ و ماهیت دولت های بورژوایی اعم از استبدادی و دموکرات ] سرپوش می گذارند و می گویند، باید طبقه ی کارگر از طبقه ایی در خود به " طبقه ایی برای اجتماع " تبدیل شود!

به هر صورت، شکی نیست که برداشته شدنِ گام های بلندتر به سمت شناخت و فهم اقتصاد سیاسی، و آماده شدن کارگران به منظور در پیش گرفتن مبارزه ایی انقلابی و آشتی ناپذیر بر ضد کار مزدی و نظام سرمایه داری تا رهایی کامل از ستم و استثمار طبقاتی، به « کُنش و فعالیتِ آگاهگرانه ی » عناصر پیشرو یا کارگران کمونیست در متن مبارزات کارگران بستگی دارد.

لنین در کتاب چه باید کرد در این باره گفت: « ما گفتیم که آگاهی سوسیال دموکراتیک در کارگران اصولاً نمی توانست وجود داشته باشد. این آگاهی فقط از خارج ممکن بود وارد شود. تاریخ تمام کشورها گواهی می دهد که طبقه ی کارگر با قوای خود منحصراً می تواند آگاهی تردیونیونیستی حاصل نماید، یعنی اعتقاد حاصل کند که باید تشکیل اتحادیه بدهد، بر ضد کارفرمایان مبارزه کند، و دولت را مجبور به صدور قوانینی بنماید که برای کارگران لازم است، و غیره. ولی آموزش سوسیالیسم از آن تئوریهای فلسفی، تاریخی و اقتصادی نشو و نما یافته است که نمایندگان دانشور طبقات دارا و روشنفکران تتبع نموده اند.» (خطوطِ تأکید از من است.)

در پایان این سطور اضافه می شود که، استمرار و گسترش پیکارهای طبقه ی کارگر در بیش از یک دهه ی گذشته بویژه در این یک سال، مهار جنبش کارگری را برای رژیم بورژوا - اسلامی ایران و ارگان های سرکوبگر آن دشوارتر کرده اند. اعتراضات بی وقفه ی طبقه ی کارگر علاوه بر اینکه جناح های مختلف بورژوازی حاکم را به هراس انداخته، بخش هایی از اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی را هم واداشته تا خود را به طبقه ی کارگر آویزان کنند و از مبارزات کارگری در نهایت ریاکاری برای به صف کردن کارگران در پشت سر خود، پشتیبانی به عمل آورند. این داده های عینی به ما می گویند که، جنبش کارگری ایران به مرحله ی بی نهایت حساسی از تاریخ خویش پا گذاشته است. کوچکترین غفلت و قصور نیروهای چپ و کمونیست از وظایفی که در قبال این جنبش بر عهده دارند، به زیان مبارزات طبقه ی کارگر و تهیدستان جامعه خاتمه می یابد. در بطن این اوضاع، همگرایی و همکاری مضاعف جریانات چپ و کمونیست برای تقویت آلترناتیو سوسیالیستی، و کار جدی تر فعالین و کُنشگران رادیکالِ جدید و باتجربه ی جنبش کارگری در راستای اتحاد و همبستگی سراسری کارگران ایران، افزایش روابط فی مابین در گوشه و کنار کشور، و راه اندازی اعتراضات و اعتصابات مشترک، رئوس اصلی وظایف مبارزاتی در این مقطع می باشند.

11/22/2018


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com