"سیاست حذف" در حزب حمید تقوائی با پوشش"رای گیری"!

سعيد صالحى نيا
June 07, 2020

"سیاست حذف" در حزب حمید تقوائی با پوشش"رای گیری"!

در حاشیه بیرون انداختن جناح اسنگران و جوادی از هیئت سیاسی با ابزار رای گیری

از: سعید صالحی نیا

6 ژوئن 2020

مقدمه:

سنتی هست در احزاب چپ ایرانی که در هر نشست رهبریشان می نشیند و از "دستاوردهای عظیم رهبری " داد سخن می گوید و دنبالچه ها هم به صف می شوند و تک به تک بعد از نجدید عهد و بیعت ، اون "دستاوردهای درخشان" را می شمارند و به طبیعت بادمجان دور قابچینی یک چند تائی هم اضافه می کنند و بعد از تکبیری "همه با همی" در هم فوت می کنند و "به مبارزه ادامه می دهند".

از دید یک ناظر ، فکر می کنم مهمترین دستاورد پلنوم 51 حزب تقوائی این باشد که از "شر " اسنگران و جوادی" در هیئت سیاسی راحت شدند.البته هنوز پله کمیته مرکزی و کادری و عضویت مانده که باید "طی شود" یا اینها همینجوری "رای نمی اورند" یا خودشان به زبان خودش استعفا می دهند تا یکدستی لازمه فرقه حفظ شود.

اغاز این مسیر بعد از اعلام شفاف اختلافهای اسنگران و جوادی کاملا قابل پیش بینی بود(1و2و3).بعد از اینکه اسنگران و علی جوادی اعلام کردند که تقوائی دارد راست می زند به سنتهای حزب پشت می کند(کشف جدید!)وقتی با اعلام سکوت در مقابل راستها اعتراض کردند و گفتند که حزبشان ربطی به حمایت از 14 معصوم و معصومه قمی ندارد و حزب کمونیست کارگری منصور حکمت حزب اتحاد همه با هم برای سرنگونی نیست بلکه حزبی برای برنامه سوسیالیستی است، بواقع کلید روند سرنگونی خود را زدند و من مطمئن هستم که خودشان هم این مسیر را پیش بینی کرده اند! چرا که اسنگران و جوادی از پایه گزاران همین متدها در مقابل مخالفین قبلی خود بوده اند.بخوبی می دانند که برای مخالف در اون حزب جائی نیست.

در این مقاله هدف من این نیست که "اعتراض" کنم! هدفم این نیست که بگویم اسنگران و جوادی درست می گویند! هدف من بیشتر نشان دادن متدهای حذفی است که تاریخا در میان احزاب چپ ایرانی سنتی است و نشان دادن بیماری مزمن و علاج ناپذیری که چپ ایرانی را همواره تلف کرده و هر 3 نسلش از توده ایزم و فدائیزم و کمونیزم کارگری را مثل سرطانی مزمن در خود اسیر دارد. به نظر من این 3 نسل چپ ایرانی غیر قابل بهبودی هستند.نژادهایشان بجز تباه شدن در مقابل تکامل راهی ندارد.بن بست هستند اینها و نسلهای را علاف خود کرده اند و متاسفانه خواهند کرد.اینها بخشی از علل در جازدگی چپ هستند.

 

(1)"خرده استدلالات" حامیان فرهنگ حذف با ماسک رای گیری:

 

متعاقب انتشار داستان پلنوم 51 حزب تقوائی ، عده ای اعتراض کردند که چرا اسنگران و علی جوادی و رفیقهاش از هیئت سیاسی بیرون انداخته شدند!(انگار که بودند معجزی می شد!) و در فیسبوک بازار داغی ساخته شد تا متفکرین فرقه تقوائی مثل مجید اذری یا بابک یزدی یا "حزب کمونیست کارگری سیدنی" یا بهزاد مهرآبادی چند "پاسخ" دندان شکن بدهند که واقعا همه را قانع کرد و لشکر "مخالف" چنان زخمهائی برداشت که باعث عبرت سایر مخالفین که همه عوامل رژیم اسلامی هستند که ضد امپریالیست و ضد امریکائی هستند و حکمتیست سر چایشان بنشینند !(5).من از خواننده می خواهم نمونه های این "پاسخهای درخشان" را خوب بخواند و نگوید که سعید صالحی نیا که روانپریش هست و هنوز باید ثابت کند پاسدار نیست ، از خودش در آورده و "کاری بجز حمله به فرقه تقوائی ندارد"! خیر!

من این خرده استدلالات ارائه شده توسط موکلین حمید تقوائی را در چند محور طبقه بندی می کنم:

اول: حزب خودمونه به شما چه فضولی می کنید!

دوم: "دوستان فرق رای دادن و اخراج را نمی دانند!

سوم: اسنگران و علی جوادی بروند توی حزب حکمتیست اونجا رای می آورند!

چهارم: اینها توانستند 4 تا را دور خودشان جمع کنند، سیاستشان ضد امریکائی و ضد امپریالیستی است ، تقوائی توانسته "چنان اعتمادی را بخود جلب کند که کسی دنیال اونها (اسنگران و جوادی)نرود!

 

خوب دوستان! اینها سطح پاسخهای موکلین تقوائی و شرکا! با سند بدون حتی دخل و تصرف!

 

(2)ساختار رهبری مادام العمر فرقه تقوائی و نگاه به مسئله رهبری جمعی:

 

از انجا که من دورانی کادر حزب کمونیست کارگری بودم و از نزدیک شاهد ساختار "رهبری" این فرقه قرار داشتم ، بخوبی می دانم که تقوائی درون اون فرقه برای خودش تاج و تختی مادام العمر دارد. همانطور که قذافی در لیبی یا صدام در عراق یا کاستور در کوبا یا لنین و استالین در "شوروی" یا همین خمینی و خامنه ای در ایران یا رجوی در فرقه مجاهد ! اینها همه نمونه های رهبری اقتدارگرا هستند .

رهبری اقتدار گرا بر اساس "تداوم اعتماد جمع به یک فرد" همانند اعتماد گوسفندان به یک گله شکل می گیرد. در فرقه رجوی "مسعود" و در فرقه تقوائی "حمید" هست که دورش بادمجانها بر اساس نزدیگی به او قدرت دارند مخالفت با او امری ناموسی است.عواقب دارد .

روانشناسی تشکیل این نوع اقتدارهای تک سلولی بحثی بسیار مهم است.عواملی که باعث ایجاد این اقتدار می شوند و انرا بازتولید می کنند.هر چه هست "مخالفت با رهبر" زنگ خط است برای هویت جمعی که در رهبر هویت می بیند. رهبر در این دینامیزم جمع را حفاظت می کند .در برابر طوفانها در برای تردید ها .

سازندگان این رهبر مقتدر فقط خود او نیست خود جمع هم در ساختن این رهبر موثر است.یک به یک سنگهای این هرم درون خالی را می سازند .در تاریخ فرقه تقوائی سایر رفقایش در ساختن او بسیار موثر بودند .منجمله اسنگران وجوادی.اصغر کریمی و مینا احدی و کاظم نیکخواه و خانم دانشور و مصطفا صابر هم از سایر سازندگان تقوائی هستند!

از دید من حزب کمونیست کارگری فقط در دوره کوتاهی در زمان منصور حکمت در سطحی اینجور نبود اما قبل منصور حکمت روند بت سازی او کامل شد و دو خدمتکار او یعنی تقوائی و کوروش مدرسی بعدها دو مغازه بنام او ساختند.هر کدام از این مغازه ها هم مجدد همین فرقه ایزم را بازتولید کرد.

دقیقا در این کانتکس است که بقول بهزاد مهرابادی ، تمامی رهبری حزب باید مورد اعتماد تقوائی باشند حرفهای او را تکرار کنند تا رای بیاورند! دیگر من تحلیل نمی کنم این خود واقعیت است به زبان اقای مهرابادی!

فرقه هائی این چنین راه درمانی هم ندارند.مرتب در خود تنیده می شوند  و منجمد تر می شود تا زمانی که واقعیتها انها را از بیرون بشکند.زمان و شرایط زیستشان عوض شود.تمامی موارد مشابه را نگاه کنید همین مسیر را یا طی کردند یا می کنند.

 

(3)حزب ایدئولوژیک یا حزب سیاسی

 

از ویژگیهای فرقه ها اینست که بدور ایدئولوژی به دور باور ثابتی شکل می گیرند.در احزاب چپ ایرانی باور ثابت مارکسیزم و لنینیزم است که البته نوع معینی توسط رهبران "روایت" می شوند.

توده ایزم با روایت بلوک شرقی هم حزب ایدئولوژیک خود را ساخت و انرا در فدائیزم بنوعی ماشبه بازتولید کرد.وقتی به نسل سوم رسیدیم این ایدئولوژی ابتدا "مارکسیزم انقلابی" نامیده شد و بعد شد "حکمتیزم" .برنامه مادام العمر مثل قران به عنصری مقدس که الان تمامی شعب این نسل "کمونیزم کارگری" را بدور رهبر متحد می کند منتهی هر رهبر یا کدخدا روایت خودش را از این حکمتیزم دارد!

فرقه تقوائی یک روایت معین از حکمتیزم را دارد که البته به سرعتی لاکپشتی داردطوری دیگر دیسی بخودش می دهد که حامیانش نفهمند دارد به توده ایزم عقب می نشیند و می شود جبهه متحد خلقی! پوپولیزم تقوائی امروز ائین و شرط مقدم ماندن در فرقه است چه برسد به حلقه رهبری!

"اصحاب خاص" حلقه نزدیک به مقام عظما باید کاملا مو بمو روایت رهبر تقوائی را نه در بیداری بلکه در خواب هم تکرار کنند.و وا مصیبتا اگر ادمی نگون بخت بایاد و بگوید اینها کمی مهمل هستند کمی بو می دهند! این می شود که می بینیم! خشم خدایانست !

حزب مدرن اما بدور ایدئولوژی شکل نمی گیرد بدور سیاست شکل می گیرد مجموعه ای از پراتیکهاست.این پراتیکها نه توسط رهبر مادام العمر شکل می گیرد و نه دوری و نزدیکی به او چیزی تعیین کننده است.سوبسیدی ویتامینی ندارد.

اسنگران و جوادی بارها گفته اند که دنبال برنامه و حتی سیاستهای مصوب حزبشان هستند.اما نه! کافی نیست! چون با رهبر در افتادند و او را زیر سوال بردند میوه ممنوعه خوردند و باید از حوزه اصحاب بیرون روند حالا می ماند چگونه؟

 

(4)متدهای حذف مخالف در فرقه تقوائی:

 

خواننده بخوبی متوجه می شود که بررسی فرقه تقوائی تنها یک متد است برای شناخت علل بحران چپ ایرانی. خصومتی مشخص به یک فرقه نیست.من سالهاست دارم این سرطان همه گیر را در تمامی چپ بررسی می کنم.خوشبختانه هر چند وقت یکبار فرقه تقوائی برای من نمونه می سازد.

در موضوع متدهای حذف در تاریخ چپ ایرانی می شود واقعا کتابها با اسناد و مدارک ارائه داد.انوع مدل حذف از فیزیکی تا تشکیلاتی .عموما با متدهای ترور شخصیت هوچی بازی فحاشی لیچار گوئی بایکوت .البته این چپ خوشبختانه به قدرت نرسیده وگرنه همانها که دیکتاتورهای حاکم بر ایران کردند بی تردید با ماسکی دیگر بسر مردم می امد و خواهد امد که در بحث "لنینیزم پاسخ انقلابی اتی ایران نیست" به ان اشاره داشتم.

در مورد متدهای حذف در فرقه تقوائی با توجه به اینگه خود من از قربانیان این متدها بوده ام هم می شود کتابها نوشت.

اون رهبریت مادام العمر مقدس با اون ایدئولوژی مقدس با تعادی بادمجان دورش شب و روز کارشان اینست که مطمئن شوند افرادشان توی خط رهبری هستند.خواب برشان حرام می شود ببینند فردی خصوصا نوشته ای و نظری مخالف خصوصا در نقد رهبری جائی بگوید یا بنویسد.

شخصا در دورانی که نقدهایم به لنینیزم و مصحکه برهنگی در حزب کمونیست کارگری اغاز شد حتی وقتی پیش بینی هم می کردم عذاب اغاز شود بازهم باورم نمی شد این هوچی بازی اینقدر سیستمیک اغاز شود و طی چند سالی بعد از گرفتن کادری من به من پیشنهاد شود که خودم استعفا دهم چون نظراتم مخالفست و بعد بهانه بیاورند و بخاطر نامیدن یک نفر جهانشاهی به شاه چهان پرونده اخراجم را بدهند دستم بطور "دموکراتیک" که به توهین کردی!

خوب بحث سیاستها و متدهای حذف دیگر در فرقه تقوائی بحثی اشناست.فقط من نبودم نیستم و نخواهم بود.حالا این جنا دارد به سر سازندگان این متدها یعنی اسنگران و جوادی زده می شود!

اسنگران همان بود که در دوره نقد لنینیزم من را خاله خرسه اعلام کرد و کلید حمله رفقایش را به من زد.علی جوادی همان که من را پاسدار اعلام کرد مگر بروم ثابت کنم یستم! حالا نوبت خودشانست!

از زاویه ای علی جوادی و اسنگران من را یاد تروتسکی می اندازند! تروتسکی هم دست راست لنین بود در سرکوب مخالف و خودش تاوان همین متدها را در دوران استالین داد!

نظام فرقه ای توان تحمل یا جذب مخالفت و مخالف را ندارد.نه تنها با مدرنیته نا اشناست بلکه ذاتا در تضاد است.مدرنیته همین فهم اهمیت مخالفت است و تلاش برای سازماندهی ادمها حول پذیرش امر مخالفت و حول استفاده از نظر مخالف.

علم متدش همینست.علم روندی است از بازنگری به تزها و تلاش مداوم برای رد تزها تا پذیرش انها بطور مشروط و موقت امکانپذیر شود.لذا مناظره و رد نظرات متد مرکری فعالیت علمی است.هر قدر نظامهای رهبری به این متدها بیشتر پایبند شوند نزدیکتر هستند به فرهنگ مدرن و طبیعتا در نبرد برای بقا امکانات بیشتری برای انطباق دارند.

اما در این سود فرقه تمامی هدفش ذوب شدن در نظام رهبریست.حل کردن ادمها .بی شکل کردن ادمها.اینست که می بینیم طی زمان فرقه ها گاها ضد و هشتاد درچه می چرخند اما حامیانشان همچنان برلیشان سینه می زنند با همان اطمینان! نمونه فرقه رجوی بسیار جالبست از فرقه ای که نظامیان امریکا را می کشت و اقتصاد سوسیالیستی می خواست به زبان ساده! تا..رسیدیم به دستمالی برای جان بولتون و ترامپ و ایستادن در صف نظم نوین سرمایه اری! خوب این چگونه ممکنست؟ از طریق گوسفندی کردن کلیت گروه!

 

(5)حذف از طریق "رای دادن"

 

ایا حذف و اخراج نمی تواند از طریق رای گیری انجام شود؟ خوب فقط ادمهای متفکری مثل بابک یزدی یا سایر موکلین تقوائی ممکنست این را منکر شوند.زندگی واقعی سیاسی را نگاه کنیم بسیار نمونه هست که نشان می دهد متد رای دادن یکی از مهمترین ابزاری پوپولیستی حذف مخالف است.

دیکتاتورها در تبلیفاتشان همواره روی رای مردم تکیه می کنند.خامنه ای و خمینی چه گفتند؟ "مردم به اسلام رای داند" به جمهوی اسلتی رای دادند! واقعا هم رای گیری شد! چرا اما ازادیخواهان زیر بار نرفتند و نمی روند؟

در فرقه تقوائی زمینه سیازی برای رای گیری استفاده از باندهای داخلی و ایجاد کمپینهای درونی بسیار شایع است.من در کنگره هفتم شاهد بودم این باندها چگونه عمل می کنند و یواشکی درگوشی تصمیمات رهبری را به رای دهندگان ابلاغ می کنند.

این استدلال که اسنگران و جوادی بخاطر مخالفتهاشان با سیاست تقوائی باید از هیئت سیاسی حذف شوند چقدر وزن دارد؟

 

 

(6)چرا مخالفت سیاسی با تقوائی باید باعث حذف مخالفش شود؟

 

همانطور که خواننده متوجه شد متفکران  بزرگ فرقه تقوائی یعنی بهروز مهرابادی یا مجید اذری رسما می گوید که چون اسنگران و جوادی با سیاستهای تقوائی مخالف بودند باید حذف شوند .حتی باید بروند حزب حکمتیست!

مجید اذری (کولبر سوار معروف) حتی مدعی است که همه مخالفان تقوائی الان حامی اسنگران و جوادی هستند! درست مثل رجویستها که همه مخالفان خود را متعلق به رژیم اسلامی می دانند!

در یک حزب مدرن مبنا سیاستهای رسمی و مسیر عمومی حزب است.نظرات افراد و اختلافات انها مبنا نیست.معیار اعمال سیاسی است.حزب را یک نفغر تعریف نمی کند معنی نمی کند.روایتها همیشه مختلف هستند و سیاستهای رسمی از درون رای گیریها مستند می شوند و تازه حتی مهالفت با این یا اون سیاست یا متدها هم معیار نیست.

در حزب مدرن فراکسیون هست که هیچکدام از اجزاب چپ ایرانی در این حد نرسیده اند منجمله احزاب موسوم به کمونیزم کارگری.مبنا را طوری گذاشته اند که اساسا نشود فراکسیون زد.! چرا؟ چون نفس فراکسون زدن اتوریته رهبر مادام العمر را تحدید می کند.مقدس شکنی است!

(7)این حزب ؛"حزب خودمانست"  یا حزب شماست"؟

پدیده هائی در این فرقه تقوائی هستند که براحتی و صد و هشتاد درجه دارند ضد مسیر منصور حکمت حرف می زنند چون امکانات دارند.من را یاد نوجه خوانان رژیم اسلامی مثل حجازی می اندازند !

می فرمایند این حزب خودشن است به بقیه چه مربوط؟!

خوب! منصور حکمت بر عکسش گفت ! او حزبش را مال مردم می دانست.از مردم از طبقه کارگر مشارکت می خواست.حتی سلطنت طلبها را به کنگره دعوت می کرد که نظر هم بدهند! حالا این فرقه به جائی رسیده که مثل رجوی انچه می گفت رسما دارد بالا می آورد! باعث عبرت باید باشد برای همه!

طبیعی هم هست! فرقه طبیعتا باید مال خودش باشد.جا برای مخالف وقتی درونش نیست با چه منطقی باید به مخالف بیرونی پاسخگو باشد؟

این می شود موجودی موهوم مثل "حزب کموتیست کارگری سیدنی"! بما خیلی لطف می کند یکبار اقلا "پاسخ" از خودش در بیاورد! عافیت باشد!بله این حزب مال خودشه بما مربوط نیست!

 

نتیجه گیری:

همانطور که گفتم هدفم در این مقاله انالیز یک بعد از بدبختی و درماندگی چپ ایرانیست.داستان حذف چند نفر در یک پلنونم از فرقه ای منزوی بهانه است.

چپ ایرانی دچار بحرانی همه چانبه است.لجبازی عجیبی هم دارد که این بحران را منکر شود.نبیند.مثل کودکها با بستن چشمهاش دنیا را نابود کند! واقعیت را با بستن چشم از بین ببرد و واقعیت خود را بسازد.

اینکه چیزی بنام حزب کمونیست کارگری مدتهاست وجود ندارد و انچه هست فرقه تقوائی است چیز جدیدی نیست.این روند طی شده.بازیگران این فرقه موکلان و متفکرین این فرقه همین ها هستند که دستشان خالی است و بساطشان از از رمالان سفله هم خالی تر است.

مهم اینست که سر پیچها به سراغشان برویم و متدهاشان را بهتر بشناسیم.هر چه هست متاسفانه این متدها توی فرقه تقوائی متمرکز نیست همه گیر است.طاعون است از کورونا همه گیر تر خیلی ها هم دچارش هستند "علامت ندارند"!

نگرانی من اینست! مبتلایانی که امروز علامت ندارند و قرار است تازه اینده وضعیت امروز ایران باشند.این نگرانیهای منست!

 

 

منابع بیشتر:

 

(1)“اختلافات ” درون حزب کمونیست کارگری قرار است به کجا برسد؟(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=75902


(

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=75132

 

(۳)چرخش های کیفی در “انقلاب ایدئولوژیک ” فرقه حمید تقوائی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=73693

 

(۴) جمشید هادیان حزب کمونیست کارگری را خائن ، راست و پوپولیست می داند!

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=68468

 

(5)برخی پاسخهای فعالین فرقه تقوائی به انتقاد به حذف جناح اسنران و جوادی از هیئت سیاسی حزب کمونیست کارگری:

مجید آذری

آسنگران وجوادی از نظر خط فکری وسیاسی خیلی بیشتر به حکمتیستها نزدیک هستند که نزدیک هم است به چپهای ایران والان هم با هم در اتحاد عمل هستند. هیچ ایرادی هم ندارد. اگر بروند انجا حتما تا سطح رهبری ودفتر سیاسی رای میاورند. اگر حمید تقوایی واصغر کریمی بروند حتما رای نمیاورند «اخراجشان میکنند». متاسفانه خط سیاسی حکک با آن خطوط اختلاف سیاسی کامل دارد. برای همین تمام گرایشات چپ سنتی وحکمتیست وبالاخره هر کس مخالف ودشمن حکک است امروز خودرا حامی علی جوادی وآسنگران حس میکند. وبه حکک حمله میکنند واینان را قربانی میدانند که گویا یک دیکتاتوری آنان را اخراج کرده«بدون هیچ دلیل ومدرکی» این دوستان چپ اگر واقعا میخواهند این دونفر در سیاست مثمر ثمر تر باشند میتوانند از این عزیزان بخواهند به حکمتیستها بپیوندند حتما حداکثر رای را خواهند آورد. ودیگر هم لازم نیست به حکک دروغ وافترا ببندند
"

Darya Faridi

اولا هرچه که بوده با انتخابات بوده ودوما اگر خیلی این دوستان جوادی ووکارشون درسته چطور نتوانستند این جماعت اکتریت وبا خودشون همراه کنند

 

Wcpi Sydney

هادی رهای عزیز من تصمیم گرفته بودم که دیگه بیشتر از این به مخالفای حزب پاسخ ندم. اما توی این مطلب اخیرت و بعد از بقول خودت اصلاحش, که گفتی " بعد انتظار دارم که این رفقا بیایند و دقیقا برایمان بگویند که چرا چندین نفر از رهبری حزبشان که اتفاقا از بیشتر اعضای دیگر دفتر سیاسی فعالتر و شاخص تر بوده اند، کنار زده می شون" نشون میده که شما متوجه این نیستی که به لحاظ حقیقی و حقوقی شما این حق رو نداری از ما بخوای که بیام برات از تصمیم داخلی حزب خومون بگیم. لطفا بس کنین و سرتون بندازین پایین و مدرنیسم کار و فعالیت سیاسی رو پیشه کنین و کار و فعالیت خودتون رو انجام بدین

ما می دونیم که باید با مخالفا و دشمنانمون روبرو بشیم. اما مایلم یه سئوالی از مخالفامون بپرسم. شماها توی این گفتمان رای اوردن ها و رای نیاوردن ها و تصمیم گیری های داخلی حزب کمونیست کارگری ایران چطوری و به چه نحوی خودتون رو ذینفع می دونین؟ از نظر حقیقی و حقوقی رای دادن و رای ندان و کلا رای دهی و تصمیم گیری حق محفوظی هست برای فعالین و کادرهای این حزب

 

 

Babak Yazdi

بعضی از دوستان صاحب نظر! هنوز تفاوت رای نیاوردن و اخراج را نمی دانند!

Dashti Navid

رفیق هادی چکار می کردند؟ بالاخره رأی سیاسی است دیگه! کسانی که به افراد مورد نظر شما رأی نداده اند، مخالف موضعگیری های سیاسی شان هستند. آیا شما راه حل دیگری پیشنهاد می کنید. البته بعضی ها قصدشان به هیچوجه انتقاد و یا پیشنهاد راه حل نیست، که آنها را باید به حال خودشان گذاشت؛ اما شما آدم منصفی هستید. لطفا شما راه حلتان را بگوئید.

 

Behzad Mehrabadi

تناقضات در هر جمله استدلال شما می باشد. از یکطرف ایراد می گیرید که چرا جوانها را امکان نمی دهند، از طرف دیگر سازمان جوانان راست میشود. معلوم نیست چطوری علی جوادی و محمد اسنگران جوان شدند. اینکه اینها نتوانستند ۴ نفر را دور خودشان جمع کنند، اینکه خط راست ضد امریکایی شان در جریان ۱۶ آذر ، در کنار دانشجویان خط امامی قرارشان داد، اینها را فراموش کرده اید. علی جوادی که در چند سال گذشته نشان داده متخصص گروه سازی است، مطمئن باشید اگر میتوانست ۴ نفر را همراه خود کند، دوباره یک گروه تازه درست میکرد. همینکه نتوانسته، نشان میدهد که رهبری حمید تقوایی توانسته چنان اعتمادی را جلب کند که کسی همراه انها نرود. شما این حقایق را یا نمی بینید یا اصرار دارید که نبینید. اما هر فردی که از خارج نگاه کند می بیند که این افراد تلاش کردند ، ولی نتوانستند کسی را همراه خود کنند و بهمین دلیل در اقلیت ماندند. عملکرد اینها بود که انها را منزوی کرد. بهتر است نگاهیی به نظرات راست ضد آمریکایی و ضد آمپریالیستی خود بیندازند و درس بگیرند. نظرات ضد آمریکایی و ضد امریکایی هر کار که بکند به نظرات طبقات حاکمه در ایران نزدیکتر است و بهمین دلیل منزوی میشود. به نظر من ابن دلیل انزوای نظرات اینها بود نه چیز دیگر. اپوزیسیون یک رژیم ضد امریکایی و ضد امپریالیستی، نمیتواند ضد امریکایی و ضد انپریالیستی باشد. همانطور که در جامعه منزوی میشود، در داخل حزب هم منزوی خواهد شد.

 

۲)“دوستان حمید تقوائی” و دردسر محمد اسنگران و علی جوادی!


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com