پاندمی و سوسیالیسم : درس بزرگ سیاسی

مطالب ترجمه شده
March 30, 2020

گاهنامۀ هنر و مبارزه

30 مارس 2020

 

پاندمی و سوسیالیسم : درس بزرگ سیاسی

برونو گیگ

مرکز پژوهشهای جهانی سازی، 28 مارس 2020

دربارۀ برونو گیگ  Bruno Guigue:

مقام عالی رتبۀ دولت فرانسه، مقاله نویس و سیاست شناس، استاد فلسفه در دبیرستان و استاد یار روابط بین المللی در دانشگاه رئونیون. او نویسندۀ 5 کتاب است «منشأ جنگ اسرائیل و عرب، ندامت پنهان غرب، هارماتان 2002»، «آیا باید لنین را سوزاند ؟»، «دلایل برده داری» از جمله این کتابهاست و سدها مقاله. برونو گیگ بخشدار شهر سنت، در سال 2008 به دلیل نوشتن گزاره ای که به «نباید گفت ها تعلق دارد» یعنی افشای «ارتش اسرائیل کودکان فلسطینی را به قتل می رساند» از سوی میشل آلیو ماری وزیر کشور فرانسه از مقام خود بر کنار شد.

دموکراسی غربی از هم گسسته، در آستانۀ انفجار بهداشتی، در فقدان توانائی در رویاروئی با اپیدمی در حالی که ما هنوز در آغاز آن به سر می بریم و رهبران متزلزل ما که در ماه ژانویه به ما می گفتند هیچ مشکلی وجود ندارد، و در ماه فوریه گفتند یک گریپ ملال آور است، و در آغاز ماه مارس گفتند که باید برویم رأی بدهیم و دسته جمعی در تراس کافه ها بنشینیم.

رهبران غربی که برای خاموش کردن اپیدمی روی ایمنی جمعی به معنای مترادف کشتار جمعی سالمندان ما حساب باز کرده ولی از اعتراف بدان امتناع می کنند، از جنگی حرف می زنند که از هم اکنون به دلیل فقدان خواست پیروزی در آن شکست خورده اند. این رهبران، رهبرانی نالایق، بزهکار و فروخته شده به سازندگان بزرگ دارو هستند که از نتایجی که آزمون خود را پس داده و شایستگی آن را دارد که به شکل گسترده مورد بررسی و آزمون قرار گیرد دوری می گزینند، که موضوع قرنطینه باشد، یا آزمایش غربالگری، شیوۀ درمانی، در همۀ این امور، تزلزل و فقدان تصمیم گیری و هیاهوی بی معنی این احساس را به وجود می آورد که گوئی هواپیما بدون خلبان است.

زیر نورافکنها، برخی پزشکان عجیب و غریب بجای رهسپار شدن به جبهه با پیراهن سفید، وقتشان را صرف پر حرفی های بی هوده در صحنۀ تلویزیون با روزنامه نگارانی می کنند که شیادی از  هر گوشه از مطالبشان آشکار است. دور از این نورافکنها، بر عکس، پرسنل بهداشتی با وجود سیاق تحقیر آمیز طبقۀ حاکم که می خواهد بیمارستان عمومی را به نفع سود و سرمایه تعطیل کند قهرمانانه مبارزه می کنند.

ساختار درمانی که موجب افتخار ملی بود  روی محراب سرمایه به ضرب اصلاحات نئولیبرال قربانی کردند، بیمۀ اجتماعی الگوئی که کمونیستها در سال 1945 به وجود آورده بودند و موجب نجات زندگی توده های میلیونی شده بود، الیگارشی علیه بهداشت و سلامت عمومی با رها کردن توده های عظیم و بر اساس منطق منافع [و ارزشهای ] فردگرا به تخریب اجتماعی ارتکاب کرد. امروز کی باید روح همبستگی را بسیج و قاطعانه ثروت را در آنجائی که هست مصادره کنیم.

شکست آشکار، سهل انگاری وسیع به اصطلاح دموکراسی در مواجهه با مشکلاتی که این پاندمی در برابر ما قرار داده که مطئناً نخستین و آخرین نخواهد بود، خلع سلاح یک جانبۀ شکننده ترین بخش از جامعه در مقابل بیماری که از سوی دولت همآهنگ شده مردم فرانسه را به بدترین دشمنشان تسلیم کرده است، تا طعمه ای باشد برای الیگارشی، یعنی همان طبقه ای که به هدف موهومی پر کردن هستی تهی و مداوم خود حتا مادرش را نیز برای ضخیم تر کردن کیف پولش می فروشد، همان گونه که مارکس می گوید «محاسبات خودخواهانه در آبهای یخ زده».

در آنسوی جهان، چینی ها بی وقفه در رسانه های ما تحقیر می شوند و دائماً بی شرمانه از سوی رهبران ایالات متحده مورد تهمت قرار می گیرند، در حالی که چینی ها همه کاری کردند تا ظرف دو ماه به رهبری دولتی که سلامت عمومی اولویت ملی و همبستگی که چیزی بود فراتر از شعار انتخاباتی با پشتیبانی مالی بانکهای سوداگر، جلوی اپیدمی را گرفتند. قدرتهای آسیائی که موفق شدند با بسیج امکانات عظیم و با اتکا به ارزشهای جمعی جلوی اپیدمی را بگیرند [ و توفیق آنان از جمله به این علت بود که ] مانند ما طعمۀ اصلاحات نئولیبرال نشده بودند : کشوری پهناور مانند روسیه موفق شد از پیشروی اپیدمی در خاک ملی خود جلوگیری کند.

تیم های پزشکی چین، کوبا و ونزوئلا به کمک ایتالیا آمدند، کشوری اروپائی که از سوی هم پیمانانش مورد خیانت قرار گرفت. در اینجا بی هودگی اتحادیۀ اروپا آشکار می شود، و فقدان قدرت، فروپاشی در معرض نگاه همگان در ناتوانی از به کار بستن کمترین ساخت و ساز همبستگی بین کشورهای اروپائی رقت انگیز است. پزشکان کوبائی از سوی دولت فرانسه اجازه یافتند تا در مارتینیک مداخله کنند، و چه شرمساری بزرگی برای یک قدرت بزرگ سرمایه داری که یکتا دولت سوسیالیستی در کارائیب را به کمک فرابخواند، یعنی کشوری که از شصت سال پیش در محاصرۀ اقتصادی آمریکا به سر می برد.

همین کشور، کوبا، که با بسیج ساختار بهداشتی الگو و الگوئی که مورد ستایش سازمان جهانی بهداشت قرار گرفته، متوسط طول عمر مردم کوبا را به 80 سال رسانده و از این پس در این زمینه از ایالات متحده پیشی گرفته است. توفیق انکار ناپذیر کشورهائی که دارای دولتی قدرتمند، حاکم و متعهد به سلامت عمومی هستند، در این امر بوده که دولت برای نجات جان انسانها درصورتی که ضروری باشد حاضر به کاهش رشد اقتصادی ست، در حالی که گزینش رهبران غربی خلاف چنین رویکردی را نشان می دهد، یعنی گزینشی که در خطر قربانی کردن هر دو می شود، و سرانجام با وخیمتر شدن وضعیت،  اقتصاد و سلامت را بخطر می اندازند.[1]

درس فوق العاده برای هدایت مردم، درس بزرگ سیاسی بطور مشخص مقایسۀ بین خاصیت به اصطلاح دموکراسی که مردم را بحال خود رها می کند و به اصطلاح دیکتاتورهائی که هر کاری برای نجات آنان انجام می دهد تا از مرگ اعلام شده نجاتشان دهند. درسی دربارۀ برتری سوسیالیسم چینی یا کوبائی، و برای اینکه همه چیز را گفته باشیم، درسی دربارۀ برتری ترقی خواهی حقیقی نسبت به رژیمهائی که چیزی بجز حقوق بشر در زبانشان ندارند، ولی بگونه ای رفتار می کنند که گوئی پادندمی حاصل قوانین طبیعی بوده و در حالی که نگاهشان به روی بازار بورس متوقف شده کشتار جمعی ادامه می یابد.

 

لینک متن اصلی :

https://www.mondialisation.ca/pandemie-et-socialisme-une-magistrale-lecon-politique/5643468

ترجمۀ حمید محوی

گاهنامۀ هنر و مبارزه/پاریس/30 مارس 2020

 

 

[1]  مترجم : بد نیست یادآوری کنیم که در دوران پاندمی اپوزیسیون های پنتاگونی، محافل ارتجاعی و نئولیبرال ایرانی نیز بی اعتنا به خطری که جهانیان را تهدید می کند نبوده اند، آنچه مشاهدات من در یوتوب نشان داده، این بوده که یکی از دقدقه های سخنرانانشان همیشه یادآوری « بی اعتباری کمونیسم »، «کمونیستها دیگر وجود خارجی ندارند»...و یا می بینیم که گروه فلسفی تازه تأسیسی در تورنتو به نام «لوگوس» با مضمون «اندیشه و نقد» نخستین اجلاس خود را با معرفی استالین در کنار هیتلر و «دیکتاتورهای مادام العمر مانند فیدل کاسترو» آغاز می کنند. برای جماعتهای ارتجاعی که در خدمت نئولیبرالیسم بوده  و علیه منافع توده ها نه تنها توده های ایرانی بلکه توده های جهانی به خطا می کوشند مهم نیست که موضوع چه باشد، برای آنان تمام راه ها به رُم ختم می شود، و نِورزی اجباری در پیوند با الزامات حرفه ای آنان را وامی دارد که پیش از همه کمونیستها را بی اعتبار اعلام کنند، و برای خودشان احتمالاً نقش فیلسوفانی را قائل هستند که با نقد و بررسی و خاصه حمله به هر چیزی که رنگ و بوی سوسیالیستی داشته باشد نظام مقدس ایده آل خودشان را از ورشکستگی نجات دهند که چیزی نیست بجز جنایت و خشونت طبقاتی علیه بشریت.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com