اخبار و گزارشات هفتگی از وضعیت زنان

عزیزه لطفی
December 18, 2019

اخبار و گزارشات هفتگی از وضعیت زنان

 

۲۷ آذر ۹۸۱۸ دسامبر ۲۰۱۹

 

تهیه و تنظیم، عزیزه لطفی

 

 

عاطفه رنگریز سکوت نخواهم کرد

اردوی کار: عاطفه رنگریز در پستی اینستاگرامی از روزهای آزادی موقت، آبان ۹۸، کشته‌شدگان و احکام پرونده هفت تپه و روز کارگر نوشته است. متن یادداشت عاطفه به شرح زیر است:

شش ماه در زندان گذشت، محصور در دیوارهای سیمانی و تنفس در فضای مسمومِ بی‌عدالتی و شنیدنِ صدای زنانی که هرگز نشنیده بودم، و پس از آزادی به قید وثیقه بخشی از خود را نزد آنها جا گذاشتم.

سرخوشی حاصل از به آغوش کشیدنِ خویشاوندان و رفقایم با خبر مرگِ دو عزیز، دیری نپایید و عرقِ سردی بر تنم نشست. و در این اوضاع و احوال با از دست دادن کار و خانه و کاشانه، و اشک‌ها و دلواپسی‌های مادرم تصور آزادی از آنچه که در ذهنم نقش بسته بود متفاوت شد.

و بعد اعتراضات آبان از راه رسید و پاییز خونین تمام رویای بهارِ آزادی مرا فرو ریخت. با بار سنگین وثیقه‌ی دوستی که به من اعتماد کرده بود، زندگی من در لبه‌ی مرگ و آزادی می‌لغزید: صدایِ اعتراضاتی که با کشتار و دستگیری همراه شد؛ فریاد مطالبه معیشت و زندگی شایسته که انگار صدای خودم بود، پاسخش گلوله شد و زخم و دستبند و تهدید.

:در این میان، رسانه‌های رسمی می‌گفتند «اعتراض حق همه است و مردم می‌توانند معترض باشند.» در پسِ این جمله با خود فکر می‌کردم که آیا تجمع کاملاً مسالمت‌آمیز روز کارگر در مقابل مجلس حق مردم نبوده است؟ کدام اعتراض از نظر آنها برحق است؟ چگونه می‌تواند اعتراض حقِ ما باشد که نمیریم، زندانی نشویم و... سپس در میانه‌ی بوی خون و مرگ در خیابان و آزادی موقت از زندان مشغول کارهای ابتدایی برای زندگی بودم که خبر صادر شدن احکام پرونده هفت تپه و بازداشتیان روز کارگر به گوشم رسید: پنج سال برای هر ۱۱ نفر. احکامی که معنایی فراتر از پنج سال زندانی ما یازده تن دارد؛ این حکم یعنی هرگونه اعتراضی، خشونت علیه دولت و تعرض به آن تلقی می‌شود و پاسخ‌اش از سوی دولت مرگ است. این حکم یعنی ساکت کردن هر صدایی که بخواهد از زیست خود بگوید و خواستارِ تغییرش باشد. این حکم یعنی با نامِ مردم، مردم را به صلابه می‌کشند و هدف گلوله قرار می‌دهند. این حکم یعنی تایید مرگ صدها تن در خیابان آن هم با خیالی آسوده. این حکم یعنی قوه قضاییه، مجریه و مقننه هم.دست هستند تا دست بر گلوگاه ما بگذارند و ماشه را بکشند. این حکم یعنی خفه می‌کنیم و می‌توانیم.

از اینرو تصمیم گرفتم سکوت نکنم و تا نفس در سینه دارم بگویم، بنویسم و دست‌هایم را مشت کنم. زیرا پیشتر آبان ماه تکلیف را مشخص کرده بود که کسی که موضع نگیرد و سکوت کند هم‌دست است با کسانی که ماشه را می‌کشند و تق! پس اگر نظاره‌گر باشی، پویا بختیاری،رضا نیسی، محسن محمد پور، نکیتا اسفندانی و... را تو کشته‌ای و خودت را نیز هم، تق! پس اگر سکوت کنی دستت به خون صدها جوان در خیابان آغشته است، تق! پس اگر سکوت کنی جامعه‌ی مدنی و تغییر را کشته‌ای، تق! پس اگر خفه‌خون بگیری تو زندگی را کشته‌ای، تق!

نه، من سکوت نخواهم کرد، خواه در دیوارهای تنگ زندان، و خواه در این زندان بزرگتر که نامش را «آزادی» گذاشته اند. من در برابر هر تق که به گوشم می‌رسد موظفم که دستِ خود را به نشانه‌ی زنده بودن تکانی دهم و کاری کنم. در برابر هر تقِ مرگ نغمه‌ی آزادی سر خواهم داد و سر خَم نخواهم کرد در برابر صدایِ تیزِ بلندگو که به کرات می‌گوید: مرگ! خوب می‌دانم تاریخ به ما بدهکار است و ما سهم‌مان را از تاریخ نگرفته‌ایم، به درازای تاریخِ کارگر و زن بودن سهم خود را می‌خواهم و سهم تمام ستم‌دیدگان این سرزمین بلا خیز را.


مطلبی از سپیده قلیان و ممنوع الملاقات بودن 

خواهرم اتنا دائمی ماههاست ممنوعالملاقات است. خانواده او هر هفته با امیدها و آرزوهایشان به زندان اوین میروند، آتنا هر هفته برای ملاقات آماده میشود، ظاهر خستگی اش را پشت خندههایش مخفی میکند تا دل پدر و مادرش نشکند، اما بی هیچ دلیلی او را از دیدار با خانوادهاش محروم میکنند. یک بار بازجوهای سپاه به بند نسوان آمدند. در دفتر ریاست آتنا را خواستند. آتنا گفت کارشان غیر قانونیست و از دیدار با آنها امتناع کرد. آتنا برای پدرش تلفنی موضوع را شرح داد، پدر رنج دیده آتنا گفت: چطور میشود که به من و مادرت که از دلتنگیات داریم جان میدهیم ملاقات با تو را ممنوع کرده اند، اما بازجوها هر زمانی که دلشان خواست میتوانند به بند نسوان بیایند و تو را ببینند. مگر ما چه گناهی مرتکب شده ایم؟

از اهواز که به تهران منتقل شدم، خانواده ام با وجود مسافت طولانی، هر هفته از خوزستان به تهران میآمدند. هر چقدر هم اصرار میکردم حداقل یک هفته در میان بیایید گوششان به این حرفها بدهکار نبود. پدرم میگفت اگر دلت میخواهد من از دلتنگی بمیرم بگو که یک هفته نیایم. زمانی که اهواز بودم وقتی مکان بازداشتم از اطلاعات به زندان تغییر پیدا کرد، تمام شبهای عید پدر و مادرم و طهورا و مهرا درب زندان میخوابیدند. میگفتند اینطور حس نزدیکی بیشتری با تو میکنیم. اینقدر که تکرار کردند که روز سیزدهم فروردین (تعطیل رسمی) ریاست زندان مجبور شد به آنها اجازه ملاقات بدهد. وقتی به قرچک منتقل شدم و در سالن ملاقات درگیر شدم، خانم مسئول رو به من گفت که ممنوع الملاقاتی! پدرم همانجا روی زمین افتاد، ۱۴ شب با مادرم در زندان داخل ماشین میخوابیدند. در جواب اعتراض مامورین گفته بودند خانه ما اینجاست، ما را هم بازداشت کنید تا به دخترمان نزدیکتر باشیم. در زندان اوین هر وقت از این کارهای خانوادهام عصبی میشدم آتنا مرا در آغوش میکشید و میگفت، ببین سپیده دنیای پدر مادرها همین است، با عشق مبارزه میکنند و گاه با همان غلط های املاییشان در دلنوشته هایشان، با همان امیدهایشان، پیشروتر از همه ما در صفوف مبارزه هستند. بعد باهم از دلتنگیهای پدر و مادرمان گفتیم. از طبیعیترین و حداقلیترین حقشان که ملاقات با جگرگوشه شان است و از آنها با بیرحمی تمام سلب شده گفتیم و گریه کردیم، گفتیم و بخاطر صبرمان، صبرشان خندیدیم.

آتنا به تازگی مجدداً به سه سال حبس محکوم شده است و همچنان ممنوع الملاقات است و همچنان ما میگوییم از گلوی خانواده هایمان حداقل دستانتان را بردارید. اما کو گوش شنوا؟

 

محکومیت عاطفه رنگریز و مرضیه امیری توسط دادگاه تجدید نظر تهران

روز شنبه ۲۳ آذر، دادگاه تجدیدنظر استان تهران، احکام عاطفه رنگریز و مرضیه امیری، دو تن از بازداشت شدگان ۱۱ اردیبهشت، روز جهانی کارگر را صادر و به وکلای مدافع آنها ابلاغ کرد. بر اساس این احکام عاطفه رنگریز و مرضیه امیری دو تن از بازداشت شدگان روز جهانی کارگر توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی احمد زرگر هر کدام به ۵ سال حبس قطعی محکوم شده‌اند.

شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه، در شهریورماه امسال عاطفه رنگریز را به ۱۱ سال و ۶ ماه حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق و مرضیه امیری را به ۱۰ سال و شش ماه حبس تعزیری و ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم کرده بود.

 

اسید پاشی

بر اساس اخبار منتشر شده، عصر روز 24 آذر، مادر و دختری در شهر سقز توسط یک نفر که سوار بر موتور بوده است از پشت سر مورد حمله قرار داده و بر روی این مادر و دختر اسید پاشیده است. آنان به کمک مردم سریع به بیمارستان منتقل میشوند. خوشبختانه آسیب عمیق نبوده است. اما آثار روحی و روانی این حمله با اسید بدون تردید تا آخر عمر باقی خواهد ماند.

زنان در جامعه ایران هیچ امنیتی ندارند. حکومت اسلامی و قوانین ضد زنش، سنتها و قوانین مردسالارانه را تقویت و گسترش میدهد. امنیت حق هر شهروند است! امنیت زنان در جامعه و آزادی زن معیار یک جامعه برابر و آزاد خواهد بود. با سرنگونی این حکومت قرون وسطائی میتوان به این نکبت اسلامی و قوانین ضد زن پایان داد.

 

فتوا مراجع اسلامی در کردستان عراق و واکنش زنان در برابر این فتوا

اخیرا مراجع اسلامی در کردستان عراق فتوا صادر کردند که زنان در کردستان عراق اجازه ندارند بدون مرد محرم از منزل خارج شوند. در همین فتوا که توسط فسیل های تاریخ بشری صادر شده گفته شده است، زنان حق ندارند تنها سوار تاکسی شوند. در همین رابطه این مردگان مومیائی قرن حاضر که توسط دولتها تقویت و بجان جامعه و بخصوص نیمی از شهروندان که زنان هستند، انداخته میشوند. این اوباش اسلامی ضمن تهدید زنان در نهایت بیشرمی زنان را مورد توهین و تحقیر قرار دادند.

تشکلهای زنان و همچنین زنان در کردستان عراق ساکت ننشسته و در مقابل این رفتار توهین آمیز به زنان نشستی برگزار کردند. در این نشست بیانیه ای نیز صادر نموده و در کنفرانس خبری به اطلاع عموم مردم و همچنین مسئولین رساندند. ضمن اینکه خواهان محکومت از جانب دولت شدند، خواستار شدند، تا این مراکز ارتجاع فتوای سرپا توهین و تحقیر به زنان را پس بگیرند!

دست مذهب از زندگی زنان و مردم کوتاه باید گرددَ!


فراخوان مادران جان باختگان برای ۵ دی

تعدادی از مادران و بستگان جان باختگان سیاسی در ایران که فرزندان و نزدیکانشان در چهل سال گذشته توسط حکومت اسلامی به قتل رسیده اند، در فراخوانی ۵ دی را به عنوان روز ادای احترام به کشته شدگان آبان ماه اعلام کرده و از مردم خواسته اند به هر طریقی می توانند در این روز جنایات حکومت را محکوم کنند.

در این نامه تاکید شده است که مادران جان باختگان چهل سال حکومت جمهوری اسلامی پیگیرانه برای دادخواهی به مبارزه ی خود ادامه خواهند داد.

متن این نامه با مقدمه ای از مینا احدی در همین شماره نشریه ایسکرا منتشر شده است

ایسکرا ۱۰۱۹



 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com