بالاخره شکست انتخاباتی ترامپ در آمریکا مسجل شد. در حالیکه ترامپ کماکان از قبول نتیجه انتخابات امنتاع کرده و از خط و نشان کشیدن های خود دست نکشیده است، سردمداران احزاب دمکرات و جمهوری خواه در آمریکا، با ارسال پیام تبریک به بایدن، خواهان پایان یافتن داد و فغان ها و خیمه شب بازی ترامپ شده اند تا مانع ریزش بیشتر زرق و برق پوشالی بنیادهای دمکراسی پارلمانی و "دمکراسی کشور اول دنیا" شوند. از شکست ترامپ بعنوان "پیروزی دمکراسی" و قبول این شکست را احترام به این دمکراسی مینامند. تا مانع ارتعاش این شکست، نه فقط در آمریکا، بلکه در صحنه سیاسی بین المللی شوند. تلاشی که از همان لحظه شروع شکست خورد و قادر نشد مانع رسیدن ارتعاش آن شود.

یکی از اولین تاثیرات این شکست را می توان در بریتانیا و در به هم ریختن بسیاری از طرح و نقشه های احزاب بورژوازی پارلمان نشین در این کشور مشاهده کرد. دو حزب اصلی، حزب محافظه کار و حزب کارگر، هر دو برنامه خود را بر اساس دنیایی ریخته بودند که ترامپ سرکرده آن بود.

از یکطرف جانسون، با اتکا به سرکردگی ترامپ، با دامن زدن به احساسات ناسیونالیسم و در بوق و کرنا کردن "توانایی های اقتصادی و تجارتی بریتانیا" و تکرار شعار "بریتانیا اول!"، با اعتماد به نفس بالایی دم از خروج از اتحادیه اروپا بدون هر نوع توافق تجاری و .... زد، بر طبل "باز شدن امکانات جدید" و روابط تجاری تازه با همتای خود در آمریکا کوبید و نمایندگان راست افراطی در دولت، به ارائه قوانینی مشابه قوانین "ضد مهاجرتی" ترامپ چون ممانعت از ورود "خارجیان" به "بهشت بریتانیا"، دست به ساختن دیوارهای قانونی زده و بر تبلیغات شان علیه "ریخت و پاش های" دست و پا گیر اتحادیه اروپا و ... افزودند.

تا همین امروز، مذاکرات میان نمایندگان دولت بریتانیا و اتحادیه اروپا در مورد برگزیت، همانطور که انتظار می رفت، پس از ۱۱ ماه "دوره انتقالی"، همچنان بی نتیجه مانده است و در صورت عدم توافق، در پایان مهلت یکساله، بریتانیا بدون معاهده ای تجاری از اتحادیه اروپا خارج خواهد شد. بدون شک این مذاکرات نیز، همچون هر رابطه تجارتی دیگر، منوط به یکسری بده و بستان ها، و دعوایی درون طبقاتی ما بین طرفین مذاکره می باشد. اما، مهمتر از این، در غیاب ترامپ و حمایت وی از بریتانیا در مقابل اتحادیه اروپا، عدم دستیابی به یک توافق همه جانبه و دو طرفه، بورژوازی بریتانیا را در شرایط به شدت نامناسبی قرار خواهد داد. تشخیص این شرایط نامناسب و مخاطرات جدی خروج بدون توافق، امروز حتی تندروترین جناح های بورژوازی را بمراتب محتاط تر و دست به عصاتر کرده است و پیشبرد برگزیت را با سوالت اساسی تری روبرو کرده است.

علاوه بر این، عقب نشینی ها و چرخش های مداوم دولت در رابطه با کرونا، وعده ها و ادعاهای پوچ دولت در مقابله با کرونا، در نجات زندگی مردم و پیامدهای اقتصادی آن، چنان جانسون و دولتش را بی اعتبار کرده است که دیگر حتی سر وصدای نمانیدگان پارلمانی حزب محافظه کار را هم درآورده است. افتضاح سیاست های تا كنونی این دولت و عدم توانایی آن در ارائه حتی طرح ها و عملی کردن اقداماتی مشابه سایر کشورهای اروپایی چون فرانسه و آلمان به حدی رسیده است که دیگر ادعاهای توخالی جانسون و کابینه اش خریداری ندارد. امروز بریتانیا بیشترین تعداد کشته شدگان ناشی از کرونا را در اروپا دارد و در دنیا پس از آمریکا، برزیل و هند، در رتبه چهارم قرار گرفته است.

در عین حال در این جامعه، روز به روز به تعداد بیکاران اضافه میشود، فقر چنان افزایش یافته که آنرا در پنجاه سال اخیر بی سابقه اعلام کرده اند، و نارضایتی عمومی گسترش پیدا کرده است. این وضعیت و شکست انتخاباتی یکی از پر و پا قرص ترین مدافعان برگزیت، خالی شدن صحنه از یکی از عناصر راست افراطی، بر پیشبرد پروژه برگزیت سایه ای از ابهام، تردید و نگرانی و مخاطرات انداخته است. برگزیت امروز، بر بستر پاندمی کرونا، دیگر نه برگ برنده انتخاباتی، بلکه یکی دیگر از عواملی است که موقعیت جانسون و دولتش را دگرگون و با مخاطرات جدی روبرو کرده است.

اپوزیسیون پارلمانی بریتانیا، نیز، وضع بهتری ندارد. اگر دیروز حزب دمکرات آمریکا، با استناد به شکست انتخاباتی کوربین در بریتانیا، بایدن را در مقابل ‌برنی سندرز انتخاب کرد، حزب لیبر نیز، در پس از انتخابات اخیر، برای تغییر موقعیت انتخاباتی خود و تبدیل شدن به حزب "نه چپ و نه راست، بلکه سانتر"، کی یر استارمر را به رهبری خود انتخاب کرد. انتخابی که قرار بود به هرگونه تشابه احتمالی این حزب با کوربین و چپ پارلمانی، پایان دهد. سرعت این جهت گیری، و ابراز آشکار آن با مثلا انداختن عکس "یهودی ستیزی" بر گردن کوربین، به حدی بوده است که تعدادی از اتحادیه ها را وادار به هشدار علنی و رسمی به رهبری حزب لیبر کرده است. ظاهرا پیروزی بایدن در انتخابات امریکا چرخش به راست در حزب کارگر بریتانیا، برای پیروزی در انتخابات آتی، را موجه و مشروع میکند.

اولین ارتعاش شکست ترامپ در امریکا به بریتانیا رسید. دربریتانیایی که برگزیت و کرونا، بحران سیاسی در بالا را دامن زده بود، انتخابات امریکا بن بست دولت بریتانیا، شکاف در بالا و کشمکش در درون دو حزب را به نقطه حساسی رسانده است. جامعه و مردمی که یکبار برای مقابله با راست افراطی، که با علم کردن برگزیت بر موج ساختارشکنی سوار شده بود، امید خود را به بخش دیگری از "چپ پارلمانی" گره زد و حول آن گرد آمد، نا امید از این "چپ" و اینبار برای ممانعت از در هم پاشیدن جامعه و به هم ریختگی، دوباره راست را به قدرت نشاند. اما این همه واقعیت نیست. شکست ترامپ و راست ساختارشکن در امریکا، بی آبرویی جانسون، این سمبل راست پوپولیست، بن بست حزب لیبر و چرخش به راست آن، یکبار دیگر مسائل اساسی را روی میز جامعه خواهد آورد. 

عدم اعتماد به بالا، پوچی "دمکراسی پارلمانی"، عدم مقبولیت کل این ساختار همچنان پا بر جاست. پیروزی سانتر در حزب لیبر، تیر دیگری به توهم به "چپ پارلمانی" بود. امروز این واقعیت که کلید اصلی گذر از این بن بست تکراری، تنها در دست طبقه كارگر و کمونیستهای آن است در مقابل جامعه قرار گرفته است. عروج کمونیسم طبقه ای که قادر است این دایره ممتد را بشکند و راه حلی رادیکال برای تغییر بنیادهای حاکم در مقابل جامعه برای انتخاب قرار دهد، نیازی عاجل است.