در این هفته، جراید انگلیس از تصمیم بوریس جانسون به استعفا از پست نخست وزیری خود در بهار آتی، خبر دادند. خبری که گرچه مورد تایید دفتر نخست وزیری قرار نگرفت، اما انکار هم نشد. جانسون علت این تصمیم را که با تعدادی از اعضای حزب محافظه کار و پارلمان در میان گذاشته بود، ناکافی بودن حقوق ماهانه خود نسبت به دوره قبل از نخست وزیری اعلام کرده است.

اما نه غبطه خوردن به درآمدهای میلیونی تریزا می،‌ تونی بلر و دیگر سردمداران سابق دولت بریتانیا، و نه "تصمیم شخصی" جانسون، دلیل واقعی تمایل وی به کناره گیری از پُست نخست وزیری نیست. جانسون جاه طلب تر و آشنا تر از این ها به سیاست و سیاستمداری در این کشور است. جانسون کاملا به این امر واقف است که موقعیت او با دیگر سیاست مدارانی که پس از پایان دوره نخست وزیری خود به پاس قدردانی حکومت از تلاششان برای حفظ نظام موجود، به مقام ها و پُست های دیگری با درآمدهای مناسب آن، منتصب شده و می شوند، متفاوت است. او می داند که اشغال صندلی جدید، که برای سیاستمداران دیروزی نه فقط در بریتانیا بلکه در تمامی کشورهای سرمایه داری، چه در آمریکا و چه در ایران، یک نُرم عمومی حکومت ها است، برای او آماده نشده و نمی شود. جانسون، همچون هم پیمان خود، ترامپ، می داند که چنین موقعیتی برای آنها موجود نبوده و نیست.

جانسون در یک دوره خاص، با سوار شدن بر اعتراضی عمومی مردم علیه کل ساختار حاکم  و بر خلاف خواست و سیاست عمومی بورژوازی انگلیس به سوی قدرت خیزش برداشت. او سپس، در پایان سال ۲۰۱۹، باز با همین پرچم ساختارشکنانه و با ادعای پایان دادن به بلاتکلیفی جامعه، با شعار "یکسره کردن" برگزیت، انتخاب شد. انتخابی که عملا هرچه در ساختار موجود در بریتانیا مبنی بر حفط ارتباط با بازار اروپا، بعنوان سیاست عمومی طبقه حاکم بود، رشته بود را پنبه کرد و با کوبیدن بر طبل "خروج از اروپای واحد بدون توافق"، دورنمای معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عمیق تری را در مقابل جامعه قرار داد. بحران کرونا، سیاست لاقیدانه دولت جانسون، تاثیرات اقتصادی و اجتماعی آن بر زندگی میلیونها نفر در انگلیس، نیز به این مشکلات اضافه شد. جامعه انگلیس، از بورژوا تا کارگر آن، خود را برای ورود به دوره ای از بی افقی، نامعلومی، سردرگمی توام با معضلات اقتصادی و اجتماعی آماده میکند.

کرونا، نه فقط به مثابه یک اپیدمی، بلکه به مثابه یک کاتالیزور، موقعیت شکننده این سردرگمی و بی افقی را هم حادتر و هم آشکارتر در مقابل جامعه قرار داد. اگر کرونا در سرتاسر دنیا، بی لیاقتی دولت ها و لاقیدی آنان در حفظ جان و زندگی شهروندان هر کشوری را به نمایش گذاشت، در بریتانیا این امر به مراتب حادتر در مقابل جامعه قرار گرفت. در طی این چند ماه اخیر، مردم بریتانیا شاهد بالاترین تعداد مبتلایان و قربانیان کرونا در اروپا بوده و هستند.  دولت بریتانیا، نه به سرعت و شدت دیگر کشورهای اصلی اروپا، نظیر آلمان و فرانسه، بلکه دیرتر از دیگران اقدام به قرنطینه عمومی مردم کرد. در عین حال باز برخلاف سایر کشورهای اروپایی، برای "راه اندازی اقتصاد" زودتر و با شرایط بازتری، بازگشت به حالت "عادی" را اعلام کرد. برای نمونه مقایسه ساده ای با آلمان، تا همین جا نشان داده است که دولت جانسون هیچ برنامه قابل اتکایی نه در مقابله با ایپدمی کرونا و نه برای رفع معضلات اقتصادی مردم، ارائه نکرده است. پس از جلسه امروز جانسون با اتحادیه کارفرمایان در مورد برگزیت، که حتی نیم ساعت هم طول نکشید، نمایندگان این اتحادیه یکبار دیگر از نامعلومی مذاکرات دولت جانسون با اتحادیه اروپا ابراز نارضایتی کرد.

در عین حال، وضع مردم نیز با بیکاری های دائم و نا امنی های شغلی، تورم و گسترش فقر و ... روز به روز بدتر شده و مشکلات اقتصادی مردم ابعاد وسیعتری کرده است. شرایط اسفناک معیشتی و زندگی زیر خط فقر میلیونها نفر در این "امپراطوری" به حدی رسیده است که بسیاری از خانواده های کم درآمد قادر به تهیه سه وعده غذا برای کودکان خود نیستند! علیرغم این لایحه تامین غذای گرم برای کودکان و شاگردان مدارس در دوره تعطیلات مدارس، با مخالفت دولت و نمایندگان حزب محافظه کار در مجلس مواجه شد و به تصویب نرسید!

امروز دولت جانسون، در مقایسه با سایر دول اروپایی، با بالاترین بی اعتمادی عمومی روبرو است. در حال حاضر این دولت نه از اعتماد بورژوازی و نه از اعتماد مردم برخوردار است. در این چنین شرایطی، واضح است که مردم حتی به اخطارها، بکن و نکن های دولت در مورد کرونا وقعی نگذارند و به وعده های دولت مبنی بر تسلط بر اوضاع و بهترین بسته های اقتصادی برای کمک به مردم باور ندارند.

امروز آنچه در بریتانیا کاملا آشکار است این است که جانسون و دولتش، این نمایندگان پوپولیسم راست که با پرچم "ساختار شکنی" به قدرت رسیدند، بمراتب ورشکسته تر از دیگر دولت های بورژوازی اروپا برای ارائه پاسخی به اقتصاد و زندگی مردم هستند. استعفاء جانسون فرار از قبول مسئولیت فردی در قبال بحرانی است که وی شخصا در ایجاد آن نقش داشته است. دولت انگلیس در سال آینده، پس از خروج قطعی بریتانیا از اروپای واحد و پس از بحران کرونا، نه فقط دولتی از نظر اقتصادی نیمه ورشکسته و با میلیاردها پوند قرض، که دولتی بی اعتبار، بحران زده، با نخست وزیری نالایق  و آینده ای نامعلوم و تاریک خواهد بود. جانسون از همین میراث به جا گذشته خود فرار میکند. استعفاء جانسون "دفاع پیشگیرانه" از اعتبار باقی نمانده خود است. 

اگر در دوره ای، چهره هایی چون جانسون توانستند در غیاب چپ کمونیست، اعتراض عمومی مردم علیه کل ساختار موجود را با پرچم راست به عقب برانند، در همین چند ماه، کرونا با پرده برداری از تمامی تناقضات جامعه، بی اعتباری و شکست همین پوپولیسم راست را در ارائه پاسخی درخور به معضلات جامعه نشان داد. این همان واقعیتی است که جانسون را که حتی مورد قبول احزاب رسمی بورژوازی نبود را به تمایل "استعفا" در چند ماه آینده کشانده است.

۲۲ اکتبر ۲۰۲۰