سیر رویدادها در هفته‌ای كه گذشت خبر از پژواك یك هراس واحد در اردوگاه حاكمان جهان بود! از آمریكا تا انگلستان و آلمان و اسراٸیل، از زبان سران دولت‌ها و نهادهای امنیتی آنها، هراس از هژمونی چپ بر فضای سیاسی اعتراضات اخیر در جهان،  به‌گوش می‌رسید.

«حق» دارند بلرزند؛ منگ شده‌اند! بر خرمن آتش خشم نسلی كبریت زده‌اند كه قربانی كرونا و تبعیض و نژادپرستی، نابرابری و فقر، بیكاری و بی‌حقوقی است؛ به نسلی اعلام جنگ داده‌اند از تبار «آسانژ»ها كه زندگی خود را وقف دفاع از حقیقت كرده است. «حق» دارند خوف كنند؛ جسد نظام‌شان را دیده‌اند! نسل امروز به حبس و خفت در این نظام بردگی مزدی كه جنگ و خشکسالی و تغییرات زیست محیطی، میلیون‌ها نفر را بخاطرش در سراسر دنیا از حداقل امکانات زنده‌ماندن محروم کرده است، تن نمی‌دهد.

«حق» دارند مسخ شوند! تمام دستاوردهایی كه زمانی بشریت در دو قرن مبارزه در برابر سرمایه‌داری به كف آورده بود، دارند یكی پس از دیگری لگدمال و جنایی اعلامش می‌كنند؛ دفاع از امنیت، حق آزادی بیان، حق پناهندگی، حق حسابرسی و پیگرد قانونی، حق برخورداری از خدمات رایگان و بیمه‌های اجتماعی، دفاع از حقوق شهروندان مستقل از مذهب، جنسیت، نژاد و ملیت و ... و در یك كلمه دفاع از تمام این دستاوردها كه پس از دو جنگ جهانی به سرمایه‌داری تحمیل شده بود، امروز امر طبقه كارگر و سوسیالیست‌ها شده است.

 از این نقطه نظر، هر تكان اعتراضی و رادیكال محال است با چپ و سوسیالیسم تداعی نشود و مورد هجمه سران دولت‌ها و سرلشكران بورژوازی قرار نگیرد؛ از خیزش اعتراضی ضد نژادپرستی در كل جهان به بهانه قتل «جورج فلوید» تا ممنوع اعلام‌كردن حزب نٸو – فاشیست «طلوع طلایی» در یونان، ماحصل فشار و جدال زنده‌ای است كه نسل امروز در پاسداری از حقوق جهانشمول انسان، ترمز تعرض حاكمان به هر نشانی از تمدن و حقوق مدنی را كشیده است؛ این جنگ و كشمكشی است بر سر بقاء و در دفاع از امنیت و آزادی و رفاه، كه از نیویورك تا لندن و پاریس، تا برلین و آتن را به تلاویو و تهران پیوند زده است. وضعیت ایجاب می‌كند كه جوهر این بقاء و بیداری، چپ و سوسیالیستی باشد! چرا كه این بیداری، تنها شاخص مقاومت و مبارزه محرومین و محبوسین در دخمه‌سرای تحت حاكمیت راست افراطی است؛ به جهان پس از كرونا و به جنگ آشكار طبقاتی خوش آمدید! در جهانی با این شاخص و با این شرایط، چپ‌هراسی و براه انداختن وحشت‌پراكنی علیه سوسیالیسم و برابری، تف سر بالا است. عر و تیزهای ترامپ درباره سوسیالیسم و در خصوص اینكه «سوسیالیسم در حال پا گرفتن است» حكایت از گرایش عمومی جهان و جامعه آمریكا به چپ در نسل جدید دارد.

اينکه ترامپ، جانسون، نتانیاهو، پلیس آلمان و خامنه‌ای، «سوسیالیسم» را چگونه تفسير می‌كنند نه مورد ترديد است و نه نيازى به حدس و گمان دارد. مساله اساسى اينست که بورژوازى و دولت‌های آن تا چه حد خواهند توانست موجى را که تفسير راديکال و حق‌طلبانه مردم از چپ براه انداخته است در هم بشکنند. آنچه عیان است اینست كه پاسخ آرمان‌ها و نیازهای مادی این نسل را نمی‌توان با تبلیغات كركننده مك‌كارتیستی و عربده‌های نژادپرسانه «كوكلوس كلان» در غرب و یا با طراحی دوباره قتل‌عام‌های دهه ۶۰ در ایران داد. اصولا برای پیشبرد چنین سیاست‌هایی دیگر دیر شده است. سوسیالیسم و عدالت و برابری در چشمان نسل امروز تابو نیست، ضرورت است؛ فلسفه زندگی است. چپ و سوسیالیسم می‌رود كه روی پاهایی خود و خارج از بستر رسمی احزاب قانونی در عرصه سیاست بین‌المللی قدرت شود و قد علم كند؛ باید كمك كرد كه با اهرم سوسیالیسم ماركس قد علم كند.

حال نگاهی بندازیم به لیست وحشتی كه میان سران دولت‌ها در چهارگوشه جهان، پیرامون هژمونی چپ در جنبش ساختارشكنانه ضد سرمایه‌داری، می‌چرخد:

۱- روز یكشنبه گذشته در اسراٸیل، ده‌ها هزار نفر با تظاهرات‌های وسیع خود خواستار استعفای نتانیاهو شدند؛ در راس این اعتراضات یك سازمان و شبكه اجتماعی به اسم «جنبش پرچم های سیاه» قرار دارد؛ این شبكه در ۱۲۰۰ نقطه اسراٸیل فعال است و مردم را حول مطالبات رفاهی و معیشتی سازمان داده و به خیابان‌ها كشانده است؛ دامنه این اعتراضات گسترده به خیزش‌های توده‌ای برمی‌گردد كه به دنبال قتل جورج فلوید از آمریكا وزیدن گرفت و به اروپا هم رسید؛ درست زمانی كه نتانیاهو در ركاب ترامپ مشغول اجرای «معامله قرن» بر سر مسٸله فلسطین بود امواج این خیزش‌ها به اسراٸیل هم رسید، معامله آقایان را بر هم زد و پرچم «پایان دادن به آپارتاید قومی – مذهبی در حق مردم فلسطین» در وسط میدان تلاویوو به اهتزاز درآمد؛ از آن زمان تا امروز، جامعه اسراٸیل در تب اعتراضات توده‌ای پیرامون معضلات اساسی، بویژه مسٸله پایان‌دادن به تبعیض در حق فلسطینیان و به كرسی‌نشاندن مطالبات رفاهی و معیشتی به دنبال بحران بیكارسازی‌های وسیع است؛ بحرانی كه دامنه آن با شیوع كرونا چند برابر شده است. ناتنیاهو درجا اعلام كرده است كه پشت این اعتراضات، «چپ»ها ایستاده‌اند و آن را سازماندهی می‌كنند؛ درست مانند ترامپ كه در مورد خیزش‌ها پیرامون قتل «فلوید» در آمریكا گفته بود كه این كار «سوسیالیست‌ها» و «آنارشیست‌ها» است.

۲- حمله غافلگیرانه ۱۵۰۰ افسر پلیس در آلمان به مناطق مسكونی «چپ»ها در برلین شرقی طی هفته گذشته و غیرقانونی اعلام‌كردن اسكان آنها در مراكز شهر، گوشه دیگری از هراس و سدبستن بورژوازی آلمان در برابر عروج اعتراضات ساختارشكنانه توده‌ای در برلین را به نمایش گذاشت. امسال، در سالگرد فروپاشی دیوار برلین، نه فقط خبری از جشن و پایكوبی به بهانه «پایان كمونیسم» و «پیروزی دمكراسی بازار» به گوش نمی‌رسد بلكه چنان سوت و كور است كه حتی طی یك نظرسنجی عمومی كه از شهروندان به عمل آمده است، حس انزجار از «دمكراسی بازار»، بیكاری و زخم‌های عمیق تبعیض طبقاتی در هر كلمه مردم موج می‌زد. آنچه شگفت‌انگیز است، رونمایی از تندیس لنین در غرب آلمان و در ماه ژوٸن گذشته بود كه به دنبال پایین‌كشیدن مجسمه برده‌داران و سمبل‌های لیبرالیسم و دمكراسی غربی از آمریكا تا انگلستان و فرانسه و بلژیك، رخ داد.

۳- سرنوشت جولیان آسانژ در پایان یك محكمه فرمایشی در لندن كه به «محاكمه سیاسی قرن» و «قتل عام حقیقت» در پیشگاه «عدالت تحت قوانین قضایی بریتانیا» لقب گرفته است، هنوز در هاله‌ای از ابهام است؛ درست درحالیكه پرونده آسانژ چهره كریه جنایتكاران جنگی در دو جنگ افغانستان و عراق را برملا كرده و می‌رود كه اعتراض علیه محكمه‌اش ابعاد جهانی بخود بگیرد، دولت بریتانیا بدو بدو در صدد تصویب لایحه‌ای است كه تحقیق و پیگرد قانونی در مورد اعمال شكنجه و جنایات به توسط نیروهای مسلح ارتش بریتانیا در طی جنگ‌های سی‌سال گذشته را ممنوع اعلام كند!

خانم «پریتی پاتل» وزیر دست راستی كشور انگلیس نیز فرستادن پناهجویان به جزیره‌ای تحت قیمومیت دولت بریتانیا در اقیانوس اطلس را پیشنهاد كرده است و طی یك فرمان «قاطع» اعلام كرده است كه باید سد وكلای چپ و اومانیست را كه حامی حقوق پناهندگی‌اند، در هم شكست؛ به دنبال اعلام رسمی این فرمان از طرف ایشان، آقای بوریس جانسون نخست وزیر هم تایید كرده است كه «كل سیستم عدالت كیفری توسط وكلای چپ تحت فشار قرار گرفته است»؛ جالب است كه بدانیم یكماه پیش خانم «پاتال» در یك سخنرانی شبیهه همین فرمان امروزشان، عملا قلاده فالانژهای راست افراطی و چاقو بدست در پایین را علیه وكلای حامی حقوق پناهندگی باز كرد. فاشیست‌ها ماه گذشته به یك دفتر وكالت در امور پناهندگان حمله ور شده و وكلا را زیر ضرب و شتم گرفته بودند.

****

در این تردید نباید كرد كه جهان آبستن تاریخ جدید است. نمودهای این «خطر» را باید در هجمه‌ای دید كه دولت‌های بورژوایی در جهان پسا-كرونا علیه چپ و جنبش ساختارشكنانه ضدسرمایه‌داری، علیه هر جلوه‌ای از حقوق و آزادی‌های مدنی از آمریكا تا انگلستان و آلمان، تا اسراٸیل و ایران، براه انداخته‌اند؛ چه تقلای عبثی!

از گردن‌كلفت‌های جهان سرمایه‌داری در غرب تا نسخه‌های مذهبی و قومی آن در خاورمیانه، به این «درایت» رسیده‌اند كه جهان امروز، جهان سی‌سال قبل نیست؛ چپ‌هراسی و كمپین راه انداختن علیه كمونیسم، علیه ماركس و لنین و آرمان مساوت‌طلبی، نمی‌گیرد؛ آنهم در حالیكه نظام «پیروز» بازار هم‌اكنون تا خرخره در بحران اقتصادی و منجلاب ایدٸولوژیك‌اش فرو رفته است. نسخه‌های ایرانی این نظام، با سی‌سال تاخیر تازه قدم در راهی گذاشته‌اند كه نسخه‌های غربی آن، در چشم میلیون‌ها انسان در غرب منسوخ شده‌اند؛ زمانیكه در بالا، مجله اکونومیست و تایمز و بی بی سی و اشپیگل مجبور‌اند از «خطر» بازگشت مارکس و قرن لنین حرف بزنند، زمانیكه «رهبر» جهان كاپیتالیستی و ابواب‌جمعی او حتی دفاع از ابتدایی ترین حقوق مدنی را به «پا گرفتن سوسیالیسم» ترجمه میكنند، پس شك نباید كرد كه جامعه در پایین می‌جوشد و به حركت درآمده است؛ اینك این آسمان است كه به زمین خیره شده است! این تمام آن حقیقتی است که برای کارگران و زنان ستم‌دیده، جوانان بیكار، مردم له‌شده، رهبران و مدافعان واژگونی نظم موجود، مایه شعف است و در مقابل، برای خیل مدافعین نظام پوسیده سرمایه‌داری، از نسخه‌های «لیبرال» و راست افراطی در غرب تا فرم‌های بدخیم و سیاه آن در جوامع خاورمیانه مایه هراس است.

گاهی وقت‌ها، همزمانی رویدادها خیره کننده است. سه دهه از اعلام «پایان کمونیسم» و «پیروزی دمكراسی بازار» گذشته است. جهان پس از پایان جنگ سرد و «عروج خونین نظم نوین جهانی»، از برزخی مرگبار عبور كرده است؛ هجمه امروز دولت‌ها علیه بازگشت شبح سوسیالیسم و جوانه‌های جنبش ضدسرمایه‌داری، با سالگرد انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، مصادف شده است. معلوم شد كه اعلام پایان برابری و عدالت حرف مفت بود؛ عزم بزیركشیدن این جهان وارونه در یك انقلاب كارگری و كمونیستی، دور از انتظار نیست؛ دخالت طبقه کارگر و تولیدکنندگان ثروت و خدمات و به‌میدان آمدن انها، می‌تواند طغیان‌های برحق و فریادهای فروخفته امروز را به باروت قیام‌ها علیه حاكمان تبدیل کند؛ می‌تواند ریشه فقر و تبعیض و نابرابری را برای همیشه بخشكاند! بیداری در غرب آغاز شده است؛ دوران پایان جنبش‌هایی است كه بیش از یك قرن است با شعار «مبارزه صلح‌آمیز» و «گریز از خشونت» به كریدور پارلمان‌ها و رسانه‌های دولتی چشم دوخته بودند؛ زمان عروج طبقه کارگر متشکل در صنایع كلیدی جهان است. گوركنان سرمایه ناچار به این خیزش‌اند.

 جنبش ساختارشکنانه امروز در غرب، می‌رود كه به ارزش‌ها و راه‌حل‌های معتبر، به سوسیالیسم مارکس و به تاریخ واقعی خود گره بخورد و جهان را روی قاعده‌اش بنشاند؛ این امری است كه كمونیست‌ها باید به سرانجامش برسانند.سیر تحولات هر شكلی بخود بگیرد اما سوسیالیسم و برابری‌طلبی نسل امروز از هم‌اكنون مهر خود را بر آینده جهان كوبیده است. دنیا به برزخ كاپیتالیسم نقب نمی‌زند؛ جهان به زندگی در سردابه كرونا و نظام قبل از كرونا تن نمی‌دهد! آنها كه زنده‌اند در جستجوی «آغاز تاریخ» اند!

۱۵ اكتبر ۲۰۲۰