طبقه کارگر در آستانه هزار و چهارصد

بهرنگ زندی
August 02, 2020

طبقه کارگر در آستانه هزار و چهارصد

 

تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای طبقه کارگر در ایران در آستانه سده چهاردهم شمسی آنقدر سریع است که بسیاری از تحلیل‌گران را در ارائه یک الگوی مشخص برای این تحولات بازمی‌دارد. آنچه که در دهه ۹۰ شمسی برای طبقه کارگر در ایران اتفاق افتاد، از اخراج‌سازی‌های گسترده، تعدیل نیرو، اعتصاب، خصوصی‌سازی، عدم پرداخت بیمه، عدم پرداخت حقوق، دستمزدهای معوقه و قراردادهای موقت تا دستگیری، زندان، پرونده‌سازی و شکنجه بخشی از زندگی روزمره این طبقه در دهه آخر سده سیزدهم شمسی بوده است. اگر چه با توجه به سیستم حاکم سرمایه‌داری در ایران این اتفاقات بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی اجتماعی و سیاسی این طبقه تاریخا در ایران بوده، اما فشردگی این اتفاقات و تکرار روزانه آن‌ها ناگزیر دهه ۹۰ شمسی را برای طبقه کارگر برجسته‌تر خواهد کرد. به خصوص دو اعتراض سراسری مهم در دی‌ماه ۹۶ و آبان‌ماه ۹٨ که از نظر خاستگاه و مطالبه به صورت طبقاتی به کارگران گره خورده و نیز رشد اعتصابات کارگری تا حدود بیش از سه هزار اعتصاب کارگری در سال، جایگاه این طبقه را در تحولات آینده ایران برجسته‌تر از هر طبقه دیگر در مناسبات موجود کرده است. از همین رو درک الگویی مشخص از این تحولات و تاثیرات آن بر زندگی و سرنوشت این طبقه امری حیاتی‌ست. هر کسی فارغ از گرایش سیاسی‌اش و بر حسب مشاهده‌گر خنثای این تحولات نمی‌تواند نقش مهم این طبقه را در تغییرات آینده نادیده بگیرد. واکاوی این نقش از دو پایه نشات می‌گیرد. اول اینکه آیا طبقه کارگر صرفا در این تحولات جایگاه دموگرافیک و جمعیتی را پر کرده و در صورت تغییر سیاسی پس از جمهوری اسلامی، باز سرنوشت انقلاب ۵۷ را پیدا خواهد کرد و سهمی که از این انقلاب عاید او شد و یا خود این طبقه با توجه به همین برجستگی دموگرافیک و پررنگ بودن حضورش از سایر طبقات می‌تواند به صورت فاعل خودآگاه خود بازیگر اصلی تحولات آینده در آستانه هزار و چهارصد باشد. تعیین پاسخ به این دو فرضیه موجود و قوت گرفتن هرکدام از آن‌ها برای ارائه یک نظریه مدون نه بر اساس آرزوی آنچه که ما می‌کنیم و دوست داریم بلکه باید بر پایه واقعیت موجود این طبقه در تاریخ حاضر و امروز ایران باشد. از همین رو این مقاله در تلاش است ضمن تعهد به آنچه که سرنوشت و سعادت طبقه کارگر را در افق‌هایی نمی‌بیند که حافظ وضعیت موجوداند و نهایتا به تغییر سیاسی رژِیم جمهوری اسلامی معتقدند، بر اساس توان موجود و موانع پیش رو برای این طبقه یک ارزیابی از قدرت طبقه کارگر در تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود در آینده ایران ارائه بدهد. در ادامه با توجه به این فاکتورها، تلاش دارد این تصویر را ترسیم کند که چگونه با توجه به آگاهی به این ضعف‌ها می‌توان بر این تضادها فائق آمد و به پیروزی نهایی دست یافت.

وضعیت اقتصادی  و سیاسی طبقه کارگر در آستانه هزار و چهارصد

اگر بر اساس اطلاعات رسمی و یک حساب سرانگشتی اختلاف دستمزد و هزینه خانوار کارگری وضعیت طبقه کارگر را توضیح داد تنها قسمت کوچکی از عمق فلاکت اقتصادی این طبقه را در ایران به تصویر کشیدیم. حداقل دستمزد یک کارگر یک میلیون و هستصد و سی و چهار هزار تومان برای سال ۹۹ تعیین شده است. یک خانوار سه نفره ۲ میلیون و پانصدهزار تومان و یک خانوار چهار نفره دو میلیون هفتصدهزار تومان دریافت می‌کند. بنا بر آمار منتشرشده توسط رئیس کمیته دستمزد شورای اسلامی کار هزینه یک خانوار کارگری سه نفره رقمی در حدود ۶ میلیون و هشتصدهزار تومان در ماه است. بر این اساس بین دستمزد کارگر و هزینه ماهیانه‌اش رقمی در حدود ۴ میلیون و صدهزار تومان اختلاف است. اما این تمام ماجرا نیست. تا پایان تیرماه ۹۹ بنا بر آمار رسمی بیش از ۹۶ درصد قرارداد کارگران در ایران موقت است. فراتر از این بنا بر اظهار فرامرز توفیقی، رئیس کمیته دستمزد شورای اسلامی کار، 35 درصد کارگران شامل مزایای شغلی و دریافت حداقل دستمزد نمی‌شوند. هرچند که جمع‌آوری و ارائه آمار رسمی بنا بر سیاست‌های جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته هیچ‌گاه در مورد طبقه کارگر پیگیری نشده اما با یک نگاهی به اطراف و یک نمونه گیری ساده از کسانی که در اطراف‌تان کارگر هستند و با کار روزانه زندگی می‌گذرانند، می‌تواند حقایق بیشتری را فراتر از این آمارهای رسمی نشان دهد. منشی شرکت‌ها، نقشه‌کش‌های روزمزد، کارمندان اداری، تکنیسین‌ها، کارگران ساختمانی، کارگران زن بخش پوشاک، کارگران کارگاه‌های کوچک که به صورت قانونی شامل مزایای مزدی نیستند، کارگران کشاورزی، کارگران فصلی، تایپیست‌ها و طیف وسیع‌تری از تقسیم کار حاکم در ایران بنا بر محل زندگی‌شان که خارج از تهران است به صورت میانگین تا یک میلیون تومان دستمزد می‌گیرند. مساله بعدی که تصویر دقیق‌تری را از وضعیت طبقه کارگر در امروز ایران نشان می‌دهد، تاخیر در پرداخت دستمزدها و یا عدم پرداخت دستمزدهاست. بیش از سه هزار اعتراض کارگری که در سال ۹۷ انجام شد، مساله‌اش مطالبه نه دستمزد بیشتر بلکه مطالبه سنوات، اضافه‌کاری، بیمه و دستمزد بود. به این معنا طبقه کارگر ایران عمدتا و در سال‌های گذشته نه برای بهبود حداقلی وضعیت معیشتی خود بلکه برای دریافت مزدی که کار کرده و به او پرداخت نشده جنگیده است. بنابراین دورنمای وضعیت طبقه کارگر اگر بر اساس ادامه وضع موجود باشد، فلاکت بیش‌تر است. حق مسکن کارگران با فرض بر اینکه اگر او شامل جمعیتی شود که حداقل دستمزد زیر خط فقر را به موقع دریافت می‌کند، ۱۰۰ هزار تومان است، رقمی که با آن باید دو شب بر روی پشت بام خانه‌ها به مدت ۶ساعت خوابید.

طبقه کارگر در ایران حق تشکیل تشکل‌های مستقل خود را ندارد. از اعتصاب تا تجمعش با آرایش نظامی حکومت سرمایه مواجه خواهد شد و لیست طویل کارگرانی که شلاق خوردند، بازداشت شدند و با احکام طولانی مدت زندان مواجه شدند، بخشی از زیست روزمره کارگری در ایران است. فارغ از هرگونه ارزیابی در مورد گرایش‌های مختلف جنبش کارگری، بازداشت هر کارگر بر اساس منطق سرمایه در ایران است که در پایین به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.

اقتصادسیاسی جمهوری اسلامی در آستانه هزاروچهارصد

جمهوری اسلامی، حکومت سرمایه‌داری در ایران است. حفظ و رشد سرمایه دغدغه همیشگی حاکمان جمهوری اسلامی بوده و پایه اصلی سیطره سرمایه حداقل در تاریخ جمهوری اسلامی، ارزان نگه داشتن نیروی کار و سرکوب آن بوده است. بنابراین وضعیت امروز طبقه کارگر از نظر عمق فلاکت اقتصادی نه نتیجه ورشکستگی اقتصادی سرمایه در ایران، بلکه بر اساس نیروی کار ارزان و سرکوب آن است. بر همین مبناست که بر اساس نرخ تورم، هزینه خانوار کارگری با دستمزد پرداخت شده اختلاف چشمگیری داشته است. البته نباید فراموش کرد که در یک بررسی تاریخی، انباشت اولیه سرمایه در ایران بر مبنای سرکوب و ارزان نگه داشتن نیروی کار در ایران بوده، سیاستی که در دوران رشد سرمایه داری در پهلوی دوم، از طرف سرمایه داری آن دوران مجدانه پیگیری می‌شد. مساله مهم بعدی در ساختار اقتصادی سیاسی جمهوری اسلامی، اشتراک آن‌ها در با سایر جناح‌های سرمایه‌داری در قالب اپوزیسیون بر سر تضمین رشد سرمایه با نیروی کار ارزان است. این ویژگی سرمایه‌داری در ایران نه یک انتخاب، بلکه بر اساس ماهیت تاریخی رشد سرمایه در ایران و نسبت آن با سرمایه‌داری جهانی‌ست. ریشه‌هایی که پایه‌های پس از انقلاب مشروطه کلید خورد و با اصلاحات ارضی به تثبیت رسید. ویژگی مهم بعدی در اقتصادسیاسی جمهوری اسلامی این است که سرمایه‌داری بودن جمهوری اسلامی با هیچ پیشوند و پسوندی آن را از شکل و تعریف سرمایه‌داری خارج نمی‌کند. سرمایه‌داری رانتی، سرمایه‌داری نفتی، دولت رانت‌خوار نفت و اصلاحاتی از این دست نه تنها پایه واقعی ندارند، بلکه دروغ‌های بخشی از اپوزیسیون راست برای تزریق این توهم است که اگر اقتصاد در ایران مشکل دارد، از سرمایه‌داری بودن آن نیست بلکه از رانتی بودن آن است. نگاهی به آمار تولید ناخالص داخلی در ایران و میزان وابستگی آن به نفت خود گویای جعلی بودن این نظریات است. برای نمونه در تولید ناخالص داخلی ایران، بیش‌ترین درآمد را به ترتیب بخش خدمات با ۱۰۹۳ هزار میلیارد تومان، صنعت با ۴۷۴هزار میلیارد تومان، نفت و گاز طبیعی با ۳۶۷هزار میلیارد تومان، کشاورزی با ۲۱۶هزار میلیارد تومان و ساختمان با ۱۰۱ هزار میلیارد تومان تشکیل داده است. به عبارتی نه تنها سهم نفت و گاز از خدمات و صنعت به طور چشمگیری کم‌تر بوده، بلکه بخش کشاورزی که در جایگاه بعد از نفت و گاز قرار دارد، اختلاف چندانی با آن ندارد. برای نمونه سرمایه‌داری ساختمان در ایران به تنهایی یک سوم نفت و گاز سهم در تولید ناخالص داخلی دارد. فارغ از تحریم‌های نفتی علیه جمهوری اسلامی به طور میانگین از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸ وابستگی اقتصاد ایران به نفت 35 درصد بوده است. بخشی از بحران حال حاضر سرمایه داری در ایران، اخلال در پیوندش با سرمایه‌ داری جهانی‌ست. مساله‌ای که تعیین تکلیف بر سر آن راست و چپ حاکمیت را مشخص کرده است. این یک اشتباه است که فکر کرد که اصول‌گرایان مخالف این ادغام و اصلاح طلبان موافق این ادغام‌اند، مساله بر سر این است که هر دو این جناح یک هدف دارند و آن هم پیوند خوردن با سرمایه‌داری جهانی‌ست، اما از دو شیوه متفاوت استفاده می‌کنند. به همین دلیل است که بخشی از پروپاگاندای علیه قرارداد ۲۵ساله با چین بخشی از تبلیغات اپوزیسیون بورژوایی و جناح رقیب اصول‌گرایان است. تبلیغاتی که قبل از آن در کیهان شریعتمداری و صداوسیما علیه تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای می‌شد که چرا با غرب در حال سازش‌اند. فارغ از درگیری تاریخی این دو جناح حاکمیتی در سرمایه‌داری ایران، بحران حاضر برای طبقه کارگر، ارمغانی بیشتر از رونق اقتصادی به همراه نیاورده، چون این طبقه تاریخا چه در دوران رونق و چه در دوران ورشکستگی اقتصادی و تورم، بین شکاف هزینه و دستمزد زندگی کرده است.

اپوزیسیون راست و چپ در آستانه تحولات پیش رو

مشکل اپوزیسیون راست اعم از سلطنت‌طلبان، مجاهدین و جمهوری خواهان با جمهوری اسلامی در این است که شیوه مدیریت جمهوری اسلامی را بر سرمایه بحران‌زا و پردردسر می‌دانند. به همین دلیل است که در برنامه‌های ارائه شده پس از جمهوری اسلامی عباراتی چون "ایران غیراتمی" و "رابطه حسنه با اسرائیل و غرب" موج می‌زند. توان و صف‌آرایی این اپوزیسیون نه در قانع کردن مردم برای انتخاب آن‌ها در فردای پس از جمهوری اسلامی، بلکه برای مجاب کردن لابی‌های راست‌گرا در غرب است که آن‌ها را به عنوان آلترناتیو پس از جمهوری اسلامی بپذیرند. عناوینی چون رئیس جمهور مقاومت و شاهزاده نه تنها مصرف داخلی ندارد، بلکه برای جناح چپ بورژوازی در غرب نیز چندان دلچسپ و مطلوب نیست. از طرفی دیگر با روی کار آمدن ترامپ، ایالات متحده از اپوزیسیون راست و حمایت ظاهری از آن برای کشاندن جمهوری اسلامی و گرفتن امتیاز بر سر میز مذاکره استفاده کرده است. اپوزیسیون راست بر سر منطق سرمایه و آنچه که جمهوری اسلامی به آن در ارزان نگه داشتن نیروی کار باور دارد، با حاکمیت هم‌نظر است. مشکل اپوزیسیون راست بر سر تسهیل استثمار نیروی کار و برداشتن موانع سیاسی در ارزش تولید اضافه است تا عناوینی چون دموکراسی و حقوق بشر. فراتر از این برنامه اپوزیسیون راست در دو راه حل جنگ و تحریم خلاصه می‌شود. انقلاب برای آن عبای گشادی‌ست و بر تن‌شان بی ریخت است. از کانون‌های شورشی سازمان مجاهدین خلق تا پروژه میدان میلیونی گروه فرشگرد، آنقدر برای داخل ایران بی اعتبار است که جمهوری اسلامی فقط برای خوراک امنیتی کردن اعتراضات از آن استفاده کند.

اپوزیسیون چپ و سوسیالیست اگر چه شامل طیف گوناگونی‌ست و بخشی از آن با راست‌ها در به پیش بردن برنامه جنگ و تحریم همسان است، اما بخش وسیعی از آن فارغ از هرگونه داوری در مورد آرای آن‌ها به انقلاب کارگری و سوسیالیستی و مخالفت با جنگ و تحریم حداقل در برنامه‌های سازمانی و حزبی‌شان وفادار هستند. برای این بخش که انقلاب اجتماعی را راه حل نجات جان طبقه کارگر می‌دانند و پرچم آن را به عنوان آلترناتیو پس از جمهوری اسلامی بلند کردند، بزرگ‌ترین مانع عدم حضور در جغرافیای ایران و عدم ارتباط ارگانیک با طبقه کارگر است. حضور ۴۰ ساله اپوزیسیون چپ در تبعید، آنقدر طولانی‌ست که طیف وسیعی از طبقه کارگر اسم خیلی از آن‌ها به گوش‌شان نخورده است. برای به پیش بردن برنامه جنگ و تحریم حضور در پارلمان اروپا و سنای آمریکا کافی‌ست، اما برای به پیش بردن انقلاب کارگری حضور فیزیکی و ذهنی حزب در جغرافیای خارج ایران آن هم برای مدت طولانی، مانع از زمینی شدن و عملی شدن برنامه‌های این احزاب بر روی کاغذ است. این فاصله زمانی برای حزب بلشویک که انقلاب کارگری ۱۹۱۷ را به پیروزی رساند، یک دهه در تبعید بود و این تبعید فقط برای حفظ امنیت کمیته مرکزی اتفاق افتاد، نه تمامی پیکره و کمیته‌های حزبی.

طبقه کارگر و سیاست ایجاد تحزب در داخل ایران

تشکیل حزب طبقه کارگر، حزبی که منافع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این طبقه را تامین کند، حزبی که بتواند اهرم و ابزار اصلی این طبقه برای اعمال قدرت‌شان در انقلاب اجتماعی باشد، غایب بزرگ در میان طبقه کارگر در آستانه سال ۱۴۰۰ است. اینکه عنصر سرکوب را نمی‌توان در عدم اجرایی شدن این ایده نادیده گرفت خود یک واقعیت انکارناشدنی است اما مساله اصلی فراتر از عنصر سرکوب، غیاب این ایده در میان مبارزات کارگری در ایران است. فراتر از به پیش بردن برنامه تشکیل شورا، اتحادیه، انجمن صنفی و سندیکا، برنامه‌هایی که در عمل و در داخل ایران توسط بخشی از طبقه کارگر فعالانه پیگیری شده، تضمین پیروزی طبقه کارگر و نقش بازی کردن آن در تحولات آینده ایران، تنها با تشکیل حزب طبقه کارگر ممکن است. تاکید بر روی حزب به جای احزاب کارگری تا اندازه‌ای نشات گرفته از ابتدایی بودن عملی کردن این برنامه است و اگر شرایط به پیش بردن برنامه تشکیل حزب کارگری در داخل خود ایران توسط فعالان، رهبران کارگری و تشکل‌های کارگری پیگیری شود، با تشکیل اولین حزب، احزاب کارگری دیگری نیز مجال شکل‌گیری پیدا خواهند کرد. آنچه که اپوزیسیون چپ باید در خارج از کشور پیگیری کند، فراهم کردن و نیرو گذاشتن برای تحقق این مساله در ایران است. وظیفه اصلی پیشبرد این برنامه بر دوش باورمندان، فعالان و کارگران سویسالیست است. حلقه واصله اصلی در تاسیس حزب کارگر داخل ایران کمیته‌های کمونیستی است. تسکیل این کمیته‌ها اگر نتواند در افق و برنامه خود تاسیس حزب طبقه کارگر را بگنجاند به محافل آکسیونی و روشنفکری و مطالعاتی محدود خواهند شد. به عبارتی رگه سوسیالیستی طبقه کارگر است که می‌تواند حزبش را تاسیس کند. دیگر گرایشات دیگر درون طبقه کارگر ممکن است با تاسیس هر تشکل اکونومیستی دیگر به مدینه‌شان برسند.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com