درمورد مطلب اسد گلچینی و بهرام مدرسی به نام "کمیته های کمونیستی جنبشی"

محسن حسینی
July 04, 2020

درمورد مطلب اسد گلچینی و بهرام مدرسی به نام "کمیته های کمونیستی جنبشی"


اخیرا رفقا اسد گلچینی و بهرام مدرسی مطلبی را با عنوان "کمیته های کمونیستی جنبشی" منتشر کرده اند. این نوشته کپی  بسیار خلاصه شده ای از بحثی است به نام "طبقه کارگر و تحزب کمونیستی" که در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۰ ، ده سال قبل در یک سمینار توسط رفیق کورش مدرسی ارائه شده است. آن بحث همانوقت توسط رفقایی در حزب حکمتیست از جمله رفقا: رحمان حسین زاده، حسین مرادبیگی ( حمه سور)،رضا دانش، بهزاد جواهری، فاتح شیخ، نقد شد و جا نیفتاد و به حاشیه رفت. اسد گلچینی و بهرام مدرسی در این نوشته بیهوده میخواهند این بحث غلط و به حاشیه رفته را دوباره احیا کنند. در این رابطه من بخش دوم نقد مفصل رفیق رحمان حسین زاده در نقد بحث کورش مدرسی که همانوقت ۹ سال قبل در ماه مه ۲۰۱۱ ارائه شده است، باز تکثیر میکنم. ( از آنجا که نقد رحمان حسین زاده مفصل است، برای رعایت وقت خوانندگان بخش دوم را که مشخصا به نقد "جنبش کمیته های کمونیستی" کورش مدرسی پرداخته و به موضوع امروز مربوط است منتشر میکنم). در صورت ضرورت کل آن نوشته و حتی سعی میکنم همه آن مطالب انتقادی رفقایی که اشاره کردم، قابل دسترس کنم. واضح است نقد رحمان که در پایین مطالعه میکنید، فاکتها و فرمولبندیها و نحوه ارائه شفاهی و بعدا مکتوب شده آن، مهر فضای سیاسی یک سمینار حزبی در ۹ سال قبل را بر خود دارد.   


محسن حسینی


۴-۱۱-۲۰۲۰ 

 

تفاوتها

 

طبقه کارگر و تحزب کمونیستی یا طبقه کارگر و سازمان ائتلافی چپ

(نقدی بر مبحث طبقه کارگر و تحزب کمونیستی از رفیق کورش مدرسی)

 

 

رحمان حسین زاده


توضیح: نوشته زیر بر اساس سخنرانیای علنی تنظیم و تکمیل شده که تشکیلات بریتانیای حزب در روزبیست و یکم مه ۲۰۱۱ برای سخنران برگزار کرد. لازمست اشاره کنم در جریان مکتوب کردن و بازنویسی و با حفظ همان مضمون و محتوای سخنرانی، اما جنبه هایی تکمیلتر شده است. به طور مشخص تیتر مباحث مورد نظر و جنبههای توضیحی در جمعبندی فشرده بخش دوم اضافه شدهاند. به همراه متن کتبی، فایلهای صوتی این سخنرانی هم قابل دسترس است.

رحمان حسین زاده

اول ژوئن۲۰۱۱

مقدمه

به همه شما خوشآمد میگویم و با تشکر از تشکیلات بریتانیای حزب که این جلسه را ترتیب دادند. عنوان مبحث، چارچوب نقد و بحث من را مشخص میکند. مبحثی که مورد بررسی و نقد من است، قبلاً درتاریخ ٢٠ نوامبر ٢٠١۰ در انجمن مارکس – حکمت از جانب رفیق کورش مدرسی ارائه شده است. بحث رفیق کورش ابعاد متنوعی دارد، و طبعاً من به همه ابعاد آن نمیپردازم. در نتیجه محورهایی را انتخاب کردم که نظرات ونقد خودم را بر آنها متمرکز کردهام. در این مبحث من به این محورها میپردازم:

۱- مشاهده مشترک: شکاف بین کارگر و کمونیسم ٢- تفاوتها :تبیین علت جدایی تاریخی جنبش کارگری و کمونیستی ۳- چپ ایران: معضل معرفتی، اخلاقی یا انتخاب سیاسی، طبقاتی ۴- چپ بورژوایی: شیفت کردن و یا ایزوله کردن ٥- کمونیسم پرولتری یا بورژوایی کدامیک باید جواب دهیم. ٦- حزب حکمتیست و موانع کارمان ٧- جمعبندی فشرده بخش اول ٨- کمیته کمونیستی: ایده و طرح جدید رفیق کورش ٩- سازمانیابی کمونیستی را از کجا میگیریم؟ ۱۰- کمیته کمونیستی یک جنبشی و یک حزبی یا کمیته کمونیستی چند جنبشی و چند حزبی ۱۱- سازمانیابی کمونیستی : تفاوت دوران لنین و حکمت ۱٢- تئوریزه کردن جایگاه روشنفکران مارکسیست ۱۳- جنبش کمیته کمونیستی یا آکسیونیسم غیر عملی ۱۴- جمع بندی فشرده بخش دوم و چه باید کرد. ۱٥- پاسخ به اظهار نظر رفقای شرکت کننده


بخش اول

.....

بخش دوم :

٨- کمیته کمونیستی: ایده و طرح جدید رفیق کورش

در ادامه کورش در بخش دوم بحثش به ایدههای جدید و طرح جدیدی در مورد کمیته کمونیستی میرسد. بحثش انسجام دارد، اما غلط است. و در سطوح مختلفی با آن اختلاف جدی دارم. اولاً بر عکس تصوری که استنباط میشود، این مبحث جدید رفیق کورش در ادامه سیاست مصوب تاکنونی ما بر مبنای مبحث "سیاست سازماندهی ما در میان کارگران" رساله منصور حکمت نیست و حتی در ادامه دو مبحث قبلی خود کورش در سمینار ٢۰۰٦ و بعداً جمعبندی دو سالهاش در باره کمیتههای کمونیستی هم نیست. این دو بحث قبلی کورش درچارچوب سیاست سازماندهی میگنجد، مشخصاً بر اساس سمینار ٢۰۰٦ خود او مصوبه رسمی داریم. اما این بحث جدیدش در آن چارچوب نیست و اتفاقاً نمیشود دو بحث قبلیاش را به عنوان ضمیمه این بحث فرض گرفته باشد در آن سمینار معین و در این ادبیاتی که منتشر میشود یک بحث پایهای با یک نتیجه گیری خیلی تقلیل گرایانه و محدود ارائه شده است.

٩- سازمانیابی کمونیستی را از کجا میگیریم؟

محور دیگری که اختلافم با آن جدی است این است که سازماندهی کمونیستی را کجا میگیریم. در قسمت دوم بحث رفیق کورش چه زیر سر تیتر "کمیتههای کمونیستی- از کجا باید آغاز کرد" و بعداً زیر سر تیتر "رابطه این کمیتهها با احزاب چپ و با خطهای موجود در چپ" حجم بالایی به نقش چپ موجود در ایجاد و حضور در فعالیتی که ظاهراً باید منجر به کمیته کمونیستی شود، اختصاص داده شده است. وزن چپ موجود، چپ بورژوایی که آنها هم در پروژهی اساسی مثل کمونیستی شریک باشند، خیلی بالاست و این خیلی غلط است. ما ایجاد سازمانیابی کمونیستی و کمیتههای کمونیستی را با چپ بورژوایی ایران شروع نمیکنیم و شریک نمیشویم. نفس تیتر و ایده "رابطه این کمیتهها با احزاب چپ و با خطهای موجود در چپ" نه تنها جایی ندارد و موضوعیت ندارد، بلکه سنت چپ و خود چپ را در این پروژه باید طرد کرد. اساس سیاست سازماندهی ما در میان کارگران بر طرد چپ و سنت چپ استوار است. در صورتیکه در کمال ناباوری رفیق کورش دو نتیجهگیری دیگری از رابطه کمیته کمونیستی و چپ دارد. مینویسد این کمیتهها ۱- هم رابطهی خطی و سیاسی میتوانند داشته باشند. ۲- از آن بدتر میتوانند ارتباط سازمانی هم داشته باشند. این غلط اندر غلط است. پس آن صف متمایز از چپ بورژوایی چه شد. دود شد و هوا رفت؟! این نتیجهگیری از آن تبیین اولیه رفیق کورش در مورد چپ ناشی میشود، که وقتی نقدش به افق و تصویر و پرچم سیاسی و بورژوایی چپ کم رنگ میشود، راه برای این باز میشود که چپ بورژوایی هم میتواند در چارچوب سازمانیابی کمونیستی تغییر کنند، راه پیدا کنند وشریک شوند. طبعاً از چپ این انتظارمطرح میشود که خود را اصلاح کنند و شیفت کنند. از نظر من چنین انتظاری توهم است. ما سازمانیابی کمونیستی را از متحزب کردن کمونیسم طبقه کارگر و گرایش کمونیستی آن شروع میکنیم و نه چپ.

۱۰- کمیته کمونیستی یک جنبشی و یک حزبی یا کمیته کمونیستی چند جنبشی و چند حزبی؟

ایجاد کمیتههای کمونیستی طبق طرح جدید رفیق کورش که بقیه چپ هم میتوانند سهیم باشند، کمیته جنبشی توجیه میشود. این توجیه گمراه کننده است. برعکس این شیفت کردن به کمیته چند جنبشی و چند حزبی است و به شدت غلط است. این در تقابل با سنت کمونیستی ما است. بگذارید اینجا به صفحه اول سیاست سازماندهی ما در میان کارگران مراجعه کنیم " اما نکته مهم اینست که این رادیکالیزه شدن باید تا حد یک گسست همه جانبه از تفکر و سنتهای چپ غیر پرولتری ایران ادامه پیدا کند. در واقع باید در قطبی دیگر بر مبنای یک بنیاد طبقاتی متفاوت، یک کمونیسم کارگری در ایران شکل بگیرد. این کمونیسم کارگری نمیتواند صرفاً به اصلاحات و تعدیلاتی در تفکر سیاسی و عمل مبارزاتی چپ سنتی بسنده کند. این چپ در مجموع جناح چپ طبقات دیگر بوده است. تقکر خود، نگرش سیاسی و اهداف و روشهای عملی خود را از افق سیاسی و زیست اجتماعی طبقات دیگر گرفته است. جدایی کمونیسم از این چپ باید یک جدایی قطعی باشد. میراث چپ غیر کارگری، یعنی جناح چپ بورژوا- دمکراسی و بورژوا- رفرمیسم در ایران را باید به طور کامل بدور افکند. اینجا صحبت بر سر افکار و باورها نیست. در واقع از توصیف مشخصات عقیدتی مارکسیسم انقلابی تا بنیاد نهادن یک کمونیسم کارگری در صحنه جامعه راه بسیار درازی است. اینجا صحبت بر سر شکل دادن به یک عمل اجتماعی متفاوت توسط یک طبقه اجتماعی است" صفحه اول مبحث سیاست سازماندهی در میان کارگران – منصور حکمت.

واضح است این بحث کمیته کمونیستی جدید رفیق کورش نقطه مقابل شروع سیاست سازماندهی کمونیستی ما در میان کارگران است. من هم صد چندان تاکید میکنم چپ و سنت چپ موجود امثال کومهله و حزب کمونیست کارگری و راه کارگر و اقلیت و اکثریت و غیره را باید طرد و منزوی کرد. کمیته کمونیستی با چنین چپی نمیتواند رابطه خطی و سیاسی و رابطه سازمانی داشته باشد. اگر داشته باشد هر چی هست، کمیته کمونیستی نیست. بلکه کمیته رنگین کمانی و چند جنبشی و چند حزبی است و این خلاف تلاش چندین ساله ما برای جدا کردن سنت خود از چپ بورژوایی است. این اتفاق بیفتد، دود شدن کل سنت کمونیستی ما و ائتلاف با چپ آن هم نه در مسائل تاکتیکی بلکه در فعالیت پایهای کمونیستی است. آنوقت که در این کمیتهها ی چند خطی و چند جنبشی بحث و جدال پیش میآید، راه حل رفیق کورش تصمیم با اکثریت و اقلیت است و یا توصیه اخلاقی اتکا به عقل سلیم اعضای کمیته. مثالی بزنم، سال ٢۰۰۰ مقطعی که برای آزادی محمود صالحی کمپین را شروع کردیم، راه کارگر هم اعلامیه داد حصرخانگی منتظری باید لغو شود. تصور کنید کمیته کمونیستی از نوع جدید مد نظر رفیق کورش به وجود آمده و هم خطهای راه کارگر و حزب حکمتیست در آن حضور دارند. آن کمیته فراخوان هر دوی ما به دستش میرسد و با هم جدل میکنند. کدام سیاست را سیاست خودشان بکنند؟ فرض کنید با اکثریت، رفیق کمونیست ما باید برود دنبال اینکه حصرخانگی منتظری و الان موسوی و کروبی لغو بشود؟ به نظرم رفیق کمونیست ما سخت است با فشار اکثریت آن کار بیربط به کارگر و کمونیسم راانجام دهد! یا فرض کنید اکثریت چنین کمیتههایی اگر در جریان سبز با رای اکثریت و اقلیت تصمیم میگرفتند در جنبش سبز شرکت کنند، رفقای کمونیست ما میبایست تابع اکثریت باشند و شرکت کنند؟. واضح است غلط است و مخدوش کردن خطوط سیاسی است. معلوم است صورت مسئله غلط و وارونه است. چپ بورژوایی جایی در سازمانیابی کمونیستی ندارد.

خود رفیق کورش متوجه است که این نوع کمیتهها پر از تناقض و کشمکش درونی خواهند بود. میخواهد با فرمول اکثریت و اقلیت و یا توصیه عقل سلیم کمیته مشکل را حل کند و این راهش نیست و در عین حال متوجه خطرات جدی امنیتی مقابل چنین کمیتههایی است، بخش مفصلی از نوشتهاش را به رهنمودهای فنی- امنیتی و فن مبارزه با پلیس اختصاص داده است و واضح است این مشکل گشا نیست. سیاست سازماندهی ما در برخورد روشنی به ایجاد کمیته کمونیستی حزبی در شرایط مساعد را ترسیم کرده است. ما باید به آن نوع ایجاد کمیته کمونیستی بچسبیم. در بخش چه باید کرد و پایانی به آن برمیگردم.

۱۱- سازمانیابی کمونیستی: تفاوت دوران لنین و دوران حکمت


در بحث کمیته کمونیستی رفیق کورش به تجربه دورهی لنین برگشته است. کورش میگوید تحزب کمونیستی در دوره لنین با مارکس فرق داشت. من هم معتقدم فرق داشت. در مورد دوره ما هم میگویم دوره حکمت هم با دوره لنین فرق داشت و دارد. از جمله درست است لنین با جامعه مختنق زده روسیه روبرو بود. اما ابعاد اختناق در روسیه با ابعاد اختناق در جمهوری اسلامی فرق داشت و محدودتر بود. این را کورش در سمینار ۲۰۰٦ خودش نوشته است. میگویم آن زمان استالین و یا کامنف عضوکمیته مرکزی و آدمهای رده اول حزب بلشویک را میگرفتند و تبعید میکردند. در صورتیکه عضو ساده ما را اگر دستگیر کنند، اعدام و یا درب و داغان و فراریش میدهند. و این تفاوت در اختناق تاثیر میگذارد در نحوه سازمانیابی و به هر درجه اختناق کمتر باشد، امکان سازمانیابی متمرکزرا فراهم میکند. فرق دیگر اینست دوره لنین حدود صد سال قبل آن سطح از امکانات ارتباطی، رادیو، تلویزیون، و تلفن و انترنت ... که امروز وجود دارد، وجود نداشت. در سازمانیابی ما بود و نبودشان تاثیر میگذارد. در شرایطی که در دوره لنین ارتباطات از این به آن شهر هم خیلی کُند و سخت و چند ماه از هم خبر ندارند و تازه لنین و بخشی از رهبری حزب بلشویک در تبعیدند و به آسانی به اعضا و کادرهایشان دسترسی ندارند، لازم دیدهاند، زودتر سازمان متمرکز و هرمی و به این اعتبار کمیته کمونیستی درست کنند که در سطح محله و منطقه و کارخانه کل تشکیلاتشان را هدایت کند، ادبیات به دست آنها برساند و به رهبری وصل کند. به علاوه در آن دوره به دلیل ادغام بودن جنبش بلشویکی در جنبش کارگری مشکل سبک کاری و بروز کار غیر اجتماعی را نداشتند. این مولفهها اجازه میداد، زودتر کمیته کمونیستی درست کنند. با آن دورهی آنها منطبق بود. دوره منصور حکمت فرق میکند.

سازمانیابی کمونیستی که ما شروع کردیم بعد از انقلاب ٥٧ است. منصور حکمت هم بر اساس شرایط و تجربه دوره خودش تئوری تحزب و سازمان خود را ارائه کرد. اولین مسئله بحث سبک کار کمونیستی بود که کمونیسم موجود ایران ربطی به طبقه کارگر نداشت، نه تنها افق و تصویر سیاسی خرده بورژوایی بود، سبک کار هم خرده بورژوایی بود. یک بحث اساسی کمونیسم ما ودر راسش منصور حکمت تدوین بحث سبک کار کمونیستی در مقابل سبک کار خرده بورژوایی بود و نتایجی برای ما داشت که برای دوره لنین موضوعیت نداشت. بعد ما با جمهوری اسلامی هار و سرکوب سی خرداد و سرکوب سیستماتیک و صدها هزار اعدام و اعدامهای زندانیان سال ٦٧ روبرو بودیم و تا حالا هم سرکوب خشن را داریم. در آن شرایط تضمین امنیت و ادامه کاری با دوره لنین بسیار متفاوت بود. نمیشد زودرس سازمان هرمی و متمرکز درست کرد. چون قبل درست شده بودند و جمهوری اسلامی همه را نابود کرد و فعالینش را کشت. در نتیجه علاوه بر ضرورت سبک کار کمونیستی در طبقه کارگر و سبک کار اجتماعی متکی بر روابط و مکانیسم طبیعی و محافل میبایست شدیداً امنیت هم تامین میشد . میبایست عنصر تناسب قوا را به شدت رعایت کرد. در نتیجه علاوه بر سبک کار کمونیستی وسازمانیابی درونی کمونیستی و همه اینها، بحث سازماندهی منفصل پیش آمد. گفتیم فعال کمونیستی، کادر کمونیستی و حوزه کمونیستی ما لازم نیست موازی با هم در ارتباط باشند چون ضربه میخورند و باید به مرکز وصل باشد. طبعاً بر خلاف دوره لنین ابزارهایی برای تامین چنین رابطهای داشتیم. رادیوداشتیم. تبلیغات شفاهی میرفت. آمد و رفت و دیدار بود و الان امکانات ارتباطی سریعتر و مهیاتر داریم. با وجود آنها راندمان کارمان خیلی کند بود. خیلی لاک پشتی بود بر اساس سیاست سازماندهی منفصل، اما سالها کار کردیم و ضربه نخوردیم، لطمه نخوردیم و نهایتاً حاصلی داشت .در کردستان و درسراسر ایران حاصلی داشت، حاصل کم بود یا زیاد، اما منطبق با اوضاع و تناسب قوا بود. در نتیجه این تئوریها و استنتاجات منصور حکمت که به کاملترین شیوه و موجزترین در مباحث "سیاست سازماندهی ما در میان کارگران" فرموله شده مناسب حال ما و باید مبنای کار ما باشد. اولاً بعد سبک کاریش کمک میکند عجین شویم در جنبش طبقه کارگر و دوماً حفظ امنیت سازمان کمونیستی و کمیته کمونیستی با رعایت تناسب قوا و تشخیص درست تناسب قوا تامین میکند. گفتم تجربه چند سال گذشته در ایجاد کمیتههای کمونیستی در دانشگاه به ما میگوید عجله کردیم. هنوز تناسب قوا به اندازه کافی برای ایجاد سازمان هرمی و متمرکز آماده نبود. از من می پرسی اشتباه این یا آن رفیق ضرباتی که خورده شد، را توضیح نمیدهد. تناسب قوا را درست تشخیص ندادیم. باید درس گرفت و در ادامه کار تناسب قوا را درست بسنجیم. و در این رابطه اجازه بدهید به نحوه برخورد راهگشای منصور حکمت در مبحث سیاست سازماندهی به شرایط ایجاد کمیته حزبی و من به آن اضافه میکنم کمیته کمونیستی حزبی برگردیم. " با گسترش نفوذ ما و به ویژه با بهبود اوضاع امنیتی، این ماتریال انسانی و تشکیلاتی به کمک ما کمیتههای حزبی را ایجاد و اعلام خواهد کرد. ... بنظر من مهمترین شاخص این خواهد بود که ادامه کاری این کمیتهها پس از اعلام موجودیت چگونه خواهد بود. فکر نمیکنم لازم باشد ما در ایجاد و اعلام این کمیتهها هیچ عجلهای داشته باشیم. آنچه مهم است این است که طیف وسیع و صاحب نفوذی از کارگران رادیکال و سوسیالیست وجود داشته باشند که خود را با این حزب سیاسی تداعی میکنند. هنگامی که شرایط برای کار حزبی گسترده فراهم شود، کمیتههای حزبی بسیار سریع بوجود خواهد آمد، مشروط بر اینکه امروز هر دو، یعنی هم حزب و هم این طیف فعالین، بدانند که جزئی از یک واقعیت حزبی و مبارزاتی واحد هستند. نباید کمیتههای حزبی را به طور زودرس و تصنعی و فقط با ابتکار بالا ایجاد کرد. در پیدایش شرایط مساعد، یک فاکتور اوضاع امنیتی است و فاکتور دیگر توانائی کارگران رادیکال و سوسیالیست در ایفای نقش خود به عنوان رهبر و آژیتاتور در شرایط جدید است. اگر شما کمیتهای تشکیل بدهید که از فردایش بخش زیادی از نیرویش را صرف امور درون حزبی و گزارشدهی و غیره بکند بهتر است اصلا اینکار را نکنید. کمیته حزبی را هنگامی تشکیل بدهید که این کمیته بتواند اساساً به عنوان رهبر مبارزه کارگری در بیرون حزب ظاهر شود" از رساله  سیاست سازماندهی ما در میان کارگران از منصور حکمت

در نتیجه به عنوان نتیجه گیری از این بحث سیاست سازماندهی فکر میکنم، اگر تناسب قوا به اندازه کافی مساعد نیست نباید زودرس کمیته کمونیستی را درست کرد. ضربه میخوریم.

۱٢- تئوریزه کردن جایگاه روشنفکران مارکسیست

یک مسئله نادرست دیگر در بحث کورش تئوریزه کردن نقش عنصر روشنفکر مارکسیست در تحزب کمونیستی و در کمیتههای کمونیستی است. این هم یک الگوبرداری خشک از دوره لنین است. به نظرم در دوره لنین کمیته کمونیستی مشابه کمیته نینا ایجاد میشد. اکثرشان بیسوادند، حتی نمیتوانند کتاب و جزوه و ادبیات کمونیستی را مطالعه کنند. طبیعی است که تاکید کنند، یک عنصر مارکسیست و روشنفکر باشد و سواد داشته باشد، لازمست عضو آن کمیته باشد، آگاهگری و روشنگری بکند، امکان مطالعه و دسترسی به ادبیات و کتاب و جزوه را برایشان فراهم کند. دوره ما چنین نیست. همه میدانیم بخش ساده کارگری، کارگر ساختمانی و نانوایی و کوره پزخانه هم دیپلم دارند، کارگر صنعتی و ماهر اکثرشان لیسانس دارند؟ خود مطالعه میکنند و آگاهند. نیازی به روشنفکر ندارند تا شرایط مطالعه و ترویج را برایشان فراهم کند. به علاوه آنجا که کورش این مسئله را تئوریزه میکند، بردن آگاهی کمونیستی را به میان طبقه کارگر به نقش روشنفکران گره میزند، مسئله انتقال تئوری به میان توده کارگر و دو قطبی تئوری – تودهها را زنده میکند که به نظرم غیر مارکسیستی و نادرست است. چون درک مانیفست کمونیست و کمونیسم کارگری ما هم این نبوده که کمونیسم درون طبقه کارگر فقط اعتراض خودبخودی درون طبقه کارگر علیه سرمایهداری است. برعکس کمونیسم درون طبقه کارگر قبل از مانیفست کمونیست از میان همان کارگران کمونیست و فعالین کارگری نظریهپرداز و سیاستگذار و کسانی را داشته که تبیین و جهانبینی خود را داشته و به قول معروف تئوری و نظریه کمونیستی نتراشیده و نخراشیده داشتهاند. کارگر آلمانی وایتلینگ یا کابه از فرانسه تنها دو موردند، که بارها مورد اشاره قرارمیگیرند. آگاهی کمونیستی را به میان طبقه کارگر بردهاند. برخورد کورش به این مسئله تئوریزه کردن نقش انحصاری روشنفکران در رابطه با مارکسیسم و در میان طبقه کارگر است که غلط و غیرمارکسیستی است.

۱۳- جنبش کمیته کمونیستی یا آکسیونیسم غیرعملی

در مبحث رفیق کورش "جنبش کمیته کمونیستی" مورد تاکید قرار گرفته و فراخوان داده شده است. من اگر فعال کمونیست ۴- ٥ سال قبل دانشگاه باشم، میپرسم چند سال قبل در محیط دانشگاه کمیتههای کمونیستی درست کردیم و فعالیتهای مهمی را هم انجام دادیم. اما چون تناسب قوا را درست تشخیص نداده بودیم، زودرس از جمع طبیعی خود به کمیته کمونیستی شیفت کردیم، ضربه خوردیم. حال سئوالم از شما رفقای فراخوان دهنده به جنبش کمیته کمونیستی اینست، چه ارزیابی از تناسب قوای کنونی دارید؟ آیا درس مهم از تجربه دوره گذشته ما و آن ضربه خوردنها ما را به "جنبش کمیته کمونیستی میرساند؟" با کدام ارزیابی به طرح "جنبش کمیته کمونیستی" رسیدید که تازه احزاب چپ موجود مجازند در صدد آزمایش برقراری رابطه خطی و سیاسی و تشکیلاتی با آنها باشند؟ به امنیت این کمیتهها فکر کردید؟ اگر بر مبنای سیاست سازماندهی مصوبتان حرکت کنید، این فراخوان غلط است. میشود قبل از "جنبش کمیته کمونیستی" اقدامات و فعالیتی در زمینه "جنبش محافل کمونیستی " که قاعدتاً باید کمیتههای کمونیستی بر بستر آنها شکل بگیرند، به ما نشان دهید.؟ میشود نشان دهید این تکرار نوعی آکسیونیسم آنهم در عرصه سازماندهی کمونیستی نیست؟

به نظر من این فراخوان در این تناسب قوا چیزی جز آکسیونیسم و اقدامی غیر عملی نیست. درس مهم دوره گذشته اینست نباید بیگدار به آب زد و در این زمینه باید سنجیده عمل کرد.

۱۴- جمعبندی فشرده بخش دوم و چه باید کرد؟

الف - با تکیه به بحث مفصلی که ارائه کردم، در رابطه با علل معضل بیتاثیری کمونیسم و سیاست کمونیستی در جنبش طبقه کارگر و جدایی تاریخی جنبش کمونیستی و کارگری از هم، تبیین و تحلیل و احکام رفیق کورش غلط است. اولاً : برای حل این معضل نقطه عزیمتش چپ به طور کلی، نقد آن، توهم به تغییر و شیفت کردن آن است. دوماً نقدش از چپ بر افق و تصویر بورژوایی آنها و انتخابهای سیاسی و طبقاتی آگاهانهای که کردهاند، متمرکز نیست، بلکه نقدش تنزل پیدا کرده به معضل معرفتی، اخلاقی چپ از سرمایهداری و جامعه و مفهوم اجتماعی و این غیر مارکسیستی است. با تبیین جا افتاده و پایهای کمونیسم کارگری حکمت در میان متفاوت است. تمایز سیاسی تاکنونی کمونیسم ما با چپ را مخدوش میکند، ما را به دامن چپ برمیگرداند. خواه ناخواه چپ بورژوایی را به موئتلفین ما تبدیل میکند، کاری که در رابطه با کمیتههای کمونیستی از آن نتیجه گرفته است و غلط است. به نظرم ما باید به تبیین و تحلیلهای درست و پایهای کمونیسم کارگری حکمت و به شکل دادن به صف تماماً متمایزاز چپ کماکان تاکید کنیم. به جنبش متمایز کمونیستی کارگری خود بچسبیم. و مهمتر حتی اگر کمیتههای کمونیستی را درست هم نتیجه گیری کنیم، جوابی تقلیل گرایانه به پایان دادن به جدایی بین جنبش کارگری و کمونیستی است. برای پر کردن این معضل تاریخی به کل جهان بینی و تئوری و سیاست و پراتیک و تحزب کمونیسم کارگری باید اتکاء کرد.


ب‌ - سیاست و طرح جدید کمیته کمونیستی رفیق کورش در این مبحث ما را با احزاب چپ موجود بورژوایی نه در قطب اجتماعی متفاوت، بلکه شریک میکند. این کمیتهها را به سازمان ائتلافی چپ تبدیل میکند. بر خلاف تصوری که ایجاد شده، این طرح قرار دادن کمیته جنبشی در مقابل کمیته حزبی نیست. بلکه تئوریزه کردن غلط کمیته چند جنبشی و چند حزبی در مقابل کمیته یک جنبشی و یک حزبی ما است. این عقب گرد جدی به تلاش تاکنونی ما برای ساختن پایههای تحزب کمونیستی به دور از افق و تصویر و سیاست و سنت چپ موجود است. نباید اینکار را بکنیم. مهمتر این طرح ذهنی و اصلاً عملی نیست. کمیته کمونیستی مرتبط سیاسی و سازمانی با خطوط مختلف چپ مطلقا عملی نیست و توهم است.

ج‌ - در مقابل کماکان باید به سیاستهای مصوب تاکنونی حزب تاکید کنیم. سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و کمیتههای کمونیستی منتج از آن که در سال ٢۰۰٦ تدقیق شده است، مبنای کار ما است. اگر کسی فکر میکند، آن مبانی کار جوابگو نیست، اول ثابت کند، چرا آن اسناد و آن مبانی جوابگو نیستند؟ از نظرمن کماکان جوابگو هستند، که من رئوس پایهای آن را در زیر یادآوری میکنم. که عبارتند از :


د - نقطه شروع کار کمونیستی ما نه از چپ، بلکه از کار فشرده با گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر شروع میشود. آنجا هم کار ما ابتدا از سر ساختار و سازمان شروع نمیشود. طبقه کارگرفیالحال مکانیسم طبیعی ساختار و سازمان اولیه خود را دارد. کار با رهبران کارگری و محافل آنها و محافل موجود سوسیالیستی در میان کارگران نقطه شروع است. ابتدا به لحاظ سیاسی همافق و همتصویر شدن رهبران کارگری و محافل رادیکال کارگری با کمونیسم ما حلقه اول و مهم کار ما است. سازماندهی کمونیستی و حزبی تابعی از موجودیت و قدرت طیف رادیکال و کمونیست در میان رهبران عملی کارگری و کارگران مبارز است. این حکم اول سیاست سازماندهی ما است.


ه‌ - در ادامه تحکیم رابطه طیف رهبران کارگری و کارگران کمونیست با حزب حکمتیست جزو محورهای مهم کار است. باید حزب بتواند با نمایندگی کردن همه جانبه منافع طبقه کارگر در سیاست و پراتیک توجه رهبران کارگری و محافل کمونیست کارگران را به خود جلب کند. حزب حکمتیست باید قابل انتخاب و قابل فتح کردن برای طیف کمونیست کارگران باشد. باید کاری کرد که رهبران کارگری رادیکال و محافل کارگران کمونیست بگویند، "اگر بخواهم در میان احزاب انتخاب کنم، من خود را به حزب حکمتیست نزدیک میدانم". اگر این اتفاق بیفتد کمونیسم ما در یک قدمی تشکیل پایههای یک حزب کمونیستی کارگری قوی و اجتماعی در میان طبقه کارگر خواهد بود.


و‌- اتحاد و همبستگی کارگران کمونیست را در شبکههای محفلی موجود باید تحکیم کرد. حزب ما این محافل را باید به لحاظ فکری و سیاسی تغذیه کند. باید کاری کنیم که این محافل کمونیستی نسبت به کلیه وجوه مبارزه طبقاتی مواضع و سیاستهای روشن داشته باشند و به کانونهای زنده و بسیار فعالی در درون طبقه کارگر تبدیل شوند.

ز - سیاست عضوگیری وسیع در میان کارگران و محافل کمونیستی درون طبقه کارگر را پیگیری میکنیم. بر مبنای سیاست سازماندهی ما هر کارگر و فعال کارگری که خود را با حزب حکمتیست تداعی میبیند و در جنبش کارگری فعالیت میکند و درگیر است، عضو حزب ما محسوب میشود. صرفنظر از اینکه به دلایل امنیتی امکان اعلام رسمی به آنها وجود داشته باشد یا نه.


ح – حوزههای کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم. با درنظر گرفتن دقیق شرایط امنیتی اعضای حزب را میتوان در حوزههای حزبی متشکل کرد. حوزههای حزبی باید کانونهای فعالی در شبکههای سیاسی و مبارزاتی موجود در جنبش کارگری باشند. از نظر ماهیت کار باید به صورت یک تجمع محفلی فعال در این شبکهها و در تشکلهای تودهای و کارگری عمل کنند.


ط ‌- کمیتههای کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم. با گسترش نفوذ ما و به ویژه با درنظر گرفتن تناسب قوا و بهبود اوضاع امنیتی، با اتکا به رهبران کارگری، آژیتاتورها و فعالین کمونیست درون طبقه کارگر، کمیتههای کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم. شاخص مهم برای رسمیت دادن به این کمیتهها، مسئله ادامه کاری آنها بعد از اعلام موجودیت آنها است. نباید کمیتهها را زود رس و تصنعی و فقط با ابتکار از بالا ایجاد کرد. در پیدایش شرایط مساعد اینکار فاکتور اولاً تناسب قوای مساعد و اوضاع امنیتی و ثانیا درجه آمادگی رهبران کارگری، و فعالین کمونیست کارگران برای ایفای نقش خود در قالب کمیته کمونیستی رهبری کننده تعیین کننده است.


ی - دخالت ما در مبارزات جاری کارگری در حال حاضر از طرف شبکههای سیاسی مبارزاتی و محافل کمونیستی موجود کارگری و در ادامه و در شرایطی که کمیتههای کمونیستی ایجاد شدند، توسط آنها تضمین میشود.

درخاتمه از نظر خودم چند مسئله دیگر باقیمانده که به آن بپردازم. اینجا فرصت نیست و به وقت دیگری موکول میکنم. فقط تیترهای آنها را یادآوری میکنم. از جمله: مسئله سندیکا و سندیکالیسم در ایران، مسئله انقلابیون تبعیدی و مسئله ایجاد حزب جدید در نگرش رفیق کورش مدرسی.

۱٥- پاسخ به اظهار نظر رفقای شرکت کننده

رفقا! با تشکر از دخالت شما در بحث و اظهار نظر، چه کسانی که مخالف بحث بودند و نقطه نظرات متفاوتی داشتند و هم کسانی که موافق بودند. اولین نکتهای که هست فکر کنم یکی از رفقا (آسو کمال) نگرانیش از این اختلاف نظر را در حزب گفت. ببینید رفقا ما بارها گفتهایم که حزب سیاسی هستیم. حزب تعدد نظر و وحدت عمل. به نظر من این یک مورد از بروز اختلاف نظر رو به بیرون است. کورش مدرسی آدم مهم و بالایی در این حزب بوده و هست و من هم نقشی داشته و الان اختلاف نظر پیدا کردهایم و داریم بحث می کنیم. تمام تلاش ما، تمام تعهد رهبری حزب و خود من به عنوان مسئولیتی که دارم این بوده که بحث سیاسی میکنیم، جوانب مختلف بحث را تا ته میبریم. آنهایی که لازم میدانند بر اساس آن قرار و مصوبه تهیه کرده و سعی میکنند، در مراجع حزبی جهت سیاسی خود را جا بیاندازیم. البته این تجربه تازهای نیست و در احزاب سیاسی اجتماعی جا باز کرده، اما آسو کمال درست میگوید. تجارب گذشته خود ما تلخیهایی دارد که این نگرانی را مجازمیکند و ما میخواهیم و امیدوار هستم برای اولین بار در این تجربه موفق بیرون بیاییم.

حمه سور سئوالی را مطرح کرد و گفت شما که میگویید صورت مسأله و مشاهده مشترک با کورش دارید، چرا جوابها مشترک نیستند؟ ببینید صورت مسأله و بحث مشترک هم در سمینار کورش و هم در سمینار من در جاهایی مشترکاند. من هم معتقدم و حمه سور هم در نوشتهاش این را بدرستی گفته که کمونیسم موجود در ایران، گرایش کمونیستی طبقه کارگر که تجسم سیاسی و تحزب کمونیستیاش را در حزب حکمتیست میبینم، هنوز عجین شده با سوخت و ساز طبقه کارگر نیست، سیاست کمونیستی و نقش کارگران کمونیست هنوز دست بالا را ندارد. در سنت اعتراضی کارگر در محل کار هژمونیک نیست، کسی را جابجا نمیکند. مسئله این نیست که حزب ما افراد و آحاد نداریم، مسئله این نیست که محافل کمونیستی یا حتی رهبر کمونیست میان کارگر سمپات ما وجود ندارد مسئله این است که هنوز سنت اعتراض رادیکال کارگری از کمونیسم بیابهام و حزب کمونیستی بیابهام خود محروم است. بهرحال هنوز در هم تنیده با آن سنت اعتراض سوسیالیستی کارگری نیستیم. تمام این تلاشها و این بحث هم، حال هر کسی چطوری جواب میدهد، تکاپویی در این راستا و برای حل این معضل است. کورش هم از مثالهایی و مشاهداتی که آورد از جدایی کمونیسم و کارگر و به قول او از بیتأثیری کمونیسم و چپ موجود شروع کرد. من در تبدیل چپ به صورت مسئله با او شریک نیستم، چون جزو صورت مسأله من نیست چپ بورژوایی با کارگر چفت بشود یا نه، بیتاثیر است یا نیست، دوست دارم چفت نشود و تاثیر نداشته باشد! من دوست دارم چپ بورژوایی هیچوقت با طبقه کارگر چفت نشود و تاثیر نداشته باشد. متأسفانه برخی از آنها نفوذ دارند. نتیجتاً این صورت مسأله مشترک و این معضل تاریخی کارگر و کمونیسم از جمله در رابطه با خود ما و کمونیسم کارگری ما و حزب حکمتیست ما مطرح است. گفتم که برای بقیه چپها مطرح نیست. اتفاقاً چیزی که امان کفا میگوید شما همهاش از طبقات و احزاب حرف میزنید، و جنبش را نمیبینید، در جواب میگویم اتفاقاً صحبت من از سر جنبش بود، این بود که چپ، طبعاً چپ اجتماعی، جنبش دارد و قاطی جنبش خودش است و به همین دلیل شکاف اجتماعی ندارد. به طور مثال کومهله در جنبش ملی کرد خودش است و شکافی را احساس نمیکند. پایه اجتماعی خودش را دارد در آن حضور دارد و جناح چپاش است. دنیا هم اینجوری نگاهش میکند. در کردستان آنها به نام کمونیست فعالیت میکنند و تشکیلات کردستان ما هم فعالیت میکند. همه ناسیونالیستها برای آنها سجده میبرند اما دنبال این هستند با تبر سر ما را بزنند. تفاوت در چی هست که چنین میشود؟ جنبش ملی هم به عنوان بخش خودی آنها را به عنوان جناح چپ جنبش خودشان آنها را میفهمند، ما را هم به عنوان چپهای کله شق و کمونیستهایی که در مقابل بورژوازی و ناسیونالیسم کوتاه نمیآییم، به خون سر ما تشنه هستند. تمام بحث من این است تفاوت جنبشی است. از این سر و از جمله آذر گفت بحث کورش از سر جدایی کمونیسم و کارگر شروع نشده است. چرا از اینجا شروع کرده است؟ کورش بحث را از بیتاثیری و بیربطی چپ با طبقه کارگر شروع کرده و از اینجا شروع شده و به همین دلیل من میخواهم بحث را از این نظر و در این چارچوب جواب دهم. اما علیرغم مشاهدات مشترک کورش در آنجا برمیگردد و در تبیین و جواب به آن پدیده بحث متفاوتی دارد و ادامه تبیین درست کمونیسم کارگری و تبیین حکمت نیست. همینجا هم بگویم که من دوست نداشتم خالد بحث نوشته آنچه باید آموخت کورش را در اینجا وارد کرد. گفتم که من روی این بحث معین از کورش صحبت میکنم و به مقاله روز قبلش کاری ندارم. بسیاری از مقالات قبلیاش در چارچوب این حزب مطرح شده و من هم خیلیهایش را تأیید کردهام. گفتم که من وارد بحثهای قبلتر و بعدتر نشدهام. من این بحث معین را مبنا قرار دادهام. نظر سیاسی من در این بحث سیاسی این است. من از آذر و رفقای مخالف بحث من سؤال دارم. من به تناقضات انقلاب اکتبر و بعد از آن اشاره کردم و به جدایی جنبش کارگری و کمونیستی که از آن دوره شروع شد... و بحث کردم و گفتم که جدایی کمونیسم و طبقه کارگر را کمونیسم ما و منصور حکمت به این شکل توضیح میدهد و گفته کمونیسم تبدیل شد به پرچم رفرمیسم، تبدیل شد به پرچم ناسیونالیسم و پرچم استقلال طلبی و ضد امپریالیستیگری و آن جریانات انتخاب کردند و انتخاب سیاسی هم کردند. کاربست اجتماعی کمونیسم فرق کرد و احزاب چپی که پرچم ناسیونالیسم و رفرمیسم را برداشته است، انتخاب سیاسی کردهاند و از سر معرفتی و ناآگاهی آنها نبوده است. این جوهر بحث منصور حکمت و جوهر بحث کمونیسم کارگری است. من از شما میپرسم کورش در سرتاسر این سمینار و نوشتهاش به این تبیین جا افتاده ما برنمیگردد. اما در توضیح معضل چپ در عوض میگوید چپ ایران سرمایهداری را نمیفهمد، جامعه را نفهمیده، مفهوم اجتماعی را نفهمیده است، رابطه ناسیونالیسم با تفرقه در درون طبقه کارگر را نفهمیده است. من از شما میپرسم، آیا به نظر شما این تزها و این بیانات مارکسیستی است؟ یا یک توضیح و تبیین معرفتی ـ اخلاقی است؟ برای مثال به نظرتان مشکل کومهله و راه کارگر اینست سرمایهداری را نفهمیدهاند؟ اگر اینطور است خوب برایشان مدرسه حزبی اکتبر را بگذاریم و سرمایهداری را برایشان توضیح دهیم! عاقبت بعد از یکسال یاد میگیرند سرمایهداری چه جوری است. عاقبت یکی در میان آنها پیدا میشود و سرمایهداری را میفهمد. همانطور که بعد از اسطوره بورژوازی ملی و مترقی حکمت خیلی از ما چپهای کمونیست دوره انقلاب ٥٧ فهمیدیم. یا اینکه چپ جامعه را نمیفهمند! تعدادی از چپها خودش اجتماعی است، کومهله خودش جزو جنبش اجتماعی ناسیونالیسم کرد است. راه کارگر اجتماعی است و مفهوم جامعه را خیلی خوب میفهمد. سر راست و در همه این تقابلات که بین چپ و بورژاها در کردستان اتفاق افتاد، همیشه طرف بورژواها را میگرفت. آیا اینها معرفتی بود؟ در مورد موضع راه کارگر در جنگ حزب دمکرات و کومه له خود ما نوشتهایم راه کارگر سخنگوی بورژوازی است. بیست و شش و یا هفت سال قبل نگفتیم راه کارگریها ناآگاهند و در جنگ کومهله و دمکرات از سر نفهمیدن ماجرا کنار حزب دمکرات ایستادهاند! آنها آگاهند! بحث من این است که کورش مدرسی در این بحث معین و برای تبیین این شکاف از مفاهیم و مقولاتی استفاده میکند که نهایتاً به آنها معرفتی و حداقل" ناآگاهی" میگوییم. این فرق دارد با سیاه روی سفید نوشته شدههایی که در بحث مبانی کمونیسم کارگری حکمت گفته است. آذر از من گله میکند که چرا گفتهام ادبیات پایهای کمونیسم کارگری در این حزب مورد مراجعه نیست! همین مورد و متأسفانه در همین بحث و جدلها متوجه شدهام که عدم توجه جدی به آن مبانی پایهای جنبش خودمان بوجود آمده است. شاید از سر کار و از سر مشغلات روزمره و مشغلههای متعدد. برای خود من که این بحث را آماده میکردم بازگشت به آن سه تا بحث کمونیسم کارگری از جنبههایی تکاندهنده بوده است. چرا به عنوان عضو رهبری حواسم به این جنبه یا آن جنبه نبوده است؟ در این بحث معین اختلاف نظر من با کورش اختلاف متدیک است. در این بحث معین، بر اساس همین تبیین، چپ ایران چپ بورژوایی ایران که گفتهایم انتخاب کرده است و کورش در این بحث معین آن را به درک معرفتیاش تنزل میدهد و این اختلاف در متد است. کورش بر اساس این تبیین نتیجهگیری میکند که عاقبت در پایه، سازمانیابی کمونیستی با چپها مجاز است. مینویسد: "رابطه کمیتههای کمونیستی با احزاب چپ و با خطهای موجود در چپ و بعد ادامه میدهد " این رابطه را در دو سطح میتوان تفکیک کرد: رابطه خطی سیاسی و رابطه تشکیلاتی، یعنی در هر دو سطح مجاز است. این استنتاج هر چه هست، ربطی به کمونیسم کارگری حکمت ندارد. این کمیته کمونیستی نیست، کمیته ائتلافی با چپ موجود است. در جای دیگر رفیق کورش نوشته " این پروسه تنها حرکت این کمیتهها به طرف احزاب سیاسی و یا خطهای موجود در چپ ایران نیست. یک پروسه حرکت از دو طرف و به نظر من بیشتر از جانب چپ موجود است. درست است که این کمیتهها با پروسه تغییر و یا متعین شدن خطی خود روبرو هستند اما احزاب چپ نیز با مصاف تغییر خود رو به رو هستند. حزبی در این رابطه شانس دارد که ضرورت این شیفت طبقاتی و اجتماعی در صحنه جامعه ایران را نه تنها در حرف بلکه در عمل دریابد و خود را تغییر دهد"

رفقا من با این مشکل دارم و این یک محور مهم اختلاف من با کورش در این مبحث است. احزاب چپ بورژوایی موجود ( به قول کورش آنهایی که به خودشان کمونیست میگویند) مانند حزب کمونیست کارگری ایران، حزب کمونیست ایران، راه کارگر، اقلیت و .. قابل تغییر به سمت ایجاد کمیته کمونیستی و کمک به پرکردن شکاف بین کمونیسم و طبقه کارگر نمیبینم. نه تنها من این را نمیبینم بلکه در صفحه اول سیاست سازماندهی ما در میان کارگران، گفته تماماً سنت اینها را طرد کنید و از آنها دور شوید. رفیق کورش صحنه را باز کرده و گفته دو طرف تغییر کنیم. آنها تغیییر کنند ما هم تغییر کنیم. میگوید در بین احزاب چپ ما شانس بیشتری داریم؟ بدین معنی است که آنهای دیگر هم یک کمی شانس دارند دیگر! همینجا نوشته شده است. رفقا لطفاٌ بحث را بدقت بخوانید، میگوید در بین احزاب چپ، ما شانس بیشتری داریم. یعنی احزاب دیگر در این وسط و در این بازی فرض گرفته شدهاند. من با فعال یا هوادار راه کارگر و کومهله و حزب کمونیست کارگری در این یا آن شهر مشکل ندارم، میتوان با آنها کار کرد و روی آنها تأثیر گذاشت. بعد از سی و دو سال از انقلاب و چپی که تخمیر شده است با افق سیاستهایی که دارد، من دو طرف این پروسه را چیزی که گفته میشود، تغییر کنند تا جایی که در کمیته کمونیستی شریک شوند، با این دیدگاه مشکل جدی دارم.

در ادامه بگذارید به چیزی که رفیقمان ح میگوید اشاره کنم. من کمیته کمونیستی مورد اشاره رفیقمان را با تمام وجود قبول دارم. یک کمیته که همگی کمونیست بودند و به یک حزب معین تعلق داشتند. این یک کمیته پر نفوذ بوده و رفته در محیط خودش کمیته و شورا درست کرده و کارهای اجتماعی دیگری کرده است و به قول خودش بقیه چپها را به حاشیه راند. من هم دنبال چنین کمیتهای هستم. من دنبال کمیته کمونیستی رنگین کمانی که رفیق کورش میگوید نیستم. من دنبال کمیته کمونیستی چند حزبی و چند خطی نیستم. نه فقط من نیستم جنبش ما و حزب ما به ما گفته است و لازم نیست دوباره آن را از روی نوشته سیاست سازماندهی که مصوبه ما است بخوانم. من میگویم بحث رفیق کورش ازبیتاثیری چپ بر طبقه کارگر شروع شد. تازه من با قید احتیاط هم گفتم، گفته به جنبه معینی از تحزب کمونیستی اما با وجود این هم اگر این دو تا نوشته رفیق کورش را کنار هم قرار دهید. آن وقت بخش دوم نوشتهاش که در جزئیات به کمیته کمونیستی و از نظر من کمیته ائتلافی چپ پرداخته، حق دارم بگویم این جواب آن معضل بزرگ نیست و تقلیل گرایانه است. خالد و آذر گفتند که جواب کل این بحث جدایی کارگر و کمونیسم، تحزب کمونیستی و مبانی کمونیسم کارگری است. خوب من هم همین را میگویم و مثال آوردم که در سطح جنبشی، در سطح حزبی، در سطح افق وسیاست، در سطح پراتیک و در سطح رهبری ـ بویژه رهبری مهم است، یک رهبری سیاسی دارای افق و دورنما و همه جانبه، جواب این است.

یکی از رفقا گفت بحث کورش یک تحول است. من هم فکر می کنم این بحث معین از رفیق کورش یک تحول نسبت به بحثهای سابق خودش و سیاست سازماندهی ما در میان کارگران است و بازگشت به چپ است. من با این تحول مخالفم. به نظر من به لحاظ خطی، به لحاظ سیاسی، به لحاظ سازمانی غلط است. ما بطور مداوم خواستهایم از چپ متمایز باشیم. رفیق کورش میگوید من از اشتراکات چپ شروع میکنم، منصور حکمت میگفت من از تمایزات چپ شروع میکنم. از اشتراکات چپ شروع کردن و از تمایزات شروع کردن دو نقطه عزیمت متفاوت و دو نوع به بازی گرفتن احزاب چپ است. شاید زمانی با احزاب سیاسی چپ ائتلاف هم کردیم، اما در سطح سازمانیابی کمونیستی و در کمیته کمونیستی من با احزاب ائتلاف نمیکنم. دقیقاً من طرفدار کمیته کمونیستی حزبی و دارای خط سیاسی یک جنبشی و یک حزبی هستم، مانند کمیتهای که ح اشاره میکند. کمیتهای که خط داشتند مال یک حزب معین بودند و دارای اتوریته بودند و نفوذ اجتماعی داشتند. در کارخانه کمیتهای میخواهید که با گرایشات مختلف کارگری برای کار معینی درست کنید این پیش میآید. مثلاً کمیته اعتصاب یا کمیته کارخانه برای انواع مسائل و مبارزه کارگری، این با کمیته کمونیستی تک جنبشی فرق میکند. این پیش میآید انواع گرایشات در آن هست. این قابل فکر کردن است. مثال دیگر آذر که اکثریت و اقلیت در کمیتههای کمونیستی را با اکثریت و اقلیت در شورا مقایسه میکند، درست نیست. کمیته و شورا با هم قابل مقایسه نیستند. واضح است در کمیته کمونیستی میشود اکثریت و اقلیت هم داشت، اما مال یک خط و یک حزب است. همین الان در رهبری این حزب، بارها اکثریت و اقلیت میشویم. اما داریم در چارچوب یک سیاست معین یک جنبش را پیش میبریم و دارای یک خط حزبی هستیم. این قابل مقایسه نیست با کمیته کمونیستی که در آن گرایش راه کارگری یا گرایش کومهله ای و یا حزب کمونیست کارگری و .. باشند و هر کسی چیزی بگوید و بعد در یک بازی اکثریت ـ اقلیت رفقای کمونیست ما را مجبور کنند در جنبش سبز شرکت کنیم، آنوقت من در این کمیته و در آن جنبش هم شرکت نمیکنم. این مخدوش کردن مرز خطوط سیاسی است و غلط است. نهایتاً من میگویم بر خلاف تصوری که بوجود آمده بحث و نتیجهگیری اخیر کورش نه تنها راه حل نیست و ما را جلو نمیبرد، بلکه عقبگردی پایهای به ما تحمیل میکند. صرفنظر از جنبه سیاسی و خطی حقیقتاً در عالم واقعی این کمیتههای رنگین کمانی درست نمیشود و احزاب چپ دیگر خطیتر از اینها عمل میکنند به این توهم رفیق کورش جواب نمیدهند. طبعاً من کاملاً موافق استنتاجات امروزی از مباحث پایهای خودمان هستم، به شرطی که ضرورتش معلوم باشد، به صرف اینکه دو دهه از بحثهای کمونیسم کارگری و یا سیاست سازماندهی گذشته ما را مجاز نمیکند، همین طوری چیزهایی بگوییم و اسمش را بگذاریم استنتاجات امروزی و تازه خود آن استنتاجات باید درست باشند. همین الان من میتوانم برگردم به این بیست و پنج سال که چه کردهایم. در پایان این بیست و پنج سال، چیزی که حزب حکمتیست میتواند به آن افتخار کند، حفظ تمایزش با چپ سنتی، چپ بورژوایی و چپ خرده بورژوایی است. ماجرای سبز این را نشان داد. چرا همه به سمت جنبش سبز رفتند؟ ما نرفتیم، چون ما خیلی نابغه بودیم؟! نه فقط صف متمایز خود را حداقل در سطح سیاست حالا در سطح اجتماعی به کنار حفظ کردیم. این را من به آن افتخار میکنم و به این دلیل است که هنوز حزب حکمتیست هستیم و به همین دلیل این حزب شانس دارد به معضلات طبقه کارگر و کمونیسم پایان دهد. چون حداقل در سطح سیاست صف متمایزش را تشخیص میدهد و قاطی دیگران نمیشود.


رفیق ج پرسید، سرکوب چه جایگاهی دارد؟ در این بحث معین و در این مقطع سرکوب جایگاه جدی ندارد. سی و دو سال از مبارزه سیاسی در آن جامعه میگذرد، اگر پنج ـ شش سال اول بود، اگر سی خرداد شصت تازه اتفاق افتاده بود، اگر اعدام زندانیان سیاسی دهه شصت و سال ٦٧ تازه اتفاق افتاده بود، خوب ما هم میگفتیم همه اینها در برابر ما مانع ایجاد کردهاند. اما بعد از سی و دو سال ما کمونیستهایی باشیم نه اینکه تشکیلات ما چقدر است، اما جزو سنت اعتراضی و جزو صدای اعتراضات کارگر برای افزایش دستمزدش نباشیم و برای بیمه بیکاری نباشیم، سرکوب را قبول نمیکنم که مانع است و یا اختناق که مانع ما است. تناسب قوای فعلی هر چه که هست موانع و مشکلاتی که سد پای خود ما قرار دارد را باید بشناسیم و من از این سر بحث کردهام.

یکی از رفقا اینجا گفت که ارزیابی از حزب حکمتیست در این مبحث چقدر مربوط است؟ به نظر من هم کورش موظف بود در سخنرانیاش از جایگاه حزب حکمتیست در این پروسه بگوید و هم من که در رهبری آن بودهام. چون من فکر میکنم پر کردن این شکاف، صورت مسأله ما کمونیستهاست و نه کس دیگری. باید بگوییم ما چکار کردیم و چکار نکردهایم. اگر منصور حکمت هم همین امروز جلسه میگذاشت این را ازش میپرسیدند. میپرسند منصور حکمت تو با تئوریها، با حزبت و با تزهایت کار کردی، لطفاً موانع را بگویید. حتما میگفت و قبلا گفته است. نمیگویم خودزنی بکنیم! اتفاقاً من گفتم نفس اینکه صورت مسأله را ما داریم، این مبنای زندگی سیاسی ما و تحرک بالنده ماست و به همین دلیل ما شانس داریم و ما باید این کار را بکنیم. در مورد کمیته کمونیستی من میگویم کمیته کمونیستی حزبی باید داشته باشیم، اما این ابتدای سیاست سازماندهی ما نیست. سیاست سازماندهی ما کلی بحث دارد. ده تا بند به عنوان دستورالعمل در آن جزوه سیاست سازماندهی آمده است. بند هفتم این است که کمیته حزبی و کمونیستی درست کنیم. اولش میگوید قبل از اینکه نقطه عزیمت ما سازمانیابی باشد، نقطه عزیمت ما باید این باشد که افق و تصویر خود را به افق و تصویر کارگر کمونیست در آن مرکز کارگری تبدیل کنیم. یا از آن یاد بگیریم یا ما یاد بدهیم. ما قبل از سازمان باید در افق و تصویر با رهبر کارگری شریک شویم و هر دو یکنوع کمونیست را داشته باشیم. این مبنای سیاست سازماندهی ما و میگوید سوزنی نرو سراغ کارگران آنها محافل دارند و رهبر دارند. رهبر و محافل آنها را با خودت هم افق کن بقیه را هم افق کردهای. میگوید در بستر این حوزه درست میکنی و بر همین بستر کمیته کمونیستی شکل میگیرد. در آنجا در سند سیاست سازماندهی ما ایجاد کمیتههای کمونیستی و حزبی تابع تناسب قوا و شرایط امنیتی است. ارزیابی ما و از جمله من زمانی این بود که الان وقتش است، تمرکز سازمانی و کمیته کمونیستی درست کنیم. تجربه پنج ساله به من حکم میکند که به عنوان یک تجربه بگویم آن تناسب قوا را درست تشخیص ندادیم. مسأله این نبود رفقای ما فنون مبارزه با پلیس را خوب نفهمیدند، مسأله این بود که هم فعال کمونیست در دانشگاه و هم ما که اگر تأثیری داشتیم باید میفهمیدیم که هنوز این تجربه زود است به قول منصور حکمت زودرس درستش نکنیم. الان که میخواهیم دوباره سراغ ایجاد کمیته کمونیستی برویم، باید دقیقاً به عنوان یک رهبری تیزبین و مدبر این را بدانیم، تناسب قوا را درست تشخیص دهیم. الان تناسب قوای مساعدی برای اینکار نیست. هر جایی که فرصت و تناسب قوایش بود، ایجاد کنیم و من مانعش نیستم. از آکسیونیسم گفتم. مثالی بزنم ما گارد آزادی را درست کردهایم یک پروژه خیلی مهمی است در یکسال اول بیست و دو مورد عملیات دارد، اما در پنج سال بعدتر چند مورد عملیات دارد؟. مشخص است که عدم تناسب است، یک رهبری تیزبین تناسب قوا را طوری تشخیص میدهد که میگوید همه امکان و نیرو و توانت را در یک کاسه نریز. کسانی که تاریخ انقلاب روسیه را خواندهاند، میبینند که از آوریل تا اواخر سپتامبر یک کار لنین این است که به حزباش بگوید نکنید. و جلو آکسیونیسم را بگیرد. و یک مورد حرف او را گوش نمیکنند میروند و لطمه جدی میخورند. اوایل اکتبر میگوید حالا وقتش است و به میدان بیایید. آن وقت تازه با مقاومت زینوویف و کامنف هم روبرو میشود. بحث تشخیص تناسب قوا بحث مهمی در سیاست سازماندهی در جامعه اختناق زده مثل ایران و .. است.


بحث احزاب کارگری و احزاب کمونیستی که جمال پرسید، ببینید من هم قائلم به احزاب کارگری غیر کمونیستی در جنبش کارگری. اما در شرایط امروز ایران من این را نمیبینم. میشود حزب کارگری رفرمیست بود. کمونیست نیستی و رفرمیست هستی در عین حال کارگری هم هستی. بالاخره برای رفرم کارگر مبارزه میکنی. برای بهبود زندگیاش مبارزه میکنی که کار خیلی درستی هم هست. رفتهای و برای رفرم و بهبود زندگیاش حزب درست کردهای اما دیکتاتوری پرولتاریا را نمیخواهی. بدنهاش هم کارگری است و در محیط کارگری فعالیت میکند، چنین حزبی هم کارگری است دقیقاً حزب کمونیستی نباید خودش را در تقابل با آن تعریف کند. باید خود را منفک کند. دوره مانیفست همین را گفتند دوره لنین هم که مثالش یادم نیست همین را گفتند. در جامعه ایران و در وضعیت کنونی، حزب کارگری که برای رفرم مبارزه کند، حزب باشد نه سندیکا و یا تشکلات تودهای من آن را نمیبینم. کاش موجود بود، جامعه ایران و طبقه کارگر ایران در این شرایط به رفرم و رفرمیسم هم احتیاج دارد. در این شرایط جهنمی که بر طبقه کارگر تحمیل کردهاند، طبقه کارگر رفرمیسم و سندیکالیسم هم میخواهد. در اینجا بر میگردد به یک مورد دیگر از اختلاف که با بحث کورش دارم. رفیق کورش میگوید در ایران سندیکا و سندیکالیسم نیست و آنهایی که به نام سندیکا هستند، حزب کارگریند. این غلط است. چون اولاً مبارزه سندیکایی در جنبش طبقه کارگر ایران سابقه دارد. این را در بحث تشکل، شورا، سندیکا به تفصیل توضیح دادهایم. سندیکالیسم در ایران ضعیف هست که هست، بورژوازی به آن امان نداده است، که نداده است. جایگاه درست خودش را پیدا نکرده است، درست. اتفاقاً در این شرایط هر درجه از تحرک سندیکایی قابل دفاع است و ما باید از آن دفاع کنیم و به یک معنی " مخلص" آنها هستم. اما آیا تشکلات سندیکایی حزب هستند، واضح است نه. نه خودشان چنین ادعایی دارند و نه چنین کاراکتری را برای خود قائل هستند. این مخدوش کردن وظایف یک حزب با سندیکا است. وظایف حزب را روی سندیکا انداختن، کمرش را زیر آن خرد کردن و لطمه خوردن است. سندیکا باید وظیفه سندیکایی خودش را انجام دهد. ما در جنبش کارگری ایران با تحرک سندیکایی روبرو هستیم و در شرایط موجود خیلی خوب است و باید آنها را تقویت کرد. باید از هر خشتی که روی یک خشت دیگر به نفع کارگر گذاشته میشود، و از جمله سندیکا دفاع کرد. آیا اینها احزاب کارگری هستند؟ نه. آیا احزاب کارگری دیگری غیر از اینها وجود دارند که غیرکمونیستی باشد؟ نه،من نمیبینم. اگر بودند، ما نباید خودمان را در تقابل با آنها نشان دهیم. اتفاقاً شاید با فعال کارگری بتوان کمیته کمونیستی و کمیته کارگری داشت اما با فعال چپ بورژوایی نمیشود.

نکته آخر من وظیفه خودم میدانم که بگویم ما حزبی هستیم که این صورت مسأله خطاب به ماست ما کمونیست آن جامعه هستیم و ما این مسأله را داریم. از همین جا میخواهم خطاب به فعالین کمونیست کارگران در همه مراکز اصلی کارگری و در میان طبقه کارگر و در نفت و ایران خودرو ...... بگویم به این معضل جدایی جنبش کمونیستی و کارگریمان با هم باید جواب دهیم. به مسئله خلاء تحزب کمونیستی کارگری اجتماعی همانطور که روی میز ما است، روی میز رهبران کمونیست کارگران هم هست. باید به تحزب کمونیستی فکر کنید و راهش را پیدا کنید فقط با محافل و تشکلات محدود خودتان و حتی فقط با سندیکا و مجمع عمومی که همه آنها درست هستند به جایی نمیرسیم. سی و دو سال از انقلاب ٥٧ گذشته است و انواع جناحبندیها آمده است و ما به عنوان کمونیست و طبقه کارگر هنوز دستمان کوتاه است. باید کمونیست ها، کارگران و رهبران کمونیست در مبارزات رادیکال طبقه کارگر و جامعه عجین شویم. لولای بین کمونیسم و طبقه هم تحزب کمونیستی است و از جمله کمیته کمونیستی باید داشت. این صورت مسأله ما و فعالین کارگری است و باید جواب درست به آن بدهیم. به عنوان آخرین نکته در جواب به رفیق ف مزیت حزب حکمتیست و یک دستاورد بزرگ حزب حکمتیست که کسی هم نمیتواند آن را از این حزب بگیرد پرچم سیاسی کمونیستی آن است. یک پرچم سیاسی تماماً متمایز با همه چپ ایران را داریم. حتی در آن نقدهایی که به آن شده است و کمبودهایی که داریم. اما این حزب پرچم سیاسی متمایز دارد. بهرحال سی و دو سال از جناح بندیهای رژیم گذشته، کسی به ما نشان دهد که این جنبش کمونیستی ما و حزب ما به عنوان ادامه دهندهاش یک ذره توهم نسبت به جناحها داشته است. چنین نیست. از دو جناح که نوشتهایم، از اسطوره بورژوازی که نوشتهایم، از جنگ بنی صدر با حزب جمهوری اسلامی که بوجود آمد، از جناحبندی دوم خردادی، از جنبش سبز تا به اینجا یک رگه کمونیستی هست و یک خط کمونیستی بوده که بطور مداوم در مقابل کلیت جمهوری اسلامی و در مقابل تمامی جناح بندیها ایستاده است و گفته است مردم فریب نخورید. کارگران فریب نخورید. بقیه چپها هر کدام جایی افتادند. راه کارگر در همان اوایل افتاد پایین و حزب کمونیست کارگری ایران این اواخر. حزب حکمتیست با افتخار این سیاست کمونیستی ـ کارگری را دارد و همین سیاست به آن قوت قلب میدهد که کمیته کمونیستی و تحزب کمونیستی داشته باشد. به آن قوت قلب مارکسیستی و قاطعانه وعلنی کمبودها را نقد کند. همین به آن قوت قلب میدهد که شکاف بین کمونیسم و طبقه کارگر را به همت ما، همراه گرایش ما در طبقه کارگر، همراه فعالین کارگری کمونیست و کارگران کمونیست بتوانیم ببینیم و پر کنیم. این مسأله ماست. این چهارچوب بحثی بود که من میخواستم بگویم.

خیلی ممنون با تشکر

***


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com