به کجا چنین شتابان؟ ابراهیم علیزاده در ترازوی سخنان خود (قسمت سوم)

ئاسو سهامی
June 02, 2020

به کجا چنین شتابان؟

ابراهیم علیزاده در ترازوی سخنان خود

قسمت سوم

بی شک نقد کنونی سخنان ابراهیم علیزاده ممکن است با واکنشهای متفاوتی روبرو شود، نه به دلیل خود شخص ابراهیم علیزاد، بلکه به دلیل اینکه سالهاست در راس رهبری کومه له قرار دارد، آوردن اسم او با کومه له تداعی می شود و هر نقدی به تفکر ایشان نقد به کومه له تداعی می شود، سالهاست در درون این تشکیلات تلاش شده است تا از ایشان یک کاریزما درست شود و این کار ما را بس دشوار تر می کند، همانگونه که نقد اوجالان و جلال طالبانی در بین طرفداران آنها کفرگویی محسوب می شود در درون کومه له نیز نقد از علیزاده گناهی کبیره است. اما از دید نویسنده نقد از سیاستها و عملکردهای او طی سالهای اخیر، از زاویه دفاع از سنتهای انقلابی، کارگری، ساختار شکنی، کمونیستی، مارکسیسم انقلابی موجود در تاریخ کومله و حزب کمونیست ایران صورت می گیرد. من به این نکته واقفم که هنوز انسانهای شریف و کمونیست بسیار زیادی در این تشکیلات وجود دارند که همان تاریخ پر افتخار کومه له، همان اهداف کمونیستی و دفاع از طبقه کارگر بوده که این رفقا را به سوی کومه له سوق داده است. اما بی شک بدون نقدی ریشه ایی چه از لحاظ نظری و چه از عملکردها، سیاستها و تاکتیک های رهبری راست این تشکیلات که با دور شدن از سنتهای مارکسیستی و کارگری سعی در بردن این جریان به سمت دیگری دارد، نمی توان به آن تاریخ کمونیستی برگشت.

در دو قسمت قبل به نکاتی از گرایش رفرمیستی ابراهیم علیزاده در سطح جهانی اشاراتی کردیم در این بخش صحبتهای ایشان، در مورد ایران و کردستان، چند نکته را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.

ابراهیم علیزاده می گوید: جمهوری اسلامی همان رژیم قبل از کرونا نخواهد بود و جدا از اینها در سطح منطقه ای هم شروع به عقب نشینی کرده است و درحال ترک سوریه هستند. روسیه و آمریکا در این زمینه به تفاهم رسیده اند و ممکن است بشار اسد هم در این قضیه جان سالم به در نبرد و یک شکست قطعی به استراتیژی جمهوری اسلامی در خاورمیانه تحمیل شود. در عراق اکنون مصطفی کاظمی که رژیم جمهوری اسلامی او را متهم می کرد در کشتن قاسم سلیمانی دست دارد به روی کار آمده و طرفداران خود را در پارلمان عراق مجبور کرده که به او رای بدهند. این حاصل توافق آمریکا و جمهوری اسلامیست.

همچنین می گوید: همانطوری که کرونا به رژیم کمک کرد تا خطر اعتراضات و گسترش اعتراضات بزرگ مردمی را از او دور کند، در دوره بعد از کرونا نیز به کمکش خواهد آمد.(خط تاکید از من است)

کرونا معضلات جدی برای مردم و در راس آن طبقه کارگر به همراه داشت. مردم در این دوره فقیر تر شدند، چند میلیون به ارتش بیکاران اضافه شد و متاسفانه طبقه کارگر در ایران به مراتب از نظر اقتصادی در موقعیت وخیمتری قرار گرفت. طی همین مدت کوتاه هزاران نفر به ارتش بیکاری افزوده گشت که اگر به همراه خانواده هایشان بخواهیم حساب کنیم، میلیون ها تن به خیل گرسنگان در ایران اضافه شدند. افزایش چند میلیون بیکار به جامعه کارگری از یک طرف محافظه کاری برای حفظ کار و از طرف دیگر انشقاق را در طبقه کارگر را افزایش میدهد و اینجاست که وظیفه پیشروان کارگری، و همچنین احزاب کارگری و کمونیستی این است تلاش کنند که طبقه کارگر انسجام خود را حفظ کرده و از هرگونه پراکندگی آن جلوگیری کند.

با تمامی این اوضاع بد نیست نگاهی به اعتراضات کارگری تنها در یک ماهه اخیر بیاندازیم. اعتراض کارگران خدمات شهرداری شاهین شهر، کارگران مناطق 4 و 5 و 6 شهرداری اهواز، کارگران مجتمع کشت و صنعت هفت تپه ، کارگران واحد آب، برق و تهویه  بندرخمینی”، کارگران معدن کرمان، کارگران شرکت معدن کاری امین یار، کارگران کارخانه سیمان لامرد، کارگران بخش خدمات بندر خمینی ، کارگران شرکت توریستی همدان و همچنین شاهد اعتراض پرستاران استان گیلان ، کسبه و دستفروشان شهرستان سیمرغ در استان مازندران. معلمان نهضت سوادآموزی گرگان، اعتراض ساکنان مسکن مهر بردسکن، اعتراض اهالی روستای نصرآباد، تیراندازی مامورن امنیتی رژیم به سمت گروهی از مردم معترض منطقه “غيزانيه” در اهواز و غیره. نگاهی به این آمار این واقعیت را عیان می کند که چنان کارد به استخوان رسیده است که نه سرکوب جمهوری اسلامی و نه حتی بیماری های خطرناک و بلایات طبیعی نیز نمی تواند مردم و خصوصا طبقه کارگر را به خانه های خود بکشاند.

ربط دادن غیر مستقیم شکست سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه و ایران به تحریم های آمریکا، نمی تواند واقعی باشد. بیش از چهل سال است که تحریم هایی علیه رژیم جمهوری اسلامی صورت گرفته است، اما این تحریم ها قبل از اینکه بر رژیم فشاری وارد کند، منجر به گرانی، بیکاری روز افزون و گرسنگی شده است که مستقیما بر زندگی مردم تاثیر گذاشته است.

ا.ع  می خواهد به مخاطب القا کند که این تحریم ها رژیم را مجبور به عقب نشینی کرده است. او تحولات منطقه و عروج بهار عربی را بدست فراموشی می سپارد، اعتراضات مردمی در لبنان، عراق و سایر کشورهای خاورمیانه را نادیده می گیرد وغیر مستقیم می گوید که آمریکا و روسیه همان گونه که در سوریه و عراق تصمیم گیرنده نهایی هستند، در مورد ایران نیز باید چشم انتظار تصمیم آنها بود.

ابراهیم علیزاده در ادامه سخنان خود می گوید: جمهوری اسلامی از اپوزسیون می ترسد هرچند هم که اپوزسیون پراکنده و گرایشات  متفاوتی دارد. به همین دلیل جمهوری اسلامی سعی می کند اپوزسیون به خودش مشغول باشد و کاری می کند مردم به آنها بی اعتماد شوند. مردم می گویند که چه امیدی به اینها داشته باشیم وقتی نتواند مشکلات را در بین خود حل کنند حتی اگر کوچک باشد. باید این شگرد جمهوری اسلامی را بشناسیم و بدانیم که از چه راه هایی اینکار را می کند که بتوانیم آنرا خنثی کنیم؟(خط تاکید از من است)

این سخنان ابراهیم علیزاده اگرچه رو به جامعه است اما در واقع مخاطبان خود را در درون احزاب و خصوصا مخالفین سیاسی درون کومه له را غیر مستقیم خطاب و مورد تهدید قرار می دهد که در صورت مخالفت با ما و مشغول کردن تشکیلات به خود، عملا به اهداف جمهوری اسلامی کمک میکنید و ما نیز هوشیارانه این توطئه را می بینیم و خنثی می کنیم. به عبارت دیگر نقد از رهبری کومه له و راست روی های این جریان و نقد اهداف، افق و سیاستهای ضد کارگری دیگر احزاب اپوزیسیون ناسیونالیست به معنی کمک به جمهوری اسلامیست.

بنابرین به گفته ایشان نباید سیاستها و اهداف ضد کارگری احزاب ناسیونالیست را نقد و افشا کرد، چون نقد این جریانات کمک به جمهوری اسلامیست که می خواهد اپوزیسیون را به خود مشغول کند.

اکنون دیگر اختلافات درون کومه له و حزب کمونیست ایران علنی گشته و بر کسی پوشیده نیست، اما در حقیقت نه جناح راست درون کومه له و نه جناح رقیب تبیین دقیقی از اختلافات خود را رو به جامعه ارائه نکرده اند و در بسیار جهات آنرا انکار میکنند.

تنها به مسائل حاشیه ای نظیر اینکه گرایشی می خواهد اردوگاه کومه له برچیند و یا می خواهند ابراهیم علیزاده را از رهبری کنار بزنند و یا جناحی به کمونیسم کارگری گرایش دارد و جناح  دیگر دیگر به عبداله مهتدی و اتحاد مجدد کومه له ها گرایش دارد بسنده می کنند. متاسفانه قرار نگرفتن سیاست در مرکز جدال و عدم طرح بحثها و اختلافات بطور رسمی و علنی، به فضای غیر سیاسی، برخوردهای شخصی، پاپوش دوزی و اهانت علیه همدیگر، تصفیه حساب  و تلاش برای گرفتن ارگانها و کنار زدن رقیب با اتکا به رای و جمع کردن نیرو و در این راستا پناه بردن به بحثهای محفلی و غیر سیاسی و عقب مانده، فضا را به بشدت مسموم کرده است.

و این سنتی است که همیشه در میان احزاب ناسیونالیست کرد وجود داشته است که متاسفانه به کومه له و بعضی از جریانات چپ رسوخ کرده و به سنت تبدیل شده است. عدم سیاست روشن جناح رقیب، بی افقی و عدم مرزبندی جدی با جناح راست و عدم نقد جدی گرایش ناسیونالیستی موجود در کومه له، عملا جناح رقیب در این سازمان را تضعیف و مجبور به تمکین کرده است. هرچند این جناح تلاش کرده است از این سنت فاصله بگیرد اما گاها تا حدودی از جناح راست تاثیر گرفته است.

با در دست گرفتن فونکسیونهای تشکیلاتی از سوی جناح راست و هژمونی آنها،عملا کومله هم از لحاظ ادبیات و هم از لحاظ پراکتیک از گذشته کمونیستی خود بسیار فاصله گرفته است و  نزدیکی سیاسی و استراتژیکی کومه له با احزاب ناسیونالیست کرد اگرچه تحت نام وحدت طلبی مردم کردستان توجیه می شود، اما نشان از تغیر ریل این جریان را می دهد. هرچند طرح این موضوع ابتدا به ساکن نیست و تاریخچه خود را دارد. اگر فکر می کنیم که کومه له در کنگره سیزدهم خود با جریان ناسیونالیست روند سوسیالیستی کومه له تصفیه حساب کرد و یا با انشعاب زحمتکشان کومه له یکدست شد، اشتباه فاحشی است. ناسیونالیسم درون کومه له نهادینه است و هر چند وقت یکبار و هر بار به شکلی نمایان می شود.

بعد از انشعاب کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران تاکنون، ناسیونالیسم درون کومه له برای یک لحظه کوتاه نیز از تکاپو نیافتده است و هر بار به شکلی بارزتر خود را تکثیر کرده است.، با توجه به توازن قوای درون تشکیلاتی از یک سو و وضعیت سیاسی منطقه و پایدار شدن موقعیت ناسیونالیسم کرد در عراق و بعدها در کردستان سوریه طی سالهای اخیر از دیگر سو، شاخکهای حسی این گرایش حساس تر شده و نمی خواهد در مسابقه میان احزاب ناسیونالیست در جنبش ناسیونالیسم کرد عقب بماند و با این شرایط روند رشد این گرایش حالت کاتالیزوری به خود گرفته است.

از کنگره پانزده کومه له و بحث برسر ارتباط با احزاب  به بعد ما شاهد تکاپوی این تفکر بودیم که با تصویب مصوبه تدقیق شده سند همکاری و تنظیم روابط با احزاب کردی در کنگره هفدهم وبا یکدست شدن کمیته مرکزی کومله، در دست جناح راست، راه برای ارتباط و شرکت در مجامع احزاب کردی و سهم خواهی این سازمان از جنبش ناسیونالیسم کرد خصوصا در کنگره ملی کرد هموارتر گردید. به یاد دارم زمانی که ما (شماری از اعضای حزب کمونیست ایران) در یک جلسه گفت و شنود نسبت به عدم اطلاعمان از شرکت کومه له در جلسات کنگره ملی کرد اعتراض کردیم با این جواب ابراهیم علیزاده روبرو شدیم که گفت : چه اشکالی دارد که اعضای این تشکیلات همانند مردم از رسانه های حزبی و تلویزیون مطلع شوند و رفقای حزبی می توانند از طریق همین رسانه ها پیگیر اخبار کنگره باشند.ما به مثابه یک حزب مسئول به این کنگره خواهیم رفت و حرف خودمان را می زنیم  این جملات تنها برای خاک پاشیدن به چشم اعضا و هواداران این سازمان بود.

مستقل از درست و نادرست بودن نفس شرکت در چنین کنگره هایی که انواع جریانات باند سیاهی، قومی و اسلامی نوع سنی و.. شرکت داشته اند، بر کسی پوشیده نیست که کومه له و نمایندگان آن در این کنگره ها رسما و علنا به عنوان یک ناسیونالیست دراهمیت وحدت "کرد"( بخوان بورژوا و کارگر کرد زبان، احزاب قومی، ناسیونالیستی، کارگری و کمونیستی) صحبت کرده اند. حرفهای خود ابراهیم علیزاده و صحبتهای خود او از این فراتر نرفته است. اشتبا محض است اگر کسی تصور کند ابراهیم علیزاده در این کنگره ها مثلا از همسرنوشتی کل طبقه کارگر مستقل از زبان و رنگ و داشتن و نداشتن هر مذهب و ... دفاع کرده باشد. سخنان شخص ابراهیم علیزاده و بقیه در این خصوص و در کنگره های ملی مسعود بارزانی و بعد کنگره پ ک ک موجودند و قابل دسترس.

به دنبال این نشست ها همکاری های دیگری پدیدار گشتند از جمله همکاری مشترک شش جریان کردستانی (دو حزب دمکرات، دو سازمان زحمتکشان مهتدی و ایلخانی زاده و خبات) این همکاری زیر نام  تحریم انتخابات و با هدف تشکیل جبهه کردستانی انجام گرفت که ابراهیم علیزاده با افتخار اطلاعیه مشترک این نشست را خود قرائت کرد.

جالب اینجا بود که هنوز جوهر اطلاعیه خشک نشده بود که تعدادی از این احزاب شرکت در انتخابات را تبلیغ کردند. این نشست با اعتراض بخشی از بدنه تشکیلات و تعدادی از اعضای کمیته مرکزی حزب مواجه گردید و تشکیل جبهه کردستان را با احزاب بدنامی مانند خبات که بخشی از سازمان مجاهدین خلق است را خط قرمز عنوان کرد. اما رهبری کومه له و شخص ابراهیم علیزاده آنرا زیر نام وحدت طلبی، مسئولیت پذیری وسیاست مسئولانه در مقابل جنبش خلق کرد توجیه کردند. در واقع ابراهیم علیزاده در غیاب اوجالان و جلال طالبانی رویای رهبری جنبش ملی کُرد را در سر می پروراند و تمامی این تلاشها در همین راستاست. یعنی همان آرزوهایی که عبداله مهتدی نیز در سر داشت، اما تنها درسی که علیزاده از عملکرد مهتدی گرفت، نه شکست مهتدی و انزوای سیاسی او بلکه در شیوه اجرای آن بود. اگر مهتدی سریعا خود را از تفکر کمونیسم پاک کرد و بارها و بارها در ملا عام دشمنی خود را با کمونیسم اعلام کرده است، ابراهیم علیزاده به آرامی و قدم به قدم و از طریق مصوبات حزبی آنرا انجام می دهد. او از موجودیت حزب کمونیست ایران نیز دفاعی اگر بکند برای سهم خواهی در سطح سراسری و سوپاپ اطمینانی در صورت یک انقلاب کارگری در سطح ایران است و آنرا به عنوان سنگری حفظ خواهد کرد.

 رهبری کومه له به اینها رضایت نداد و همانند انسان حریصی به هر نخی که آویزان شده بود چنگ می زد، اینبار نیز بعد از "کنگره ملی کرد" بارزانی و کنفرانس "میری" بارزانی، کومه له در راس هیئت های بلندپایه خود از جمله ابراهیم علیزاده، عادل الیاسی، شورش کریمی و غیره در کنگره ملی کرد (پ ک ک) و کمیته دیپلماسی این کنگره شرکتی فعالانه داشت و پای ثابت این نشست ها بود و هنوز هم هست. این دوره ای است که کومه له از بلوک دو حزب دمکرات و دو جریان زحمتکشان که متحد بارزانی و عربستان و امریکا بودند به بلوک پ ک ک نزدیک شد. او با شعار سیاست مسئولانه در قبال مردم کردستان خود در جلسات این نشستها سخنرانی می کرد و بر ادامه این همکاری تا آخرین قطره خون (اشاره به سخنرانی ایشان در مورد روژآوا) تاکید می کرد. حتی وقتی امضا و اسم کومه له در پای قطعنامه مشترک کمیته دیپلماسی در تاریخ دوم مارس ٢٠١٩ دیده شد و تنها هنگامی که با اعتراض تنی چند از اعضای حزب کمونیست ایران و بعلاوه تعدادی از اعضای حزب حکمتیست (خط رسمی) و بقیه جریانات چپ، مواجه شد رهبری کومله آنرا تنها یک اشتباه فنی نام برد که تنها با یک تماس تلفنی حل گردید، اما و بعد از پیگیری های مداوم  همین اعضا، دو ماه طول کشید تا اسم کومه له از این لیست پاک شود.

جدا از اینها قبلا در ادبیات کومه له، احزاب ناسیونالیست کرد یعنی هردو حزب دمکرات و هردوسازمان زحمتکشان و خبات به عنوان بخشی از پروژه آمریکا، عربستان و ترکیه نامبرده می شد که از تحریم آمریکا، رژیم چنج و حمله نظامی حمایت می کنند . دیدیم که در کنفرانس "میری" که راسا درخدمت همکاری با عربستان بود، نه تنها نقدی از کومه له ندیدیم ( در این جلسه مصطفی هجری، خالد عزیزی، عمر ایلخانی زاده، عبدالله  مهتدی و ابراهیم علیزاده شرکت داشتند) بلکه تنها صحبت "رادیکالی که علیزاده آنهم در جواب عبدالله مهتدی که تاکید داشت فوری به هم نزدیک و جبهه مشترک تشکیل دهند، این بود که الان وقت مبارزه مسلحانه نیست و میگفت بعد از این همه سال چرا درست امروز مبارزه مسلحانه را حزب هجری شروع کرده و گله داشت که حتی آنها را از قبل با خبر نکرده است.

ابراهیم علیزاده درصدد تشکیل جبهه کردستانی با آنها بود. از سوی دیگر با پ ک ک و شاخه ( کردستان ایران) این حزب یعنی "پژاک" که خود در جبهه جمهوری اسلامی قرار دارند و بارها اعلام کرده اند که خواهان حل مسالمت آمیز مسئله کرد را از راه گفتگو و آشتی با حکومت ایران هستند، نه سرنگونی رژیم، همکاری می کنند. توافقات فی مابین با افتخار از میدیای کومه له و پژاک اعلام می گردد و سلیمان معینی به عنوان چهره انقلابی معرفی می گردد.(وقتی نیز به آنها اعتراض می شود در جواب سیاست مسئولانه و جلوگیری از جنگ و خونریزی در آینده کردستان را بهانه می کنند)

وقتی پژاک "سامان دانشور" را در نزدیکی شهر مریوان در روز روشن و جلو چشم خانواده اش تیرباران کرد، کومه له لام تا کام  در این رابطه حرفی نزد و آنرا محکوم نکرد. سامان دانشور قبلا چند سال در صف نیروهای مسلح پ. ک.ک فعالیت کرده بود. حدود دو سال قبل صف پ.ک.ک را ترک و در روستای “گویزه کویره” زندگی میکرد.ترور سامان اولین ترور توسط پژاک نیست، در پرونده پژاک و پ.ک.ک کسانی که صفوف سازمانشان را ترک کرده اند و ترور شده اند زیاد اند.

وقتی مسئله طرح ترور کادرهای کمونیست کارگری از سوی سازمان زحمتکشان افشا گردید. رهبری کومله آنرا محکوم نکرد و تنها به جهت خالی نماندن عریضه خواستار تشکیل کمیته حقیقت یابی شد که هرگز تشکیل نشد.اینجا است باید از ابراهیم علیزاده و همراهان او پرسید چرا وقتی از اتحاد اپوزیسیون و یا حمایت از اپوزیسیون صحبت میشود هیچ وقت شامل حمایت از کمونیستها از جمله حزب کمونیست کارگری دوره منصور حکمت و حزب حکمتیست دوره کورش مدرسی یا حکمتیست ( خط رسمی) کنونی نیست، حتی وقتی که برنامه ترور آنها توسط سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی ریخته میشود.

بی شک هیچ نیرویی راست یا چپ نمیتواند با جدال بر سر حاشیه ها، با به بیراهه زدن و بدون یک پلاتفرم سیاسی روشن در یک جدال سیاسی به پیروزی برسد. جناح علیزاده در کنگره هفده کومه له و پلنوم پس از این کنگره پلاتفرم خود را اعلام کرده است، طی این سالها برای پلاتفرم خود و گردش به راست و سهم خواهی از ناسیونالیسم کرد تلاش کرده است، اما جناح دیگر هنوز پلاتفرمی روشنی در برابر این راست روی ها ارائه نداده است و تنها به انتقادات درون تشکیلاتی پسنده کرده است. چپ این تشکیلات اگر بخواهد به عنوان یک جریان واقعا کمونیستی ظاهر شود باید با سری بلند و با اعتماد بنفس از تاریخ حزب کمونیست ایران، از کومله کمونیست گذشته، از سیاست و قرار و قطعنامه و مصوبات آن دوره دفاع کند. باید در مقابل تاریخ سازی های جعلی به نام تاریخ کومه له و حزب کمونیست ایران بایستند. باید نقدی همه جانبه از آنچه امروز به نام کومه له فعالیت دارد، از سیاست و پراتیک ناسیونالیستیش بکند. باید افق و اهداف و پرچم کمونیستی را با افتخار بلند کند. در غیر اینصورت و در چنین شرایطی جناح چپ کارش چیزی جز تمکین به راست و غرولندهای هر از چند گاهی و انتقادات سطی بیشتر نخواهد شد.

آخرین مورد از راست روی های رهبری کومه له، مخفی کردن مذاکرات بین رژیم جمهوری اسلامی و احزاب ناسیونالیست کرد بود. رهبری این جریان علی رغم اطلاع کامل از تاریخ و محل این نشست ها مدت یک سال و نیم این مذاکرات را از مردم کردستان و حتی اعضای خود مخفی کرد. توجیه این مخفی کاری از سوی ابراهیم علیزاده این بود که این مذاکرات با میانجی گری یک سازمان نروژی انجام گرفت و ما به این سازمان قول داده بودیم که این مسئله را علنی نکنیم تا به نتیجه ای برسد. انگار یک قول ساده دیپلماتیک از سرنوشت یک ملت بسیار با ارزش تراست و این را سیاست مسئولانه نام نهادند. بعدها هر کدام از اعضای رهبری کومه له و حتی شخص صلاح مازوجی سعی کردند که این مخفی کاری را توجیه کنند. جمال بزرگپور در مصاحبه ای تلویزیونی از اینکه این سازمان نروژی به سراغ آنها آمده است و دیگر خبری از آنها نبود، گله مند بود. هرچند که ابراهیم علیزاده سعی نمود که اسم این سازمان را مخفی نگه دارد، اما بسیار زود از سوی ر.عباس منصوران گزارش کاملی از تاریخچه و فعالتهای این سازمان نروژی در عقیم کردن، به انحراف کشیدن و از بین بردن سازمانها و احزاب انقلابی در سرتاسر جهان، رو به بیرون انتشار داد و یاوه گویی های رهبری کومه له در این رابطه نیز افشا گردید.

واقعیت اینست که رهبری کنونی کومه له بند ناف خود را با جنبش کارگری و کمونیستی کردستان و حتی جنبش انقلابی کردستان، پاره کرده است. متاسفانه جناح مقابل تاکنون در قبال این راست روی ها اگر نگوییم که سکوت کرده، اما در نقد آن جدی نبوده و تا دو سال قبل آنرا در سطح علنی مخفی می کرد و  اگر اعتراضی کرده بود تنها در سطح درون تشکیلاتی بوده و تنها حول حضور کومله در کمیته دیپلماسی و کنگره ملی پ ک ک و یا اختلاف بر سر عدم تحقق سوسیالیسم در یک کشور که از سوی حسن رحمانپناه و یا مخالفت جمال بزرگپور با برنامه حاکمیت کومه له در کردستان و مخالفت با موجودیت حزب کمونیست ایران  بود.

اگرچه یکی از کادرهای کمیته مرکزی حزب (ر. فرشید شکری) با یکسری مقالات تئوریک بحث های انحرافی ابراهیم علیزاده از جمله نقد امضای بیانیه مشترک کومله با پنج سازمان و حزب مرتجع و ناسیونالیست در نوشته "به کدام سو؟"، بحث رفرم و انقلاب در مقاله "وارونه سازی دیالکتیک"، و اخلاق کمونیستی را که با اساس و بنیاد مارکسیسم انقلابی مغایرت داشت را به چالش کشید اما هیچگاه از سوی جناح مقابل مورد حمایت قرار نگرفت. نقد بحث (رفرم یا انقلاب که از سوی علیزاده به رفرم و انقلاب تغیر یافته بود) با واکنش جناح راست و به راه انداختن کمپین توهین و افترا علیه فرشید شکری روبرو شد. جناح راست نیز در غیاب نقد جدی از سوی جناح چپ در تمامی این مدت مشغول اجرای پروژه های ناسیونالیستی و رفرمیستی خود بود.

طی همین مدت اخیر جمع زیادی از کادرهای صادق، سرخط و کمونیست این تشکیلات علی رغم تمامی موانع ایجاد شده از سوی جناح راست، قاطعانه در برابر این گرایش ایستادند و همین باعث شد که جناح راست عملا به تسویه حساب و سرکوب اعضای منتقد دست بزند. از تفتیش عقاید و سرک کشیدن به حریم خصوصی اعضا در فیس بوک گرفته تا برخوردهای تشکیلاتی و غیره. کار به جایی رسید که تعدادی از رفقای اردوگاه از سوی دبیرخانه احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند و از آنان تعهد نامه (تو بخوان پروژه تواب سازی)گرفتند مبنی بر لایک نکردن مطالب عباس منصوران. شماری از اعضای حزب تنها به دلیل لایک کردن و یا انتشار مطلبی در فیس بوک توبیخ شدند. از سوی دیگر چه در سطح عمومی و چه در سطح داخلی کمپین های توهین، اتهام های امنیتی، افترا و بی حرمتی به رفقای منتقد و جمع آوری امضا برای اخراج آنها، از سوی هوادارن و فعالین جناح راست شکل و گسترش پیدا کرد.

راست روی های رهبری کومه له و سکوت و مماشات رهبری جناح رقیب، باعث شد که شماری از اعضای منتقد که  امیدی به بهبود اوضاع سیاسی درون تشکیلات نداشتند آگاهانه صفوف حزب کمونیست ایران را ترک کنند و در واقع استعفای این رفقا سیاسی بوده و اشاره به فشارهای کمیته خارج از کشور و دبیرخانه کومه له و هواداران آنها، جهت اطلاع خواننده گان بود و این فشارها تنها روند خروج این رفقا را تسریع بخشید تا بیش از این در راست روی های جناح ناسیونالیست کومه له و خیانت به طبقه کارگر و زحمتکش شریک نباشند.

ابراهیم علیزاده می گوید: کردستان منطقه ای جدا از اوضاع سراسری ایران نیست و هر آنچه که در تهران و شهرهای بزرگ ایران و حتی جهان روی می دهد روی کردستان تاثیر می گذارد. سرنوشت کردستان به سرنوشت ایران گره خورده است.در این هیچ شکی نیست که افق رهایی مردم کردستان هیچ افق رهایی ندارد مگر اینکه همپیمانان خود را در سطح سراسری در ایران پیدا کند و خود را برای تغیرات رادیکال و پیشرو آماده کند. (خط تاکید از من است)

هرچند که ایشان از جنبش انقلابی کردستان حرفی به میان نمی آورد  و تنها به مردم کردستان اشاره می کند اما تنها جهت یاد آوری باید گفت که جنبش انقلابی کردستان تنها مبارزه بر علیه ستم ملی نیست بلکه نیروی کارگر و زحمتکش و زنان ستم دیده نیروی محرکه این جنبش هستند و پیروزی آنرا تضمین می کنند. این نیرو نیز خواستها و مطالبات معین (سیاسی، اجتماعی و اقتصادی) خود را دارد و تکیه کردن به نیروی کارگر و زحمتکش کردستان بدون اشاره و بدون تاکید بر خواستهای این طبقه تماما در راستای سیاستهای جنبش بورژوا ناسیونالیست کرد قرار می گیرد.

بدون اشاره به خواستهای طبقه کارگر(البته ایشان اینجا دیگر خود را نماینده کارگر که نه، بلکه خود را نماینده تمامی اقشار و توده ها و طبقات کردستان می داند و رو به این توده های صحبت می کند) عملا جنبش انقلابی کردستان را در دامن بورژوازی و جنبش "همه باهمی" می اندازد. در واقع ایشان همانند همیشه با تیری دو نشان را هدف می گیرد. از سویی به اپوزیسیون پان ایرانیست ایران می خواهد بگوید که ما تجزیه طلب نیستیم و ما را از خودتان بدانید و در معادلات آینده روی ما حساب کنید و از سوی دیگر می خواهد به همپیمانان خود در جنبش ناسیونالیستی کرد بگوید: اگر ما را در تقسیم قدرت و در معادلات این منطقه شریک نکنید، ما هنوز سنگری آنطرفتر و در سطح سراسری به اسم حزب کمونیست داریم و هر وقت لازم بدانیم از این کارت نیز در بازی استفاده می کنیم.

باید به این نکته تاکید داشت که در کردستان از روز اول دو جنبش در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کرد. یکی جنبش انقلابی کردستان به رهبری کمونیستها و دیگر جنبش ناسیونالیست کرد به رهبری حزب دمکرات بود. اکنون چند دهه است توسط کومه له از یک جنبش واحد و مقدس صحبت میشود که کمونیسم و ناسیونالیسم هر دو جناحهای این جنبش را تشکیل میدهند. انصافاً باید گفت این (جنبش واحد) از زمانی وارد ادبیات کومه له شد که منصور حکمت و کمونیستهای همراهش آنرا ترک کردند و کومه له و آنچه باقی مانده بود به ناسیونالیسم کرد نزدیک شدند و عملا به عنوان جناح چپ آن جنبش فعالیت کردند. امروز دیگر کمتر کسی در این جریان از وجود دو جنبش متفاوت که در تقابل هم هستند؛ یکی به بورژواهای کردستان و دیگری به کارگر و زحمتکش این جامعه مربوط است، صحبت میکند. یعنی عملا به دست فراموشی سپرده شده است. حتی اگر گاها از جنبش انقلابی کردستان اسم برده میشود نه به نیروی محرکه این جنبش و نه به خواستهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این جنبش یعنی طبقه کارگر و زحمتکش اشاره ای می شود.  دنیای واقعی این جنبش همان جنبش ناسیونالیسم کرد است که  رهبری کومه له خود را بخشی از آن میداند.

ابراهیم علیزاده تاریخ روسیه را قبل از من خوانده و بهتر از من می داند، در این تاریخ می خوانیم که بعد از سرنگونی تزار و قبل از انقلاب اکتبر به (رهبری لنین)، در دوره دولت موقت منشویک ها به رهبری (کرنسکی)علی رغم اینکه خود را نیز انترناسیونالیست می خواندند، عملا در جبهه ضد انقلاب و علیه طبقه کارگر قرار گرفتند و با تکریم در برابر بورژوازی روسیه به او دلخوش کرده و سهم خواهی می کردند. با ناردونیک ها، کادت ها و اس آر های راست بر علیه بلشویک ها و طبقه کارگر ایستادند و آنها منتظر ماندند تا از طریق مجلس موسسان از بالا برای طبقه کارگر تعین تکلیف کنند و درتقسیم قدرت شریک شوند، در مدتی که در راس حکومت موقت قرار داشتند، نتوانستند نه تنها اعتماد طبقه کارگر را جلب کنند، بلکه حتی اعتماد توده ها را نیز از دست دادند و دیدیم چطور موج دریای خشم طبقه کارگر روسیه به رهبری "لنین" بساط آنان و همپیمانانشان را برچید. منشویک ها همانند رهبران کنونی کومه له تعداد کارگران کردستان را از تعداد لوله دودکش کارخانه ها می شماردند. روسیه را کشوری دهقانی می پنداشتند ومعتقد بودند که هنوز روسیه آمادگی انقلاب کارگری را ندارد و دیدیم که در مدت زمانی که در راس حکومت موقت بودند همراه با بورژوازی به استثمار این طبقه و جنگ امپریالیستی سرمایه داری ادامه و درکنار سرمایه داری ایستادند. ابراهیم علیزاده و عبداله مهتدی  این قسمت از درس تاریخ را فراموش کرده اند و می خواهند یکبار دیگر به شکلی کمّیک آنرا تکرار کنند. آنها از هم اکنون همچون "کرنسکی" از ترس "بلشویک"های فردا روز ایران، مشغول جمع کردن همپیمانان خود در بین گرایشات گوناگون و تقسیم قدرت هستند.

ابراهیم علیزاده به مردم کردستان توصیه می کند که همپیمانان خود را در سطح سراسری پیدا کنند، اما نمی گوید در بین کدام طبقه و کدام گرایش؟  این روحیه "وحدت طلبی" را نه از یک فرد عادی، بلکه از رهبری کومه له می شنویم. مردم کردستان می توانند در مقابله باجمهوری اسلامی دربین انواع راست و لیبرال از سلطنت گرفته تا ملی مذهبی دنبال همپیمان خود بگردند. بی شک اگر ابراهیم علیزاده می خواست، می توانست بگوید دنبال همپیمانان خود دربین کمونیستها در سطح سراسری بگردید.

ابراهیم علیزاده می گوید: همیشه گفته ایم که در کردستان بدیل و حزب و سازمان گوناکون وجود دارد و این کمک می کند که آن کمبودی که در سطح سرتاسری داریم نگذاریم که در کردستان خود را نشان دهد. (خط تاکید از من است)

ابراهیم علیزاده بدون اتکا به توده های کارگر و زحمتکش به قول خودش از روی سیاست مسئولانه و وحدت طلبی فراخوان یک مبارزه "همه با همی" را صادر می کند.این همه باهمی شامل اپوزیسیون پرو آمریکایی، از سلطنت طلبان، مجاهدین و جمهوری خواهان تا نیروهای ناسیونالیست هم می شود و نیروهایی که خواب عراق و سوریه شدن را در سر می پرورانند، آنطرفتر نیزاپوزیسیون چپ قرار دارد که آنها هم خواهان "همه با همی" هستند.

در واقع روند تحولات اجتماعی و روند انقلاب از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی تشکیل می شود و این نیروها از اندیشه های اجتماعی همدیگر تاثیر می گیرند. یعنی به شکلی که یک کارگر می تواند، نه برای نجات خود از بندگی و بردگی اش، نه برای لغو مالکیت خصوصی و استثمار، بلکه به نیروی استثمارگران تبدیل شود و به همین شکل نیز یک فرد یا یک جریان که خود را "چپ" می نامد و شعار برابری یا عدالت اجتماعی و سوسیالیسم سرمی دهد، اما در عمل برای تطهیر نظام سرمایه داری و تحمیق توده ها تلاش می کند.

در اینجا ما شاهد یک آلترناتیو سوسیالیستی که نیرویش را از کمونیستها و طبقه کارگر و مردم ستمدیده می گیرد و تلاش می کند که توطئه های لیبرالیسم و ناسیونالیسم را خنثی کند، نیستیم. بلکه برعکس سخنان ایشان به عنوان سوپاپ اطمینان و جفظ نظام سرمایه و تداوم بردگی سرمایه و تقسیم قدرت از بالا عمل می کنند.

بی شک یک حزب کمونیست و مسئول باید ضمن بر شمردن این گرایشات، ضمن برشمردن خواستهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر و ضمن تاکید هزار باره بر این خواستها،  این طبقه را از توطئه های این نیروها برغم شعارهای دهان پُرکن، مطلع سازد تا سرّه را از نا سّره تشخیص دهند.

ابراهیم علیزاده در توصیه به مردم کردستان می گوید: مردم باید اعتماد به نفس پیدا کنند وخود را به بحثهای حاشیه ای، این که فلانی چه چیزی گفت و چکار کرد؟ مشغول نکنند  و هوشیارانه آن توطئه ای را که جمهوری اسلامی که نمی خواهد اپوزسیون با اعتماد به نفس و نیرومند در آن جامعه وجود داشته باشد که بدیلی شود برای تغیرات فردا روز، را خنثی کنند. (خط تاکید از من است)

در اینجا روی سخن علیزاده به هواداران و متحدین خود در جناح راست کومه له و دیگر احزاب ناسیونالیست کرد  است و آنها را نصیحت می کند که نباید اجازه داد بحثهای حاشیه ایی همپیمانی بین آنها را تحت تاثیر قرار دهد.

همانطور که مطلع هستید، خالد عزیزی رهبر حزب دمکرات کردستان در برنامه ای تلویزیونی ضما حمله به کمونیستها، از احمد مفتی زاده دفاع می کند و در همین راستا چند نفر از رهبری کومله از جمله حسن رحمانپناه با سرتیتری تهدید آمیز ولی متنی لیبرال به خالد عزیزی و حزبش جواب می دهد. ابراهیم علیزاده می خواهد هم به همپیمانان ناسیونالیست در سطح کردستان خصوصا حزب دمکرات بگویید که سعی کنید مسائل حاشیه ای را بزرگ نمایی نکنید و فعلا وقت این حرفها نیست، اینکه قبلا کومله چه سیاستی داشته زیاد مهم نیست و باید به الان ما نگاه کنید و نباید خود را به مسائل حاشیه ای مشغول کنیم تا نکند جمهوری اسلامی از این اختلاف سواستفاده کند و ما را به جان هم اندازد. به زبانی دیگر می خواهد بگویید که این اختلافات حاشیه ای هستند نه استراتژیک، (هرچند که چند بار نیز در سالهای گذشته هم حسن رحمانپناه و هم ابراهیم علیزاده به این نکته اشاره کرده اند که عدم همکاری ما با حزب دمکراتها نه به خاطر اختلاف استراتژی بلکه به دلیل مشکلات دیگری بوده است ) اگر قبلا ما معتقد بودیم که اختلاف بین کومه له و دمکرات یک اختلاف ایدئولوژیک و جنگ میان طبقه کارگر و بورژوازی کرد بود، دیگر نگران نباشید و ما اکنون در جبهه شما و همراه شما هستیم و بحثهای قدیمی و حاشیه ای را به میان نیاورید و از سوی دیگر به رهبران کنونی کومه له می گوید که عاقل باشید و سریع جوگیر نشوید و به بحث های حاشیه ای دامن نزنید تا هر آنچه را که در این سالها رشته کرده ایم پنبه نشود. خدای نکرده روی همپیمانی احزاب کردی و جبهه کردستانی تاثیر منفی بگذارد و آنچه که الان مهم است تنها سرنگونی رژیم جمهوری اسلامیست و آلترناتیو فردا روز کردستان را می شود در تقسیم قدرت حل کرد و به قول جمال بزرگ پور، مردم هنوز آمادگی بدست گیری قدرت شورایی ندارند چون هنوز به بلوغ سیاسی نرسیده اند و احزاب باید به طور موقت (ده سال، بیست سال و یا پنجاه سال) و تا رسیدن مردم به شعور و بلوغ سیاسی قدرت را خود در دست بگیرند و هر زمان مردم آمادگی پیدا کردند می توانیم اقدام به تشکیل شوراهای مردمی بکنیم.

ئاسو سهامی

30  مه 2020

پانوشت:

- از خوانندگان عزیز بابت طولانی شدن مطلب عذرخواهی می کنم. تمام سعی خود را کردم که کوتاه بنویسم و از کسل کنندگی آن بکاهم ولی ناچاراً باید هَمّ مطلب را می رساندم.

- بسیار خوشحال خواهم شد که دوستان اگر نقدی به نوشته من وارد می بینند، بدون هیچ ملاحضه ای بیان دارند.

- صمیمانه به تمامی فعالین و هواداران جناح راست توصیه می کنم که کتاب" انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد" (لنین) را مطالعه کنند. لنین بسیار پیشتر وجود این گرایش را دید و نقد کرد.

لینک این مصاحبه در یوتوب:

https://www.youtube.com/watch?v=rU5Cw49sHdk&feature=youtu.b
e&fbclid=IwAR2Y1kHYHNhb
WeMIqypYT2zaeWJPvlXsRg_C2D70baWTn8soqUp78x98Sdk

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com