هان کانگ نویسنده کره ای برنده جایزه بوکر

بهرام رحمانی
March 23, 2020

هان کانگ نویسنده کره ای برنده جایزه بوکر

«نوشتن، پرسش گری بی ‌پایان از زندگی است»

bahram.rehmani@gmail.com

 

هان کانگ (Han Kang؛ زاده ۱۹۷۰) نویسنده اهل کره جنوبی است. وی در سال ۲۰۱۶ به دلیل خلق رمان گیاه خوار، برنده جایزه ادبی بوکر بین المللی شد. هان کانگ در سال ۱۹۷۰ در گوانگجو متولد شد. پدرش هان سئونگ وون نویسنده بود. در ۱۰ سالگی به همراه خانواده به سئول نقل مکان کرد. کانگ در دانشگاه در رشته ادبیات کره ای تحصیل کرده و برادرش نیز به نویسندگی اشتغال دارد. وی از سال ۲۰۱۳، در موسسه هنر سئول به تدریس ادبیات خلاقه مشغول است

 

 

 

«هان کانگ» نویسنده رمان «گیاه خوار» و مترجم کتابش «دبورا اسمیت»، جایزه ٥٠ هزار پوندی «من بوکر» بین ‌المللی را که هر دو سال یک ‌بار برگزار می ‌شود، مشترکا دریافت کردند.

مراسم اعطای جایزه «بوکر» ٢٠١٦ در موزه «ویکتوریا و آلبرت» لندن برگزار شد. «هان» از کسب این جایزه برای رمانی که بیش از ١٠ سال پیش نوشته، ابراز خرسندی و تعجب کرد و گفت که کتاب بعدی‌ اش هفته آینده به زبان کره‌ ای روانه بازار می‌ شود.

«هان» و مترجم انگلیسی‌ زبانش که تنها هفت سال است یادگیری زبان کره‌ ای را شروع کرده، در این رقابت نویسندگان صاحب ‌نامی چون «اورهان پاموک» برنده نوبل ادبیات ٢٠٠٦ و «النا فرانته» رمان‌ نویس مشهور ایتالیایی را پشت سر گذاشتند.

«گیاه خوار» رمانی سه فصلی است که هیات داوران جایزه «من بوکر» آن را اثری «دقیق و آشفته که به زیبایی تنظیم شده» و «ملغمه ‌ای غریب از زیبایی و وحشت» خوانده است. این اثر درباره زنی معمولی است که تصمیم می‌ گیرد برای نزدیک ‌تر شدن به زندگی گیاهی، از خوردن گوشت خودداری کند. در این فرآیند، پدر و همسرش با بی ‌رحمی با او برخورد می ‌کنند و رخدادهای ناخوشایند دیگر در پایان او را به سمت آرزوی تبدیل شدن به یک درخت سوق می ‌دهد.

به گزارش گاردین، «اسمیت» مترجم رمان «هان» از ٢١ سالگی، زمانی که هنوز تحصیلات خود را به پایان نرسانده بود، تصمیم گرفت مترجم زبان کره ‌ای شود. او پیش ‌تر زبان ‌های خارجی دیگری را هم فراگرفته بود اما در 28 سالگی موفق شد به رویایش دست پیدا کند و کتابی را به زبان انگلیسی برگرداند. «اعمال انسان» نام اثر دیگری از «هان کانگ» است که «اسمیت» ترجمه کرده است.

 

«گیاه خوار» یکی از 155 کتابی بود که در رقابت این دوره «من بوکر» بین ‌المللی شرکت داشتند. این نخستین سالی است که این جایزه مهم ادبی به‌ جای اعطا به مجموعه آثار یک نویسنده، به یک کتاب تعلق می‌ گیرد. این تغییر رویه پس از تلفیق «من بوکر» با جایزه ادبیات داستانی خارجی مستقل صورت گرفته است.

«فیلیپ راث»، «چینوا آچبه»، «آلیس مونرو» و «لیدیا دیویس» از برندگان پیشین این جایزه ادبی بوده ‌اند. این دوسالانه از سال ٢٠٠٥ تا ٢٠١٥ صرف نظر از ملیت یک نویسنده، به مجموعه آثار او که به زبان انگلیسی نوشته یا ترجمه شده باشد، تعلق می ‌گرفت و در این دوره پس از تلفیق شدن جایزه ادبیات داستانی خارجی مستقل، به یک اثر ادبی اعطا می ‌شود.

 

«گیاه خوار» علاوه بر جایزه بوکر، جوایز کتاب سال نیویورک ‌تایمز، تایم، اکونومیست و وال‌استریت ژورنال را از آن خود کرد.

«گیاه خوار» داستان زنی است که می خواهد درخت شود. می‌ خواهد نسل بشر را رها کند تا خودش را از سیاهی ذاتی انسان برهاند. ییونگ های پی کابوسی، دست از خوردن گوشت می ‌کشد تا انگار تنش را از گناه و خشونت منزه کند، و رفته‌ رفته می ‌بیند که برای رسیدن به انسانی ناب می ‌بایست از تن انسانی خود فاصله بگیرد و در آرزوی درخت‌ شدن است.

«اعمال انسانی» کتاب بعدی هان کانگ بود که به انگلیسی ترجمه شد و بار دیگر برای نویسنده ‌اش موفقیت به بار آورد. کتاب به مرجله نهایی جایزه بین ‌المللی دوبلین راه یافت، کتاب سال آمازون، آتلانتیک،سان‌ فرانسیسکو، رادیو ملی آمریکا، لایبرری ژورنال و هافینگتون ‌پست شد.

«اعمال انسانی» در گوانگجوی کره‌ جنوبی می‌ گذرد. در بحبوحه‌ سرکوب خونین شورش دموکراتیک، پسربچه ‌ای به دنبال جسد دوستش، روحی در پی بدن رهاشده ‌اش و کشوری ستم‌ دیده به دنبال آزادی بیان است.

کتاب سوم هان کانگ، با عنوان «کتاب سفید» در سال ۲۰۱۸ به انگلیسی منتشر شد و برای بار دوم به مرحله نهایی جایزه‌ بین‌ المللی بوکر راه یافت. «کتاب سفید» تلفیق داستان و شعر است. نویسنده روایتی شخصی را بر بستر اتفاقی تاریخی روایت می‌ کند. هر سه کتاب هان کانگ به فارسی ترجمه و منتشر شده: «گیاه خوار» با چند ترجمه از جمله ترجمه «نیلوفر رحمانیان» در نشر نوای مکتوب، «کتاب سفید» با دو ترجمه: «مژگان رنجبر» در نشر چترنگ و «نیلوفر رحمانیان» در نشر نوای مکتوب، و «اعمال انسانی» با ترجمه «علی قانع» در نشر چترنگ.

 

آن چه می‌ خوانید برگزیده گفت ‌و گوهای هان کانگ با روزنامه گاردین و انستیتو ترجمه ادبیات کره درباره این سه کتاب است.

چه زمان به عنوان یک نویسنده احساس رضایت می‌کنید؟

برای من نوشتن یعنی پرسشگری بی‌پایان، یعنی زندگی چیست؟ مرگ چیست؟ من کیستم؟ وقتی می ‌نویسم، خصوصا وقتی رمان می ‌نویسم، دارم یک، دو، سه یا چهار سال صرف نوشتنش می ‌کنم. پس وقتی حس کنم دارم به عنوان یک نویسنده پیش‌ می ‌روم، وقتی می بینم دارم در معنای انسان ‌بودن کاوش می ‌کنم (آن‌هم به این شکل که به نحوی در این کتاب و به نحوی دیگر در کتابی دیگر) آن موقع است که از نویسنده ‌بودن خوشحال می‌شوم.

 

«گیاه خوار» درباه چیست؟

قهرمان زنی است به اسم ییونگ های که گیاه خواری را به معنای آسیب ‌نرساندن به هیچ‌ چیز می‌بیند. خوردن گوشت سمبلی است از خشونت بشری، از خشونت این جهان و او گیاه خواری را به عنوان راهی برای تزکیه‌ نفس از این خشونت می ‌بیند. اما بعد در عوض انسان ‌ها با گیاهان همذات ‌پنداری می ‌کند و به کل دست از خوردن می‌ کشد. خسته می ‌شود و نتیجه‌ کنایی این است که آن کاری که برای بهبود خود می‌ کند به مرگش منجر می‌ شود.

 

ایده‌ «گیاه خوار» از کجا آمد؟

یک داستان قدیمی دارم به اسم «میوه‌ زن من» که حدود ده سال پیش نوشته ‌ام درباره‌ زنی که جسما گیاه می‌ شود و شوهرش می ‌گذاردش در گلدان و آبش می‌ دهد و از آن مراقبت می‌ کند. همیشه می‌ خواستم ادامه‌ای برای این داستان بنویسم، و خب این انگیزه‌ اولیه‌ من بود. و دوم هم این که همیشه درباره‌ خشونت انسانی کنجکاو بوده‌ام، می ‌خواستم ببینم معصومیت انسانی اساسا ممکن است یا نه، و یک نفر می ‌بایست بر چه چیزهایی غلبه کند تا زندگی سراسر دور از سرزنشی داشته باشد.

 

با این رمان می‌ خواستید چه پیغامی را برسانید؟

آیا انسان می‌ تواند تماما معصوم باشد؟ چه اتفاقی می ‌افتد وقتی عهد کنیم به هیچ ‌چیز آسیب نزنیم؟ گناه چیست و رستگاری یعنی چه؟ زیبایی چیست؟ این ها سئوالاتی هستند که امیدوارم بتوانم با خوانندگان این کتاب در میان بگذارم.

 

محبوب ‌ترین شخصیت این رمان برای شما کیست؟

این رمان از سه بخش تشکیل شده اما کنایی است که قهرمان، ییونگ های در هیچ‌ کدام هیچ صدایی ندارد. او شخصیت ساکتی است که مشاهده می‌ شود، مورد میل واقع می‌ شود، مورد سوء تفاهم قرار می ‌گیرد و به حالش ترحم می‌ کنند و به همین دلایل موقع نوشتنش خیلی مراقب بودم. بعد از او بیش تر با خواهرش این های احساس نزدیکی می‌ کنم، می‌ شود گفت این رمان درباره‌ این دو خواهر است. کسی هرگز به طور کامل ییونگ های را درک نمی ‌کند اما این های شخصیتی است که نسبت به بقیه بیش تر به درک درد او میل کرده است. او را دوست دارم که سعی می ‌کند درد خواهرش را بفهمد و به اشتراک بگذارد.

 

اگر می ‌توانستید یک جمله بگویید که بهتر از همه نماینده‌ ییونگ های باشد، آن چیست؟

ییونگ های صدایی به عنوان راوی ندارد اما این که چه حس می ‌کند و چه فکر می ‌کند را از طریق مکالمه ابراز می ‌کند. او به خواهرش می‌ گوید: «می‌ دونی، من نمی ‌دونستم. فکر می‌ کردم درخت ‌ها راست ایستادن… تازه فهمیدم… واقعیتش اینه که اونا برعکس روی دو تا دستشون رو زمین می‌ ایستن، همه‌شون. نگاه! اون جا رو نگاه کن. تعجب نکردی؟ می‌دونی از کجا فهمیدم؟ خب، داشتم خواب می ‌دیدم، و داشت از توی دستم شاخه درمی ‌اومد… پس منم زمین رو کندم و دست ‌هام رو گذاشتم توی خاک…» او یکی‌ یکی می ‌گوید بدنش چه طور به یک گیاه تبدیل می ‌شود، پس برای او گفتن این مسئله بسیار مهم است.

 

نظر شخصی شما درباره گیاه خواری چیست؟

من چند سالی گیاه خوار بودم، نزدیک ‌های سی‌ سالگی. پس من هم همان ترسی را که ییونگ های حس کرده که انگار همه می‌ خواهند به من گوشت بخورانند، حس کرده‌ ام. بعد به خاطر سلامتی ‌ام دوباره خوردن گوشت را شروع کردم، خیلی کم. ولی هنوز هم گوشت دوست ندارم و همیشه موقع خوردنش احساس گناه می‌ کنم. کسانی را می‌ شناسم که گوشت خوارند اما بسیار درباره‌ این حقیقت فکر می ‌کنند که ما جان حیوانات را می‌ گیریم تا جان خودمان را حفظ کنیم. پس اگر برگردیم به پرسش گیاه خواری باید بگویم قبلا گیاه خوار بودم و الان هم از خوردن گوشت کم‌ و بیش احساس گناه می‌ کنم.

 

تاریخ کره در قرن بیستم از نظر زخم و تروما غنی است، چرا مشخصا تصمیم گرفتید درباره‌ قیام گوانگجو در رمان «اعمال انسانی» بنویسید؟

قرن بیستم نه فقط به کره، بلکه به تمام نژاد بشری زخم‌های عمیقی وارد کرده. من چون متولد ۱۹۷۰ هستم نه اشغال ژاپنی ‌ها را تجربه کرده ‌ام که از ۱۹۱۰ تا ۱۹۴۰ طول کشید و نه جنگ کره را که از ۱۹۵۰ شروع شد و با آتش‌ بس ۱۹۵۳ تمام شد. من سال ۱۹۹۳ شروع به انتشار شعر و داستان کردم، وقتی بیست ‌و سه ‌ساله بودم. و نویسندگان هم ‌نسل من حس می ‌کردند امروزه آزادی تفحص در درون آدمی را داریم بدون آن که محکوم به اعلام عقیده‌ سیاسی در کارهایمان شویم. پس نوشته‌ های من شامل این درونیات است. آدم‌ ها برای نجات جان بچه ‌ای که روی ریل قطار افتاده طمانینه نمی ‌کنند اما به ‌علاوه همین آدم‌ ها هستند که مثلا در آشویتس خشونت ‌ورزی می‌ کنند. طیف وسیع انسانیت که از انسان متعالی به انسان پست ادامه دارد برای من از همان بچگی شبیه یک مسئله در مشق شبی سخت بوده. می‌ شود گفت کتاب ‌های من هم واریاسون همین تم خشونت انسانی‌ اند. برای این که می‌ خواستم بفهمم دلیل ریشه ‌ای سختیِ در آغوش ‌کشیدن مفهوم انسان برایم چیست، به درون خودم خزیدم و آن جا با گوانگجو مواجه شدم که غیرمستقیم در ۱۹۸۰ تجربه‌ اش کرده بودم.

 

شما به عنوان کاراکتری در کتاب ظاهر می‌ شوید که از خاطراتش می ‌گوید و این شکل تاثیرگذاری از اتصال زندگی و هنر و گذشته، حال و آینده است. اولین‌بار چه طور با این اتفاق مواجه شدید؟

من در گوانگجو به دنیا آمدم و وقتی نه ‌سالم بود با خانواده‌ ام به سئول رفتم، تقریبا چهار ماه مانده به قیام. ما کاملا اتفاقی نقل ‌مکان کرده بودیم و به خاطر این تصمیم به نظر کوچک، خسارتی ندیدیم. این حقیقت به یک‌ جور حس گناه بازمانده تبدیل شد و تا مدت ‌های مدیدی خانواده‌ ام را آزرد. دوازده ‌سالم بود که برای بار اول کتاب عکسی دیدم که در خفا درمی‌ آمد و دست ‌به ‌دست می‌ شد و شاهدی بود بر قیام. پدرم بعد از سفر به گوانگجو با خودش آورده بود. بعد از این که کتاب بین بزرگ ‌ترها دست‌ به‌ دست شد، در کتابخانه‌ ای پنهانش کردند و برعکس گذاشتندش در قفسه. بی‌ غرض بازش کردم، هیچ نمی ‌دانستم داخلش چیست. جوان ‌تر از آن بودم که بفهمم چه طور باید شاهد این خشونت وحشتناکی که در آن صفحات بود، باشم و پذیرایشان باشم. چه طور آدم ‌ها می‌توانستند چنین کاری را باهم بکنند؟ و بلافاصله سئوال دوم می ‌آید: ما در مواجهه با چنین خشونتی چه کار می‌توانیم بکنیم؟ حتی هنوز هم یادم نرفته عکسی را که از صف بی‌ پایان آدم‌ های توی بیمارستان شکل گرفته بود وقتی فراخوان اهدای خون داده بودند. این طور شده بود که خیلی آدم‌ های معمولی مامن خانه‌ هایشان را ترک کرده بودند تا به آن هایی که در این خشونت آسیب دیده بودند، کمک کنند. این طوری بود که من با دو معمای حل‌ ناشدنی مواجه شدم؛ یکی مربوط به خشونت انسانی و دیگری وقار انسانی که این دو مثل مهری به قلبم خورده بودند. «اعمال انسانی» ثبت حرکت دشوار من به سمت این دو معماست.

 

شما گفتید نوشته ‌هایتان بر محور معنای انسان است. «اعمال انسانی» حوزه‌ های وسیعی را دربرمی‌ گیرد، از بربریت تا لطافت. با نگاهی غیرعمیق می‌ بینیم «اعمال انسانی» که تمرکزش بر رشد پسا جنگیِ نسل جوان و نزاعش در راه دموکراسی ا‌ست بسیار متفاوت است از «گیاه خوار» که رمانی است با تمرکز بر یک حوزه‌ به شدت فردی.

 

بله، با این که این دو رمان به نظر بسیار متفاوت می ‌آیند اما می ‌شود جفت تلقی ‌شان کرد از این رو که ریشه‌ هایشان به ‌هم گره خورده است. موقع نوشتن «گیاه خوار» داشتم در پرسش‌ هایی درباره‌ خشونت انسانی و ناممکنی معصومیت فکر می‌ کردم. در خلاف جهت قهرمان داستان که ییونگ های است که به شدت می‌ خواهد به خشونت پشت کند و این کار را با دورانداختن تنش و دگردیسی به یک گیاه انجام می‌ دهد که نشان از ناامیدی و شک عمیق به انسانیت است. در یک کتاب دیگرم، «درس‌ های یونانی»، قهرمان قدرت تکلمش را به اعتراض خشونتی که به زبان آغشته است، از دست می ‌دهد. این حالت امتناع به‌ علاوه، در خود میلی به بهبود دارد (محدود و با مشقت فراوان) بهبود وقار انسانی از طریق عملی خود ویرانگرانه. «اعمال انسانی» هم با دردی از خشونت انسانی شروع می ‌شود، اما من می ‌خواستم درنهایت به وقار انسانی برسم؛ به آن جای روشنی که گل‌ ها شکوفه می ‌کنند. این بزرگ‌ ترین انگیزه من برای نوشتن این رمان بود.

 

«کتاب سفید» داستان خواهرتان است که دو ساعت بعد تولد مرد. چه چیزی باعث شد بخواهید-یا حس کنید می ‌توانید امروز درباره ‌اش بنویسید؟

نمی‌ خواستم درباره‌ خواهر بزرگ ‌ترم بنویسم. پدر و مادری بزرگم کردند که نمی ‌توانستند فراموشش کنند. وقتی مشغول نوشتن «اعمال انسانی» بودم، یک خط دیالوگ بود: «نمیر، تو را به خدا نمیر.» به طرز عجیبی آشنا بود و در من ماند. ناگهان یادم آمد این مربوط به خاطره‌ مادرم بوده: برایم گفته بود رو به خواهرم که قبل از تولد من مرده بود، بارها این جمله را تکرار کرده است.

 

نوشته ‌اید که چه طور «در جای آن مرگ به دنیا آمدید و بزرگ شدید». این مسئله چگونه در رشد شما تاثیر گذاشت؟

مسئله فقط فقدان نبود. مساله ارزشمند بودن ما بود. پدر و مادرم به من و برادرم می ‌گفتند: «شما به چنین ترتیب ارزشمندی نزد ما متولد شدید و ما مدت ‌های طولانی منتظرتان بودیم.» اما در عین حال سوگ هم بود. ترکیبی بود از عزا و حس ارزشمندی زندگی.

 

در کتاب گفته ‌اید اگر دو بچه‌ اول مادرتان نمی ‌مردند، شما و برادرتان هرگز به دنیا نمی ‌آمدید. این چه حسی به شما می‌ دهد؟

وقتی مادرم سر من باردار بوده، شدیدا مریض می ‌شود و به همین خاطر داروهای زیادی مصرف می‌ کرده است. و چون خیلی ضعیف بوده، به فکر سقط هم می‌ افتد. اما بعد حرکت مرا در بدنش حس می ‌کند و تصمیم می ‌گیرد مرا به دنیا بیاورد. من حس می‌ کنم که جهان گذرا است و این در جهان شانسی به من داده شده است.

 

در صفحات آغازین می ‌گویید می‌خواهید پروسه‌ نوشتن این کتاب، دگرگون ‌شونده باشد؛ این طور شده؟

بله، این پروسه واقعا به من کمک کرده. مثل آیینی کوچک و هرروزه بود؛ مثل دعا. وقتی می‌ نوشتم، حس می‌ کردم با گذشت هر روز نزدیک و نزدیک ‌تر می‌ شوم، به بخشی مشخص درون مان که تخریب ‌ناپذیر است، آسیب ‌ناپذیر است.

 

شما از سنین نوجوانی میگرن ‌های کشنده‌ای دارید. این دردها چه طور بر شما تاثیر گذاشته است؟

میگرن‌ هایم به من یادآوری می‌ کنند انسانم. چون وقتی میگرن می‌ آید باید دست از کار بکشم، از خواندن، از کارهای روتین، برای همین همیشه مرا فروتن می ‌کند، کمکم می ‌کند بفهمم میرا و شکننده ‌ام. شاید اگر صددرصد سالم و پرانرژی بودم نمی ‌توانستم نویسنده شوم.

 

گفته‌ اید از چهارده‌ سالگی می‌ دانسته ‌اید می‌ خواهید نویسنده شوید. از کجا می ‌دانستید؟

چون دنبال پاسخ سئوالات اساسی می ‌گشتم. و آن موقع به عنوان یک خواننده فهمیدم که همه‌ نویسنده‌ ها دنبال جواب می ‌گردند بدون این که به نتیجه ‌ای برسند اما هنوز می‌ نویسند. پس فکر کردم چرا من هم چنین کاری نکنم؟

 

پدرتان هم رمان ‌نویس است. او به چه ترتیب بر شما اثر گذاشته است؟

وقتی بزرگ می‌ شدم خانه‌ مان پر از کتاب بود، فکر می ‌کنم این مهم‌ ترین تاثیر است.

 

کدام نویسنده‌ ها بیش ترین تاثیر را بر نوشتن شما گذاشته ‌اند؟

از بین نویسندگان کره‌ ای عاشق داستان کوتاه‌ های لیم چول ‌وو هستم. و بین نویسندگان خارجی عاشق داستایفسکی ‌ام.

 

از بین چهره‌ های ادبی، چه مرده و چه زنده دوست داشتید کدام را ببینید؟

من نمی‌ خواهم نویسنده‌ ها را ببینم: من پیش ‌تر از طریق کتاب ‌هایشان ملاقات شان کرده ‌ام. اگر کتاب شان را خوانده ‌ام و چیزی حس کرده ‌ام، چیز ارزشمندی است. نویسنده ‌ها بهترینِ خودشان را در قالب کتاب می‌ نویسند و خواندن شان برای من کافی است.

 

کتاب «گیاه خوار» شما برنده‌ جایزه ‌بوکر شده. این اتفاق بر شغل شما چه طور تاثیر گذاشته است؟

من با خوانندگان و مخاطبان بیش تری آشنا شده ‌ام. ولی بعد چند ماه می ‌خواستم بیشتر به زندگی شخصی‌ ام برسم چون توجه بیش از حد برای یک نویسنده خوب نیست. غیرممکن است حواست به این توجه باشد و هم چنان بنویسی.

***

نخستین اثر رسمی او با نام «عشق یک محکوم» در سال 1995 میلادی منتشر شد و به دلیل زبان استوار نویسنده مورد ستایش قرار گرفت. هان کتاب دیگری را به نام «گیاه خواری» منتشر کرد که مجموعه ‌ای از سه رمان کوتاه است.

به گفته مترجم فارسی کتاب «گیاه خوار» پیش از آن که رمان شود، داستان کوتاه بوده؛ «میوه‌ زن من» داستان کوتاهی از هان کانگ است که بعدتر آن را گسترش می دهد  و در سه نوولای 60 صفحه ‌ای که باهم می ‌شوند «گیاه خوار» منتشرش می ‌کند. این داستان در عین این که اثری فوق ‌العاده است، آزاردهنده هم هست. قرار است جاهایی میخکوب تان کند، عصبی‌ تان کند و آتش به سینه‌ تان بریزد. قرار است به چالش بکشد و تلنگر بزند. و در عین ‌حال شاید شما هم لابد از این باشید که وسط خواندنش بلند شوید و برای نویسنده و نبوغش دست بزنید.آن چیزی که این کتاب را برنده‌ یکی از ارزشمندترین جوایز ادبی دنیا کرد، شاید در وهله‌ اول این باشد که نویسنده، نگاه متفاوتی به انسان مدرن، و علی‌ الخصوص انسان مدرن در موطن خودش داشته است.

جامعه‌ مردسالار کره‌ جنوبی را با ظرافت کنار طبیعت و غذاهای خاصش تصویر کرده، زن را در چنین جامعه ‌ای به دقت و با رویکردی روان ‌کاوانه از نظر گذرانده، و چالش اش را در مواجهه با نیمه‌ تاریک وجود در خواب ‌هاش تصویر کرده است؛ انسانی که دیگر نه لازم است قهرمان باشد نه ضدقهرمان، بلکه عادی ‌ترین آدم دنیا است. انسانی که تنهایی ‌اش را در سکوت فریاد می ‌زند و به جهانی عاری از «خود» پناه می ‌برد.

«گیاه خوار» در دنیا پرفروش شد. حقوق انتشار کتاب نیز در ٢٠ کشور مختلف به فروش رفت. در سال 2010 نیز نسخه سینمایی آن تولید شد اما نویسنده این کتاب حتی هنوز پس از دو دهه و نگارش رمان‌ ها و اشعار مختلف هم چنان برای خوانندگان انگلیسی ناشناخته است.

«کتاب سفید» نامزد جایزه بین‌ المللی بوکر ٢٠١٨ شد. کتابی که سفید است اما «همه سفیدی» نیست، چیست؟ در «کتاب سفید» داستان و شعر به هم می ‌آمیزند. به نظر می ‌رسد نویسنده روایتی شخصی را بر بستر اتفاقی تاریخی روایت می‌ کند. نثرش شعرگونه است، در پاره‌ هایی کوتاه (آن طور که خوشایند مخاطب امروز است و درعین‌ حال بهترین مدیوم روایت داستانش است) نوشته شده و یک کل به‌هم‌ پیوسته، یک نوول یا بهتر، یک نوولا درست کرده است و لابه‌لای نسخه‌ اصلی‌ اش عکس‌ هایی را که خودش عکاس شان است هم گنجانده است. کولاژی به نام «کتاب سفید».

نویسنده از فضاهای سفید صفحات هم برای روایتش استفاده کرده است، بین هر فصل صفحه ‌ای سفید گذاشته تا انگار توجه خواننده را به بخش روایت ‌نشده‌ داستان و تاریخ جلب کند. تا انگار در این رویارویی فضاهای سفید و سیاه، لایه‌ های دیگر داستان را بخوانیم. رویارویی‌ هایی دوگانه که در جای‌ جای متن هان کانگ، جلب نظر می ‌کنند. و شاید مهم ‌ترین شان دوگانه‌ زند‌گی - مرگ یا بهتر، دوگانه‌ بودن - نبودن و بعد شکستنش به چگونگی بودن و اقسام نبودن باشد.

تا کنون پانزده اثر از این نویسنده کره ‌ای منتشر گردیده است. بر اساس نظر منتقدین و ناشرین بین ‌المللی، آثار هان در زمره بهترین آثار ادبیات مدرن کره قرار دارد که می‌ تواند دریچه ‌ای جدید را برای مخاطبان جهانی به سوی کره باز نماید.

هان کانگ نویسنده سرشناس کره‌ ای هم به پروژه‌ ای پیوسته است. هان کانگ نویسنده برنده بوکر کتاب «گیاهخوار» پنجمین نویسنده ‌ای است که به این پروژه با عنوان «کتابخانه آینده»‌ پیوسته است.

دوشنبه چهارم فروردین ١٣٩٩ – بیست و س،م مارس ٢٠٢٠

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com