بازارِ انتصابات نظام کساد بُود

شباهنگ راد
February 23, 2020

بازارِ انتصابات نظام کساد بُود

پیشاپیش و از قرائن پیدا بُود که بازارِ انتصابات سران رژیم جمهوری اسلامی رونقی نخواهد داشت. می‏دانستند که مردم از دست‏شان ذله اند و حاضر به شرکت در نمایشات سیاسی‏شان نیستند؛ می‏دانستند که انتخاب خودی‏ها برای طولانی‏تر کردن عمرِ رژیم جمهوری اسلامی است؛ بی دلیل هم نبُود که از بالا تا پائین سردمداران نظام، بمیدان آمدند و در وصف و اندر "مزایا"ی صندوق‏های سازمان داده شده گفتند و نوشتند؛ ولی بی‏خریداری اماکن و دکه های رأی گیری، و مهمتر از همۀ آن‏ها، نهِ مردم به بساط سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، یک‏بار دیگر، صف و خواست‏های دو سوی جامعه را شفاف‏تر و تازه تر کرده است.

 

جدا از مخالفت‏های توده ای، مدت‏های مدیدی است که عمرِ این نوع انتصابات و رأی گیری‏ها به سر رسیده است. فرومایگی و انعکاسِ آنرا هم می‏شد در صفوف بالائی‏ها که منجر به ردِ صلاحیت بعضاً حامیان پر و پا قرص نظام شده است را به عینه دید. چاکرمنشان و دست‏بوسان چندین دهۀ نظام و علیرغم خوش‏خدمتی‏های بی‏اندازه، پشتِ درِ نظامِ سراپا جنایت مانده اند و مزورانه داد و فغان براه انداختند که چنین "انتخابات"ی، مبتنی بر نظامِ محترم شمردن به انتخابات "آزاد" و رقابتِ "افکار" متفاوت نیست! قطعاً دلیل آن نه به سر عقل آمدنِ عناصر و حامیان نظام سرمایه داری، بسا که پس زدن رقیبان درونی و تمرکز بخشیدن بیش از پیش جناح حاکم از یک‏سو، و تعرض گُسترده تر به معیشت سازندگان اصلی جامعه از سوی‏دیگر است. به هر حال و علیرغم چنین وضعیتی همه با هم، مردم را دعوت به صندوق‏های رأی گیری کردند و نیز بازی ارقامِ براه انداختند تا بر بارِ انتصابات بی‏افزایند. ولی عدم شرکت میلیون‏ها تودۀ رنجدیده در مضحکۀ انتخابات، همۀ ارقامِ دست‏ساز مقامات حکومتی را کنار زد و مهمتر از آن اینکه، موقعیت نظام را در وضعیت بغرنج تری قرار داده است.

 

پُر واضح است که جامعه از زوایای گوناگون و بدلیل سیاست‏های تحمیلی حکومت‏مداران، از پاافتاده و خسته است. خواستار تغییرِ وضعیتِ ناهنجار است. چهل سال درگیرِ کلنجار رفتن بر سر محترم شمردن و برسمیت شناختن حقوق پایه ای معیشتی و سیاسی‏ست؛ چهل سال مردم درگیرِ تهیۀ نیازهای اولیۀ زندگی اند؛ چهل سال کودکان زندگی‏شان در اثر نداری و فقر والدین‏شان به تباهی رفته است و سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در این‏مدت هم سنگ تمام گذاشته اند تا مناسبات و سیستم سرمایه داری را پابرجا نگه دارند. فاصله های طبقاتی و بموازات آن‏ها تنش‏ها در درونِ جامعه به اوج خود رسیده است و مردم به میزان و در ابعادی متفاوت در این چهل سال، هر آنچه را که در توان و در چنته داشته اند، سران رژیم جمهوری اسلامی را به مصاف طلبیده اند. انتصابات اخیر هم نشان داده است که کسی با حکومت‏مداران و دولت‏مردان نیست و روز به روز با ریزش نیروی بیشتری برخوردار می‏باشند. التماس‏ها پیرامون همسو کردن مردم با سیاست‏های منفعت طلبانۀ طبقۀ سرمایه داری و پُر رونق کردن صندوق‏های رأی گیری ادامه داشت تا جائیکه سرکردۀ نظام «خامنه ای" در روز انتصابات گفته است "انتخابات متضمن منافع کشور است. هر کس به منافع کشور علاقمند است در انتخابات شرکت کند. توصیه من این است که همه با همت حرکت کنند و بیآیند و به اشخاصی که به آن رسیدند رأی دهند. این کار را هر چه زودتر انجام دهند. نگذارند برای آخر وقت. این توصیه همیشگی ماست".

 

عجب حکایتی است. مردم با چه رفتار و کرداری، باید دلیلِ همراه نشدن با بازی‏های سیاسیِ سران حکومت را اعلان کنند؟ به چه زبانی باید بگویند که قواعد و انتخاب‏های سیاسی خود را دارند و حاضر به همراهیِ با جانیان بشریت نیستند؟ مگر عدم شرکت میلیونی و در حقیقت 80 و 90 درصدی جامعه، نشانۀ نظر و خواست مردم از نظامِ حاکم بر جامعه نیست؟ مگر علامتِ به ته دیگ خُوردنِ کف‏گیر سیاست‏های نظام نیست؟ آن قدر اوضاعِ "انتخاباتِ" نظام افتضاح بُود که «انوشیروان محسنی بندپی» استاندار تهران - در روز انتصابات - گزارش داد "قرار بر این شده که آمار به صورت جزئی اعلام نشود، بلکه بصورت کشوری به اطلاع مردم برسد". و نیز یک روز بعد از آن خبرگزاری فارس اعلام کرده است که: "در شهر تهران 1 میلیون و 900 هزار نفر در انتخاب شرکت کرده اند". شهری که بنابه گفتۀ استاندار تهران «انوشیروان محسنی بندپی»، "واجدین شرایط رأی دهی در استان تهران، 9 میلیون و 600 هزار نفر بُوده که در این‏میان 21 میلیون و 600 هزار تعرفه در این استان توزیع شده" بُوده است.

 

یعنی اینکه 90 درصد مردم از رفتن به پای صندوق‏های سازمان داده شدۀ نظام سر باز زدند؛ یعنی اینکه اکثریت قریب به اتفاق مردم خواهان ترک سردمداران رژیم جمهوری اسلامی از اریکۀ قدرت اند؛ یعنی اینکه جامعه این‏بار در ابعادی وسیع تر و علنی‏تر، موقعیت خود را با صراحت هر چه تمام‏تر با سران نظام در میان گذاشت.

آری، جامعه در چنین موقعیت حساس و پایانی ای قرار گرفته و روشن است که سران حکومت از این پس و بنابه مشاهدۀ اوضاع کنونی، بر تلاش‏های سرکوب‏گرانه، بر بگیر و بندها و بر تعرض وحشیانۀشان علیۀ جنبش‏های اعتراضیِ جوانان و مردم خواهند افزود؛ شکی نیست که دم و دستگاه‏ها و ابزارهای سرکوب‏شانرا برای مقابله با اعتراضات احتمالی روغن‏کاری خواهند کرد و این‏بار وحشیانه تر از گذشته، به جان معترضینِ بعد از پایان مضحکه یازدهمین دُورۀ مجلس شورای اسلامی خواهند افتاد؛ هارتر و دریده تر از گذشته پا به میدان خواهند گذاشت تا نطفۀ هرگونه جنبش‏های اعتراضی را در درون خفه سازند. می‏دانند که زمان سرنوشت‏ساز نظام فرا رسیده است و به همین دلیل در تدارک و در پی سازمان دادن شیوه های تعرضی بعد از انتصابات اند؛ همان روش و سیاستی که در آبانماه امسال در برابر خیزش‏های اعتراضی جوانان و مردم پیشۀ خود ساخته اند.

 

در هر صورت و جدا از اینکه رژیم در صدد تدارک و سازماندهی تازه تر بمنظور مقابله با خیزش‏های اعتراضی است، در مقابل هم نمودارهای اعتراضی - مبارزاتی جامعه، نمایانگر این حقیقت است که کارگران، زحمت‏کشان، جوانان و دیگر توده های محروم لحظه ای از طرح مطالبات‏شان پاپس نخواهند کشید و مصر به حذفِ سران نظام جمهوری اسلامی از کرسی قدرت اند. در این میان جمهوری اسلامی بدرستی دریافته است که سیاست بگیر و به بند و سرکوب‏های پی در پی از کار افتاده است و نه تنها راهِ علاج و درمان نظام نیست، بساکه جنبش‏های اعتراضی را آماده تر و مصمم تر خواهد کرد. به این سبب که جنبش‏های اعتراضی و جوانان به این درجه از آگاهی دست یافته اند، زندگی در زیر سلطۀ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بمانند مرگ تدریجی است؛ به این درجه از آگاهی دست یافته اند که اتکاء به جناح‏های رقیب حکومتی - دولتی، بمعنای پرداخت هزینه های جانی و معیشتی بیش از پیش است. بی دلیل هم نیست که خلافِ سیاستِ دُوره های پیشین، یعنی سیاست مقابله ای و عملی با ارگان‏های سرکوب‏گر نظام را انتخاب کرده اند. ترس و وحشت سران نظام جمهوری اسلامی هم در تغییر شیفت و انتخابِ تازه تر مبارزاتی میلیون‏ها انسان رنجدیده و جوانان است. براستی که جامعه در چنین وضعیتِ سرنوشت‏سازی قرار گرفته است و بدین ترتیب برون‏رفت از آن، نیازمند هوشیاری لازمه، و بویژه نیازمند انتخاب سیاستِ حداقلی هزینه به جنبش‏های اعتراضی است؛ نیازمند آن است تا نیرو و دستجات متفاوت وابسته به جنبش‏های اعتراضی، حول سیاست‏های ثمربخش و برنامۀ کمونیستی و بویژه با انتخاب خطِ تعرضی، ارگان‏های حافظ بقای نظام امپریالیستی حاکم بر ایران را نشانه گیرند و اجازۀ تکرارِ گستاخی‏های سران نظام به جنبش‏های اعتراضی ای هم‏چون آبانماه امسال را ندهند. نظام راه و چاره ای بغیر از سرکوب عریان و خشن ندارد و در مقابل هم جنبش‏های اعتراضی راه و چاره ای بغیر از انتخاب سیاست مقابله ای و سازمانیافته ندارند.

 

خلاصه و جدا از فرومایگی و به ته دیگ خُوردن نمایشات سیاسی رژیم، زمانِ تعیین و تکلیف نهائی و سرنوشت‏ساز فرا رسیده است. به طور یقین، پایه های حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی به تار موئی بند است و کوچک‏ترین تلنگرِ سیاسیِ صحیحِ منطبق با قانون‏مندی حاکم بر جامعه، می‏تواند بساط اش را - و آن‏هم با تمامی جناح‏های رنگ وارنگ اش - زیر و رو کند. توهمی نیست که این امرِ مهم و حیاتی، بر عهدۀ پیشروان و مدعیان هدایتِ جنبش‏های کارگری و توده ای‏ست؛ بر عهدۀ آنانی است که از آنِ مردم اند و با تمام وجود خواهان قطعِ زور و سرکوب، و نمایشات سیاسی ای هم‏چون انتصابات سران رژیم جمهوری اسلامی اند.

 

23 فوریه 2020

4 اسفند 1398   


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com