نیروی پیروزی جنبش خودرهایی در میدان های آزادی , عراق-ایران- لبنان

عباس منصوران
December 16, 2019

 نیروی پیروزی جنبش خودرهایی در میدان های آزادی

 عراق-ایران- لبنان

  

جنبش سراسری کنونی، ورای جنبش 40 سال پیش ایران است. حاکمیت اسلام سیاسی در سال1357 در ایران گزینه ی مصلحت گرایانه (پراگماتیستی) سرمایه جهانی در برابر گزینه ضد استبدادی – ضد امپریالیستی عامیانه، دینامیک و پوینده آن برهه بود. «هلال شیعه» از همان روز به قدرت رسیدن حکومت اسلامی تا دولت نظامیِ سرهنگ روحانی که «بدر شیعه» را بر زبان راند، کلید واژه ی خاورمیانه جدید و جغرافایی با  محوریت جنگ نیابتی، بود. حکومت و طبقه حاکم در ایران، خود به بخشی از یک امپریالیسم سیاسی و نظامی تبدیل شده بود. این مناسبات سرمایه داری فاسد و دلال به یاری ایدئولوژی و بمب و نیرو، که مستقیم در عراق، سوریه، لبنان، یمن، افغانستان و فلسطین چنگ افکنده بود، در کویت و شیخ نشین ها و عربستان و برخی کشورهای آفریقایی دخالت نظامی داشت. عراق، نباید «اُم القراء» (مادر شهر) شیعیان می ماند. عراق با کردستان آن، به بخشی از سرزمین اشغالی تبدیل شده بود. حکومت اسلامی در ایران برای تبدیل این کشور به مرکز فرمانروایی شیعیان و سپس مسلمانان جهان به زور بمب هسته ای هم که شده، حتی پیشاپیش برای توریست ها زیارتی و سیاحتی در مشهد و قم خدمات تحریر الوسیله ای صیغه و «جاذبه های توریستی» «تمتع» فراهم آورد. اگر شدنی می بود، خانه کعبه را به قم می آوردند تا الله به ایران اسلامی اسباب کشی کند، همانگونه که اردوغان استخوان های سلطان سلیمان را پس از آزادی کوبانی از گور بار کرد و شبانه از کنار فرات کوبانی به ترکیه برد.

حکومت اسلامی، حوزه «علمیه» قم، حوزه نجف را رقیب ایدئولوژیک خود می دانست که باید برچیده می شد. سال 60 به محمد باقر صدر که در زمان کشته شدن چهل و پنج سال داشت و به خانواده ای منسوب به امام هفتم شيعيان شجره ساخته بود پناهندگی نداد تا همراه خواهرش «بنت الهدی» به دست صدام به دار کشیده شوند، و اکنون «سیستانی» شاخ شده است. رویای ضمیمه عراق و مصادره ی سامرا و کربلا و  امام حسین و دیگر امامان شیعه باید به واقعیت می پیوست. خمینیسم، به ویژه روی شمار شیعیان عراق که بیش از 50 درصد کل جمعیت را در بر می گرفت، حساب می کرد. از همین روی راه قدس از کربلا می گذشت و «جنگ، جنگ تا پیروزی»! و شعله ور ساختن آن پلان سرمایه جهانی نیز، در مغز خمینی همانند هیتلر، توهم چنین پنداری بود. اکثریت شیعیان نه با باورهای مذهبی، بلکه بنا به جایگاه و شرایط و ماهیت طبقاتی کارگری، تهی دستی و نداری خود، اینک بیش از همه در عراق به جنبش برآمده و همانند برگ های پاییزی به فرمان رهبران و پاسداران شیعه جهان با رگبار مسلسل، خزان می شوند.

جغرافیای جدید جهان

در آخرین سالهای دهه 1970، پروژه ترسیم جدید جغرافیای سیاسی – افتصادی خاورمیانه در دستور کار قرار می گرفت. آمریکا، «نظم نوین جهانی» به رهبری «بوش» پدر، با پایان یابی جنگ سرد و فروپاشی (سرمایه داری دولتی) در روسیه را روز شماری می کرد. با پراکنده شدن کشورهای «اتحاد جماهیر شوروی»، همانند دانه های مُهره به این سوی و آنسوی، امپریالیست های سرمایه به بالکان و خاورمیانه هجوم نظامی آوردند. حکومت اسلامی، هر چند «پارادایم» سرمایه و یگانه گزینه 5 قدرت بزرگ سرمایه داری جهان، در بهمن ماه 57 در ایران قدرت گرفت و خمینیسم وظیفه یافت تا نخسیتن حکومت اسلامی پس از معاویه، پنجمین رهبر اسلام پس از علی را برپا دارد. حکومت اسلامی، همزمان با دو استبداد طبقاتی- حکومتی، برای ماندگاری وظیفه داشت تا جنگ 8 ساله را با عراق شعله ور سازد و عراق را در هم شکند و فلسطین را کانون بحران و ارتجاع مذهبی سازد و به سوی لبنان و عراق، بیش از همه دست درازی کند. آمریکای متروپل سرمایه، هرچند حکومت دست نشانده خود را در ایران از دست داده بود، اما سرمایه و تکنولوژی و سیاست و ارتش اش کم و بیش همانند دلار، حاکمیت داشت. رقبای بالقوه چین و روس هنوز به سان بلوکی در برابر آمریکا در نیامده بودند و شوک درمانی در روسیه در میان بود. نظم نوین جهانی امپریالیسم سرمایه در آمریکا برای جلوگیری از به فعل در آمدن بلوک روسیه- چین شتاب گرفته بود- این بلوک اکنون به صورت اروآسیا (به رهبری سیاسی الکساندر دوگین) به آنچنان نیروی بالفعلی درآمده که ایران و سوریه و بسیاری از کشورهای جدا شده از روسیه، و حتی ترکیه را به زیر چتر نوتزاریسم امپریالیستی روس گرد می آورد.

حضور نظامی – ایدئولوژیک الهیات سیاسی اسلامی ضرورت سرمایه جهانی بود. حکومت اسلامی ایران، در خاورمیانه، عراق، لبنان، سوریه و فلسطین را یکسره به میدان تجاوز و حضور نظامی- سیاسی- اقتصادی خود تبدیل می کرد. در ترکیه، افغانستان، عراق و لبنان نیروی اسلامی- سیاسی به حاکمیت رسید. طالبان و القاعده، جهاد اسلامی و داعش و اخوان المسلمین و نزدیک به صد گروهبندی اسلامی متجاوز و غارتگر دوران صدر اسلامی بنا به الگوی خمینی مجال رشد و کاربرد یافتند. جهان شاهد بوکوحرام ها (حرام بودن هر کتابی جز قرآن)، القاعده، الشباب، اخوان المسلمین، داعش و جبهه ای اسلامی گوناگون و جهادی، سلفی، حزب الله، حشد الشعبی و... که همه از الگوی اسلامی ایران الهام و رانت می گرفتند بود. این ایدئولوژی ضد انسانی، با برخورداری از پشتیبانی های مالی – تسلیحاتی سرمایه، گسترش و در آسیا و آفریقا و پیرامون پایتخت های اروپایی از پاریس گرفته تا استکهلم و بلژیک و آلمان ... تا آمریکای شمالی شبکه یافت. حاکمان سیاسی و اقتصادی در روسیه با پروژه «اروآسیا» (  Eurasia) و در غرب و آمریکای شمالی در تشکیل این نیروها هر یک به سود و سهم خویش، دست داشتند.

نسل سوخته با رویشی نوین

در خاورمیانه، با انتقال بحران اقتصادی سرمایه از متروپل به کشورهای پیرامونی، پس از چهل سالِ خونبار و ویرانگر حکومت اسلامی، نسلی سوخته و دوباره رویش یافته در جغرافیایی که به ویژه کانون این سوخت و سوز بود، پرورش یافت. این موج نوین، چیزی برای از دست دادن نداشت. آواره در سرزمین خویش، سودای گریز به هرجا و به هرکجا، یا به خیابان. موج نوین در «بهار عربی» و پیش از آن در ایران، به خیابان سرازیر و سد سکوت شکسته شد. در عراق و لبنان، این جنبش اینک سرنگونی حاکمیت موجود را نشانه گرفته و رهایی خویش را در پیوند با فروپاشی حکومت اسلامی ایران به سان عامل این شرایط ویرانساز می داند.  

خیزش روز اول اکتبر 2019 در عراق اعتراض به نبود کار، آب، برق و دیگر خدمات و ضرورت های اولیه زندگی و نیز علیه فساد نهادینه حکومتی آغاز گردید و به خون کشانیده شد، اما میدان آزادی را با جانفشانی، سنگر ساخت. نسل جدیدی در عراق، یعنی دومین کشور تولید کننده نفت در جهان، علیه فقر و بیکاری به میدان می آمد. کافی است تا به واقعیت تلخِ شکافِ مرگ آور طبقاتی بنگریم که از جامعه نزدیک به 39 میلیونی عراق، نزدیک به 600 نفر از حاکمان، بیش از 95درصد دارایی های جامعه را صاحب شده و افزون بر 90% فرمانروایان دو تابعیتی بوده و خانواده هایشان ساکن اروپا هستند.

در عراق، از نظر جمعیتی، بنا به آمار سال 2018، عرب‌ها  افزون بر ٪75،  کردها ۲۰٪، ترکمنانان، آشوریان، ایزدی ها و... نزدیک به ۵٪ از جمعیت را در بردارند. بافت عشیرتی و قبیله ای، و پی آمدهای واپس ماندگی ستمگری ها و اشغال عثمانی ها و  امپریالیست های روس و انگلستان و حاکمیت بعثی ها، هنوز برتری دارد و وجود قبر 6 امام شیعه و شهرهای مذهبی کربلا، نجف، کاظمین و سامرا  و کوفه با درآمدهای مافیایی افزون تر از صادرات نفت، و مرکز فرمانروایی مرجع شیعیان جهان، و حوزه های پرورش عمامه داران، به ویژه این کشور را به مرکز ارتجاع و ویرانی نشانیده است.

توده های ده ها میلیونی، زیر ستم و تحقیر و سرکوب شده، درون آتش و دود جنگ حکومت های ایران و عراق، فرا روئیده، و داغ داعش بر شانه و حضور حکومت اسلامی خمینیستی را تجربه کرده، اینک با پیشتازی و خیزش، جوانان تهی دست و به فلاکت و بیکاری نشانیده شده پرچمدار این برآمد اند.

در این شرایط است که به ویژه پس از سرنگونی استبداد صدام و فروپاشی دستگاه سانسور و خفقان و وجود گردش رسانه ای خبر و آگاهی و دنیای اینترنتی فارغ از کنترل، آنتی تزی در این جامعه ی «نیمه باز» پسا- صدام حسینی رشد یافت که در 9 مهر 98 (اکتبر 2019) در میدان تحریر بغداد خیزش خود را به جهانیان اعلام کرد.

این جنبش، ریشه در دستکم چهل سال دخالتگری، جنگ و حضور نظامی ایران دارد. حکومت اسلامی در ایران با برپایی حاکمیتی دست نشانده و نیروی قدس و حشد الشعبی عراق را مانند استان خوزستان می دانست که برای تسلیم و اشغال آن، به کمک رگبار این سرزمین را همانند نیزارهای ماهشهر به نهر خون بنشاند. حکومت اسلامی این تجربه را در خیزش های پیشین، در بصره و برخی شهرهای دیگر عراق آزمون کرده بود. اما میدان تحریر (آزادی) بغداد با صدها کشته و هزاران زخمی، رنگ و نوای دیگری دارد. در بغداد، بصره و کربلا و نجف و سامرا،  این شیعیان بودند که افزون بر دیگر بخش ها، با لگد و کفش بر سر روی خمینی و خامنه ای، به رسم خویش، لعنت و نفرت می کوبیدند. میدان ها و خیابان های قیام فتح شده بودند. سفیر سیار حکومت اسلامی، فرمانده نیروی قدس و فرمانده حکومت اسلامی در عراق، روز ۳۰ ماه اکتبر از تهران به بغداد پرواز کرد. حاج قاسم سلیمانی، سراسیمه از فرودگاه بغداد، با هلیکوپتر ویژه به منطقه سبز بغداد فرود آمد تا عادل عبد المهدی، نخست وزیر شیعه خویش را از استعفا باز دارد.  پیک مرگ آمده بود تا فرمان حکومت اسلامی را به بالاترین عنصر حاکمیت در عراق، دیکته کند. عادل عبدالمهدی با شهروندی عراقی و فرانسوی با افراد خانواده ای که در فرانسه می زیند، هرچند به لیبرال بودگی مشهور، اما به هر روی دست حکومت اسلامی را زیر سر دارد. این اپورتونیست مکار، که روزگاری، خود را چپ می نامید و عضو حزب توده ی عراق بود، سپس بعثی شد و با سرنگونی صدام،  یک شبه شال شیعه بست، منافع خویش را در این رنگارنگی، با چهره ای لیبرال و خاموش، تا حد یک گوش به فرمانی سران سپاه ایران بیمه کرده بود. المهدی، زمانی که بوی الرحمن دولت را دریافت، با الفرار، استعفا را گریزی به هنگام دانست. سفر پاسدار سلیمانی او را زیر منگنه گذاشت. اما تلاش ایران شکست خورد و سرانجام او که فرماندهی نیروهای  سرکوب  را نیز به یدک می کشید با پرونده ای مملو از جنایت، به کنار کشید تا دست های خونین خود را پنهان سازد. استعفا، پاسخگوی تحریر نبود و خیزش در میدان به این پیروزی بسنده نکرد، کل حاکمیت باید برکنار شود! این پیام میدان آزادی بود.

اما نه تنها این پیام، حکومت اسلامی ایران باید به اشغال عراق پایان می داد و با پاسداران و با تروریست های اجیر شده و پایگاه های خود، به بیت رهبری اسباب کشی می کرد. فساد اداری، نبود خدمات عمومی با آن همه دریای نفت و گاز، از جمله نبود برق و آب و افزایش میلیونی بیکاران، و گرسنگی و نا امنی زمینه ساز مادی جنبش تهی دستان و کارگران و زنان سازمان نایافته در نبود سازمان های طبقاتی و سیاسی به ویژ ه حزب کمونیست انقلابی می باشند. فریاد میدان تحریر این است: «سیاستمداران فاسد عراقی که متحد ایران هستند، ثروت حاصل از نفت عراق را غارت کرده اند.» از همین روی تمامی مراکز نظامی و سیاسی و تبلیغاتی و مذهبی حکومت اسلامی و لانه های جاسوسی و تروریستی ایران در شمار کنسولگری ها باید برچیده می شدند.  کسنولگری رژیم ایران در نجف روز بیست و هفتم نوامبر و همچنین روز یکم دسامبر و برای سومین بار، روز 3 دسامبر به آتش کشیده شدند. و همانند کنسولگری ایران در کربلا در روز اول نوامبر ویران شد.

 روزنامه کیهان، ارگان خامنه ای به آشکارا اعلام کرد: «دوستان عراق (جمهوری اسلامی) نسبت به آنچه علیه یک کشور مهم منطقه راه افتاده، ناظر بی‌طرف نیستند و اجازه تحقق حکومت «داعش سیاسی» را نمی‌دهند". به اینگونه دخالتگری حکومت اسلامی را در آینده و اکنون عراق اعتراف کرد. حشد الشعبی و دیگر گردان های نظامی اجیر شده به فرماندهی قاسم سلیمانی، در بغداد از سنگر ارتجاعی فرسوده ای دفاع می کنند تا قلعه دژخیمان ولایت فقیه و سران سپاه را پاسداری کنند. هر شعار و مقاومتی در عراق و لبنان، شعاری است که در جنبش تهی دستان در 7 دی 96 و24 آذر ماه 98 در نیزارهای ماهشهر و صدرا و مالی آباد شیراز و بهبهان و سراسر ایران بازتاب گرفت و می گیرد و نوید بخش سرنگونی حکومت های نکبت بار در منطقه می گردد. خامنه ای و سران حکومت اسلامی، پریشانخو در کابوس، باید دیگر به خواب بینند که اربعین های میلیونی با تعزیه گردانی الکساندر دوگین پوتینی و علمدارش رجب صفر اوف به کربلا روانه سازند.

 

شکست تاکتیک ترور و «النصر من الرعب»

ربایش و شکنجه و کشتار در بازداشتگاه ها و پرتاب در گوشه ای و به رگبار بستن خیزشگران در عراق، همان شیوه حکومت اسلامی در ایران است. فرمان از ایران صادر می شود و سپاه قدس و قاسم و مجریانش، جانیان حرفه ای حشد الشعبی هستند. زهرا علی، شهروند ۱۹ ساله عراقی که  ربوده و شکنجه شده و بی جان، پیکرش یافته شد و  زید خفاجی، عکاس ۲۲ ساله که سحرگاه بین میدان تحریر و خانه ربوده شد و دهها تن دیگر که به وسیله یونیفورم پوشان چهره در ماسک سیاه پوشانیده، شکنجه شدند و پیکرهای بی جانشان به بیرون افکنده شدند. حکومت اسلامی با قتل های زنجیره و کشتار پوینده ها و مختاری ها کارآیی «النصر من الرعب» را داشت. فاهم طایی، ۵۳ ساله، یکی از سازماندهندگان همایش ها و مخالف حضور حکومت اسلامی ایران در عراق، نیمه شب یکشنبه ۱۷ آذر در حالی که به همراه دو نفر دیگر با موتورسیکلت در کربلا به خانه باز می‌گشت در برابرِ خانه به دست سرنشین موتور سوارانی در فاصله دو متری، با سلاح دارای صداخفه کن ترور شد. فاهم طایی در شب پیش از مرگ در آخرین پست فیس‌بوکی خود در محکومیت ربایش ها و قتل ها روی به حکومت اسلامی ایران و عراق نوشته بود: «ما پیروز خواهیم شد و کشورمان را به‌رغم خواسته شما پس خواهیم گرفت. با وجود دردی که داریم، لبخند خواهیم زد. به رغم میل شما و آن احزاب فاسد سیاسی فاسدتان.» مزدوران مسلح نفاب پوش دستکم تا 10دسامبر بیش از 30 نفر را ربوده و پس از شکنجه به قتل رسانده اند. سفر دوباره قاسم سلیمانی (اوف) به بغداد در همان روز فرمان به رگبار بستن و کشتار شبانه به پاخاستگان صادر شد. افزون بر 23 نفر و زخمی کردن افزون بر 80 نفر از خیزشگران در میدان تحریر به وسیله جوخه های مرگ حشد الشعبی که سوار بر وانت بارها برای کشتار ماموریت داشتند در یک حمله نه تنها میدان را خالی نکرد، بلکه به فردای خشمگین میلیونی دگرگون ساخت.

آدمکشان، به فرماندهی قاسم سلیمانی به میان تحریر گسیل شده بودند تا با دشنه به کشتار همایشگران بپردازند. این اشغالگری و داعشیسم حکومت اسلامی ایران در عراق، چاره ساز مهار این جنبش نبود و نیست. حضور میلیونی خیزشگران، پاسخ کوبنده و نشانه ی اراده مندی توده های به پاخاسته برای سرنگونی کلیت نظام فاسد در عراق است و همبسته با جنبش در ایران و لبنان. بیرون راندن نظامیان اشغالگر حکومت اسلامی، لایروبی عراق از فساد نهادینه شده، کوتاه کردن دست انگل های جامعه، برای آغاز بنیاد سازندگی بر پرچم این جنبش نوید بخش است.

با عقب نشینی های گام به گام دولت در عراق؛ با مانورهای مقتدا صدر و رهبر شیعیان جهان، آیت الله سیستانی، با وعده های دروغین دولتی ها و استعفاها با کشتارها و ربایش ها، گرفتن قدرت سیاسی به وسیله توده های به پا خاسته، استراتژِی پیشتازی است در دستور میدان تحریر. این خواست، یک شبه پدید نیامد، در میدان تحریرها در بصره و بغداد و نجف و کربلا و به ویژه زایش و رشد یافت. نسلی نوین در عراق پرورش یافته  است، با سازماندهندگان محلی با کارگران، تهی دستان شهر و روستا، جوانان بیکار و زنان به خواری کشانیده شده، کانون فساد و ارتجاع را نشانه گرفته اند تا به نکیت دیرینه و مزمنی پایان دهند که همانند ایدئولوژی مذهبی، ریشه در اعماق دارد. این موج عظیم به پاخاسته،  اما نا همگون، سازماندهی زندگی، دانسته به آنچه نمی خواهند و آغشته به ابهام به آنچه می خواهند، در رویای سازمانیابی سیستمی اند که حرمت بخش باشد نه حرمت شکن و در آرزوی بازگشت اصول انسانی (اتیک) آنچه که حیثیت و کرامت انسانی را بازگرداند و نه در هم شکند و پایمال سازد. به این گونه، چنین به دید می آید که عراقی نوین در حال پیدایش است. پیداست که به سان سرزمینی پیرامونی سرمایه که «دولت –ملت» کلاسیک را به آنگونه که در غرب با انقلاب 1789 فرانسه پدیدار شد، هیچگاه تجربه نکرد و به تجربه نخواهد نشست، زیرا که با پدیده ی انقلاب کارگری هیچ ضرورت و جایگاهی برای این مسیر بورژوایی نمی ماند، آسان نیست. ترکیه می تواند پیوستار این موج باشد تا خاورمیانه دگرگون شود و روژآوا نیز سنگر جنبشی برای خودرهایی در مقاومتی شکوهمند، رویش یابد و ترکیه نیز خروش انقلاب و کارگران را در آسمان خود بشنود.

پیشنهاد همه پرسی مقتدا صدر، مجلس موسسان و قانون اساسی جدیدی را می طلبد که در داوری میدان تحریر مردود اعلام شد و پاسخ نگرفت. از سوی جنبش انقلابی در عراق، سهمیه سازی تاکنونی قدرت سیاسی بورژوازی که یک شیعه، نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای سرکوبش باشد، یک کرد، رئیس جمهور و یک سنی رئیس پارلمان، مردود  شمرده می شود. کردستان و اقلیم ها خاموشند با آنکه در سوخت و سوز زندگی و گرفتاری، شرایط خاکستری و تیره ای همانند شهروندان در بغداد و بصره و لبنان را دارند و این شرایط را بر نخواهند تابید.

گزینه ها و روند پیش روی

 در شرایط کنونی، شاید که حکومت ایران به دامن زدن به جنگ داخلی در عراق، دست به آتش افروزی است. اما، سرنگونی حکومت قبیله ای دست نشانده ایران، با توافق سرمایه جهانی و نولیبرالیسم سرانجام این جنبش نابرخوردار از رهبری انقلابی، برنامه انقلابی و گزینه انقلاب کارگری بیش از همه به دید می آید. گزینه دولت تکنوکرات با ائتلاف گسترده، و ورای سهمیه بندی قبیله ای و مذهبی و قومیتی با نخست وزیری مورد توافق و وعده های رفرم و لایروبی «دوملیتی ها» و مذهبی ها، گزینه ای است که با هزینه جان های ارزنده، اما با حفظ مناسبات استثماری، سنگری برای پیشروی جنبش می گشاید. دستاوردهای این جنبش، تا کنون هم در عراق و هم در لبنان و ایران، عظیم و تاریخ سازند. خود رهایی انقلابی سوسیالیستی به پیشاهنگی آگاهمندانه ی حزب کمونیست کارگران و تنها با همبستگی انقلاب و انقلابی در ایران و عراق پیوندِ پیروزی می گستراند.

روژآو 11 دسامبر 2019 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com