سوسیال دمکراسی با ماسک کمونیسم(کومه له در مسیر یک دگردیسی)

ئاسو سهامی
October 09, 2019

سوسیال دمکراسی با ماسک کمونیسم
(کومه له در مسیر یک دگردیسی)

 

اخیرا عادل الیاسی(عضو کمیته مرکزی کومه له، کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، مسئول نمایندگی و دیپلماسی کومه له در خارج از کشور و سخنگوی کومه له در کنفرانس ملی کرد ک.ن.ک ) طی مصاحبه ای با برنامه "ما و فعالین" که بهَ زبان کردی از تلویزیون کومه له پخش گردید، اقدام به ارائه نقطه نظرات خود راجع به کردستان و خصوصا جنبش انقلابی کردستان نموده است و با سخنان کاملا متناقض، یک تصویر وارونه از جنبش انقلابی کردستان ارائه می دهد. دیدگاهی که عادل و همفکرانش در جناح راست کومه له آنرا نمایندگی می کنند، می خواهد گوی سبقت را از دیگر احزاب ناسیونالیست حاضر در کردستان را برباید.  جدا از عادل الیاسی طی این مدت، این گرایش در راس آن ابراهیم علیزاده، جمال بزرگ پور و حسن رحمانپناه به کرّات سعی کرده اند با وارونه سازی در تاریخ، سیاست و استراتژی کومه له خاک در چشم طبقه کارگر و مردم کردستان بپاشند.

لینک ویدیو در یوتوب:

https://www.youtube.com/watch?v=73HiaRUqUfQ&feature=youtu.be&fbclid=Iw
AR1sxfyIBCOSG8d6HNXNV03NvvetGC_j4HDnl9rlfwJxgIdeZScOWfwG9EQ

 

عادل الیاسی در مورد جنبش انقلابی کردستان و اینکه این جنبش چه خصوصیاتی را داراست اظهار می دارد: "وقتی صحبت از جنبش انقلابی کردستان به میان می آید. ممکن است تفاصیل و تعاریف جداگانه ای از آن وجود داشته باشد. لازم است از همان اول بگویم که منظورم از جنبش انقلابی کردستان چیست؟

قبل از هر چیز این جنبش انسان محور است، اجتماعی است و درسطح وسیع اجتماعی مردمان بسیاری به آن محلق شده اند. در درون جامعه ریشه دوانده است و خصلت دیگر آن اینست که سکولار است و یعنی هیچ ریشه ای آیینی و مذهبی ندارد، از طرف دیگر برابری طلب است یعنی برابری زن و مرد را همیشه مانند یکی از اساسی ترین اهداف خود اجرا کرده است و از همه مهمتر اینست که خواهان همبستگی است و از زمانی که شکل گرفته، از چهل سال گذشته و بعد از انقلاب 57 به طور واقعی تلاش کرده است که هم پیمان و همفکر و هم سرنوشتهای خود را فراتر از مرزهای کردستان برای خود پیدا کند." (تاکید از من است)

تا اینجای صحبتهای عادل الیاسی اگر نگاه کوتاهی به برنامه دیگر احزاب ناسیونالیست کردستان اعم از حزب دمکراتها و سازمانهای زحمتکشان بیاندازیم  تفاوت آنچنانی به چشم نمی آید و شباهتهای آنرا به عینی می توان دید. حتی در اسناد "شورای مدیریت گذار" می توان آن را دید.

 

اما از دیدگاه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – کومه له  جنبش انقلابی کردستان چیست و چه اهدافی را دارد؟

در برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان آمده است:

طبقه کارگر و زحمتکشان شهری و روستایی نیروی محرکه اصلی جنبش انقلابی در کردستان را تشکیل میدهند، رشد جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر برپایی تشکلهای توده ای و طبقاتی کارگران ... شرط لازم پیشروی جنبش انقلابی و تحقق حاکمیت مردم، جدایی توده های کارگر و زحمتکش از استراتژی، افق، آرمانها و سیاستهای احزاب بورژوایی در کردستان، تقویت استراتژی سوسیالیستی در قبال استراتژی ناسیونالیستی در مقیاس اجتماعی است. کومه له  سازمان کردستان حزب کمونیست ایران برای پایان دادن به حاکمیت سیاسی و اقتصادی طبقه سرمایه دار و ایجاد یک جامعه سوسیالیستی مبارزه میکند. تامین اراده آزادانه مردم کردستان بر سرنوشت خویش، محصول تداوم یک مبارزه توده گیر همه جانبه، سیاسی، اجتماعی و نظامی برعلیه جمهوری اسلامی است ... سقوط و درهم پاشیدن نیروها و نهادهای حکومت مرکزی و عقب نشینی آنان پایان کار نیست. پیروزی در این مرحله با تشکیل ارگان های قدرت توده ای در شهر و روستا و سازمانیابی یک ساختمان حاکمیت شورایی در کردستان کامل خواهد شد...

 

از سوی دیگر در گزارش سیاسی کمیته مرکزی کومه له مصوب کنگره ششم آمده است:

"کومه له به عنوان یک جریان کمونیستی با تمام معضلات و مسایلی که در پیش روی یک چنین جریانی بود پا به میدان گذاشت و آنچه که امروز هم عملکرد کومه له را در جنبش جاری کردستان معنی میکند، حکمت و فلسفه اتخاذ تاکتیکهای آن را توضیح می دهد، تلاش این جریان برای نزدیک کردن طبقه کارگر به قدرت سیاسی است، اینکه کومه له امروز در راس یک جنبش انقلابی در کردستان قرار دارد به هیچ وجه حاصل پراکتیک وی در زمینه حق تعین سرنوشت و خودمختاری طلبی نبوده است. زیرا اگر قرار باشد، به این اعتبار جریانی در راس جنبش کردستان باشد، برای چنین نقشی احزاب برژوا و ناسیونالیست از زمینه و امکانات بسیار مساعدتر برخورددار بودند. آنچه که امروز کومه له در موقعیت کنونی رابطه با جنبش کردستان چه جنبش علیه ستم ملی و چه مبارزه کارگران و مبارز در مه عرصه های اجتماعی درگیر در کردستان قرار داده، حاصل پراکتیک طبقاتی معینی است که تماما از حرکت و خود مختاری طلبانه در کردستان متمایز است.

 

 

اگر به سخنان عادل چه در این گفتگوی تلویزیونی و چه سخنرانی های قبلی او به مناسبتهای مختلف مراجعه کنیم ، می بینیم که با سیاست های کومه له تناقض دارد.

 

عادل در سخنان خود بسیار آگاهانه ابتدا کلمه همپیمان، و سپس همفکر و در آخر کلمه هم سرنوشت را بکار می برد.

بی شک بنا به ماهیت طبقاتی جنبش کردستان و بنا به استراتژی کومه له و حزب کمونیست ایران، و برنامه کومه له برای حاکمیت مردم، "شرط لازم پیشروی جنبش انقلابی و تحقق حاکمیت مردم، جدایی توده های کارگر و زحمتکش از استراتژی، افق، آرمانها و سیاستهای احزاب بورژوایی در کردستان، تقویت استراتژی سوسیالیستی در قبال استراتژی ناسیونالیستی در مقیاس اجتماعی است." بنابراین کومه له می بایست در میان طبقه کارگر خود همپیمان و همفکران خود را جستجو کند نه در میان احزاب ناسیونالیست موجود در کردستان . پراکتیک چند سال اخیر رهبری کومه له نیز برعکس آنرا نشان داده است وما به عینه می بینیم که رهبری کومه له طی چند سال اخیر، نه در سطح سراسری و بلکه در محدوده کردستان و نه در میان طبقه کارگرٍ، بلکه با  احزاب و سازمانهای ضد کارگر، بورژوا و ناسیونالیست (همانند احزاب دمکرات ها، سازمان زحمتکشان ها و پژاک)هم پیمان شده است و به همین دلیل است که عادل روی کلمه هم پیمان در ابتدای سخنانش تاکید می کند و هم سرنوشتی را در آخر جمله خود و به قصد کم رنگ تر کردن آن بیان می کند. طی این مدت نیز کومه له تمامی تلاش خود را کرده است که خود را با احزاب ناسیونالیست موجود در کردستان هم فکر و هم نظر کند.

 

تحریف تاریخ کومه له، مخالفت با برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، مخالفت با موجودیت حزب کمونیست ایران، ترویج تفکر عدم تحقق سوسیالیسم در ایران، شرکت در کنفرانس میری (از سوی حزب دمکرات کردستان عراق)، شرکت در کنگره های ملی کرد و (کنفرانسهای اقماری آن مانند کمیته دیپلماسی و کنفراس رایزنی ملی روژ هلات)، روابط دیپلماتیک و همکاری و امضای بیانیه های مشترک با سازمان ها و احزابِ بورژوا- ناسیونالیست کرد، و دهها مورد دیگر زیر لوای عوامفریبی ، خواست همبستگی و وحدت طلبی و "همه با هم" به  بهانه هایی مانند جلوگیری از وقوع جنگ و خونریزی در آتیه، و غیره همگی در راستای سیاست گردش به راست کومه له و به انحراف کشیدن جنبش انقلابی کردستان است. در واقع این عملکرد جناح راست رهبری کومه له را دیگر نمی توان سیاست یک بام دو هوا، بلکه یک انتخاب کاملا آگاهانه و شیفت کردن به راست است.

جهت یادآوری به عادل و همفکران او باید گفت که جنبش انقلابی کردستان تنها مبارزه علیه ستم ملی نیست و نیروی محرکه این جنبش، نه سرمایه داران کردستان بلکه طبقه کارگر و زحمتکش کردستان است. طبقه کارگرست که ضامن پیروزی این جنبش است و همین طبقه نیز خود دارای خواستهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی خود هست و به همین دلیل است که تاکید بر خواستهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برحق آنها بود که کومه له توانست و می تواند این نیرو را به میدان آورد و نه همپیمانی با احزاب بورژوا - ناسیونالیست. اگر این جنبش انسان محور است بی شک طبقه کارگر در راس آن قرار دارد. و همین نیروست که در همان حال رسیدن به خواستهای اقتصادی و اجتماعی را تعیین می کند و در عین حال نیز این توانایی را دارد که بر خواست سیاسی مردم کردستان مبنی بر هر تصمیمی تاکید بکند.

عادل در قسمت دیگری از سخنانش در برابر سئوال مجری راجع به ارتباط با احزاب ناسیونالیستی و اینکه منطق در این باره چه می گوید، ضمن اینکه تمامی تلاش خود را می کند تفاوتهای طبقاتی درون جامعه کردستان را کم رنگ نشان دهد و روی اختلاف استراتژیک و فکری پرده می کشد. او بدون اشاره به ماهیت ضد کارگری، ضد زن بودن احزاب ناسیونالیست حاضر در کردستان، از روحیه وحدت طلبی صحبت می کند. تنها یک چیز برای عادل مهم است و آن اینکه جمهوری اسلامی نتواند از این فرصت استفاده کرده و مبارزه یک دست مردم را به بیراهه بکشاند و یا بین مردم شکاف ایجاد کند.

انگار عادل هنوز تاریخ مبارزاتی کردستان را مطالعه نکرده است. عادل خبر ندارد که همین احزاب صدها نفر از بهترین، مبارزترین، و صادق ترین کمونیستهای کردستان را قتل و عام کردند. به جنازه زن پیشمرگ کومه له تجاوز کردند و در بسیاری از این جنگها با جمهوری اسلامی علیه کومه له همدست شدند. مگر همین چند سال پیش نبود که سازمان زحمتکشان (به قول ابراهیم علیزاده کومه له زحمتکشان) طرح ترور رهبران کمونیست کارگری – حکمتیست را ریختند و به اردوگاه کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران حمله نظامی کردند؟ مگر همین احزاب طی این سالها بارها با ماموران جمهوری اسلامی چه در سلیمانیه، و چه اربیل و خارج از کشور به دور از چشم مردم مذاکره کردند؟ مگر همین احزاب نیستند که در "شورای مدیرت گذار" شرکت فعالانه دارند؟ برای این احزاب نه خواست طبقاتی و نه حتی خواستهای مردم اهمیت ندارد، بلکه هدف اینها تنها رسیدن به قدرت است لذا چگونه می توانند با طبقه کارگر در یک جبهه قرار بگیرند.

عادل نمی تواند این موضوع را درک کند که در جامعه ایران و خصوصا کردستان افراد برای یک لقمه نان با جان خود بازی می کنند و کولبه ری می کنند و در بسیاری مواقع اگر کشته نشود، یا برای همیشه عضوی از اعضای بدن خود را از دست می دهند و باید تا آخر عمر در آن شرایط بد اقتصادی، سربار خانواده شان باشند.

عادل الیاسی حتی نمی تواند درک درستی از آزادی داشته باشد چون هیچ وقت طعم تلخ سرکوب و حفقان را نچشیده. او نمی داند زندان و شکنجه چیست؟ نمی تواند درک کند که کارگران هفت تپه که تنها به دلیل اینکه خواستار حقوق معوقه خود هستند دستگیر و شکنجه و زندانی می شوند. عادل حتی آزادی نیم بند در جوامع سرمایه داری اروپا را یاد نگرفته است و دیدیم که در طول اختلافات سیاسی درون حزب کمونیست ایران به چه شیوه ای به سرکوب، تفتیش عقاید، و پاکسازی مخالفین سیاسی خود پرداخت.

 

عادل الیاسی در رابطه با احزاب چپ و کمونیست می فرمایند:

" الان استثمار طبقاتی در سطح ایران اگر از کردستان بیشتر نباشد، کمتر نیست ، حزب سیاسی و کمونیستی در ایران از کردستان بیشتر است ولی چگونه است که در سطح کردستان چپ عمومی می شود ولی در ایران در آن سطح نیست؟ به باور من کومه له می تواند تجربه خوبی باشد به منظور ساختن یک سازمان سراسری. ببینیم که ما در کردستان چکار کردیم که توانستیم در کردستان این موقعیت را بدست بیاوریم. ببینیم که زمینه اجتماعی در سطح ایران نیز وجود دارد؟ حزب چپ و کمونیست بتواند گرایش چپ را اجتماعی بکند، نه تنها طبقاتی بکند ما دوست نداریم که چپ و کمونیسم تنها رهبر طبقه کارگر باشد یا تنها  اداره طبقه کارگر را در دست بگیرد، بلکه جامعه را اداره بکند. ما می گویم که جامعه سوسیالیستی ، نمی گویم طبقه سوسیالیستی و این به این  معناست که تمامی اجتماع باید عوض شود و گرایش چپ و کمونیستی اجتماعی شود و فراتر از طبقه کارگر موقعیت بدست بگیرد و مشروعیت اجتماعی پیدا کند." (تاکید از من است)

 

عادل الیاسی هیچ وقت در کردستان ایران زندگی نکرده است. او حتی از تاریخ مبارراتی مردم کردستان و ایران نیز بی اطلاع است. اگر مطالعه کرده بود؟ و اگر آگاهی داشت، می دانست که این دستاوردهایی که ایشان الان مدال افتخارش را به سینه می زند، محصول شرایط مشخصی است که  در یک دوره مشخص انقلابی در سال 57 بدست آمدند. کومه له توانست با وجود کادرهای برجسته ای همچون دکتر جعفر شفیعی، کاک صدیق کمانگر، کاک فواد مصطفی سلطانی، منصور حکمت، ایوب نبوی و جانفشانی هزاران انسان کمونیست و صادق، با توجه به موقعیت اجتماعی- سیاسی آن دوره با تکیه بر مارکسیسم انقلابی و نقد درست و بجا از پوپولیسم، رفرمیسم و رویزیونیسم موجود در درون چپ، و ایستادگی در مقابل احزاب ناسیونالیستی و مرتجع کردستان (بلعکس الان که از همپیمانان رهبران کومه له شده اند) ، عدم توهم و خوشباوری به قدرتهای منطقه، و پشت بستن به طبقه کارگر کردستان، توانست در اتفاقات و رویدادهای منطقه سربلند بیرون آید و در دل مردم کردستان جا باز بکند و جامعه کردستان را با مبارزه سیاسی و طبقاتی آشنا بکند. همین شرایط  و مقاومت و مبارزه مسلحانه مردم کردستان خصوصا طبقه کارگردر برابر هجوم جمهوری اسلامی بود که کردستان را به سنگر عدالتخواهی و مقاومت و مکانی امن برای دیگر نیروهای چپ و کمونیست ایران تبدیل کند. اما آیا در سایر نقاط دیگر ایران این شرایط مهیا بود؟

بی شک اگر ماشین سرکوب، زندان، اعدام و شکنجه را به عنوان یکی از فاکتورهای مهم در عدم اجتماعی شدن حزب کمونیست در نظر بگیریم، فاکتورهای دیگری نیز در این امر سهیم بوده اند و نه عدم توانای احزاب چپ و کمونیست. توازن قوای موجود و شرایط محلی، منطقه ای و جهانی بی شک بی تاثیر نبود، شکست سرمایه داری دولتی در شوروی و ناامیدی سوسیالیسم خلقی و از توش و توان افتادن جنبش های ضد امپریالیستیٍ، گسترش نئولیبرالیسم، جنگ ایران و عراق، عروج تفکر ارتجاعی و تندروهای اسلامی در منطقه، و غیره در این میان کم تاثیر نبوده. واقعیت این است که احزاب چپ هیچگاه در شرایطی که کومه له در فاصله سالهای 57 تا 60 در آن قرار گرفت، قرار نگرفتند. حزب کمونیست نیز که قرار بود یک حزب کارگری شود بنا به شرایط در تبعید نتوانست از جنبش کارگری نیرو بگیرد، بلکه این انقلابی های کمونیستی بودند که به حزب ملحق شدند.

 مارکس می گوید: "موقعیت مادی انسانهاست که افکار آنها را می سازد" و براساس همین جمله از مارکس می توان گفت که سخنان عادل و نتیجه گیری او نشان از عدم درک و شناخت ایشان از تاریخ، و جامعه کردستان و ایران دارند. بنا به همین جمله نیز می توان گفت که عادل الیاسی بدون توضیح شرایط و دلایل منطقی می خواهد این ایده را در ذهن مخاطبان خود فرو کند که حزب کمونیست ایران یک حزب پاسیف است که نتوانسته در سطح ایران اجتماعی شود!، این ادامه همان تفکریست که در راس آن ابراهیم علیزاده قرار دارد و توسط دیگر اعضای رهبری اعم از جمال بزرگپورها آنرا گاهی پنهانی و گاه علنی ترویج میکند و بزرگپور کاتولیک تر از پاپ به این بسنده نکرده و از منحل کردن حزب کمونیست ایران و مخالفت با برنامه کومه له برای حاکمیت مردم درکردستان نیز دم می زند. اما وقتی دید تناسب قوا در درون حزب و نه بیرون از حزب به نفعش نیست ظاهرا بحث آنرا روی تاقچه گذاشت. ادامه همان تفکری است که سال 2000 به رهبری عبدالله مهتدی از کومه له و حزب کمونیست ایران انشعاب کرد.

عادل می گوید ( ما دوست نداریم که چپ تنها رهبر طبقه کارگر باشد بلکه اداره جامعه را در دست بگیرد) یعنی در واقع عادل می خواهد بگوید که کومه له نه نماینده طبقه کارگر کردستان، بلکه می خواهد اداره طبقه کارگر را در دست بگیرد و می خواهد فراتر از طبقه کارگر برای خود موقعیت کسب کند. به بیانی دیگر هدف عادل و همفکرانش، ایجاد یک حکومت سرمایه داری دولتی در کردستان است و به این شیوه می خواهد اداره طبقه کارگر و جامعه را بر عهده بگیرد. این یعنی عدول کردن از مارکسیسم و وارونه نشان دادن سوسیالیسم. این رویزیونیسم که در تقابل کامل با مارکسیسم انقلابیست را نه تنها در سخنان عادل، بلکه به کرّات در ادبیات رهبری کومه له می توان مشاهده کرد. به عینه می توان دید که در ادبیات کومه له بسیار کم از کلمه کارگر استفاده می شود و به جای آن کلماتی همانند اجتماع و مردم بکار برده می شود.

درتقابل این نوع نگرش عادل باید گفت که انقلاب اجتماعی به منظور ایجاد تغییرات زیربنایی در جامعه لازم و ضروری است. انقلاب هم تصرف قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر است. طبقه‌ای که مخالف سرمایه داری و علیه منافع طبقه سرمایه دار است.

ضمناً باید گفت که، رفرم هم در برابر انقلاب (رفرم یا انقلاب) قرار می گیرد و نه در کنار آن. به همین دلیل نیز بکار بردن کلمه رفرم و انقلاب (که از سوی ابراهیم علیزاده بارها به کار برده شده) یک اصلاح طلبی محض است. این اصلاح طلبی سوسیال دموکراسی است که طرفدار وضع موجود است.

از آنسو، سوسیالیسم انقلابی در تقابل با آن گرایشاتی است که به دنبال اصلاح تدریجی مسائل اقتصادی و اجتماعی هستند. سوسیالیسم انقلابی در تقابل  با آندسته از سوسیالیستهای خلقی و جنبش‌های اجتماعی نیزهست که به بهانه های مختلف اعم از رشد نیافتگی اقتصادی، عدم رشد نیروی مولده، و نبود خود کفائی اقتصادی سوسیالیزم را به آینده نامعلوم موکول میکنند و اساسا به دنبال اصلاح تدریجی مسائل اقتصادی واجتماعی هستند.

مارکس و انگلس در مانيفست حزب کمونيست در فصل سوم(ادبيات سوسياليستى و کمونيستى) در معرفی انواع سوسیالیسم های انحرافی موجود، آورده اند که:

("اين سوسياليسم با تيزبينى و بصيرتى فراوان توانسته است تضادهاى موجود در مناسبات توليدى معاصر را درک نمايد و ثناخوانى سالوسانه اقتصاديون را فاش کند و اثرات مخرب توليد ماشينى و تقسيم کار، تمرکز سرمايه و مالکيت ارضى، اضافه توليد، بحرانها، زوال ناگزير خرده بورژوا و دهقان، فقر پرولتاريا، هرج و مرج توليد، عدم تناسب فاحش توزيع ثروت، جنگهاى خانمانسوز صنعتى ملتها با يکديگر، منسوخ شدن آداب و رسوم سابق و مناسبات کهن خانوادگى و مليتهاى قديم را با شيوه انکارناپذيرى مبرهن سازد.

ولى از نظر مضمون مثبت خود، اين سوسياليسم سعى دارد با وسائل کهن توليد و مبادله و به همراه آن مناسبات قديمى مالکيت و جامعه کهن را بار ديگر احياء نمايد و يا آنکه وسائل معاصر توليد و مبادله را از راه جبر و زور بار ديگر در چهارچوب مناسبات کهن مالکيتى که قبلا بوسيله اين وسائل توليد منفجر شده و ناچار ميبايستى هم منفجر شود بگنجاند. در هر دو حالت اين سوسياليسم، در عين حال، هم ارتجاعى است و هم تخيلى.")

سوسیالیسم به معنی لغو مالکیت خصوصی  است، لغو مالکیت بر ابزار تولید است.مناسباتی که دیگر در آن تولید برای سود اندوزی نیست. و میرود تا در فاز بعدی که کمونیسم است و طبقه و دولتی دیگر در کار نیست هر کس در این مناسبات به اندازه نیازش و و هر کس باندازه توانش بهره مند گردد.

این اولین گام سوسیالیسم پس از پیروزی انقلاب است. سوسیالیسم کارگری به معنی نفی سرمایه داری و لغو کارمزدیست. سواستفاده از بیانات مارکس با هدفی ضد کارگری و ضد مارکسیستی یکی از تاکتیک و شگردهای همیشگی سوسیال دمکراتها بوده است.

عادل الیاسی در مدتی که در مورد احزاب سیاسی ( بورژوا - ناسیونالیست) موجود در کردستان صحبت می کند خواهان همبستگی و همه با هم بودن است و از این نگران است که جمهوری اسلامی در بین این احزاب شکاف ایجاد کند. اما موقعی که در برابر سئوال مجری برنامه در مورد تشکیل یک جبهه چپ و کمونیست قرار می گیرد. با خنده ای تمسخر آمیز و کلی گویی، منفی بافی آنرا یک کار نشدنی وصف می کند و کمونیست ها و چپ ها را به جدایی خواهی و تفرقه گرایی متهم می کند. او نخست می گوید که پروژه تشکیل قطب چپ تعطیل شده و به منظور سرباز زدن از دلائل توقف و عدم تمایل رهبری کومه له به ادامه کاری این پروژه می گوید که "پروژه  جبهه چپ با فرهنگ سیاسی چپ و کمونیستها بیگانه است".

ایشان می فرمایند : چند سالی است که این پروژه در جریان است ، پست و بلندی  زیادی داشته و این از طبیعت کار سرچشمه می گیرد و کارآسانی نیست. آنهم پروژه ای که کمتر با فرهنگ سیاسی چپ در این منطقه و ایران  آشنا هستیم که در آن چپ ها و کمونیستها اتحاد دراز مدت و استراتژیک داشته باشند. به دلایل متعددی که از حوصله برنامه خارج است، بیشتر به جدایی و تفرقه عادت داریم تا اتحاد، مخصوصا اتحاد دراز مدت. ما تلاش کردیم که طی این مدت طرفهای چپ مخصوصا افراد چپ را به هم نزدیک کنیم. تلاشها تا مرحله ای به خوبی پیش رفت و در مرحله ای با موانعی روبرو شد و این موانع باعث شد که کار به کندی پیش برود ولی مانند یک پروژه هنوز ادامه دارد." (تاکید از من است)

و در نهایت می گوید:

"الان این پروژ تعطیل شده و باید آن را ادامه داد. منتها باید به نکته ای بسیار مهم اشاره کنم در اینجا مجری تاکید می کند که گفتید که تعطیل شده که عادل می گوید، تعطیل که نه ولی با موانعی روبرو شده است واین موانع قسمتی از طبیعت این کار است و به این صورت نیست که تو در اولین اقدام موفق شویی و در مرحله ای جلو می روی و در مرحله ای دیگر تو را سُست می کنند."

عادل از موانع سخن می گوید اما صادقانه نمی گوید که این موانع چیست و دلایل آن چیست؟ نمی گوید که یکی از این موانع همان گرایش راست در درون کومه له می باشد که ترجیح می دهد با احزاب ناسیونالیست و ارتجاعی همانند احزاب دمکرات، پژاک، سازمانهای زحمت کشان و خبات و غیره همکاری کند و نه با احزاب کمونیست. عادل نمی گوید که ما در نشستهای کمیته دیپلماسی شرکت می کنیم و امضای ما در پای بیانیه های ارتجاعی این کمیته ( که خواهان حل مسالمت آمیز مسئله کرد در ایران است و نه از طریق سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی) هست. او نمی گوید که چه احزاب بدنامی همانند حزب اسلامی، رزگاری و غیره  در این کمیته دیپلماسی حضور دارند. در آخرین مورد  و زمانی که یکی از احزاب چپ نسبت به این سیاست یک بام و دو هوای کومه له و وجود امضای کومه له در پای بیانیه کمیته دیپلماسی اعتراض کرد و خواستار روشنگری کومه له در این رابطه شد، از سوی رهبری کومه له خصوصا ابراهیم علیزاده در یک برنامه تلویزیونی مورد هجوم قرار گرفت و با ادبیاتی بسیار نارفیقانه که با فرهنگ کومه له مغایرت داشت کاملا آگاهانه سعی در به بن بست کشاندن این پروژه را کرد و در همین برنامه تلویزیونی غیرمستقیم به مخالفین سیاسی خود در درون تشکیلات یعنی جناح چپ هم حمله برد و آنها را تهدید کرد.

عادل نمی گوید که عدم صراحت و موضعگیری شفاف رهبری جناح راست کومه له در قبال افشای طرح ترور کادر و رهبران کمونیست کارگری از سوی سازمان زحمتکشان یکی از این موانع است. و یا اینکه از سکوت کومه له در قبال ترور یکی از اعضای سابق پژاک در جلوی چشم خانواده اش در مریوان، از سوی پژاک چیزی نمی گوید. به دنبال همین ترور ابراهیم علیزاده با سیامند معینی رئیس مشترک پژاک دیدار کرد و برای فعالیت سیاسی مشترک و همکاری گسترده با هم توافق کردند.

 

لنین در کتاب دولت و انقلاب 1917 درباره دولت اینگونه نوشت:

((سرمابه به سان تمساحی خون آشام پدیدار شد. اینبار در نقش سرمایه منفی و منفعل، این گرایش، نه تنها طبقه کارگر، که سرمایه داران  و همگی  مناسبات به تخریب و تباهی می کشاند.

ماری که از زهدان پری دریایی بیرون خزیده، اکنون برای بلعیدن مادر، برادران و خواهران همزاد و خرد و کلان خویش دهان گشوده است.

این غولیست که از شیشه مناسبات برده داری مدرن بیرون جهید و هیچ نیرویی در جهان در چارچوب مناسبات حاکم قادر به مهار و رام کردن آن نیست _ مگر این نظام را در هم شکند. سرمایه از همان نخست پیدایش، نیروی کار – این برابر نهاد و نفی و رفع خویش را _ همزاد و سایه به سایه داشته است – در این شرایط آیا گزینه ای جز انقلاب کارگری و تحقق سوسیالیزم کارگری می ماند؟))

 

کوتاه سخن اینکه گرایش راست درون کومه له طی چند سال اخیر سعی کرده است با تغییرات کوچک و نا محسوس در ادبیات کمونیستی این تشکیلات وتصویب مصوباتی رفرمیستی در کنگره ها، سعی کرده است که از طبقه کارگر فاصله بگیرد و هرچه بیشتر خود را به احزاب بورژوا ناسیونالیست موجود در کردستان خود را نزدیک کند و با بزرگ نمایی اعتراض های مدنی و کم رنگ نشان دادن اعتراضات کارگری، خود را بیشتر طرفدار جنبش های مدنی نشان دهد و با ادبیات پوپولیستی خود همانند خواست همگانی برای همبستگی و "همه با هم" ذهن هواداران، اعضا و طبقه کارگر کردستان را برای این تغییرات رویزیونیستی، رفرمیستی آماده کند.

بی شک جنبش کارگری ایران بیش از هر زمانی در حال پیشروی و همبستگی با دیگر جنبش های اعتراضی است. همبستگی جنبش های دانشجویی، معلمان، زنان و بازنشستگان با جنبش کارگری نشان از درک طبقاتی این جنبش هاست. "شعار نان، کار، آزادی" یکی از آن حلقه هایی است که این جنبش ها را به هم پیوند می زند و از سوی دیگر شعار آلترناتیو ما شوراهای مستقل کارگریست، نشان از این دارد که رهبران واقعی جنبش کارگری و جنبش کمونیستی در درون همین جامعه هستند و در جریان همین مبارزات است که این جنبش رهبران خود را می پروراند و برای فردا روز انقلاب آماده می کند. بی گمان چنین جنبشی چه در سطح سراسری و چه در سطح کردستان اجازه نخواهند داد که احزاب و سازمانهای بورژوا - ناسیونالیست و حتی احزابی که خود را مدافع طبقه کارگر می دانند از بالا برای آنان تصمیم بگیرند و بر آنان حکومت کنند. طبقه کارگر و زحمتکش با در دست گرفتن قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود و از طریق شوراها اداره جامعه را در دست خواهد گرفت و با لغو تمامی مناسبات سرمایه داری موجود دنیایی آزاد و برابر را به مردم نوید می دهند.

از سوی دیگر رفقای کمونیست و سرخط درون تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران اجازه نخواهند داد که طیفی از رهبری کومه له این تشکیلات را به بیراهه ببرند و از استراتژی کمونیستی آن دور کنند.

ئاسو سهامی

اکتبر 2019


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com