نگاهی به سخنان رفیق عادل الیاسی در نشست کنگره ملی کرد

احمد عزیز پور
September 24, 2019

نگاهی به سخنان رفیق عادل الیاسی در نشست کنگره ملی کرد

در روزهای ۱۴ و۱۵ ماه سپتامبر ۲۰۱۹ نشستی به دعوت کنگره ملی کرد که از جانب پ. ک. ک  هدایت می شود، با شرکت احزاب و شخصیت های سیاسی در استکهلم برگزار شد. در این نشست رفیق عادل الیاسی به عنوان نماینده کومه له سخنرانی کردند.آنچه ملاحظه می کنید، نگاهی به بیانات ایشان دراین گردهمایی است.

ایشان سخنانش را چنین آغاز می کند: « وقتی از جامعه شرق کردستان صحبت می کنیم، علیرغم تمام ویژگی های این جامعه، نمی توانیم  ترکیب طبقاتی این جامعه را در نظر نگیریم. جامعه کردستان چون تمام جوامع دیگر در این جهان دارای تمایلات، نگرش ها و افکار متفاوت متعلق به اقشار و طبقات مختلف می باشد» . رفیق عادل درادامه می گوید:«وقتی از یکدستی (همه با هم بودن) جامعه کردستان صحبت می کنیم ، زمانی است که حاکمیت مرکزی را در نظر داریم، مبارزه مردم کردستان علیه جمهوری اسلامی برای رفع ستم ملی، ضروری است مبارزه ای یک دست باشد و احزاب بایستی همکاری و هماهنگی خود را طوری تنظیم نمایند که شکافی برای دست بردن و دخالت خارجی در مبارزه شان ایجاد ننمایند».

بیان این حقیقت که در جامعه کردستان چون تمام جوامع دیگر اقشار و طبقات مختلف با بینش های متفاوت زندگی می کنند، بخودی خود معضلی را حل نمی کند. زیرا کدام حزب سیاسی و یا حکومت  بورژوایی است که این واقعیت را نپذیرد  و بیان ندارد. اگر زمانی حزب دمکرات کردستان ایران وجود طبقه کارگر در کردستان را انکار می کرد، اما امروز بعد از چند دهه حضور جنبش کارگری در صحنه سیاسی کردستان با سنت های مبارزاتی و رهبران شناخته شده اش کسی نمی تواند آن را انکار نماید. بر متن پیشروی جنبش کارگری در کردستان سوسیالیسم هم به عنوان یک گرایش و جنبش اجتماعی به یک واقعیت غیر قابل انکار تبدیل شده است. امروزه حتی دو شاخه حزب دمکرات هم به مناسبت روز کارگر پیام های شاد باش می فرستند. بنابراین مسئله این است که بر متن کشمکش طبقاتی و گرایش های اجتماعی در این جامعه نشان دهیم که هر کدام از دو گرایش سوسیالیستی و ناسیونالیستی در کردستان در برخورد به معضلاتی که پیش روی این جامعه قرار گرفته چگونه عمل می کنند. امروز در کردستان مبارزه و جنبش علیه رفع ستمگری ملی و علیه تبعیض ها و سیاست های شووینیستی دولت مرکزی واقعیتی انکار ناپذیر است. اما همانطورکه بارها در ادبیات حزبی بر آن تأکید شده است دود این ستمگری ملی به یکسان به چشم همه نمی رود. سرمایه ­داران و صاحبان ثروت در کردستان، فشار چنین ستمی را چندان بر زندگی خود احساس نمی کنند و نفع مادی خود را در واقع در ادامه­ ی وضعیت موجود جستجو می­ کنند، آن­ها به پایه­ های مادی برای نفوذ اصلاح طلبان حکومتی و احزاب بورژوا ناسیونالیست در صفوف جنبش ملی تبدیل شده­اند. احزاب ناسیونالیست در کردستان  به حکم تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دهه­ ی اخیر، بیش از پیش، خود را با گرایش و آرزوهای پایگاه طبقاتی خود منطبق کرده­اند و به جای آن ­که رفع ستم ملی را هدف خود قرار داده باشند، تنها به کسب بخشی از قدرت محلی، از هر طریقی که باشد، رضایت می ­دهند.

ریشه­ ی تلاش این گرایش برای نزدیکی به لیبرال­های طرفدار غرب و اصلاح طلبان حکومتی و آمادگی آن­ها برای سازش بر سر مصالح مردم کردستان در مقابل کسب امتیازات ناچیز را باید در همین استراتژی عملی آن­ ها جستجو کرد. با توجه به این روندهای واقعی در کردستان است که کومه له در کنگرهای پانزدهم و شانزدهم خود تآکید کرد: «اگر چه هر کدام از این احزاب ناسیونالیست در کردستان، برنامه ی معینی برای مسئله ملی ارائه می دهند، اما در واقع ، تنها برای کسب بخشی از قدرت محلی و یا سراسری برای حزب خودشان می کوشند. ستم ملی نردبان به قدرت رسیدن آنهاست، بدون اینکه حل واقعی این ستم هدف آنها باشد. آنها هیچ مطالبه ای بر علیه مناسبات کار و سرمایه ندارند و از این نقطه نظر طرفدار حفظ وضع موجود هستند.» (از سند مصوب کنگره ۱۵).

در سند مصوب کنگره ۱۶ نیز چنین آمده است: «احزاب ناسیونالیست کرد مدتهاست در مسیری قرار گرفته اند که منافع حزب خود و مصالح مربوط به حفظ قدرت خود را بر مصالح مردم کرد و رهائی آنها از ستم ملی ترجیح می دهند. روند تحولات در کردستان نشان می دهد که هر چه ما به جلوتر آمده ایم زمینه همکاری مشترک با احزاب ناسیونالیست حول مباره برای رفع ستم ملی کم رنگ و کم رنگ تر شده است، بنابراین یکدست ظاهر شدن در مبارزه برای رفع ستمگری ملی توهمی بیش نیست.

رفیق عادل می خواهد در مبارزه ای همه با هم و در همکاری وهم آهنگی با نیروهای بورژواـ ناسیونالیست در کردستان، مردم کردستان را از ستم ملی برهاند. وی می خواهد که همکاری و هماهنگی شان طوری باشد که شکافی برای امکان دخالت در مبارزه برای رفع ستم ملی ایجاد نشود. این خواست در رابطه با جریاناتی مطرح می گردد که منافع حزبی و گرفتن سهمی در  قدرت سیاسی جزو برنامه و استراتژی سیاسی آنها بوده و بنابراین با پیدا کردن چنین موقعیتی اهداف خود را تحقق یافته دانسته و شما را به عنوان "نیروی چپ" تنها خواهند گذاشت. این گفته ها در مغایرت کامل با مواضع رسمی کومه له و ارزیابی آن از احزاب ناسیونالیست و سیاست آنها در قبال مسئله ملی و رفع ستم ملی قرار دارد.

حزب کمونیست ایران به جای این نوع توهم پراکنی ها همواره متحدین خود را در قطب چپ جامعه جسته است و به دلیل احساس مسئولیتی که در قبال جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی داشته برای تقویت گرایش سوسیالیستی در این جنبش ها، از سال هل قبل سیاست همکاری و همگرایی با نیروهای چپ و کمونیست را اتخاذ کرده و بر پیش بردن آن تاکید داشته و در این راه صمیمانه تلاش کرده است.این سیاست در یکی دو سال اخیر از جانب کومه له ،سازمان حزب کمونیست ایران هم اتخاذ گردید و در این رابطه دو کنفرانس با شرکت نیروهای چپ وکمونیست فعال در کردستان در شهر گوتنبرگ سوئد و کلن آلمان  برگزار گردید و سندی هم به تصویت رسید. اما ملاحظه می کنید که این سیاست و این روند در سخنان رفیق عادل مسکوت گذاشته می شود.

رفیق عادل در ادامه سخنانش می گوید: «وقتی از جامعه یکدست کردستان در قبال جمهوری اسلامی سخن می گوئیم، نبایستی وجود اقشار و طبقات مختلف با افکار و تمایلات متنوع را از نظر دور داریم. ستم ملی نیز به یکسان  این اقشار و طبقات را تحت تاثیر قرار نمی دهد. ما که در این جامعه مبارزه می کنیم، وقتی که مبارزه یکدست مردم کردستان را علیه جمهوری اسلامی  از سر گذراندیم، بایستی این ترکیب طبقاتی متفاوت را ببینیم».

این بیانات به این معنی است که سخن گفتن از ترکیب طبقاتی و مبارزه طبقاتی در شرایط کنونی ضروری نیست و بایستی به آینده نا معلوم، پس از اتمام مبارزه همه با هم علیه جمهوری اسلامی موکول گردد. ایشان ادامه می دهند: «این مسئله ی مهمی برای ما چون نیرویی چپ و کمونیست که در این جامعه مبارزه می کنیم، ریشه ی تاریخی و اجتماعی داریم، می باشد که بایستی این را در نظر داشته باشیم، که این تفاوت فکری و یا این مکتب فکری خودمان را در چنین جلساتی به این شکل برجسته نمائیم». در حالیکه تفاوت دیدگاه های برنامه و استراتژی حزب کمونیست ایران وکومه له را در سخنان وی بر اساس نقل قول هایی که از اسناد کنگره های حزبی نه تنها برجسته نشد، بلکه نزدیکی سیاسی با جریانات شرکت کننده در این نشست استناج اصلی از سخنان او بود.

رفیق عادل در ادامه اظهار می دارد:« مسئله دیگر ارتباط جنبش کردستان با جنبش سراسری است.درست است که جامعه کردستان ویژگی هایی دارد، اما در بسیاری موارد هم دارای نقاط مشترک با جنبش سراسری می باشد.جدا کردن جنبش کردستان از جنبش سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی زیانبار است و زیانش بیشتر متوجه جنبش انقلابی در کردستان میباشد. جنبش انقلابی کردستان نمی تواند به اهداف خود دست یابد، اگر حکومت جمهوری اسلامی بر ایران و کردستان حاکمیت داشته باشد. تا زمانیکه کردستان بخشی از جغرافیای سیاسی ایران است، تغییر ماهیت دولت مرکزی اهمیت سرنوشت ساز برای جنبش کردستان دارد. جدا کردن جنبش کردستان از جنبش های مترقی در ایران ایزوله کردن خود بوده و سیاستی درست برای مردم کردستان نمی باشد».

در اینجت هم او مشخص نمی کند  کدام نیروها در سطح ایران را در نظر دارد که دارای نقاط مشترک با جنبش انقلابی در کردستان می باشند. آیا منظورشان جنبش کارگری با مبارزات قهرمانانه وتعیین کننده شان می باشد و یا آیا منظورشان جنبش زنان، مبارزات معلمان، بازنشستگان، توده های ستم دیده، حاشیه نشینان، دانشجویان و... می باشد. اگرمنظورشان جنبش های فوق است، چرا از بیان آنها خودداری می کند؟ در غیر اینصورت این جنبش های "مترقی و آزادیخواه" کدام ها هستند که جنبش کردستان نبایستی از آنها جدا گردد؟

همانطور که ملاحظه نمودید رفیق عادل به درست از اهمیت یکدست ظاهر شدن در مبارزه با جمهوری اسلامی و اهمیت پیوند جنبش انقلابی کردستان با جنبش سراسری سخن می گوید. اما در این مورد هم باید پیگیرانه  عمل کرد و موانع سر راه یکدست شدن در مبارزه علیه جمهوری اسلامی را به مردم کردستان و ایران شناساند. چند وقت پیش زمانی که مذاکرات پنهانی دو شاخه حزب دمکرات کردستان و دو شاخه سازمان زحمتکشان با رژیم جمهوری اسلامی در کشور نروژ برملا گردید. بر همگان روشن شد که احزاب ناسیونالیست متشکل در مرکز همکاری در فاز دیالوگ، معامله و سازش با جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. اکنون نباید بر کسی پوشیده باشد که این نیروها در انتظار دور بعدی مذاکرات بسر می برند. از طرف دیگر این واقعیت هم نباید بر کسی پوشیده باشد که رهبری کنگره ملی کردستان (ک.ن. ک) و پژاک به عنوان زیر مجموعه آن در کردستان ایران در تلاش هستند که استراتژی دیالوگ را جایگزین مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی در کردستان ایران کنند. در واقع تمام احزاب و نیروهای ناسیونالیست در کردستان در شرایط کنونی در این فاز قرار گرفته اند. اینکه حزب دموکرات کردستان ایران و حزب دموکرات کردستان برای اولین باردر نشست کنگره ملی کرد با هدایت پ. ک. ک شرکت میکنند به احتمال قریب به یقین به دلیل موضع گفتمان مشترک دیالوگ با جمهوری اسلامی  است که این احزاب با شرکت کنندگان اصلی نشست یعنی پژاک وپ. ک. ک دارند و این سیاستی است  که احزاب ناسیونالیست در هماهنگی با هم در پیش گرفته اند، که هم به همکاری مشترک در مبارزه با جمهوری اسلامی لطمه می زند و آن را به بن بست می رساند و هم به پیوند و همبستگی جنبش انقلابی کردستان با جنبش سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی لطمه می زند و اینجاست که پارادوکس سخنان رفیق عادل که از یک طرف بر ضرورت یک دست عمل کردن احزاب کردی (که اکنون غالبا از سر دیالوگ با رژیم برآمده اند) با جنبش های رادیکال در سطح سراسری بیشتر مشخص می شود. در شرایطی که رشد مبارزات کارگری و توده ای در کردستان و در سراسر ایران مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را وارد فاز جدیدی کرده است، در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی برای تشدید فشار بر فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی شمشیر را از رو بسته است، تلاش احزاب و نیروهای ناسیونالیست برای حاکم کردن فاز دیالوگ و سازش و معامله با رژیم می تواند به همبستگی مبارزات مردم کردستان با جنبش سراسری لطمه بزند. بنابراین در این شرایط باید بجای تلاش برای یکدستی  در میان این طیف باید عوارض زیانبار سیاست های احزاب ناسیونالیست را برای مردم توضیح داد و با ایجاد یک نیروی فشار اجتماعی مانع پیشرفت فاز معامله و سازش این نیروها با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی شد.

رفیق عادل در ادامه می گوید:« در رابطه با پیوند جنبش انقلابی کردستان با جنبش سراسری صحبت از هم پیمان بمیان می آید. مردم کردستان و جنبش انقلابی و برحقش کدامین هم پیمان ها را دارند؟ آیا در سطح ایران، در خاورمیانه و در جهان کدام نیرو میتواند هم پیمان جنبشی برحق و شایسته ای چون جنبش انقلابی کردستان باشد؟ این سئوالی است که هر حزب و جمع سیاسی، از جمله این نشست بایستی برای خود مطرح نماید.آیا ما میتوانیم با نیروهای تندرو ناسیونالیستی ایرانی و غیر ایرانی در منطقه و یا نیروی ارتجاعی مذهبی در ایران و منطقه هم پیمان باشیم؟ طبیعتاْ نه. به همین خاطر ما بایستی در پیدا کردن هم پیمانان خودمان، یعنی نیروی های مترقی و آزادیخواه که حق تعین سرنوشت را برای مردم کردستان برسمیت می شناسند، عدالت اجتماعی، برابری زن ومرد واین ها را برسمیت میشناسند، انتخاب نماییم. مردم کردستان  نمی توانند خود را از هم پیمانانی که در دور وبرخودمان وجود دارند، محروم نماید».

اسناد نشست ها و کنگره های کومه له و حزب کمونیست ایران بارها تاکید کرده اند که نیروی محرکه جنبش انقلابی کردستان طبقه کارگر وتوده های زحمتکش و ستمدیده کردستان می باشند، طبیعتا کارگران و مردم ستم دیده در کردستان، در هم سرنوشتی با جنبش کارگری، زنان و مبارزات اقشار ستمدیده در ایران می باشند. کومه له همواره بر ضرورت هم بستگی مردم کردستان با توده های کارگر و مردم ستمدیده وهم سرنوشتی آنها  تاکید کرده است و در این رابطه تلاش عملی را در دستور کار خود قرارداده است. بنابراین هم پیمانان مردم کردستان در درجه اول جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی پیشرو و احزاب و نیروهای سیاسی و منفردین چپ وکمونیست می باشند. رفیق عادل از جنبش های یاد شده در فوق و احزاب و سازمان های چپ و کمونیست نام نمی برد. بجاست دوباره از رفیق پرسید که اگر این جنبش ها و این نیروها جزو هم پیمانان ما بشمار می آیند چرا او نامی از آنها نمی برد؟ اگر اینها متحدین اصلی ما نیستند این نیروهای مترقی و آزادیخواه مورد نظر ایشان کدام نیروها هستند؟

در ادامه سخنانش رفیق عادل می گویند:« ارتباط دموکراسی و عدالت اجتماعی مسئله ی بسیار پر اهمیتی است، زمانیکه از آزادی مردم کردستان از ستم و استثمار بحث میکنیم، دموکراسی بایستی چون قوت روزانه برای تمام جنبش های مترقی نگریسته شود. ما نمی توانیم از آزادی مردم کردستان از ستم و استثمار صحبت کنیم، اما افکار و روحیاتی را که این دموکراسی را زیر پا می نهند مورد انتقاد قرار ندهیم، مذهب یکی از اینهاست. عدالت اجتماعی به معنای عدالت اقتصادی است، تنها به معنای آزادی عقیده و بیان و وجود تنوع حزبی و پلورالیسم سیاسی نیست، بلکه به این معنی است که انسان ها بلحاظ اقتصادی هم برابر باشند، فرصت یکسان داشته باشند و این هم بدون اینکه به مالکیت خصوصی دست برده شود و ثروت های جامعه به شیوه ای یکسان در دسترس همه هم وطنان  قرار گیرد، امکان پذیر نیست».

رفیق عادل در این بخش از سخنانش مکررا  از اهمیت ارتباط دمکراسی و عدالت اجتماعی بحث می کند بدون آنکه روشن کند که منظورش دمکراسی کدام طبقه اجتماعی است. در ادبیات مارکسیستی، دمکراسی خالص نداریم، دمکراسی مفهوم طبقاتی دارد، یا دمکراسی بورژوایی و یا دمکراسی کارگری یا انقلابی که در واقع بر دمکراسی طبقه به لحاظ تاریخی انقلابی دلالت دارد. هر وقت ما در ادبیات حزبی از دمکراسی انقلابی سخن به میان آورده ایم منظورمان همانا دمکراسی کارگری بوده است. زمانی که رفیق عادل آگاهانه از دمکراسی کارگری و انقلابی سخنی نمی گوید، خواسته یا ناخواسته همین دمکراسی های رایج بورژوایی در کشورهای غربی را به ذهن شنونده القا می کند. همان دمکراسی های بورژوایی که اجرای سیاست های نئولیبرالی و اعمال برنامه های ریاضت اقتصادی به بخشی از هویت آنها تبدیل شده است.

بنابراین روشن است که طبقات مختلف روایات متفاوتی از دموکراسی دارند .دموکراسی بورژوایی تعریفی برای حکومت های است که در آن جامعه با انتخابات و سیستم پارلمانی اداره میشود. بنابراین در این سیستم دموکراتیک (دموکراسی بورژوایی) وجود طبقات مختلف، وجود فقر و فلاکت، نابرابری و همه ناملایمات منتج از این نظام (دموکراسی بورژوایی ) فرض گرفته شده و قابل قبول می باشد. کمونیست ها از دموکراسی کارگری سخن می گویند که دوره تاریخی معینی را که طبقه ی کارگر قدرت سیاسی را برای برقراری سوسیالیسم تا زوال دولت اعمال مینماید، در نظر دارند. در این دوره است  که مالکیت و حاکمیت طبقاتی نفی می شود و به هر کس به اندازه نیازش از ثروت اجتماعی داده می شود. در مورد دارا بودن فرصت یکسان، این مسئله بدون لغو مالکیت خصوصی بی معنی است. در هر حال معلوم نیست که رفیق عادل کدام نظم سیاسی را مورد نظر دارند. در دموکراسی های بورژوایی امکان  دارا بودن فرصت یکسان غیر واقعی بوده و بنابراین انتظاری بی مورد میباشد. این ادبیات رفیق عادل هیچ سنخیتی با ادبیات حزبی که شعار استراتژیک آن آزادی، برابری، حکومت کارگری است ندارد. ما در ادبیات حزبی هیچگاه عبارت مفهوم دمکراسی را به جای آزادی به کار نبرده ایم. همینکه امروز در دل اعتراضات کارگری  و توده ای فعالین رادیکال این جنبش ها پرچم مبارزه برای نان، کار و آزادی را برافراشته اند، نشان می دهد که فعالین و پیشروان این جنبش ها هم با تکیه بر آگاهی و تجارب مبارزاتی خود از این نوع ادبیات رفیق عادل عبور کرده اند.

عدالت اجتماعی مفهومی گسترده است و ادعای تلاش برای تحقق آن ماهیت جریان مدعی را روشن نمی کند، افراد و جریانات سیاسی مختلف درک متفاوتی از عدالت اجتماعی دارند .هم  لیبرال ها وهم اسلام گرایان  از عدالت اجتماعی سخن میگویند. مارکسیست ها معمولا از عدالت اجتماعی سخن نمی گویند، بلکه سوسیالیسم و کمونیسم را در نظر دارند. چرا به جای عدالت اجتماعی از لغو مالکیت خصوصی، لغو کار مزدی و رفع استثمار که تعریف رایجی برای بیان مناسبات غیر استثمار گرانه میباشند، سخن کفته نمیشود ؟ چرا در مورد مناسباتی که این شرایط فلاکتبار را بوجود آورده است چیزی گفته نمی شود؟ به شعار اصلی و کنونی حزب توده "با هم به سوی تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری برای آزادی، صلح، استقلال،عدالت اجتماعی و طرد رژیم ولایت فقیه" توجه کنید .آیا میان این شعار وبیانات رفیق عادل تفاوتی ملاحظه می کنید؟

رفیق عادل ادامه می دهد: «دموکراسی و مذهب با هم بیگانه بوده و سر سازش در هیچ تاریخی ، از رنسانس تا کنون نداشته وندارند. دموکراسی و ترقی خواهی با نقد بیرحمانه از مذهب پیشرفته است. مذهب بایستی از قدرت سیاسی دور شود، می تواند امر خصوصی افراد باشد و مورد احترام قرار گیرد. نبایستی به مقدسات جامعه تبدیل شود». درست است که اعتقاد به  مذهب  به عنوان یک حق دموکراتیک برای معتقدین به آن بایستی به رسمیت شناخته و پذیرفته شود،اما چگونه مذهب که افیون و تخدیر کننده توده ها ست،لازم است از جانب دیگران مورد احترام قرار گیرد.

رفیق عادل میگویند: « آزادی زمانی بوجود می آید که من و شما و تمام مردم این جامعه، وقت، زمان و امکان این را داشته باشیم که از این آزادی برای فکر کردن  و خود آماده کردن، تشکل و جمع آوری هم فکر تلاش کنیم. کسی که شب و روز برای تامین خوراک روزانه اش مجبور باشد کار کند با شخصی که تمام وقتش آزاد است، زیرا که محدودیت اقتصادی ندارد نمی تواند به همان شیوه از دموکراسی سیاسی استفاده کند».

 معلوم نیست رفیق عادل کدام جامعه و با کدام مناسبات اجتماعی را در نظر دارند. آگر منظورشان دموکراسی های بورژوایی از نوع اروپاست، در این صورت انتظار اینکه افراد با تعلقات طبقاتی متفاوت شرایط یکسان برای بهره مند شدن از امکانات موجود در جامعه را داشته باشند، انتظارشان غیر واقعی است. اما اگر منظورشان جامعه ای است که در آن مالکیت خصوصی وکار مزدی لغو شده ا ست،هیچ کس مجبور نخواهد بود شب و روز برای تامین خوراک روزانه اش کار کند.

وبالاخره در پایان رفیق عادل میگویند: «همکاری وهماهنگی میان احزاب نه برای اینکه هم رنگ شویم، نه برای اینکه مثل هم بیندیشیم، بلکه برای رسیدن به توافق وهم رای بودن در زمینه ی تنظیم قوانینی برای کار سیاسی، برای نمونه تعهد به عدم توسل به اسلحه، به کار بردن خشونت، اما همزمان مناظره و مناقشه کردن و افکار متفاوت را برای مردم توضیح دادن و روشن کردن». تاریخ نشان داده است که چنین تعهداتی هیچ گونه پشتوانه ای ندارند. مگر چند بار اتحادیه ی میهنی کردستان با حزب دموکرات کردستان عراق با همدیگر معاهده امضاء کردند و بارها همین معاهدات از جانب این یا آن طرف نقض گردیدند. مگر کومه له چندین بار با حزب دموکرات چنین معاهداتی امضاء نکرده بود، چرا هر بار حزب دموکرات فرصت می یافت، این قول و قرارها را نقض می کرد.

مهمترین تضمین برای جلوگیری از اینکه احزاب برای پیشبرد مقاصد خود به اسلحه متوسل نگردند حضور توده های آگاه مردم در صحنه سیاسی کردستان می باشد. در عین حال تقویت قطب چپ در کردستان و حضور کومه له با سیاستی رادیکال و کمونیستی که منافع اکثریت جامعه را نمایندگی می کند و این را در پراتیک روزانه اش به توده ها  نشان داده و می دهد و قطعا از پشتیبانی بی دریغ آنها برخورد دار شده، نیز مانع مهمی برای زیر پا نهادن آزادی بیان و اندیشه و دموکراسی از جانب نقض کنندگان آن خواهد شد.

 

در پایان بجاست که ملاحظاتم بر سخنان رفیق عادل را اینگونه جمع ببندم که عبارات دوپلهو و دیپلماتیکی که رفیق عادل از طرف نمایندگی کومه له در این اجلاس با این ترکیب "متنوع" احزاب کردی بکار برده است با توجه به مواردی که برشمردم سنخیتی با صراحت و شفافیتی که همواره سخنگویان کومه له داشته اند (حتی از تریبون های این نوعی) نداشته  و متاسفانه بیشتر از اینکه استراتژی های متفاوت برای جنبش ملی را نشان دهد، توهم آفرینی می کند.

23 سپتامبر 2019

احمد عزیزپور


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com