دو مطلب

احمد پوری
September 19, 2019

13 سپتامبر ساعت 14.00 یک جوان ایرانی بنام آ... ح... ساکن کمپ هوخفین، خودکشی کرد و جان باخت!
آ... ح... 32 ساله بود. ( 12 – 01 – 1987 ** 13 – 09 – 2019 )
لطفا کسانیکه در این کمپ زندگی می کنند یا آ... را می شناختند با من تماس بگیرند تا با آگاهی از دلایل خودکشی او، با کسب اطلاعات لازم و دقیق اطلاعیه خبری بنویسم و به رسانهای هلند بفرستم... آیا مشکلات پزشکی یا روانی داشته یانه؟ اسم وکیل او، کیس پناهندگی او، چگونه خودش را به هلند رسانده بود؟ در مسیر راه یا بعد از رسیدن به هلند با چه مشکلاتی روبرو بوده؟ ...
تجربه من درباه خودکشی پناهجویان نشان می دهد که تقریبا همه کسانی که خود کشی می کنند قبلا سیگنالها و علائمی را به محیط اطراف خود منتشر می کنند... بعضی وقتها علنی می گویند که می خواهند خودکشی کنند... چه کسانی در این باره چیزی شنیده اند؟ عکس العمل مسئولین کمپ چقدر مناسب بوده یا غفلت و کم کار کرده اند؟...

شماره تلفن دستی من هست:  0655362313

( دوستان ارجمند من بدلایل زیادی این پرونده را دنبال نخواهم کرد!

مهمترین آن دلایل عبارتند از: یک خانواده اش نمی خواهد هیچ ایرانی با این مسئله درگیر شود و نمی خواهند با کسی همکاری کنند... دو: تعدادی از هموطنان بی وجدان ما اتهاماتی از این دست زدند که " مرگ یکی موجب نان و آب و دیگری می شود"!...
اگر قرار است من به خاطر احقاق حقوق پناهجویی با دولت هلند و احزاب راست افراطی و سیاستهای بیگانه ستیز درگیر شوم پر واضح است که نه تنها کسی به من جایزه و پول نخواهد داد، حتما توسط نیروهای راست افراطی و نئوفاشیست، بیشتر زیر فشار و ... قرار خواهم گرفت!... سه: خود پناهجویان هم در چنین مواردی با هم متحد نمی شوند و سیاستهای حاکم را زیر علامت سئوال نمی برند که برای آینده همه آنها بسیار حیاتی و ضروری است!... در چنین میدانی که هیچکس از تلاش صادقانه من برای تغییر شرایط حاکم راضی نیست، چرا باید اینهمه وقت و انرژی بگذارم؟... سعی می کنم در میدانی انرژی بگذارم که حداقل بخش قابل توجهی از قربانیان حاضر به همبستگی و همکاری هستند و باید در یک جبهه جنگید نه در ده جبهه با دوست و دشمن!... برداشتن عکس و تغییر نام را هم به احترام خانواده داغدارش و به درخواست آنها انجام دادم... امیدوارم هرگز انسانهای بیگناهی بخاک نیفتند و اگر چنین شد هموطنان ما یکدل و یک صدا در جهت احقاق حقوق همنوعان خود برآیند!...
برخی از هموطنان بی وجدان ما در لجن مال کردن فعالیتهای صادقانه من، نگران بودند مبادا مرگ یکی موجب نان و آبی برای من شود، اکنون این میدان بطور دربست در اختیار شماست! امیدوارم شما نه تنها به نان و آب، بلکه به کوه و معدن طلا برسید! خواهیم دید که حتی یک ثانیه حرکت مثبت نخواهید کرد!... بعضی وقتها شاید بهترین راه حل دادن میدان بدست کسانی است که غیر از لجن مال کردن دیگران هنری ندارند! اکنون تمام میدان طلا در اختیار شماست... این گوی و این میدان!... توده ها نتیجه فعالیت شما را قضاوت خواهند کرد! )

آخرین اطلاعاتی که بدست من رسیده:
اطاق تکی داشته و هنوز مصاحبه نشده بود... برادرش هم در آلمان زندگی می کند... مسئولین کمپ می خواهند با پدر مادرش تماس بگیرند...
از کنار کمپ هوخفین ریل قطار رد می شود. او در ایستگاه قطار هوخفین خودش را زیر قطار انداخته و مرده!
درست یک ساعت پیش یک نفر از اتریش این خبر را بمن فرستاده:
" با سلام حدود یکماه پیش هم خانواده من در وین چنان رییس کمپ اذیتشون کرده بود که با بنزین قصد خودکشی داشته بجای اینکه روانکاو خبر کنند پلیس با بیرحمی تموم ضرب و شتم کرده و حدود بیست روز هیچ جا و مکانی نداشت و از کمپ اخراج شد و بعد چند روز مجددا دست به خودکشی با قرص زد که متاسفانه آسیب زیادی دید و زبانش قفل شد و هنوز توی تکلم ایراد داره و همچنین کمپ روانی ها فرستادنش دولت فاشیست اطریش"


چرا؟
چرا هزاران پناهجو در راه رسیدن به اروپا پشت مرزهای اروپا اروپا می میرند؟ چرا همه رهبران اروپا دریای مدیترانه را گورستان پناهجویان و مهاجران می نامند؟ چند هزار نفر در اعماق این گورستان دسته جمعی خوابیده اند؟ یا طعمه نهنگها شده اند؟ چرا رهبران اروپا در باره حقوق بشر پناهجویان در عمل حرفی برای گفتن ندارند؟...
چرا یک پناهجو بعد از گریختن از دست دیکتاتورهای جنایتکار حاکم بر کشورش باید در سرزمین بهشت موعود بدست خود جان خود را بگیرد؟...

بزرگترین خطر برای امنیت جهان چه کسانی هستند؟ پناهجویان یا شرکتهای چند ملیتی؟
چرا رهبران 28 کشور اروپا برای نجات جان پناهجویان در دریای مدیترانه 100 میلیون یورو نمی توانند جمع آوری کنند ولی برای شرکتهای چند ملیتی سالانه بیش از 80 میلیارد یورو کادو بخشش مالیاتی می دهند؟ گوگول تنها در سال 2017 از طریق دولت هلند از دادن بیش از 20 میلیارد دلار مالیات گریخته بود!
بزبان دیگر این شرکتهای چند ملیتی از طریق همکاری با رهبران سیاسی اروپا "دزدی قانونی" می کنند! ... بقول نوام چومسکی بدترین نوع دیکتاتوری قانونی کردن سرکوب است!

فاجعه از هم گریختن ایرانیان
امروز مسئول کمپ هوخفین ساعت 11 صبح همه ایرانی ها را برای جلسه ای در مورد خودکشی اورین حقیقی فراخوانده، از 80 نفر ایرانی در حدود 40 نفر در سالنی جمع شده بودند... سئوالهای خودشان را مطرح کرده اند و از ایرانیان کمک خواسته اند تا در باره او اطلاعاتی بدهند که چگونه انسانی بوده و چرا خود کشی کرده؟ کسی با پدر و مادرش تماس دارد یانه ؟ ...
باورکردنی نیست در بین بیش از چهل نفر یک یا دو نفر او را خیلی کم می شناختند و بقیه گفته اند حتی ما نمی دانستیم او ایرانی است!...
بارها نوشته ام ایرانیان خارج از کشور حداقل سه ضعف بسیار بزرگ دارند:
یک: ناباوری به خود و همنوعان! از همدیگر می گریزند به هزاران دلیل موجه و ناموجه
دو: سیاست گریزی! تقاضای پناهندگی سیاسی کرده اند به هزاران زبان ثابت می کنند که سیاسی نیستند و نمی فهمند سیاست را با چه سینی می نویسند!
سه: سازمان گریزی! بی جهت نیست که جنایتکاران خردستیز حاکم 40 سال بر مردم ایران حکومت می کنند!
در باره هر کدام از مسائل فوق می توان کتابها نوشت ... امیدوارم کمی در این باره فکر کنید و تلاش کنید راه حل خودتان را با دیگران در میان بگذارید تا با استفاده از خرد جمعی در جهت برون آمدن از این گردابها حرکت کنیم...

چرا ایرانی ها از دست همدیگر فرار می کنند؟
خودکشی مادر و دختر ایرانی در هلند و ترجمه کامل نامه ای که در محل خودکشی پیدا شد.
درسهایی که از این گونه حوادث یا فجایع می توان گرفت!
اگر این خانم چند دقیقه با من صحبت کرده بود شاید اکنون خودش و دخترش زنده بودند و هر دو انسان موفق و خوشبختی بودند!...
ادامه مطلب...
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2623049917714227?__tn__=K-R

چرا کارمندان اداره تابعیت و مهاجرت کیس های ایرانیان را باور نمی کنند؟
همین حالا که می خواستم این یادداشت را منتشر کنم یک خانواده ایرانی زنگ زد و گفت از ماندن در کمپ خسته شدیم و می خواهیم برگردیم ایران! ...
تناقضات ایرانیان بی پایان است که در مقالات بعدی به این مسائل اساسی خواهم پرداخت!
بدون اعتراف به این ضعفها و بدون تلاش علمی هرگز با برخوردهای احساسی نمی توان مشکلی را حل کرد!...

امیدوارم کسانیکه او را می شناسد با من تماس بگیرند تا با تکمیل کردن اطلاعات هر چه زودتر اطلاعیه خبری به مطبوعات هلند بفرستم...

از این گونه خودکشی ها زیاد اتفاق می افتد دولت هلند که آمار دقیق انواع بیماریهای موشها و گربه ها و پرنده ها را دارد هرگز آمار خودکشی پناهجویان را منتشر نمی کنند! ... بارها در این مورد از نمایندگان پارلمان و اداره تابعیت و مهاجرت پرسیده ام... حتی چند سال پیش خانم شارون خست هاوزن از حزب سوسیالیست وزیر دادگستری را در این مورد استیضاح کرد و آنها قولهایی دادند که هرگز عملی نکردند!...

یک مورد مشابه دیگر
رویایی که به یک سلول زندان محقر منتهی شد!
بهروز رنجوری پناهجوی ایرانی که بدنبال یک زندگی بهتر بود در سلول زندان مرد!
مقاله ای از روزنامه سراسری فولکس کرانت
مهمترین نکات این مقاله عبارتند از:
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1828302257189001?__xts__[0]=68.ARBhQwfDBrH2aPpFoQGN7vjv1Nl4aUtaH82rUYuNSOc-5BEjNTpuKXPvQYWNF7pNgxLLUXnfjBxZ0WrGDuixQM9B3S
FZnvC77_sYZHa8KnKOyp5K3BWaMKO4YdYyhD2dim
hqVMcBRQ_Vg6292H2OoGZ2e67Yekq
y4pq58c9V1ncxviQsgcTagLBF8DVxaOQkVIi5ZBPuYFA2Z-p4HVgKFRAYZQsqs6Rl71bKG54zIC-iHa_knANb-RbZDTmo5vgi8edhRIbUlP4jHbx1zlk6iqoxnl7rHHagnM
HjNepjUZxZAD4wgmSF69zGLHliO_iK8cb0S
dfPyNrXehJsbu0nGaM1WA&__tn__=C-R

با احترام،
احمد پوری (هلند) 14 – 09 – 2019

******************************   

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک:

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2828541753831708?__tn__=K-R


درد دلی با هموطنان ارجمند:
سازمان پرایم تنها سازمانی است که در 25 سال گذشته هرگز از دولت هلند یک سنت سوبسید دریافت نکرده است. به این دلیل که اولین پرنسیپ من در هر حرکت اجتماعی و سیاسی تضمین استقلال اندیشه و عمل است... همه در پرایم داوطلبانه کار می کنند و یک سنت یا یک ریال حقوق نمی گیرند!...
مسئول مالی پرایم در جلسه بحرانی هفته گذشته گفت نمی توانیم کرایه ماهانه دفتر کار را بدهیم باید از ماه اکتبر فعالیتها را متوقف کنیم و در دفتر کار پرایم را ببندیم... سعی کردم او را قانع کنم تا اول ژانویه ادامه دهیم با این شرط که هر ماه جلسه بحرانی داشته باشیم و ببینیم می توانیم مشکلات را حل کنیم یانه؟...
برای نجات سازمان پرایم دو راه حل امکان پذیر است:
یک: یافتن بیش از چهل نفر که حداقل 10 یورو در ماه کمک مالی کنند تا مسئله بطور موقتی حل شود...
دو: حرکت بسوی راه حلی که بیش از 1500 نفر در ماه یک اورو کمک مالی کنند!

واقعیت این است که برای من ایده آل ترین راه حل دومی است... اگر 1500 نفر ایرانی برای نجات سازمانی که در خدمت پناهجویان است، کمک کنند بنوعی تحول فرهنگی مثبت بزرگی برای ایرانیان است. در ضمن ماهی یک یورو را همه می توانند بپردازند... تنها آگاهی و انگیزه انسانی و صداقت در گفتار و عمل می خواهد!...
برای احتیاط شماره حساب بانکی سازمان پرایم را می نویسم بدون کمک مالی داوطلبانه شما تداوم حیات سازمان پرایم غیرممکن خواهد شد...
ING Bank: NL70INGB0007699299 برای کسانیکه در کشور هلند زندگی می کنند، نوشتن نام سازمان پرایم کافی است.
برای کسانیکه از کشورهای دیگر می خواهند کمک مالی بکنند نوشتن سطر زیر هم ضروریست.
BIC (Swift): INGBNL2A
از آنجائیکه سازمان پناهندگی پرایم یک موسسه غیرانتفاعی است هر فردی که بخواهد می تواند از مسئول مالی سازمان پرایم ( فرانس فاندر فلده) تاییدیه رسمی مبلغ کمک مالی خود را دریافت کند تا بتواند بخشی از آنرا از اداره مالیات پس بگیرد...
کسانیکه می خواهند با گوشه ای از فعالیتهای سازمان پرایم آشنا شوند بهتر است به مصاحبه زیر با رادیو زمانه مراجعه کنند.
«به کارم باور دارم»- گفت‌و‌گو با احمد پوری
https://www.radiozamaneh.com/225681
برای اطلاعات بیشتر همواره می توانید با این شماره با من تماس بگیرید.
0031655362313
این شماره تلفن معمولی، واتس اپ، ایمو، تلگرام، وغیره هست.
با احترام،
احمد پوری

 

 +++

یک پناهجوی ایرانی همانند آرش کمانگیر تمام توان خود را در بازوها و دستانش جمع کرد و در یک شب تاریک و طوفانی از بندر کاله در فرانسه تا شهر دوور انگلیس پارو زد!
مسعود محمدی فر پناهجوی 39 ساله جان و توانش را در بازویش جمع کرد و در تاریکی شب از شهر کاله فرانسه تا شهر دوور انگلیس را با وجود هزاران خطر و ریسک جانی پارو زد. مسعود و هادی توانستند از تمام دیوارهای مرئی و نامرئی کنترل مرزهای زمینی و دریایی بگذرند و علیرغم همه مشکلات سالم به ساحل انگلیس رسیدند! با یک قایق، دو تا پارو و یک جلیقه نجات خود را به دریا زدند! حتی پول نداشتند دو تا جلیقه بخرند! مسعود که جزء تیم ملی قایقرانی ایران بود و مدال قهرمانی جهان داشت، جلیقه نجات را به دوستش هادی پوشاند که حتی ده متر شنا کردن بلد نبود. هادی 28 ساله و بوکسور آماتور سابق، با اعتماد به مسعود همراه او بدریا زد!...
چرا اروپای مدافع حقوق بشر با جان پناهجویان اینگونه بازی می کند؟
به چه دلیلی پناهجویان پرونده بسته از حق حق داشتن محروم شده اند؟

قبل از اینکه قایقم را به آب بیندازم مرده بودم!
مسعود می گوید قبل از اینکه قایقم را بدریا بیندازم در حقیقت مرده بودم. کشورهای اروپایی بیش از اندازه به من بی رحمی و جفا کرده بودند. به همین دلیل دیگر نمی خواستم پشت سرم نگاه کنم. بی مهریی که هلند به من کرد در هیچ کشوری ندیدم. سیاهچاله زندگی من بود. دفعه دیگر هرگز به هلند پایم را نمی گذارم... فقط می خواستم به هر قیمتی از اروپا که چنین با من جفا کرده بیرون روم. با عزم جزم به استقبال امواج متلاطم و توفانها رفتم!.... با هادی در کاله آشنا شدم. او هم از زندگی بریده بود... تمام درها پشت سرش خراب شده بود...
در شب با نگاه به نور کشتی های بار بری خطی را که از دوور به سمت کاله می آمدند و از کاله به سمت دوور می رفتند رسد می کردم و در درون این خط می ماندم تا در جهت درست حرکت کنم... یکی از خطرات سر راه این بود که پره های موتور کشتی های عظیم الجثه باری می توانستند مانند پر کاه ما را جذب و له کنند... یکبار یک کشتی با دیدن قایق بادی ما موتورش را خاموش کرده تا از تیررس کشتی دور شویم! وگرنه کار تمام بود...

آیا بی رحمی و سختگیری راه حل مشکلات ساختاری سیاسی و اقتصادی است؟
سختگیری و سیاستهای بیگانه ستیز و فاشیستی تنها دریاهای مدیترانه و دریای شمال را از خون پناهجویان و مهاجران گلگون خواهد کرد...
اگر قرار بود سختگیری و کشتن انسانها مشکلات کشورها را حل کند حتما حکومتهای دیکتاتورها ابدی می شدند!...
اگر قرار بود با ایجاد سد و مانع و دیوارهای مرئی و نامرئی مشکلات جهان و کشورها را حل کرد. هرگز گروهی یا کشوری نمی توانست از مرزهای کشور دیگر عبور کند! به گواهی تاریخ حتی دیوار چین نتوانست از حمله گروه های دیگر در امان بماند!...
راه حل در ساختن جهانی انسانی و عدالت محور است نه ساختن دیوارهای تودرتوی جدایی در سراسر کشوهای جهان!... دیوارهایی که در دوران جنگ سرد مظهر دیکتاتوری و توتالیتاریسم نامیده می شدند ولی امروز به مظهر "دفاع از دمکراسی تمدن" تبدیل شده اند!...
علیرغم عزم و اراده رهبران اروپا مبنی بر بستن راه های حرکت پناهجویان با توسل به آخرین دستاوردهای تکنولوژیک و پهپادهایی که شبانه روز از مرزها نگهبانی می کنند، سفر مالامال از ریسک مسعود و دوستش با ارزانترین قایق بادی، نشان داد که می توان از این سدها و مانع ها و دیوارهای مرئی و نامرئی رد شد!

حرکت موفق پناهجویان به آنطرف کانال مانش دو پیام مهم داشت:
یک: تا زمانیکه جان انسانها در خطر است و زمین زیرپایشان سوزان است، هیچ دیواری در مقابل حرکت انسانها نمی تواند مقاومت کند!... این موفقیت پنجره امید را برای حرکتهای بعدی بازنگهداشت...
دو: ابعاد سیاستهای بیگانه ستیز کشورهای اروپایی را آشکار و رسوا کرد. سیاستهایی که انسانها را وادار به انتخاب چنین راه حلهای مالامال از ریسک و خطر می کند!

سفر چگونه آغاز شد؟
ساعت 8 شب تصمیم به خرید قایق گرفتیم... باید بین مرگ و زندگی تصمیم می گرفتیم... ساعت یک ربع به 9 شب قبل از بستن فروشگاه با 360 یورو ارزونترین قایق ممکن برای این سفر را با دو پارو و یک جلیقه نجات خریدیم... حتی پول برای خرید دو جلیقه نجات نداشتیم!...
بعد از مانورهای فراوان برای گمراه کردن نگهبانان مرزی ساعت 11.35 قایق را به آب انداختیم ... خطرات بسیار زیادی در بین کشتی های بزرگ داشتیم ... تجربه 20 سال قایقرانی من اجازه نمی داد که پشت کشتی ها حرکت کنم زیرا ما را مثل چرخ گوشت خرد می کرد... بین دولاین کشتی ها افتادیم و تقریبا دوساعت و نیم بعد در منطقه امن بودیم... با نور کشتی ها در شب می دیدیم که یک سری از کشتی ها از شهر دوور انگلیس به شهر کاله در فرانسه می روند و در خط دیگر از کاله به دوور در حرکت بودند...
11 ساعت پارو زدم ... عکس های تاولهای دستها و پاهایم را دارم و برات می فرستم.... آنقدر دلچرکین از هلند بودم که به این سفر تن دادم...
اگر قایقهای فرانسوی یا انگلیسی بموقع ما را می گرفتند به فرانسه بر می گرداند...
دومین مسئله طوفان سهمگین آن شب بود... موجهای دو متری و سه متری می آمدند... هادی افتاد در آب دریا و آب خورد و آنقدر بالا می آورد که حد نداشت در تمام مسیر استفراغ می کرد و روی پاهای من خوابیده بود. هادی تقریبا بیهوش بود... من مجبور بودم برای زنده ماندن او را ماساژ بدهم. خودش را خیلی باخته بود. جذر و مد موجب می شد که آدمها خودشان را ببازند. دچار دریا گرفتگی شوند.
سرانجام ساعت 8 صبح هلی کوپتر آمد بالای سرما و جرئت نمی کرد وارد طوفان بشود... سه ساعت بعد سرانجام کشتی مرزی انگلیس امد و به ما گفت: " به انگلیس خوش آمدید!"
اگر در دریا غرق می شدم کسی نمی فهمید که حتی جسد من کجاست!...

هنوز هیچگونه امنیت و موقعیت پایداری بدست نیامده
علیرغم اینکه داستان عبور حیرت انگیز مسعود و دوستش از کانال مانش در روزنامه های مهم انگلیس آمده و خبرگذاریهای بی بی سی و دیگران با او مصاحبه می کنند، هنوز هیچ تضمینی برای ماندن او در انگلیس نیست! هنوز مسئله دوبلین بجایش باقی مانده!...
مسعود به محض اینکه به انگلیس رسیده بود به من پیام فرستاده بود متاسفانه من در میان صدها پیام، به موقع پیام او را ندیده بودم تا اینکه دیشب به من زنگ زد و گفت تو در تمام این مدت مایه امید من بودی و بیش از همه بتو اعتماد داشتم، تمام داستانش را گفت... ساعت 5 صبح بخواب رفتم... امروز صبح با یکی از بهترین وکلای هلند در باره مسعود صحبت کردم و مدارکی را که به من فرستاده بود به وکیل جدید دادم سرانجام او گفت حاضر است وکیل مسعود شود و تلاش می کند این کیس را به کیسی جنجالی در اروپا و هلند تبدیل کند تا اینگونه با سرنوشت پناهجویان بازی نکنند. وکیل سابق مسعود در ماه آوریل به دادگاه عالی شکایت کرده بود... خوشبختانه مدت زمان شکایت به دادگاه اروپا تمام نشده و می توان به سرعت اقدام کرد...
در ضمن با مسعود قرار گذاشتم، با یکی از دوستانم که در انگلیس وکیل است در باره او صحبت خواهم کرد... شاید بتواند در انگلیس کاری کند!... در باره این کیس هیچ راه حلی تضمین شده نیست!... مهمترین مسئله این استکه وکلایی کار را بدست بگیرند که بطور پرنسیپی تا آخر خط برای احقاق حقوق پناهجویان، علیه سیاستهای بیگارنه ستیز مبارزه کنند!...

جنایی کردن تلاش پناهجویان برای عبور غیرقانونی از مرزها!
بعد از انتشار داستان حیرت انگیز مسعود و دوستش در رسانه های انگلیس فورا در بالاترین سطح ممکن وزرای خارجه انگلیس و فرانسه با همدیگر تماس گرفته و درباره بستن راه مسافرت غیرقانونی صحبت کرده اند. ازجمله در باره برگرداندن کسانیکه بگونه ای غیرقانونی از مرزها رد شده اند قول و قرارهایی گذاشته اند.
دیروز نخست وزیر انگلیس آقای بوریس جانسون به مهاجران غیرقانونی قایق از تصمیم خود مبنی بر بازگشت آنها خبر داد!...
در بخش بعدی در باره ابعاد دیگر زندگی مسعود خواهم نوشت:

چرا در ایران بعد از قهرمانی جهان زندانی شد؟...
کیس مسعود چه بود؟
برای رسیدن به اروپا چه مشکلاتی را پشت سر گذاشت؟
چگونه در کشورهای رومانی و هلند و فرانسه و آلمان به کیس او رسیدگی لازم را نکردند و با زندگی او بازی کردند؟...
چگونه انسانهای توانایی مانند مسعود در اروپا به آشغالهای زاید تبدیل می شوند و از حقوق بشر عاری می شوند؟
انسانهای غیرقانونی در اروپا و امریکا از "حق حق داشتن" محروم می شوند!
... ... ...
امیدوارم این یادداشتها راه تاریک هموطنان ما را که از دست جنایتکاران خردستیز جمهوری اسلامی بسوی رهایی حرکت می کنند، همانند شمع کوچکی روشن کند... و آنها با آگاهی بیشتر از واقعیت "حقوق بشر" پناهجویان، جهت حرکت خود انتخاب کنند...
با احترام،
احمد پوری (هلند) 19 – 09 – 2019

*******************************
پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک:
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2836672563018627?__tn__=K-R

درد دلی با هموطنان ارجمند:
سازمان پرایم تنها سازمانی است که در 25 سال گذشته هرگز از دولت هلند یک سنت سوبسید دریافت نکرده است. به این دلیل که اولین پرنسیپ من در هر حرکت اجتماعی و سیاسی تضمین استقلال اندیشه و عمل است... همه در پرایم داوطلبانه کار می کنند و یک سنت یا یک ریال حقوق نمی گیرند!...
مسئول مالی پرایم در جلسه بحرانی هفته گذشته گفت نمی توانیم کرایه ماهانه دفتر کار را بدهیم باید از ماه اکتبر فعالیتها را متوقف کنیم و در دفتر کار پرایم را ببندیم... سعی کردم او را قانع کنم تا اول ژانویه ادامه دهیم با این شرط که هر ماه جلسه بحرانی داشته باشیم و ببینیم می توانیم مشکلات را حل کنیم یانه؟...
برای نجات سازمان پرایم دو راه حل امکان پذیر است:
یک: یافتن بیش از چهل نفر که حداقل 10 یورو در ماه کمک مالی کنند تا مسئله بطور موقتی حل شود...
دو: حرکت بسوی راه حلی که بیش از 1500 نفر در ماه یک اورو کمک مالی کنند!
واقعیت این است که برای من ایده آل ترین راه حل دومی است... اگر 1500 نفر ایرانی برای نجات سازمانی که در خدمت پناهجویان است، کمک کنند بنوعی تحول فرهنگی مثبت بزرگی برای ایرانیان است. در ضمن ماهی یک یورو را همه می توانند بپردازند... تنها آگاهی و انگیزه انسانی و صداقت در گفتار و عمل می خواهد!...
برای احتیاط شماره حساب بانکی سازمان پرایم را می نویسم بدون کمک مالی داوطلبانه شما تداوم حیات سازمان پرایم غیرممکن خواهد شد...
ING Bank: NL70INGB0007699299 برای کسانیکه در کشور هلند زندگی می کنند، نوشتن نام سازمان پرایم کافی است.
برای کسانیکه از کشورهای دیگر می خواهند کمک مالی بکنند نوشتن سطر زیر هم ضروریست.
BIC (Swift): INGBNL2A
از آنجائیکه سازمان پناهندگی پرایم یک موسسه غیرانتفاعی است هر فردی که بخواهد می تواند از مسئول مالی سازمان پرایم ( فرانس فاندر فلده) تاییدیه رسمی مبلغ کمک مالی خود را دریافت کند تا بتواند بخشی از آنرا از اداره مالیات پس بگیرد...
کسانیکه می خواهند با گوشه ای از فعالیتهای سازمان پرایم آشنا شوند بهتر است به مصاحبه زیر با رادیو زمانه مراجعه کنند.
«به کارم باور دارم»- گفت‌و‌گو با احمد پوری
https://www.radiozamaneh.com/225681
برای اطلاعات بیشتر همواره می توانید با این شماره با من تماس بگیرید.
0031655362313
این شماره تلفن معمولی، واتس اپ، ایمو، تلگرام، وغیره هست.
با احترام،
احمد پوری

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com