سه مطلب

احمد پوری
August 08, 2019

به مناسبت جلسه اول دادگاه کارگران هفت‌تپه و اعضای نشریه گام

ماهیت واقعی هر نظامی را در چگونگی رفتار او با زندانیانیش می توان شناخت!

"از کارگری در محضر دادگاه پرسیدند مایل است به روش دنیوی سوگند بخورد یا به روش کلیسایی؟

جواب داد: «من بیکار هستم.»

 وضعیتی به سر می‌برد که طرح چنین پرسش‌هایی و حتا دستور چنین دادگاهی، برای‌اش پشیزی ارزش ندارد..."

برتولت برشت
 

"شما مردم را گرسنه نگاه داشته اید...!
و آن ها را از هم جدا کرده اید تا عصیان شان و شورش شان را از بین ببرید؛
شما آن ها را ضعیف و درمانده می کنید و وحشیانه نیروی آن ها را می بلعید و اوقاتشان را مشغول می کنید تا از وحشت نه جوشش بکنند و نه مجالی برای جوشش داشته باشند!
آن ها در یک جا ایستاده اند و در جا می زنند؛
راضی باشید ......
علیرغم جمیعیتی که دارند تنها هستند... من هم تنها هستم... همه ما تنها هستیم؛
ولی با وجود تنهایی و اسارت، با وجود آن که مانند آن ها خوار و پست شده ام...
به شما اعلام می کنم که شما هیچ نیستید و این قدرتی که تا چشم کار می کند گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به سیاهی و تاریکی کشانده است چیزی نیست مگر سایه کوچکی که روی قطعه خاکی سنگین می کند وبر اثر بادی نابود می شود..."
حکومت نظامی / آلبرکامو

 

“اگر کسی نان شما را بگیرد
با همین کار
آزادی شما را هم گرفته است
و اگر کسی آزادی شما را برباید
مطمئن باشید که
نان شما نیز در معرض تهدید است”
#آلبر_کامو 

هر کودکی، بیماری، کارگری و بیکاری که امروز در ایران از گرسنگی یا بی دارویی می میرد در حقیقت کشته می شود! زیرا ما در کشوری زندگی می کنیم که از نظر طبیعی یکی از غنی ترین کشورهاست و  در مقطعی از تاریخ بشریت زندگی می کنیم که بکمک تکنولوژی مدرن میتوان مایجتاج چندین برابر جمعیت ایران را تولید کرد و گرسنگی و خط فقر را برای همیشه نابود کرد، به شرطی که نظامی عادلانه و انسان محور نه پول محور بر ایران و جهان حاکم باشد!... مسئولیت مرگ این انسانهای بی گناه به عهده دو گروه از سیاستمداران جنایتکار است.

یک: آنهایی که در جماران نشته اند و بنام خدا و دین منافع مشتی دزد و میلیاردر غارتگر را با تکیه بر خردستیزترین خرافات ارتجاعی قرون و اعصار به پیش می برند!

دو: آنهایی که در کاخ سفید نشته اند و با اعمال تحریم و جنگهای غارتگرانه بی پایان منافع مشتی میلیاردر را در جهان نمایندگی می کنند!

 

ژان ژاک روسو در سال 1762 نوشت: " انسان آزاد زاده شده است و همه جا در زنجیر است. انسان خود را اربات همنوعان خویش به حساب می آورد، اما علیرغم این برده تر از آنهاست!"

"کسیکه حاکم خود خودش نباشد، بایستی برده دیگران باشد. این گفته در مورد خلق ها همان گونه صادق است که در مورد تک تک انسانها هم صدق می کند!" ماکسیمیلیان روبسپیر

 

"اينكه می‌گویند آفتاب حقيقت در پرده نخواهد ماند حرف مفتى است!

فقط دست‌هاى ما مى‌تواند از پرده بيرونش بكشد..."

برتولت برشت

 

بیرون بیا، رفیق!
به مخاطره انداز
خرده‌پولت را که دگر پولی نیست،
جای خوابت را که زیر باران است،
کارَت را که فردا از دست می‌دهی.
به خیابان بیا! مبارزه کن!
برای انتظار
بسی دیر است!
به خود کمک کن،
آن‌دم که به یاری ما می‌شتابی: متحد شو!...

... ... ...

برتولت برشت

 

" امروز برده داران در بازارهای جهانی بورس نشسته اند و مسئول گرسنگی میلیون ها انسان در جهانی هستند که سرشار از نعمت و فراوانی است!... یک قانون طبیعی وجود ندار که انسان را وادار به بردگی از ایده های نئولیبرالی کند... انسان مدتهاست که دانش و امکانات پایان دادن به فقر، گرسنگی، فلاکت و زورگویی را در اختیار دارد. چیزی که هنوز وجود ندارد، یک هویت متکی بر خودآگاهی مشترک و همبستگی است، خودآگاهی که در اعلب انسانها توسط ایده های نئولیبرالیستی زیر آوارها مانده است و باید آزاد گردد... قدم بعدی برای کسی که مبانی و اصول ماتریالیستی را فهمیده باشد، پرده برداشتن از استراتژی تحریف است که به استدلالات فرااجتماعی بر می گردد... هر سیستم ( فرهنگی، ایدئولوژیک و دینی) خودتفسیری، همزمان هم پرده پوشی می کند، هم مخفی کاری می کند. هم دروغ می گوید، هم افشا می کند. چیزیکه بیشتر از همه پنهان نگهداشته می شود، حتما حقیقت دارد! چیزی که نشان داده می شود بایستی به واسطه آن چیزی که دیده نمی شود، توضیح داده شود!... این کار مشکلی است، به خاطر اینکه چیزی که پنهان نگهداشته شده است، عمدا پنهان نگهداشته شده است!... "   ژان زیگلر

 

وظیفه روشنفکر واقعی یا انقلابی نشخوار و تکرار و تبلیغ ایدئولوژی و فرهنگ طبقه حاکم نیست.  درک واقعیات و ریشه مشکلات موجود و بیان حقیقتی است که در میان دروغهای رسانه های حاکم از دیده ها پنهان نگاهداشته شده... وظیفه او اغفال قربانیان نظام حاکم نیست، بلکه بیان حیقت به شیوه ایست که قربانیان را برای تغییر وضع موجود مسلح کند!

 

با احترام،

احمد پوری (هلند) 04 – 08 – 2018  

 

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک:

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2752221138130437?__tn__=K-R

 

******************************** 

 

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

"امروز ۱۲ مرداد جلسه اول دادگاه کارگران هفت‌تپه و اعضای نشریه گام در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برگزار گردید.
در ابتدا کیفرخواست همه بازداشتی‌ها قرائت شد. سپس نفرات به بیرون دادگاه هدایت شدند. سپس اسماعیل بخشی به عنوان اولین متهم برای اخذ دفاعیات به به دادگاه رفت
قاضی مقسیه از همان ابتدا با برخورد توهین امیز سعی در متشنج کردن جو دادگاه داشت. این برخورد غیرقانونی مورد اعتراض اسماعیل و وکیل وی قرار گرفت.
قاضی مقیسه حتی حداقل‌های قانونی دادگاه را رعایت نکرده و به اعتراض وکیل اسماعیل بخشی به این شرایط نیز با الفاظ توهین‌ امیز برخورد کرد
برخورد قاضی مقیسه نشان داد که این دادگاه نمایشی است و حکم‌ در جای دیگری صادر شده است.
برگزاری این دادگاه نشان داد که قوه قضائیه نه تنها نهادی مستقل نیست بلکه به عنوان بازوی حمایتی سرمایه داران ایفای نقش می کند.
همکاران عزیز این دادگاه در واقع اسماعیل بخشی را به نمایندگی از همه ما کارگران هفت تپه محاکمه می کند. اسماعیل تنها در اعتراض به حقوق های معوقه همه ی ما و از بین رفتن شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌ تپه محاکمه می شود.
درضمن اصل برعلنی بودن جلسه دادگاه پس بنابراین نباید هیچ مانعی برای حضور سایر اشخاص وخانوادههای متهمین وخبرنگاران در جلسه دادگاه باشد
۱۳ مرداد ۹۸
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه "

#۱۲_مرداد_محاکمه_نان_کار_آزادی_

#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی

#کارگر_زندانی_آزاد_باید_گردد_

آدرس ایمیل سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه🔻

syndica.hafttape@gmail.com

🔻 صفحه #تلگرام #سندیکای کارگران.نیشکر هفت تپه

 ********************************************

گزارشی بسیار کوتاه از غیبت ده روزه!


برای شرکت در کنگره بین المللی حقوق و بهداشت روان به شهر رم در کشور ایتالیا رفته بودم.
قبل از هر چیز معذرت خواهی می کنم از تمام کسانیکه قبل از رفتن نتوانستم بموقع به آنها اطلاع دهم که ده روز در هلند نخواهم بود... هرچند که به خیلی ها در پیامهای خصوصی اطلاع داده بودم...
دوستان محترم دنیای مجازی در حالت کلی سه نوع عکس العمل نشان دادند... برخی آرزوی موفقیت کردند، برخی فکر می کردند که قهر کردم جوابشان را نمی دهم!... برخی هم آنقدر طلبکارانه و توهین آمیز بر خورد کردند که انگار من برده آنها آفریده شدم و باید فورا به سئوالها و درخواستهای آنها جواب می دادم و در انجام وظایم نسبت به پناهجویان کوتاهی کرده ام!...
تنها یک سئوال از این گروه طلبکاران دارم که امیدوارم در نهایت صداقت کمی فکر کنند و به وجدان خود مراجعه کنند...
اگر من هم مثل قاچاقچی ها از شما برای دادن مشاوره 5000 یورو و یا چندین برابر آن پول می گرفتم آیا بازهم جرئت می کردید، اینگونه برخورد کنید؟... آیا جرم من این استکه وقت و دانش و تخصصم را بطور مجانی در اختیارتان می گذارم؟ آیا هر چیزی که فروشی نباشد به نظر شما بی ارزش است؟... آیا معیار ارزش گذاری شما به میزان پولی بستگی دارد که پرداخت کرده اید؟... مسائل فوق را به این دلیل نوشتم که ابعاد فساد فرهنگی حاکم بر جامعه خود را بهتر بشناسیم...

محتوای جلسات یا سخنرانی ها
در این کنگره بیش از 500 نفر از کشورهای مختلف جهان شرکت می کنند و نتایج تحقیقات و کتابهایشان را ارائه می کنند... سخنرانی ها برخلاف اسم کنگره، به مسائل حقوقی و روانشناسی محدود نمی شود. در باره ده ها موضوع دیگر مانند حقوق جنگ، حقوق بین الملل، وضعیت پناهجویان، آمار ها و علل خودکشی پناهجویان یا زندانیان، علل رشد بیگانه ستیزی، وضعیت زندانیان در زندانهای امریکا، کابوس های بعد از زندان و شکنجه، تروریسم، علل رادیکالیزه شدن انسانها در جوامع مختلف، تئوری توطئه، قاچاق انسان، پول، سکس، بردگی، آگاهی، مذهب، فلسفه، اخلاق، علم، راسیسم و فاشیسم در اروپا و امریکا... بود. این کنگره دو سال یکبار برگزار می شود و به چند نفر از بهترین محققان جایزه می دهند...
هر روز به چهار بلوک یا جلسه تقسیم شده، هر جلسه دو ساعت است. دو جلسه قبل از نهار و دو جلسه بعد از نهار است. در هر جلسه 4 یا 5 نفر در عرض 20 تا حداکثر 25 دقیقه نتیجه تحقیقات یا کتابش را ارائه می کند...
در نهایت تاسف خیلی از جلسات خوب همزمان بودند، در نتیجه در عمل فقط در یکی از آن جلسات می شد شرکت کرد...
هر روز از ساعت 5 صبح باید از خواب بیدار می شدی و بعد از دوش گرفتن و صبحانه با اتوبوس به دانشگاه رم می رفتی و ساعت 19.30 جلسات سخنرانی ها بطور رسمی پایان می یافت. سه بار بعد از جلسات در همان دانشگاه یا رستوران بسیار نزدیک شام خوردیم و تا دیر وقت با هم بودیم که بهترین فرصت برای صحبت و آشنایی بیشتر بود... دو بار هم بعد از پایان جلسات بطور جمعی به کنسرت بردند یکی در کلیسای معروف رم و دیگری در یک دانشگاه دیگر بود... اغلب مواقع بحث های بعد از جلسات جذابتر هستند به همین دلیل در عمل از 5 صبح تا 12 شب مشغول بودم...
در این مدت بطور کامل تلفنم بسته بود، کوچکترین وقتی برای جستجوی اینترنت و اخبار و فیس بوک نبود، به همین دلیل به هیچکدام از پیامها و تلفن ها جواب ندادم...
یک روز قبل از کنگره به شهر رم رفتم و دو روز بعد از کنگره به هلند برگشتم... روز اول تمام روز را برای دیدن مجسمه ها و نقاشی ها و موزه واتیکان سپری کردم. دو روز آخر را به فشرده ترین نحو ممکن برای دیدن مکانهای تاریخی شهر رم اختصاص دادم...
شهر رم شاید تنها شهری در جهان باشد که اغلب خیابانها و کوچه ها و ساختمانهایش بنوعی موزه عمومی روباز است... خیلی چیزها هم از موزه ها و آثار تاریخی شهر و هم در جلسات سخنرانی یادگرفتم. هزاران عکس از آثار تاریخی و موزه های شهر و همینطور از اسلایدهای سخنرانی ها گرفتم...
علیرغم اینکه زندگی بسیار فشرده ای را گذراندم به دلیل عطش سیری ناپذیری که هنوزهم برای یادگیری و خواندن و دیدن... دارم، به نظر خودم سفری بسیار پربار بود...
در روزهای آینده تعدادی از این عکس ها را جهت انتقال اطلاعاتی که یادگرفتم با شما دوستان ارجمند به اشتراک خواهم گذاشت...

روز اول با سخنرانی پنج نفر در باره رابطه علم و اخلاق شروع شد. علومی که در دوران حاکمیت هیتلر و نازی ها توسط دانشمندان فاشیست رشد یافته بودند! آیا استفاده از نتایج تحقیقات و دستاوردهای چنین دانشمندانی از نظر اخلاقی درست است؟...
RESISTING COMPLICITY: MEDICAL ETHICS UNDER TOTALITARIAN REGIMES
Pawel Lukow, University of Warsaw
IS THE USE OF DATA FROM NAZI MEDICAL EXPERIMENTS MORAL OR IMMORAL?
David Novak, University of Toronto
COMPLICITY IN VIENNA: PSYCHIATRY, SCIENCE, AND MEDICINE AFTER 1938
Elizabeth Ann Danto, City University of New York
MEDICAL COMPLICITY AND THE LEGITIMACY OF PRACTICAL AUTHORITY
Kenneth Ehrenberg, University of Surrey
MEDICALIZATION AND THE NEW CIVIL RIGHTS
Craig Konnoth, University of Colorado
از لحظه ایکه به هلند برگشتم پشت سرهم به تلفن های مختلف جواب دادم... از جمله دو نفر از مشکلات موجود در کمپ ها گزارش دادند که یک زن و شوهر برای گرفتن مشاوره به پیش یکی از کیس فروشان معروف که برخی وقتها خود را رابینهود مدرن می نامد، رفته بودند. این آقای رابینهود که خود را فعال حقوق بشر و بعضی وقتها وکیل هم جا می زند، علاوه بر اینکه هزاران یورو از این خانواده پول گرفته، زن طرف را از دست شوهرش خارج کرده و هر روز برای تمرین کیس واقعی او را با ماشینش به بیرون از کمپ می برد!...
شوهر این خانم که شاهد این ماجراست به مرز جنون و انفجار رسیده... برخی به او پیشنهاد کرده اند که بهتر است تقاضا کند او را به کمپ دیگری منتقل کنند تا از مشاهده این واقعیت وحشتناک و غیرقابل تحمل در امان باشد... آقای کیس فروش مدعی شده اینجا مملکت آزادی است و هر کسی می تواند با هر کسی برود و به هیچ فردی ربطی ندارد!...
ولی او از ضعف، وابستگی و ناآگاهی این خانم بسیار جوان سوءاستفاده می کند... زیرا این خانم در این توهم است که اگر به هر قیمتی با او برود سرانجام جواب خواهد گرفت!... در هلند قانونی هست که هیچ کارمندی، رئیسی، دکتری حق ندارد از مشتری ها یا مراجعین بعلت ضعف و وابستگی آنها سوء استفاده کند و رابطه جنسی برقرار کند... این گونه مسائل در صورت شکایت رسمی قابل پی گیری است!... پرواضح استکه واقعیت مذکور هم ابعاد فساد فرهنگی حاکم در ایران و هم ابعاد ضعف شخصیت این خانم و آن آقای سوءاستفاده کننده از موقعیت خود را نشان می دهد!...
یک مورد دیگر:
خانمی برای مشاوره مجانی در مورد یکی از آشنایانش که در ترکیه هست بمن زنگ زده بود، در باره وضعیت پناهجویان در ترکیه و هلند صحبت شد... مورد فوق را گفتم که درست چند دقیقه قبل از شما یکی از کمپ پناهندگی در هلند زنگ زد و ماجرای بی شرمانه این قاچاقچی را گفت... این خانم گفت دقیقا عین همین ماجرا چند سال پیش توسط یکی دیگر از دوستان این آقا در آمستردام اتفاق افتاد... آنها همسایه ما بودند و من بطور مرتب آنها را می دیدم... زن این آقا را این قاچاقچی از دستش در آورد و حامله کرد... شوهرش به مرز جنون رسیده بود... سرانجام به ایران برگشت و در ایران خودش را زیر ماشین انداخت و خود کشی کرد! ... قول داد که این ماجرا را بدقت بنویسد و بمن بفرستد تا در اختیار شما بگذارم و با چشمان باز راه تان را انتخاب کنید و از این جانواران انسان نما دوری کنید که هم پولتان را می گیرند و هم زندگی تان را نابود می کنند!...
در باره اینگونه مشکلات با حفظ حریم خصوصی افراد درگیر و قربانی جهت انتقال تجارب... بعدا مفصل تر خواهم نوشت...

لطفا یادداشتهای زیر را بدقت بخوانید تا از افتادن به دام این نوع خلافکاران حرفه ای به موقع به پرهیزید!
خلافکاران حرفه ای، شارلاتانهای کیس فروش و وکلای شارلان را چگونه می توان شناخت؟
هر روز قربانیان زیادی برای مشاوره و رهایی از دست این خلافکاران بی وجدان از ایران و سایر کشورها به من زنگ می زنند، داستان زندگی خود را تعریف می کنند و تقاضای مشاوره مجانی می کنند. زندگی انسانهای بی گناه بسیاری بخاطر سادگی و کم تجربه بودن توسط هموطنان شارلاتان و کیس فروش و انسان فروش برباد رفته!...
از متن:
" جایی یادداشتی از مارکس خوانده ام که محتوای حرفش یادم هست ولی نقل قول دقیق را پیدا نکردم. مارکس می گوید:
اگر یک نفر در معامله ای 10% سود ببرد برای تضمین تداوم این سود مجبور است دروغ بگوید… اگر 50% سود ببرد، برای تضمین تداوم این سود براحتی دروغ می گوید. اگر 100% سود ببرد، برای تضمین تداوم این سود حتی حاضر است به قتل و جنایت دست بزند.
اگر 300% سود ببرد، برای تضمین تداوم این سود هر گونه جنایت و دزدی و فساد برای او طبیعی ترین انتخاب است و چیزی بنام شرم و وجدان را نمی شناسد!
اکنون من از شما می پرسم: کسانی که به شما دو صفحه مزخرفات را بنام کیس، به 10.000 اورو می فروشند یعنی 10000% سود می برند، آیا چنین افرادی ذره ای وجدان و شرف و انسانیت می توانند داشته باشند؟
بازهم بروید به امامزاده های این شارلاتانهای بی وجدان دخیل ببندید!… "
فعلا تنها به یک مثال اشاره می کنم.
ادامه مطلب ...
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2592863867399499/

در پشت سیمای منجمد این اشرف مخلوقات چه هیولایی نهفته است؟
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1653663971319498
در نهایت تاسف تعداد افرادی که در هلند به کیس فروشی و قاچاق انسان مشغول شده اند هر روز بیشتر می شود!...

یک خبر بد:
امروز مسئول مالی سازمان پناهندگی پرایم به من گفت که کرایه این ماه دفتر کار پرایم را نتوانسته پرداخت کند!... سازمان پناهندگی پرایم تنها سازمانی در هلند است که هرگز در 25 سال گذشته یک سنت از دولت سوبسید دریافت نکرده تا استقلال اندیشه و عمل خود را حفظ کند... اگر هزاران نفری که از ما مشاوره مجانی دریافت می کنند حتی ماهی یک یورو کمک مالی کنند این مشکل بطور ساختاری حل می شود!... تقریبا تمامی افرادیکه به دفتر کار ما مراجعه می کنند، قول می دهند که بعد از گرفتن جواب هم هزاران یورو کمک مالی خواهند کرد و هم در دفتر کار ما با افتخار و داوطلبانه شب و روز کار خواهند کرد! همواره در نهایت صداقت گفته ام، خانم یا آقای ارجمند لازم نیست برای دریافت مشاوره مجانی مجبور به بیان وعده های دروغین شوید!... من با پرنسیپهایم زندگی می کنم نه تجارت!... اگر به کار ما باور دارید می توانید داوطلبانه و آگاهانه ماهی ده یورو به سازمان پرایم کمک کنید تا این سازمان بتواند به هزاران نفر دیگر مثل شما کمک کند!... متاسفانه تجارب ما نشان می دهد که هزاران نفر قبل از شما از این وعده های رنگین سرخرمن بسیار گفته اند ولی به محض اینکه اقامت گرفته اند دیگر هرگز دور و بر ما پیدا نمی شوند!...
مشکلات مالی سازمان پرایم را بدین جهت آشکار می نویستم که اگر بزودی در سازمان پرایم بسته شد نگوئید که اگر ما می دانستیم چنین و چنان می کردیم!...
چند ماه پیش نوشته بودم که ماهانه 300 یورو کمتر از مینیموم هزینه های جاری دفتر کار پرایم توسط انسانهای خوب هلندی و سایر ملیتها به سازمان پرایم کمک مالی می شود. اگر این مشکل ساختاری حل نشود بزودی به پایان راه خواهیم رسید!...
ملاحظه می فرمائید که من علاوه برسازماندهی تظاهرات و افشاگری در مورد جنایتکاران حاکم بر ایران، بایدشب و روز در مورد مشکلات پناهجویان تحقیق و بررسی کنم، به سئوال ها و کیس های آنها رسیدگی کنم، در کنفرانس های بین المللی به امید یادگرفتن مطالب جدید شرکت کنم... و بطور دائمی نگران این مسئله هم باشم که آیا این ماه توانایی دادن کرایه دفتر کار را خواهیم داشت یا نه؟...
ما بجای شنیدن وعده های دروغین و تملق های تهوع آور، نیازمند صداقت در گفتار و کردار و برداشتن یک گام بینهایت کوچک عملی هستیم!...
آیا بین ایرانیان مقیم هلند 30 نفر پیدا می شود که ماهانه ده یورو یا 300 نفر ماهانه یک یورو به سازمانی که زندگی ده ها هزار نفر را نجات داده کمک کنند؟...
عمل شما بزودی نتیجه این سئوال را روشن خواهد کرد!...

برای احتیاط شماره حساب بانکی سازمان پرایم را می نویسم بدون کمک مالی داوطلبانه شما تداوم حیات سازمان پرایم غیرممکن خواهد شد...
برای کسانیکه در کشور هلند زندگی می کنند، نوشتن نام سازمان پرایم کافی است.
ING Bank: NL70INGB0007699299
برای کسانیکه از کشورهای دیگر می خواهند کمک مالی بکنند نوشتن سطر زیر هم ضروریست.
BIC (Swift): INGBNL2A

کسانیکه می خواهند با گوشه ای از فعالیتهای سازمان پرایم آشنا شوند بهتر است به مصاحبه زیر با رادیو زمانه مراجعه کنند... «به کارم باور دارم»- گفت‌و‌گو با احمد پوری
https://www.radiozamaneh.com/225681
برای اطلاعات بیشتر همواره می توانید با این شماره با من تماس بگیرید.
0031655362313
این شماره تلفن معمولی، واتس اپ، ایمو، تلگرام، وغیره هست.

یک تذکر ضروری:
از آنجائیکه سازمان پناهندگی پرایم یک موسسه غیرانتفاعی رسمی است، می توانید بخشی از کمک مالی را از طریق اداره مالیات پس بگیرید!...

با احترام،
احمد پوری (هلند) 02 – 08 – 2019

********************************  

کشتی توفان زده ایران به کجا می رود؟ به گرداب یا ساحل؟

چند روز پیش یکی از هموطنان نوشته بود: روز هفتم آگوست جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد!...
پرسیدم می توانید بنویسید که با کدام محاسبات و آنالیز و اسناد به این دقت روز سرنگونی را تعیین می کنید؟ آیا پیش بینی علمی می کنید یا فال بینی می کنید؟
جواب ندادند!
بدترین واقعیت شوک آور این بود که عده ای شروع کردند لایک زدن و تعریف و تمجید و شمارش معکوس، شمردن روزهایی که تا روز سرنگونی باقی مانده اند!...
چنین افرادی در اپوزیسیون با حزب الهی ترین موءمنین بنیادگرای دستگاه ولایت چه فرقی دارند؟ سبک کار و فرهنگ این افراد با دشمن شان چه فرقی دارد؟
جنبش بیش از هر چیزی نیازمند سازماندهی آگاهانه، ایجاد فضایی مناسب برای بکار انداختن شعور انقلابی، همدلی و همبستگی و شناختن دوستان ودشمنان انقلاب است ... تا قربانیان به آغوش قاتلان خود پناه نپرند و زنجیرهای بردگی و اسارت آور خود را نپرستند!...

راستی فردا این پیش بینی یا فال بینی پیامبر گونه به منجلاب فرو خواهد رفت!
آیا کسانیکه با نوازش احساسات زیر شکمی توده های مستاصل آنها را به سراب می برند، در نتایج ویرانگر تبلیغات پوپولیستی مبتذل، مسئولیت خود را در ناامیدی و عدم باور توده ها به همنوعان و خودکشی و دگر کشی ها... بعهده خواهند گرفت؟ ...
آیا کسانیکه برای چنین چرندیات مبتذلی هورا می کشیدند، فردا از اعمال بدون تعقل خود خجالت خواهند کشید؟ درس های تایخی لازم را یاد خواهند گرفت؟...
بقول لنین انقلاب سیب که نیست پیش بینی کنیم که حتما تابستان سیب رسیده را از درخت خواهیم چید!... این جماعت حتی روز انقلاب را تعیین می کنند!... آیا از شدت حماقت است یا برنامه ای درکار است؟...

این گونه تبلیغات در حالت اکستریم از دو موضع ریشه می گیرد.

یک: پوپولیست هایی که موضع گیری هایشان برای خوش آمد اطرافیان شان است، چنین افرادی اغلب بظاهر در هیبت رستم و سوپرمن به میدان وارد می شوند ولی بزدل ترین انسانها هستند زیرا شهامت بیان حقیقت را به خاطر از دست دادن حمایت اطرافیانشان ندارند!... چنین افرادی هرگز نمی توانند رهبران یا حتی دوستان قابل اعتمادی باشند...

دو: اساسا سازمانها یا کسانیکه می خواهند روانشناسی توده ها را در شرایط بحرانی تست کنند به اینگونه پیش بینی های پیغمبر گونه دست می زنند تا به تدوین استراتژی کشورهای دخالتگر و تجاوزگر کمک کنند... چنین افرادی در شرایط حاضر، خادم آگاهانه یا ناآگاهانه سازمانهایی مانند سازمان جاسوسی سیا هستند! تنها آنها از امکانات و تجربه و ابزار لازم برای دخالت در لحظه مناسب و بحرانی در امور داخلی کشوری مانند ایران برخوردار هستند....

حتما کسانی هستند که بیاد دارند در اواخر دولت جرج بوش که نقشه حمله به ایران را بطور همه جانبه بررسی و تدوین کرده بودند... برخی فکر می کردند که جرج بوش آنها را سوار هواپیما کرده و در ایران بر تخت سلطنت خواهد نشاند!...
فردی بنام هخا مدعی شد که صد روز دیگر با هواپیمای مسافربری به ایران خواهد رفت و رژیم را سرنگون خواهد کرد! با قاطعیت و شور و احساسات عجیبی در باره سفر رویایی و انقلابی خود سخنرانی می کرد!...
بطرز حیرت انگیزی در اتاقهای اینترنتی مخصوص بحث های سیاسی، تعداد زیادی به مدت بیش از سه ماه به شمارش معکوس افتادند و هر شب پای بحثهای هیجان انگیز هخا حاضر می شدند!...
تا اینکه روز موعود بدون کوچکترین شرم و حیایی زد زیر همه چیز و کوه موش زائید!...
فاجعه آنجا بود که بعد از اینکه عده ای بیش از سه ماه به بازی گرفته شدند... نه از شارلاتانهای سیاسی انتقاد می کردند و نه از خودشان انتقاد می کردند که چرا اینهمه مدت بطور پیگیر بدنبال سراب رفتند؟!...
من همان زمان می گفتم که سازمان سیا در این برنامه به آنالیز رفتار ایرانی ها در شرایط بحرانی می پردازد. تنها سازمان سیا توانایی آنالیز و استفاده از این وضعیت را دارد... نه امثال هخاها و علی جوانمردی ها و فخرآورهای قدیم یا جدید!... این زومبی هایی که بصورت اتمهای مجزا با هر بادی در جهتی دیگر حرکت می کنند و بدنبال گنده لاتها و امام زمان و نادرشاه و رضاشاه و چاه جمکران هستند... محصولات 40 سال حکومت دولت دزد و غارتگر و خرد ستیز هستند!...

در شرایط حاضر مردم ایران بیش از هر چیز به هشیاری انقلابی یعنی توانایی ایجاد فضایی علمی برای تبادل افکار و رسیدن به حققیت و ریشه مشکلات نیاز دارند!
هر فردی که فقط در کوره آتش احساسات مبتذل بظاهر انقلابی می دمد، موجب ناامیدی و پاسیو شدن قربانیان خواهد شد و بزرگترین ضربه را به روند انقلاب واقعی خواهند زد!... دلهای انسانهای ناامید بهترین جای برای کاشتن بذر فاشیسم است!... یکی از دلایل اینکه صدها هزار ایرانی در مراسم تدفین یک گنده لات و لومپن شرکت می کنند یا به گنده لات جهانی یعنی ترامپ اینهمه درود می فرستند، نا امیدی و عدم باور بخود و همنوعان است!...

بارها نوشته ام، یکی از مهمترین اصولی که برای کمک به انقلاب و ایجاد فضای سالم لازم است اصل زیر است:

"هر کس ادعا می کند باید ثابت کند!"

کسیکه ادعا می کند فردی جاسوس یا دزد یا فاحشه یا... هست باید ادعایش را با مدارک معتبر ثابت کند!
کسیکه تا دیروز مدعی بود خانمش مریم مقدس یا انقلابی کبیر است درست روز بعد از طلاق ادعا می کند او فاحشه یا جاسوس است!... فرهنگ حاکم در بین ایرانیان چنین است که قربانی را زیر علامت سئوال می برند و انتظار دارند ثابت کند که فاحشه یا جاسوس یا دزد یا ... نیست! در نهایت تاسف با اتهام زننده بی وجدانی که با زندگی و شخصیت دیگران بازی می کند، کاری ندارند! این میدان تنها به نفع لومپن ها و پوپولیستهای سیاسی است و مسیر انقلاب را به لجنزار منحرف خواهد کرد!
در دنیای علم پرنسیپ " هرکس ادعا می کند باید ثابت کند" حاکم است. هیچ فردی نمی تواند با طرح ادعاهایی اثبات نشده، خود را دانشمند و نابغه جا بزند و به دیگران بگوید اگر ادعاهای مرا باور ندارید به منکران و منقدان بگوئید عکس قضیه را ثابت کنند!... باید به این لودگی و هرزه گی فکری در میدان انقلاب پایان داد، زیرا با زندگی میلیونها انسان به غیرمسئولانه ترین نحو بازی می کنند!... مشتی شارلاتان سیاسی با ادعاهای گستاخانه خود را داور بین المللی و ولی فقیه میدان سیاست جا می زنند و رقبا را نه در میدان منطق بلکه در میدان تهدید و اتهام نابود می کنند!... تا زمانیکه در میدان سیاست ایران کسانیکه عکس مار را می کشند بر کسانیکه مار می نویسند، پیروز می شوند، ایرانیان همواره بجای پیروزی، مادر پیروزی یعنی شکست را در آغوش خواهند گرفت! ما بجای شرمنده شدن و یادگرفتن از شکستهایمان با غرور می گوئیم "شکست مادر پیروزی است!"
ایرانی ها کی مادر پیروزی را رها خواهند کرد و عاشق خود پیروزی خواهند شد؟...
اگر مدعیان را وادار کنیم مسئولیت ادعاها و حرفهای خود را بعهده بگیرند فضا برای پیدا کردن راه حل های علمی و عملی بینهایت سالمتر و انسانی تر می شود!...

اگر اوضاع به همین منوال به پیش برود حتما ما یعنی قربانیان نظام سرمایه داری و نظام خردستیز ولایت فقیه و تمامی نیروهای مستقل و معتقد به انقلاب مردمی و سوسیالیستی از هم اکنون بازنده انقلاب دیگر خواهیم شد. یکبار دیگر بجای نابودی سیستم خردستیز و دیکتاتوری، شکل دیکتاتور حاکم و مهره ها تغییر خواهد کرد!... از نظر من سوسیالیسم، نظام و برنامه ای مقدس نیست که توسط خدا یکبار برای همیشه نوشته شده است!... ما باید از تمامی تجارب مثبت و منفی گذشته یاد بگیریم تا اعمال و تئوریهای خود را به شیوه ای علمی با واقعیات عینی و روز تعدیل و تنظیم کنیم... سوسیالیسمی که گسترده ترین عدالت اجتماعی و برترین دمکراسی و ازادی تاریخ بشریت را به ارمغان خواهد آورد...

شناخت از خود و دشمن و میدان جنگ!
سون تزو 2500 سال پیش در کتاب هنر جنگیدن بدرستی می گوید:
اگر خودت را بشناسی، اگر دشمنت را شناسی و اگر میدان جنگ را بشناسی، در صد جنگ صد بار پیروز خواهی شد!
راستی ما 2500 سال بعد از زمانه سون تزو در قرن بیست و یکم چقدر خود و دشمن و میدان جنگ را می شناسیم؟

در فرهنگ "انقلابی" ایرانی توهین افسارگسیخته به دشمنان فرضی یا واقعی درجه انقلابی بودن را اثبات می کند!... اگر به تمامی رهبران اپوزیسیون ایرانی در یک مصاحبه تلویزیونی بگویند ده خصلت مثبت یا نقطه قدرت نظام یا ولی فقیه را بگوئید همه لال می شوند! زیرا تنها انکار و توهین به دشمن را یادگرفته اند، نه شناخت دقیق از تمام امکانات و قدرت و ضعف دشمن!... کسیکه نقاط قدرت دشمن اش را نمی شناسد و خودش را برای رویا رویی در آن میدان آماده نکرده حتما غافل گیرشده و شکست خواهد خورد!...
فضای حاکم بر اپوزیسیون ایران آنقدر احساساتی و فاسد است که اگر فردی جرئت طرح چنین سئوالی را داشته باشد، فورا از طرف شارلاتانهای سوپر "انقلابی" بعنوان واداده و مزدور و ... طرد می شود!... بیان چنین مسائلی در شرایط حاکم موجب محبوبیت و تقدیر... نخواهد شد. درست برعکس احتمالا موجب روان شدن سیلی از اتهامات غیرمسئولانه از طرف پوپولیستهای سوپر انقلابی خواهد شد... درست به همین دلیل من این مسائل را برای تاریخ می نویسم... فضای احساساتی امروز ازلی و ابدی نخواهد ماند، بزودی تاریخ نشان خواهد داد که چه کسانی بدنبال گله می رفتند و چه کسانی به قیمت تنها ماندن بدنبال حقیقت بودند!...
یکی از زیباترین چیزهایی را که من در میدان سیاست هلند یادگرفته ام این استکه بعضی وقتها در تلویزیون در مناظره بین رهبران احزاب سیاسی، مثلا از رهبر حزب سوسیالیست می پرسند، اگر تو بجای رهبر حزب لیبرال بودی در باره اینگونه پرسش ها چگونه جواب می دادی؟... اغلب می بینی که رهبران احزاب بدقت تمام منطق حریف خود را می شناسند و بدرستی جوابهای آنها را فرموله می کنند! ما یادگرفته ایم که همواره تمامی نکات مثبت و قدرت حریف یا دشمن را انکار کنیم و حریف یا دشمن را در دریایی از توهین و اتهام و لجن پراکنی غرق کنیم!... به همین دلیل ما همواره بجای پیروزی، مادر پیروزی را ملاقات می کنیم!... ایرانی ها ضرب المثلی دارند که می گویند: "شکست مادر پیروزی است"...

دومین اصلی که باید تلاش کنیم بر فضای بحث های سیاسی بین انقلابیون ایرانیان حاکم کنیم، این است:
دو بعلاوه دو برای دشمن ما برابر با پنج یا پانصد نمی شود! بزبان دیگر تنها ما منطقی فکر نمی کنیم و اگر دو بعلاوه دو برای ما برابر چهار می شود، به این افکار مبتذل دامن نزنیم که برای دشمن ما پنج یا پانصد می شود! زیرا دشمنان ما بطور ژنتیکی احمق آفریده شده اند یا اینکه ما از نژاد و ژنهای برتر آفریده شده ایم!... احمق فرض کردن دشمن فقط حماقت آن به اصطلاح سوپر انقلابیون را اثبات می کند که با بی مسئولیتی تمام، موجب بزرگترین شکستها و برباد رفتن خون قربانیان خواهند شد!... بقول لنین کسانیکه در میدان جنگ دچار سفاهت می شوند، پیامدش گردن شکستگی است!... یک مثال تاریخی بسیار روشن: هیتلر تا کنون شاید بزرگترین جنایتکاری باشد که قدم به این کره زمین گذاشته، ولی احمق نبود و دولت آلمان توسط احمق ها اداره نمی شد بلکه توسط بالاترین و برترین دانشمندان متخصص اداره می شد! رشد علم و تکنولوژی در زمان هیتلر در تمام شاخه های علوم بی نظیر بود!... این جنایتکاران صدها هزار انسان را به عنوان موش آزمایشگاهی در اختیار بهترین نوابغ و دانشمندانی که با هیتلر همکاری می کردند، قرار میدادند تا آنها به کشفیات لازم برای رهبر جنایتکار برسند!... بین باهوش بودن و انسان بودن تفاوت از زمین تا آسمان است! تمامی دانشمندانی که بخاطر کسب پول مغز خود را به جنایتکاران حاکم کرایه می دهند، بدترین نوع روسپی ها هستند! یک روسپی معممولی ارگان جنسی خود را به خریدار کرایه می دهد، اینها برترین ارگان یعنی مغز خود را در مقابل دریافت مبلغ معینی به مدت معین و لازم در اختیار خریدار قرار می دهند. اولی از شدت فقر تن به این کار می دهد ولی دومین گروه اساسا از رفاه اجتماعی و تحصیلات بسیار بالایی برخوردارند ولی از انسانیت تهی هستند! پرستندگان تئوری "قانون جنگل" و "نفع شخصی" و "جنگ همه با همه" و "نظام سودمحور" هستند و منافع خود را در بقای نظام آدمخوار و جنگ افروز سرمایه داری می بینند!... بی جهت نبود که بخش غالب برترین متخصصین آلمان با دستگاه حکومتی جنایتکار هیتلر همکاری می کردند! برای آنها هم دو بعلاوه دو مساوی چهار بود یعنی با علم و منطق آشنا بودند و ای بسا بیشتر از ما آشنا بودند... بدون درک دقیق واقعیت موجود و نکات قوت و ضعف دشمن نمی توان بر حریف قدرتمندتر از خود پیروز شد!... ژان پل سارتر ریاضی دان و فیلسون معروف بدرستی می گوید: دشمنت را بشناس، سپس با او بجنگ!...

فرهنگ اغراق کردن، دروغگویی مصلحت آمیز، دونکیشوت بازی، رجزخوانی، گلادیاتور بازی ... قویترین ریشه را در تاریخ ایران دارد... با بیماریهای اجتماعی مبارزه کنیم آنها را تقدس نکنیم...

کمتر ملتی را می توان در جهان یافت که در صد سال گذشته اینهمه در راه آزادی و عدالت اجتماعی قربانی داده اند ولی بطور دائم کشتی شان بر گل نشسته است!... برای اینکه به سرنوشت ابدی و دردناک سیزیف محکوم نشویم، چاره ای نیست جز اینکه:
یک: ارتقاء آگاهی سیاسی و اجتماعی توده ها و بر این بستر دامن زدن به خودسازماندهی آگاهانه توده ها و سازماندهی خلاق مقاومت در تمام اشکال ممکن. پر واضح است که هر موقعیت انقلابی به انقلاب منتهی نخواهد شد! بدون آگاهی و داشتن چشم انداز روشنی از اهداف انقلاب و آلترناتیوی که به سوی آن حرکت می کنیم امکان سازماندهی و بسیج قربانیان غیرممکن خواهد شد...
دو: بدون شناختن دوستان و دشمنان انقلاب و توده ها هماهنگی نیروهای میلیون ها انسان منفرد ولی ناراضی بسوی هدف غیرممکن خواهد شد...
سه: مشروعیت زدایی دائمی علمی و منطقی از ایدئولوژی و فرهنگ طبقه حاکم... قربانی نئولیبرالیسم یا مذاهب خردستیز نمی تواند راه چاره را در پناه بردن به آغوش فرهنگ حاکم نئولیبرالی یا خرافات خردستیز جستجو کند!...
چهار: تمرکز آتش تئوریک باید روی گروه ها و افرادی باشد که منافع شان بطور مشخص با منافع طبقه حاکم در سطح ملی و بین المللی گره خورده و بخشی از مزدوران و کارگزاران آگاه جمهوری اسلامی یا بیگانگانی هستند که در اطراف کشور ما خیمه زده اند تا در فرصت مناسب انقلاب بدزدند و مزدوران خود را سرکار بیاورند. در شرایط حاضر تنها رهبران امریکا از امکانات و تجربه لازم در این زمینه برخوردار هستند و تمامی تجارب انقلابات رنگی و بهار عربی نشان می دهد که دخالتهای امریکا چگونه خونهای جوانان را برباد داد و بهار عربی را با موج سواری دقیق و هوشمندانه و روی کار آوردن مهره های مزدور خود سرانجام به زمستان عربی تبدیل کرد!...
پنج: دنکیشوتهای صادق و نادان و ناآگاه را بقدرت منطق و برافروختن مشعل آگاهی بسوی خود جلب کنیم یا درصورت لزوم از میدان انقلاب دور کنیم تا فضا سالمتر شود!...

در یک کلام مزدوران جمهوری اسلامی یا بیگانگان سعی می کنند به توده ها بقبولانند که هیچ راه حل دیگری نیست و بجای مبارزه با سیستم بهتراست خود را با سیستم سازگار کنند یعنی تسلیم کنند! بزبان دیگر قربانیان بجای مبارزه بهتر است به آغوش قاتلان خود پناه برند! پیام آنها روشن است مدعی هستند که کم هزینه ترین راه نجات شما این استکه به ما ایمان بیاورید تا ما از طریق جنگ یا کودتا بجای شما انقلاب کنیم و شما را بر تخت قدرت بنشانیم!... جان کلام این استراتژی از بین بردن اعتماد بخود توده ها و دور کردن آنها از فعالیت انقلابی در میدان مبارزه واقعی است...
وظیفه روشنفکران ارگانیک این استکه به شیوه ای علمی نه دروغین نور امید را دل توده ها بتابانند و نشان دهند که حتی کوچکترین نور می تواند قلب تاریکی و ظلمت را بشکافد!... ما باید بتوانیم حقیقت و آگاهی را به سلاحی برای تغییر شرایط موجود تبدیل کنیم!... کاریست بغایت مشکل ولی شدنی!...

شعر آنتونیو ماخادو را بیاد بیاوریم:
رهنورد، راهی وجود ندارد،
تو راه را با راه رفتن هموار می کنی
قدم به قدم، فکر به فکر
رهنورد، جاپاهای تو این راه را می سازند
و نه هیچ چیز دیگری
رهنورد، راهی وجود ندارد،
تو راه را با راه رفتن هموار می کنی...

این یادداشت را بسرعت در آخرین لحظه های روز ششم آگوست نوشتم زیرا پیش بینی هموطن "انقلابی" ما این بود که روزه هفتم آگوست روز آزادی است و دولت ایران سرنگون خواهد شد!... خواستم شارلاتان بازیهای بظاهر انقلابی ولی ویرانگر را به چالش بکشم... اغلب این افراد طرفداران شاهزاده یا ترامپ هستند!...
پرواضح است در این یادداشت بخاطر کمبود وقت حرفهای زیادی ناگفته مانده و به یکی دو نکته از زاویه ای خاص برخورد کرده ام... این مسائل را می توان از زوایای بسیاری شکافت و آنالیز کرد... من آگاهانه دراین یادداشت فقط به دو نکته از اصولی اشاره کردم که برای سالمتر کردن فضای اپوزیسیون ضروری است... شما می توانید پرنسیپ های دیگر را ارائه کنید تا با یاری جستن از خرد جمعی با کمترین هزینه مشکلات را از سر راه برداریم...
امیدوارم با نقد و نظر و دخالتگری فعال شما در فضایی سالم و رفیقانه مشکلات را شناسایی و فهرست بندی کنیم. با آنالیز مشکلات در شناختن ساختار و ریشه های آن بکوشیم... سپس راه حلهای احتمالی را بررسی و تدوین کنیم نه اینکه راه حل مقدس ارائه کنیم!
هر راه حلی از طرف هر کسی که ارائه شود می تواند توسط انسانهای مسئول و متفکر تکامل یابد یا اینکه از زاویه ای کاملا غیرقابل تصور و ناشناخته راه حل بهتری ارائه شود... به این فضا دامن بزنیم... بگذار صد مکتب فکری با هم رقابت کنند تا صد گل بشکفد!... تک صدایی، تمامی صداهای دیگر، غیر از صدای دیکتاتور را نابود خواهد کرد!...
برای حل مشکلات واقعی جنبش به این گونه بحث ها دامن بزنیم قبل از آنکه دیر شود!

در این زمینه بیشتر خواهم نوشت... امیدوارم شما هم دخالتگر تر برخورد کنید. فریاد یک نفر در بیابان بجایی نخواهد رسید!...

با احترام،
احمد پوری (هلند) 06 – 08 – 2018

 

 

 

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک:

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2194155523937004?__xts__[0]=68.ARBWg_-ewTmAtJ2zYzaWRTH4kKew6Opd-rYikF3S1ABnVlFdNS62lcO7PpJxoolY3wsyqY28H4bDEQ3R1ZpwqX
VyXIq_sao0K_JAGiEmvBwEKCvL_SzEcdRh2cDQxrvXMUJ0CjenvaUWa6ekG36FkQ2LIiaTwcLU-FM2diucdjOOvuEXP3_viUMYJS01XO037z8qmwbd0uWUBR2pl_hH0IzoOMi-h7xXxKu9_HHwwodGvZ6rykJYEZXiWzAXuh24TEexXCTwQCg7X1r
xoWNKTR8sMgRrW6tfaYHe70ohzPOrJY6OaNeE4fRfnkya36W1
rskel5kLhZMs1BB6qmQZrAcrWNCRIQ8l6kPsij0SfmSpXQb2Nqk&__tn__=C-R

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com