بورژوازی حاکم با بورژوازی بی قدرت برابر نیست

اقبال نظرگاهی
September 01, 2019

بورژوازی حاکم با بورژوازی بی قدرت برابر نیست

بورژوازی در قدرت با بورژوازی منتظر قدرت به یک اندازه مانع قدرت گیری طبقه کارگر نیستند. بورژوازی در قدرت - اینجا جمهوری اسلامی - هر آن جان کارگر را می گیرد. هر آن مشغول شکنجه و دستگیری و ستم است. جامعه توسط بورژوازی در قدرت هر آن قربانی می شود و در عذاب است. مبارزه آنی و عملی و همه جانبه باید علیه بورژوازی در قدرت باشد. کمااینکه ناسیونالیسم در قدرت با ناسیونالیسم منتظر قدرت به یک اندازه مانع قدرت گیری طبقه کارگر نیست. این نگاه عینی و علمی به جامعه است. رفقایی که در بورژوازی درقدرت و بی قدرت را یکی می گیرند و خواهان جنگ با هر دو هستند نگاهشان ایدئولوژیک است یعنی روی کاغذ درست است و در عمل ناکارآمد. در ادامه همین استدلال خطر ناسیونالیسم متشکل و متحزب مانند ناسیونالیسم کرد از خطر ناسیونالیسم غیر متحزب مانند ناسیونالیسم بلوچ برای مانع ایجاد کردن در قدرت گیری طبقه کارگربیشتر است . کمااینکه ناسیونالیسم متحزب و مسلح خطرناکتر از ناسیونالیسم غیر مسلح است. بر همین منوال اسلام سیاسی در قدرت مانند جمهوری اسلامی با اسلام سیاسی منتظر قدرت مانند مجاهدین به یک اندازه مانع ایجاد شوراها و برقراری سوسیالیسم نیستند. حتا می توان گفت خطربورژوازی جهانی قدرتمند مانند روسیه و آمریکا و اروپا از خطر بورژوازی ضعیف مانند هند و کانادا و آفریقای جنوبی و مکزیک علیه انقلاب کارگری یکسان نیستند. نکته ی مورد نظر در تمام این معادلات نابرابر این است که کمونیستها در تلاش برای کسب قدرت سیاسی باید با "بورژوازی در قدرت در کشور خودی" مبارزه کنند و نه با بورژوازی همه کشورها چه در قدرت چه بی قدرت. آن نیرویی که بالفعل و بطور عملی مانع رهایی طبقه کارگر و جامعه است بورژوازی در حکومت است. جنگ عملی باید با بورژوازی در حکومت باشد و جنگ نرم و فرهنگی و تئوری با بورژوازی بطور اعم.

کمونیست ایدئولوژیک بورژوازی در حکومت و بورژوازی بی قدرت را یکی می داند. او به زعم خودش نگاه طبقاتی دارد پس پایه مشترک همه نیروهای راست را - سرمایه داری - می بیند و موضوع برایش تمام شده است. این کمونیست از دنیای سیاست بی خبر است و نمی داند که معادلات سیاسی در جامعه ضرب می شوند و بدون در نظر گرفتن جامعه و جنبش های اجتماعی و نیروهای دخالتگر و فعال در بخشهای مختلف هر جنبش نمی توان با معیارهای ایدئولوژیک به جنگ رقبای سیاسی رفت. در نگاه چنین کمونیستی افراد و آحاد مردم نه عددی و نه نیرویی محسوب می شوند تنها با نیروی محدود خودمان باید به قلب دشمن زد یا پیروز می شویم و یا شکست می خوریم و اگر شکست خوردیم قهرمان تاریخ هستیم و در راه رهایی طبقه کارگر فدایی شده ایم.

تمام داستان کمونیسم بر سر اتحاد اجتماعی استثمار شده گان و مبارزه برای کسب قدرت سیاسی از خلع ید کنندگان و ایجاد حکومت کمونی است که در آن هر فرد انسانی برای خوشبختی خودش و جامعه می کوشد و هر جامعه ای مسئول خوشبختی تمام آعضای خودش است. بدون خلع ید کردن از خلع ید کنندگان سوسیالیسم عملی نمی شود. برای خلع ید از بورژوازی باید با قدرت حاکم جنگید و نه با تمام دنیا. کلیشه برداری از انقلاب 57 و اینکه گویا انقلاب علیه بورژوازی حاکم پیروز شد اما بورژوازی منتظر قدرت صاحب آن شد و لذا امروز باید با تمام احزاب سیاسی جنگید تا نتوانند بعد از جمهوری اسلامی قدرت را از چنگ طبقه کارگر در آورند یک استدلال سوخته بیش نیست. طبقه کارگر ایران در حال متشکل شدن است و در اولین فرصت ممکن شوراهایش را تشکیل می دهد و این شوراها حتا اگر شده با مسلح شدن از موجودیت خود در برابر هر دولتی در بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی از خود دفاع خواهند کرد و شوراهای مردمی هم از آنها حمایت خواهند کرد این مکانیسم شورایی را نه کسی می تواند متوقف کند و نه از میان بردارد چون خودشان در قدرت سیاسی دخیل هستند این کاری است که کمونیستهای کارگری در صدد تحقق آن هستند. اما آن کمونیستهای ایدئولوژیک فاکتور شوراهای مسلح کارگری را نمی بینند و مدام خودشان را از قدرت گیری بورژوازی بعد از مرگ جمهوری اسلامی می ترسانند و لذا خود را از مردم مبارز علیه جمهوری اسلامی دور می کنند. این مردم معترض حتا اگر امروز چپ بودن خودشان را نشان نداده باشند اما با شوراهای آینده عملن در صف جنبش سوسیالیستی قرار خواهند داشت. در اردوی راست قرار دادن مردمان معترض به بورژوازی حاکم با این استدلال که آنها خواهان حاکمیت شوراها نشده اند نه فقط لطمه به وجهه رهای بخش سوسیالیسم است بلکه خدمت بزرگی به بورژوازی منتظر قدرت است.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com