کومەله نباید در قبال ترور سامان دانشور سکوت کند!

پویا محمدی
June 27, 2019

کومەله نباید در قبال ترور سامان دانشور سکوت کند!

 

 

روز ۲۹خردادماه، واحدی از نیروهای حزب حیات آزاد کردستان(پژاک) وابسته به پ.ک.ک با مراجعه به روستای گویزه کویره از توابع مریوان، یکی از اهالی این روستا به نام سامان دانشور را که همراه اعضای خانواده اش مشغول کار کشاورزی بوده است در مقابل چشم عزیزانش به طرز فجیعی به قتل می رسانند. سامان دانشور، قبلاً به مدت چند سال در صفوف نیروهای پ.ک.ک فعالیت داشته است، سپس صفوف این حزب را ترک و به میان خانوادۀ خود برمی گردد.

جمعیت زیادی از اهالی منطقه در مراسم خاکسپاری و یادبود سامان دانشور شرکت کرده و با خانواده و بستگان داغدیدۀ وی ابراز همدردی و همبستگی نموده اند. قتل این انسان بی دفاع، موجی از محکومیت و اعتراض و نفرت را در میان مردم منطقه علیه عاملان و مسببان آن دامن زده است.

تمامی احزاب و جریانات ناسیونالیستی و بورژوایی در کردستان که ریاکارانه سنگ دفاع از مردم کردستان را هم به سینه می زنند، در قبال این رویداد سکوت کامل اختیار کرده اند. البته که از آنان انتظاری بیش از این هم نیست. در مقابل، شماری از احزاب و جریانات کمونیستی در این باره به موضعگیری پرداخته و آن عمل جنایتکارانه را محکوم کرده اند.

اما کومه له-سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که همیشه مدافع کارگران و زحمتکشان و مدافع حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی مردم کردستان بوده است، با گذشت بیش از یک هفته از قتل سامان دانشور، هنوز در این باره هیچ گونه موضعی اتخاذ نکرده است، حتی خبر مربوط به آنرا هم در رسانه های خود انتشار نداده است!

 دلایل چنین سکوتی می تواند روشن باشد. قبلاً رفیق ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له، نفس این دلایل را به نوعی بازگو کرده اند. بر این مبنا، آنگونه که خود گفته اند "نمی خواهند به خاطر دستمالی، قیصریه ای را به آتش بکشند"!

رفیق ابراهیم علیزاده و یکی دو تن دیگر از رفقا، در مصاحبه های اخیر خود، کومه له را صاحب جامعه/صاحبخانه در کردستان، معرفی کرده اند. جدای از اینکه صاحب اصلی این جامعه، طبقۀ کارگر و تولیدگران آن هستند نه هیچ حزب و جریان و سازمان سیاسی، اما اگر ما به عنوان کومه له خود را صاحب جامعه و مسؤل در آن می دانیم، پس چرا در مقابل چنین جنایتی در جامعۀ کردستان سکوت اختیار کرده ایم؟ چگونه تعبیری از صاحبخانه است که در مقابل پاشیده شدن خون ساکنان آن به دیوارهای خانه اش، سکوت اختیار کرده است؟!

"دوستی" و نشست و برخاست ها به هر دلیل، با احزاب بورژوا ناسیونالیست، و در این میان اتخاذ موضع مشترک با آنان مثلاً در خصوص جشن نوروز و سال نو در کردستان؛ مهمتر از ریختن خون یک انسان بی دفاع به دست همین "دوستان" نیست. در غیر اینصورت یکی از تبعات مضر و منفی آن، به رسمیت شناسی تصاحب احزاب بر این جامعه(خانه) فلک زدۀ ما، و به رسمیت شناسی حدود و اختیارات و تاخت و تازهای آنان است. از این منظر پس بایستی بر روابط حسنه و آمد و رفت ها میان صاحبخانه ها(احزاب) در کردستان تأکید کرد چراکه هرطور شده بایستی مواظب بود که صاحبخانه ها به جان هم نیافتند و گرنه کل خانه ویران می شود!

بایستی گفت واقعاً کسی که از بروز جنگ و درگیری میان احزاب نگران است می باید که با اقتدار و اعتماد بنفس به وظایف خود عمل کند. همزمان که تلاش و سعی بر این است تا احزاب ناسیونالیست در کردستان را به رفتارهای "متمدانه" ملزم کرد بایستی با قاطعیت در مقابل هرگونه رفتار "غیرمتمدنانۀ" آنان نیز ایستاد. در غیر اینصورت نمی توان آن سعی و تلاش ها را جدی به حساب آورد. سکوت در مقابل هرگونه خشونت و ارعاب در جامعه، در خدمت تقویت آن و در ضدیت با منافع واقعی مردم این جامعه است. تا آنجا که به قلدری احزاب بر می گردد، چنین سیاست و رویکردی، در خدمت رسمیت دادن به تصاحب و حاکمیت آنان بر جامعه و ایجاد خشونت و ارعاب از سوی آنان است.

موضعگیری در قبال این اعمال، یکی از آن ضرورتها و نیازهای جامعۀ کردستان است که به هر میزان پرداختن به جوانب گوناگون آنها و یا برعکس غفلت از آنها، به سهم خود اعتمادها و اتکاها را به کومه له بمثابه یک جریان کمونیستی و مسؤل در جامعه، و همزمان میدان افسارگسیختگی های احزاب ناسیونالیست را هم تحت تأثیر قرار می دهد. چرا که مثلاً قتل سامان، متأسفانه نه اولین و نه آخرین اقدام از اینگونه خواهد بود. قساوت ها و تجارب دردناک ناشی از حاکمیت زور و تفنگ از جانب احزاب ناسیونالیست بر کردستان عراق، می تواند بسیار درس آموز و هشداردهنده باشد. جامعۀ کردستان نبایستی عرصۀ تاخت و تاز هیچ حزب و جریان مسلحی باشد.

سکوت کومه له، برای هیچ انسان کمونیست، آزادیخواه و عدالت طلب قابل قبول نیست. چنین سکوت هایی لطمات خود را بر وجهه و اعتبار و نفوذ اجتماعی کومه له وارد خواهد ساخت. نمی توان به بهانۀ حفظ ارتباط و ضرورت همکاری میان احزاب، در مقابل هرگونه سیاست و عمل ضدمردمی آنان نیز سکوت کرد. به هر درجه ای که کومه له بتواند به موقع و با صراحت و روشنی به نقد و افشای چنین اعمال و سیاستهایی بپردازد به همان درجه نیز از یک سو حقایق بیشتری برای مردم روشن شده و گوش شنوای بیشتری برای سیاست های انقلابی و کمونیستی در کردستان پیدا می شود، و از دیگر سو اعتبار و اقتدار کومه له در میان این احزاب نیز ارتقاء می یابد.

جدای از فاکتور حضور حداکثری مردم و در رأس آن کارگران و زحمتکشان در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اداری جامعه کردستان به عنوان مؤثرترین ابزار و نیرو در جلوگیری از بروز خشونت و تاخت و تاز از سوی احزاب؛ تا آنجاییکه به امر روابط و مراودات میان احزاب مربوط است بدون محکومیت صریح هرگونه توسل به خشونت از سوی آنها در قبال یکدیگر یا که در قبال مخالفین و یا آحاد مردم، و اطلاع رسانی لازم و به موقع در این باره به جامعه؛ انتظار اینکه این مراودات و روابط صرف می تواند مانع بروز درگیری و خشونت مورد نظر گردد، راه به جایی نمی برد و در نوع خود یک ساده لوحی و خیال و پندار باطل است.

چنین سکوت هایی در مقابل جنایاتی از این دست در کردستان، نه ناشی از احساس مسؤلیت های کومه له و سیاستهای کمونیستی و رادیکال آن، که نشان بارزی است از وجود یک خط و تمایل راستگرایانه و تسلیم طلبانه در این تشکیلات که می رود با تداوم خود، کومه له را به موجودی دهان بسته و بی آزار و ضرر برای احزاب و جریانات ناسیونالیستی و ارتجاع در کردستان تبدیل نماید.

 آیا یک چنین عملکردی، می تواند برازندۀ کومه له باشد؟! پس می باید که با نقد ضعف ها و سیاست های راست روانه و مماشات طلبانه، از بروز لطمات و اثرات منفی بیشتر برای این جریان و این تشکیلات ممانعت به عمل آورد.

قضیۀ "کمیته دیپلماسی مشترک احزاب کردستانی" و درج نام کومه له در لیست امضاکنندگان قطعنامۀ این کمیته، تجربه ای بود که متأسفانه امروز به نحو دیگری برای تشکیلات کومه له و جریان چپ و کمونیستی در جامعۀ کردستان در حال تکرار شدن است. دیدیم که چگونه به خاطر حفظ روابط با جریانات و گروههایی که امروزه در خدمت بلوک بندی دولتهای ارتجاعی منطقه قرار گرفته اند، لطماتی جدی به مرکز تجمع و همکاری احزاب چپ و کمونیست در کردستان وارد آمد و عملاً این مرکز از هم پاشید. دیدیم که چگونه بعد از گذشت یک ماه از اعلام اشکال فنی به عنوان دلیل وجود نام کومه له در لیست امضاکنندگان آن قطعنامه و ادعای حذف نام کومه له از آن لیست، اما همچنان بر اثر اهمال های وارده بر کومه له، نام این جریان به مدت دو ماه در لیست مزبور و در سایت منبع رسمی انتشار دهندگان آن قطعنامه وجود داشت، و این تنها با پیگیری شماری از رفقا در داخل این تشکیلات بود که سرانجام نام کومه له از لیست نام آن احزاب- بعضاً اسلامی و جنایتکار- بطور کامل برداشته شد.

و اینک یک بار دیگر به خاطر حفظ روابط با سازمان پژاک که خود یکی از امضاکنندگان آن قطعنامه و عضو آن کمیتۀ دیپلماسی مشترک بوده و امروز نیز سامان دانشور را به قتل رسانده است؛ شاهد عدم موضعگیری صریح و به موقع کومه له در قبال آن هستیم. متأسفانه، باز هم تأکید بر موضوع "قیصریه و دستمال" لطماتی برای کومه له به همراه خواهد آورد. پس بایستی تلاش کرد معنا و جایگاه سیاسی و طبقاتی این "قیصریه و دستمال" را با یکدیگر عوض کرد و نیز ماهیت سوداندوزانۀ این نگرش را تغییر داد. اتخاذ موضع روشن از سوی تشکیلات کومه له و محکومیت صریح ترور سامان دانشور، می تواند نشانی باشد از وجود درجاتی از این تعویض و این تغییر.

انتظار از کومه له این است که هرچه زودتر به صف محکوم کنندگان ترور سامان دانشور بپیوندد. بایستی به تقویت صدای اعتراض علیه ترور، به تقویت آگاهگری، به تقویت صدای حق آزادی بیان و تبلیغ سیاسی، به تقویت صدای حقوق های فردی و اجتماعی، و در یک کلام به تقویت صدای حاکمیت شورایی در کردستان برخاست.

 

پویا محمدی

۶ تیر ۱۳۹۸

۲۷ ژوئن ۲۰۱۹

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com