پاسخی مختصر به اظهار نظر یکی از دوستان در مورد کومله !

عزت دارابی
April 04, 2019

 پاسخی مختصر به اظهار نظر یکی از دوستان فیسبوک در مورد کومله !

من کامنت زیر را از گروهی از دوستان فیسبوک دریافت داشتم که یکی از این رفقا چنین در مورد "کومله" اظهار نظر کرده و جماعتی هم به نشانه برحق بودن نوشته ایشان انگشت شصت خود را بلند کرده اند. اما به نظر من باید در جمله اول نوشته این دوست، دقیقتر شد و آنرا بررسی کرد. این می نویسد:

« کومه له در طول ٤ دهه خود پیام آور و مروج فرهنگی متمدنانە و پیشرو در جامعە و در برخورد بە جریانات سیاسی ولو مخالف خود بودە کە بخشا همین فرهنگ پیشرویکی از عوامل رشد و محبوبیتش در جامعە و در میان جریانات سیاسی منطقە بودە و مایە افتخارنسلی است کە در این جریان حضور و نقش داشتە است این یکی از خصایل کومەلەای بودن بودە و باید حفظ شود و نسل جوان هم این فرهنگ انقلابی و پیشرو را در برخورد بە مخالفین خود بکار ببرد متاسفانە طی چند روز اخیر موجی از فرهنگ نازل و بازاری بە نام دفاع از کومەلە در شبکەهای اجتماعی طرح شدە کە نە تنها دفاع از کومەلە نیست بلکە بازگشت بە فرهنگ کوچە بازاری عقب افتادەای است کە با کل آرمانهای انسانی کومەلە بیگانە است واهانت بە انسانهای مبارزیست کە با همە توانشان کومەلە را بە این نیروی اجتماعی و محبوب کە مایە سر بلندی همگی کسانی است کە سهمی هر چند اندک در این تاریخ داشتەاند است .این فر هنگ منحط و عقب ماندە نباید بە اسم کومەلە سخن بگوید، این فرهنگ نفرت انگیز نباید بە اسم کسانی کە برای آرمانهای انسانی وکمونیستی کومەلە فعالیت می کنند تداعی شود بلکە بە اسم صاحبش نوشتە شود. در پایان من بعنوان یکی از آن نسل از همە کسانی کە این فرهنگ نازل آزارشان دادە معزرت خواهی می کنم و امید است در بیان اختلافاتمان از فرهنگی متمایزو و پیشرو استفاده نماییم ».

برای رد اظهار نظر بالا، بنظرم باید تاریخ "کومله" را در این دوران ٤٠ ساله، حداقل به دو بخش تقسیم نمود. زیرا "کومله" با وصفی که در بالا از آن شده هرگز یکنواخت پیش نرفته و یکنواخت هم دارای آن فرهنگ  پیشرو و انقلابی نبوده است. اگر بخواهیم تصویر درست و ابژکتیڤی از "کومله" داشته باشیم و عوامل پیش برنده آن را به درستی ارزیابی کنیم، باید به خیلی مسائل اشاره کرد و آنرا مورد کنکاش و بررسی قرار داد. اینک فقط بگویم که "کومله" ٤٠ سال است صاحب فرهنگی پیشرو بوده و محبوب است و فلان ، بنظرم  تحلیلی کاملا متافیزیکی، دگم و گمراه کننده است و نمی تواند که به جنبشی که "کومله" در اوایل تشکیل و چند سال متعاقبش، که به آن معتقد بود سودی برساند. زیرا نفع و سود این بیان کاملا به جیب احزابی می رود که امروز زیر نام و لوای "کومله" ها دارند عوامفریبانه ، به جوانان و زنان و مردم کردستان همین کلمات را دیکته می کنند که بله ـ (کومله امروزی همان است که بود). در صورتیکه، واقعیات نزدیک به سه دهه گذشته و عملکرد و سیاست و پراکتیک احزابی که زیر نام "کومله" خود را استتار کرده اند، کاملا خلاف این را نشان می دهد.  و "کومله" از بدو پیدایش آن دارای افکار و بینش و سنت های  مختلف اجتماعی و خاص خود بود. اما چون در آن ایام دارای رهبری توانمندی بود توانست که سنت های عقب مانده و دهقانی و پوپولیستی درون تشکیلات را تا  حدود زیادی  به عقب نشینی یا حداقل به سکوت وادار نموده و سنت و بینش انقلابی و سوسیالیستی را در آن غالب کند. گرچه این مبارزه ساده نبود، نمی توانست یکنواخت هم پیش رود. اختلافات ایدئولوژیکی و دیدگاه های اجتماعی خاص درون تشکیلات، گاه و بی گاه اوج می گرفت، و اندیشه پیروان دیدگاه دهقانی و ناسیونالیستی درون کومه له زبانه می کشید و به سدی در راه پیشروی دیدگاه انقلابی و کمونیزم تبدیل می شد. در آن دوران به خاطر اتمسفر و جو درون تشکیلات و وضعیت ایران و منطقه هنوز آن فرصت کافی برای ابراز وجود این طیف و باند و نظرات انحرافی موجود نبود، و قطب انقلابی و کمونیزم درون "کومله" توانست  که نظرات  و افکار انقلابی خود را تا حدود زیادی به نظرات غالب در تشکیلات تبدیل کرده و آنرا به پیش برد. اما در این دوران طولانی اوضاع  منطقه و جهان همیشه دستخوش تغییر و تحولات بود و حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن "کومله" هم نمی توانست که از این اوضاع و دگرگونی های پیرامون خویش بدور باشد. جنگ ـ منطقه خاورمیانه را فرا گرفت. عراق مورد هجوم امپریالیست های توسعه طلب جهانی به سرکردگی آمریکا قرار گرفت. شیرازه مدنی و سیاسی و اقتصادی کل عراق با بخش کردستان آن، کاملا متلاشی و دستخوش تغییر و تحولات اساسی و بنیادی قرار گرفت. قدرت و اتوریته نظامی و سیاسی و اقتصادی دولت عراق کم کم آب شد ـ و بخش شمالی عراق که "کردستان" نام دارد و دارای نیروی نظامی خاص خود بود برای بدست آوردن برخی امتیازات ناچیز با حکومت مرکزی در حال جنگ به سر می برد. در نهایت با کمک دولت های امپریالیستی درگیر در جنگ فرجه ای بدست آورد، که نیروهای دولت مرکزی را از بخش کردستان بیرون رانده و خود به جای آن، زمام امور این منطقه جغرافیایی را به عهده گیرند. اما از آنجا که این احزاب و نیروها (یه کێتی و پارتی) در حقیقت فاقد هر گونه بینش و دید انقلابی بودند، به جای تشکیل یک حکومت مردمی و سر و سامان دادن به وضعیت اقتصادی و عمرانی کردستان ، همچو احزاب مافیایی دست به چپاول و غارت و تقسیم ثروت ملی این ملت رنجدیده کرده و اکنون ٢٨ سال تمام است که این بی نظمی و چپاول از سوی این احزاب ادامه داشته و دارد. اما این مسأله خود موضوع جداگانه ای است و من نمی خواهم روی آن بیشتر مکث کنم . اما مسأله مهمی که باید در اینجا مورد بحث و تحلیل قرار گیرد این است: که این تحولات منطقه ای در واقع نمی توانست که بیشترین اثر و فعل و انفعالات  خود را بر حزب کمونیست ایران و "کومله"  که در خاک عراق و کردستان مستقر بودند به جا نگذارد. همینطور هم شد.  در سال ١٩٩١ هنگامیکه  این احزاب میلیشایی (یه کێتی نیشتمانی و پارتی)  زمام امور کردستان را به دست گرفتند، طیف و باندهای ناسیونالیست درون "کومله" که برای چنین روزی ساعت شماری و خواب عیسی را می دیدند ، دست به شادی و پایکوبی کردند ، و "هه ل ـ هه له"  به راه افتاد، زیرا دیگر موقعیت و زمینه ای پیش آمده بود که دیگر برای بروز انزجار خود از رهبری انقلابی و کمونیزم، احتیاجی  به "خود خوری و شکوه"  نداشتند، و می توانستند که  مستقیما بدون " مسه مس " کلمه مصطفی را بیان دارند.

آنها این موقعیت تاریخی را غنیمت شمرده و به کمک هم مسلکان تاریخی خود در کردستان عراق ، توانستند که افکار ناسیونالیستی ، پوسیده و ارتجاعی خود را با وضوح هر چه بیشتر بیان دارند. در اینراه دست به آشوب و هرج و مرج بر علیه بلوک انقلابی و کومونیزم  درون حزب کمونیست ایران و "کومله"  در اردوگاه های مستقر در "زرگویز" و سلیمانی و جاهای دیگر زدند و نهایتا توانستند که جمعی را فریفته و حزب جدیدی را زیر نام و لوای " کومله"  زحمتکشان به  رهبری مهتدی و ایلخانی زاده تأسیس کنند. این حزب تازه ـ که به کمک بی دریغ  مالی و سیاسی  اتحاد میهنی کردستان"  یه کێتی"  پا به عرصه وجود نهاد، فاقد نامگذاری خود بنام کومله بود، زیرا این حزب تازه، به هیچ کنگره ، پلنوم و کنفرانس و قطعنامه حزب کمونیست ایران و "کومله" ی آن دوران تعلق نداشت.  نهایتا و بعد از مدتی ،این حزب هم انشعاب کرده و زیر رهبری مهتدی و ایلخانی زاده به دو فرقه  جداگانه تقسیم شدند که کل کوشش و هم و غم (انقلابی) اینها مماشات با احزاب ناسیونالیست و اسلامی درون جنبش کردستان و سلطنت طلبان و دولت های ستمگر و ارتجاعی همچو آمریکا و سعودیه و غیره می باشند ، تا بتوانند از اینطریق در تغییر و تحولات آتی ایران  همچو برادران هم بینش کردستان عراق جای برای خود بیابند. اما این ها هنوز از تاریخ چیزی نیاموخته اند، و هنوز درک نکرده اند که  وضعیت جنبش های اجتماعی و سیاسی در ایران نسبت به عراق زمین تا آسمان فرق دارد. اگر در کل عراق با کردستانش، حزبی انقلابی و سوسیالیست  قدرتمند موجود نیست که بتواند در مقابل افسار گسیختگی ( یه کێتی و پارتی) همچو دو حزب مافیایی و میلیشیایی ایستادگی کند و تاج و تخت آنها را به زیر کشد ، در ایران و کردستان ایران، جنبش های مترقی و احزاب سوسیالیستی آنقدر موجود است که هرگز به اینها در رسیدن به افکار مالیخولیا و آرزوهای خیالی شان اجازه چنین کاری را نخواهد داد.

اگر ما "کومله" را اکنون به  قدیم و جدید تقسیم کنیم ، می بینیم که "کومله" قدیم با جریان حزب کمونیست ایران و بخش کردستانی آن "کومله"  و زیر رهبری ابراهیم علیزاده تداعی می شود. این جریان هم از سال ١٩٩١ تا کنون نه تنها نتوانسته اند که آن خط و برنامه و سیاست "کومله" گذشته را به پیش ببرند ، بلکه در این مدت زمان تاریخی صدها بار به چپ و راست لغزیده اند. زمانی با احزاب و سازمان های اسلامی مرتجع و ناسیونالیست جنبش درون کردستان در گفتگو و مذاکره و اتحاد عمل هستند و زمانی با برخی از چپ و کمونیست های درون این جنبش. زمانی با کنگره ملی کردستان برزگ هم دم و هم پیمانند و زمانی ادعای مستقل بودن را دارند. اینها چقدر به احزاب و سازمانهای اسلامی و ناسیونالیزم درون جنبش کردستان به عام نزدیک هستند، درست به همان میزان از احزاب چپ و کمونیست متنفر و دورند. این حزب بنام کمونیست، در این سه دهه (زیر چتر رعایت دیپلماسی) هیچ انتقاد و تحلیل روشن و مشخصی در مورد این همه جنایات بی شمار احزاب قومی و مافیایی کردستان عراق نداشته و در این مورد کاملا سکوت را پیشه کرده است. تحریم رابطه سیاسی با احزاب کمونیست کردستان و عراق را به عنوان امتیازی به احزاب قومی کردستان برای خود محفوظ نگه داشته است. یعنی در واقع این حزب تا کنون نتوانسته که خود را مستقل نگه دارد و با انحرافات افکار و بینش ناسیونالیستی و لیبرالیستی درون جنبش حزبی اش به مبارزه ای انقلابی و مارکسیستی بپردازد و با آنها تضفیه حساب ایدئولوژیکی و سیاسی نماید. زیرا آنها نه جرأت سیاسی اینکار را دارند و نه افکار و دید و بینش مارکسیست واقعی را دنبال می کنند. از طرفی دیگر این حزب از کوچک شدن خود واهمه و مشکل دارد و این سیاست به نظرم در چوارچوب "بزرگ و بی جرأت  سیاسی" سیر خواهد کرد و در نهایت افراد انقلابی و کمونیزم درون این حزب همراه با "کومله" اش مجبورند، که روزی سند تصفیه حساب خود را روی میز رهبران سازشکار این حزب بگذارند. در کل این حزب را می توان حزب همگان به شمار آورد، زیرا بی نهایت معتدل و ملایم است و خواهان رنجش و مرزبندی مارکسیستی و انقلابی ای با هیچ حزب و گروه و سازمانی نیست، و هیچگاه مرزبندی مشخص و روشنی هم با هیچ حزب و سازمانی نداشته است.

این احزاب در آینده ایران و تغییر رژیم ، با این دید و بینش و عملکرد سیاسی هرگز نخواهند توانست که به خواست های بر حق و انقلابی کارگران و توده های زحمتکش کردستان حتی در چارچوب خواست های "ملی" پاسخ مثبت بدهند. نقش و عملکرد این ها در نهایت به احزابی همچو سوسیال رولوسیونرها و منشویک های دوران انقلاب اکتبر ١٩١٧ تبدیل خواهند شد. زیرا امروز همچو زمان انقلاب اکتبر ١٩١٧ شوروی ، حل مسأله "ملی" ملیت های جداگانه در واقع به جنبش سوسیالیستی و کارگری گره خورده و با این جنبش تداعی و معنی بخش است و تنها با قدرت اجتماعی این جنبش است ، که می توان به تمام خواست های بر حق کارگران و توده های زحمتکش کردستان یا هر بخش دیگر ایران پاسخ کامل و مکمل و شایسته خود را داد.

سازشکاری و مماشات و روزشماری برای تداخل قدرت های کثیف امپریالیستی همچو آمریکا و شرکا در ایران و سهم خواهی از این طریق نه تنها خیانت بزرگی به کارگران و توده های زحمتکش کردستان و ایران است، معذالک باید منتظر همان سرنوشتی باشیم که در خیلی از کشورهای جهان ، از جمله : سوریه، عراق، لیبی، افغانستان، و یمن که این دولت ها  ستمگر و توسعه طلب دخالت کردند باشیم. چشم پوشی و درس نگرفتن از آن همه بلایات و شداید و قتل و عام و آوارگی و ده ها هزار گور دسته جمعی مردم زحمتکش و بیگناه این ممالک در اثر دخالت این جانیان حماقتی بیش نیست.

با این مقدمه باید بگویم ـ که  "کومله" با  تازه و کهنه اش و با قدیمی و جدیدش ، امروزه  مطلقا نمی تواند که جوابگوی توقعات مترقیانه و بر حق جوانان، زنان و خواست های سیاسی، مدنی، فرهنگی و حقوقی جامعه کردستان امروزی باشد. احزاب و کسانی که امروز تمام هم و غمشان دور سیاست "کومله" ها می چرخد و برایش شاخ و شانه می کشند باید بدانند و انصافا بگویم، که در اشتباه محض به سر می برند. زیرا نه، دنیا و منطقه خاورمیانه ـ دنیا و خاورمیانه چند دهه قبل است و نه "کومله" هم  "کومله" چند دهه قبل. حالا جا دارد که از آن دوستمان که اظهار میدارد که "کومله" ٤ دهه است پیام آور و مروج فرهنگی متمدنانه و پیشرو و ....است در کجای این عملکردها نهفته است؟  

کومله جنبش سیاسی ای بود که در بطن انقلاب سال ١٣٥٧ زایده شد، آنهم با کلی انحرافات دیدگاهی و بینشی و جنبشی. کومله سازمانی نبود که از روز اولش با رهبرانی مجرب، آگاه و توانمند، توانمند از روی (افکار مارکسیستی و جنبش کارگری)، پا به حیات سیاسی انقلاب ٥٧ و جنبش ملی کردستان گذاشته باشد، بلکه "کومله" از بدو تولدش با افکار بس عقب افتاده دهقانی و سراپا پوپولیستی وارد انقلاب و جنبش کردستان شد. و تا سالهای زیادی با وصف آنکه رهبران کمونیستی بر آن تاثیر گذاشتند ، ولی باز جماعتی که صاحب مقام و منزلتی در "کومله"  و حزب کمونیست ایران هم بودند ، این خط و بینش  بی نهایت عقب افتاده و ارتجاعی را با خود یدک کشیدند تا سال ١٩٩١ که شرحش در بالا گذشت.

به همین خاطر ـ  مقدس شمردن "کومله" و شاخ و شوکت و کبریا و هیبت غیره واقعی برای آن ترسیم کردن ، جز فریب توده های کارگر و زحمتکش  کردستان نمی تواند معنی عملی دیگری در بر داشته باشد. اشتباه محض است که "کومله" را در طول حیات سیاسی ٤ دهه مبارزه اش یکسان و ثابت فرض کرد. کسانی که این پروپاگنده را در اطاق  رختخواب شان هم تکرار می کنند، اهداف سیاسی خاص خود را دارند. در دینای واقع  قصد و مقصود اساسی آنها این است که از خوشنام بودن گذشته و چند دهه قبل "کومله" به نفع سیاست سازشکارانه و خرده بورژوازی امروزیشان بهره و نفع سیاسی خاص خود را دست چین کنند. و الی این بنام "کومله" های امروزی، یک سر سوزن هم به گذشته خود تعلق ندارند. این را نه من ، بلکه خود سران این "کومله" ها بارها در بارگاه ناسیونالیستی  و قومی خود بدان اعتراف کرده اند. در خیلی از سخنرانی و نوشته و اسناد مکتوب آنها می توان آنرا به روشنی یافت. آنها خود از اینکار نه تنها شرم ندارند ، بلکه برای جا خوش کردن نزد ابر قدرت ها و احزاب مرتجع اسلامی منطقه بدان نیاز مبرم دارند. راستی من نمی فهمم که چطور عده زیادی کادر و اعضاء ، به رهبرانی که خود را آشکارا و دو دهه تمام، فریب خورده قلمداد می کنند و بر حیات سیاسی  گذشته انقلابی و کمونیستی خود تف می کنند، هنوز می توانند اعتماد کنند. آیا اینها فکر نمی کنند که این نوع رهبران در تند پیچ  تاریخی و سیاسی دیگری ، می توانند بر تمام کارهای امروزشان هم تف کنند و برای آن توجیه های غیره سیایسی و نامعقول سر هم بندی کنند؟

واقعا من شخصا برای چنین اشخاص و کادرهای که تا به این حد دچار سردر گمی هستند و مخلصانه از چنین رهبرانی  پیروی می کنند سخت متاسفم. ناگفته پیداست که در میان خود این احزاب و سازمانها می توان خیلی انسان های صادق، مبارز و انقلابی را یافت، اما متاسفانه آنچه که سیکل و سکان این احزاب را در دست دارد و برنامه خود را در آن به پیش می برد اینها نیستند ، بلکه رهبران فریب خورده و مایوس و شکست خورده ای هستند که انسان می تواند از هر گونه تغییر و تحولی در آینده ایران و کردستان ، از آنها توقع بدترین اقدامات و عملکردها را داشته باشد.

عزت دارابی

١٤ فروردین ١٣٩٨

  

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com