بحثی پیرامون نظرات افراد مختلف در فیسبووک و جوابی به رفیق رشاد مصطفی سلطانی !

عزت دارابی
January 26, 2019

بحثی پیرامون نظرات افراد مختلف در فیسبووک و جوابی به رفیق رشاد مصطفی سلطانی !

رفیق عارف ممنون از اظهار نظر و بیان مطلبت. من حقیقتا نمیدانم که منظور اصلی کاک رشاد از آوردن و بیان این مطلب  و روزنامه  چیست و میخواهد بعد از گذشت نزدیک به ٤٠ سال از آن رویداد چه چیزی را با این مطلب و در این شرایط برای مردم روشن و اثبات کند؟ اما اگر از قصد و هدف  درونی ایشان که کار من نیست  بگذرم ، من شخصا معتقدم هر کس که میخواهد جریان و مسئله تاریخی ای را بازگو و یا بنویسد هیچ مهم نیست که خودش شرکت داشته و یا نداشته اما بسیار مهم است که اولا اطلاع کاملی از آن رودیاد داشته باشد و ثانیا رودیاد تاریخی را باید بدون هیچ منظور و هدف سیاسی خاص و شخصی و گروهی نوشت. ولی متاسفانه امروزه خیلی  انسانها موقعی که دارند مقاله یا نوشته ای را در رابطه با سه و چهار دهه گذشته به رشته تحریر در آورند و یا مصاحبه ای در مورد گذشته از آنها می شود  یک ذره به افراد و انسانهای شرکت کننده دیگر که در آن شرایط خاص تاریخی نقش داشته اند توجهی ندارند و طوری وانمود می کنند که فقط آنها بوده اند و آنها همه اون رویدادهای بزرگ و کوچک را هدایت کرده اند. و یا اینکه  با ویژدانی راحت نقش و جای افراد را به دلخواه عوض میکنند، که در واقع اینطور نیست و این شیوه مقاله و مصاحبه ها واقعا خیانت به حساب می آید، خیانت در حق انسانهای دیگر و خیانت در وارونه نشان دادن وقایع تاریخی.

و در اینمورد، کلی نوشته و مصاحبه های رنگاورنگ  موجود است. من ندیده ام کسی مثلا از شرکت و نقش رفقای چریک فدایی آن دوران یک کلمه هم بنویسد، در حالیکه یکی مثل رفیق صدیق امجدی و تعداد دیگری از آنها همراه بقیه در جریانات منطقه مریوان نقش و حضور داشته اند و حتی مدتی در یک "مه فره زه" با ما قاطی بودند.  رفیق عارف من حقیقتا  کل اون مسائل را  که خودم در آن بوده ام تقریبا به یاد دارم غیر از جزئیاتی که ممکن است همگی ما جای آنرا فراموش کرده باشیم که این هم بنظرم جای انتقاد و ابهامی نیست زیرا نزدیک به ٤٠ سال است که از آن رویدادها میگذرد و اینهم  زمان کمی نیست و صد بار متاسفانه در آنموقع حزبی یا کسی به فکر عکسبرداری از آن همه وقایع تاریخی و آرشیو کردن آنها نبود و همین مسئله به انسانهای فرصت طلب مجال همه سناریو و جعل حقایق را می دهد.  همان مسئله "گرده ڕه ش" که کاک رشاد از کاک جمال محمد خداکرم  به نام مسئول نام می برد اصلا اینطور نبوده. عزیزم من خود فرمانده " مفره زه" یه کێه تی جوتیاران بودم و بیش از یک هفته ما در "گرده ره ش" مسقتر بودیم. اول کاک ملا بختیار با "مفره زه ای" به کمک ما آمد و بعد از سه روز دسته آنها با دسته و مفرزه کاک جمال عوض شد ولی ما ماندیم. درگیری ای که پیش آمد کاک جمال اکنون زنده است و می توانید از ایشان بپرسید نقش همگی ما و جماعت یه کیه تی بود و حتی همان پیشمه رگ یه کیه تی " علی گوڵپی" که کشته شد درست وسط من و کاک جمال بود و علت کشته شدن ایشان هم این بود که ایستاده شلیک می کرد و ما چند دفعه تذکر دادیم که بشیند اما گوش نکرد تا اینکه یک گلوله به سرش خورد و حتی خون ایشان بر روی لباسهای من و کاک جمال ریخت. در آن جنگ طبق اخبار رسیده ١٧ نفر جاش و جیش کشته شد و نزدیک به ١٠ قبضه اسلحه هم بدست ما افتاد که من در واقع آنرا مدیون زیرکی و شجاعت کاک احمد دارسیران معروف به "احا کچل" می دانم زیرا ایشان تنهایی همه آن اسلحه ها را گرد آوری کرد و با الاغ خود آنرا به دارسیران نقل کرد.  ما باید همیشه  میان مراحل مختلف مبارزه تفاوت قائل شویم. آن دوران عده ای نقش داشتند و ده سال بعد از آن عده دیگر و ٢٠ سال بعدش عده ای دیگر.و همینطور.... بعضی از رفقای ما بدون در نظر گرفتن این مراحل میخواهند فرصت طلبانه تمام مراحل را به نام خود ثبت و زبط کنند که اینکار نه تنها اصولی نیست بلکه چه ما بخواهیم و نخواهیم  فرصت طلبی و خیانت است . ما همه میدانیم انقلابی شد و اقشار مختلف اجتماعی در ایران و همچنین کردستان در آن انقلاب شرکت کردند، اما شرکت مردم بطور عام و شرکت زنان، جوانان و دهقانان و افراد ارتش و پلیس در هر منطقه ویژگی خاص خود را داشت. در مریوان همچنانکه کاک عارف کمی به آن اشاره کرده  به علت ویژگی خاص خود و مبارزات گسترده دهقانان مریوان علیه جور و ستم مالکان قبل از انقلاب و شرکت بعضی از روشنفکران درآن و کمک  بیدریغ عده ای از پلیس مردمی و انقلابی  شهربانی مریوان  که همین کاک عارف خود یکی از آنها بود و کار و مبارزه معلمان در شهر و دهات همگی  در آن رویدادها همراه با  اقشار و صنف های مختلف دیگر در مریوان در آن انقلاب شرکت داشتند.. ناگفته پیداست که در هر زمینه و کاری بلاخره کسی نقش بزرگتری را ایفاء کرده  و اینهم از سرشت و خصلت هر انقلاب و شورش و مبارزه ای نشأت میگیرد. اما این بدان معنی نیست که همه فعالیت و از جان گذشتگی و گرسنگی و شب و روز نخوابیدن عده بسیار زیادی از انسانهای انقلابی دیگر را فراموش کرد. اینکار عمل خطرناکی است. این همه ما میگویم کاک فواد، باید دانست که  ایشان انسان جدابافته ای نبود بلکه انسان مبارزی بود همچو بقیه انسانهای دیگر و حتی میتوانم بگویم که در مقایسه با کسان و انسانهای دیگر بلحاظ عملی و پراتکتیک نصف آنها فعالیت و مبارزه عملی نکرده بود. اصلا کاک فواد زمانی که به مریوان باز گشت فاقد هر گونه  تشکیلات و محفل خاص و عجایبی بود  و این پشتیبانی عده زیادی از ما معلمان و روشنفکران مریوان که از پایگاه توده ای و مردمی برخوردار بودیم بود که کاک فواد را به جلو سوق داد. اما کاک فواد با تجربه تر و تیز هوش تر بود و در کل مباحثات سیاسی در مورد ایران و کردستان بدرجه ای درک واقعبینانه تری از بقییه  رفقا داشت. در مدت ١١ ماه کاک فواد عملا اثبات کرد که واقعا انسانی کمونیست است و در راه نجات کارگر و زحمتکشان از هیچ چیز ابائی نداشت و همیشه در حال تحرک و سازماندهی و قانع کردن بخشی از رهبران آن دوران کومله  و افراد دیگری بود.

مسائلی که کاک فواد را به سطح یک رهبر ارتقاء و رشد داد یکی همان از خود گذشتگی و تیز هوشی سیاسی ایشان نسبت به بقییه افراد بود. مثلا تشکیل "یه کێه تی جوتیاران " و مسلح کردن مردم و مبارزه منسجم علیه فئودالهای منطقه گرچه قبل از ایشان هم موجودیت داشت اما ایشان توانست به آن سر و سامان و تشکلی ببخشد یا اینکه وقتی ما به در خواست عده ای از دهقانان روستای  "جانگاه جوجو"  و برای کمک به دهقانان به آن منطقه رفتیم و با دارودسته شرور فئودال ها درگیر شدیم شخص کاک فواد خود اولین کسی بود که به سنگر آنها حمله کرد و دو نفر از آنها را کشته و سرانجام آنها را به عقب نشینی واداشت و یا اینکه وقتی ما در حین "جه وله" در مناطق مختلف سر مزرعه به کشاورزان کمک میکردیم ایشان هم مثل بقییه کار میکرد و زحمت میکشید. طرز سخنرانی و قانع کردن افراد و اشخاص مختلف یکی دیگر از صفات بر جسته ایشان بود.  این از خود گذشتگی عملی ایشان در کارهای مختلف در آنموقع در هیچ کس و شخص دیگری در میان افراد کومله آنموقح بدین صورت موجود نبود. کاک فواد بیشتر از آنکه یک فرد تئوریک باشد یک انسان عملی بود. متاسفانه ما از کاک  فواد نوشته  آنچنان و یا کتابی در دست نداریم که شاید کوتاه بودن عمر ایشان یکی از دلایل آن باشد. در کل قصد از نوشتن این مسائل این است که به کاک رشاد بگویم که متاسفانه تو در این دوران ١١ ماه که کاک فواد عملا به انسانی شناخته شده تبدیل شد و نقش های ایفاء کرد شخص تو واقعا با ایشان نبودید و از کار و عمل مستقیم ایشان دور بودید. بدین خاطر حرفهای ما در مورد کاک فواد واقعی تر از دید و بینش تو می باشد. همچنین واقعی تر و آشکارتر از دید و بینش و اهداف کسان دیگری  است که امروزه از شخصیت کاک فواد، د-چعفر شفیعی و صدیق کمانگر برای اهداف  حزبی و لاپوشانی سیاست های انحرافی و سخیف خود  در اینمورد بهره گیری میکنند.  انسانهای همچو کااک صدیق کمانگر و د- جعفر شفیعی و فواد مصطفی سلطانی  عملا کمونیست بودند و یک ذره هم به جنبش ناسیونالیستی و "فیدارلچتی" سازمان و کومله های امروزی  تعلق ندارند. و این ها باید کاملا بدانند که نام بردن و ستایش کردن و عکس آنها را بر دیوار مقرهای زرگویز و سلیمانیه کوبیدن و خود را به این شخصیت ها آویزان کردن یک ذره از ماهیت غیر انقلابی آنها  نخواهد کاست و فریب جوانان و مردم  کردستان از این طریق  همچنانکه آغازی داشته حتما پایانی هم خواهد داشت و سرانجام جوانان و مردم کردستان عملا و در رفتار و کردار روزانه آنرا تشخیص خواهند داد.  زیرا در تلاطم های اجتماعی و انقلاب و شورش های طبقاتی است که ماهیت اصلی احزاب و سازمان های مدعی کارگر و زحمتکش و رفع ستم ملی و زدودن همه  نوع اجحاف و ستم بر کلیه انسانها روشن و نمایان می گردد، نه حالا و در زمانی که همگی در اپوزسیون  قرار داشته و هر کس و حزبی در چادر و لوکال و اردوگاه خود با آهنگ و طبل خود و به سبک خود می رقصد . البته همین حالا هم از روی بعضی نوشته ها و پراتیک و عملکردهای مشخص میشود تشخیص داد که واقعا چه سازمان و حزبی می توانند در آینده نقش یک حزب و سازمان انقلابی و سوسیالیستی را ایفاء کنند و چه سازمان و احزابی هم نقش مخرب و ضد انقلابی. اما در کل در یک انقلاب اجتماعی و یک شورش همگانی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی بر سر منافع کارگران و زحمتکشان است  که هر یک از این احزاب در عمل و پراکتیک نشان خواهند داد که حقیقتا به کدام طبقه و قشر اجتماعی وابسته اند و آن زمان است که احزاب و افراد و سازمانهای مدعی دروغین کارگران و زحمتکشان عملا ماهیت طبقاتی خود را نمایان می سازند.  مسئله دیگری که اینجا من میخواهم نظر کاک رشاد را به آن جلب کنم این است: تو فرض کن اگر دید و بینش کاک فواد ناسیونالیستی و قومی می بود و فقط برای خودمختاری و حق ملت کرد دفاع می کرد، آیا به نظر شما در چنان حالتی تمام آن کسانی که در مریوان، سنندج، سقز، بوکان و مهاباد ، کامیاران و بانه و حتی میان کسانی در صفوف دانشجویان تهران و تبریز و غیره که همگی ادعای سوسیالیستی و کمونیستی داشتند می توانست یک نفر را هم به خود جلب کند؟

اگر انسان صادقانه و طبق یک سنجش سیاسی درست بخواهد جواب دهد باید گفت نخیر، پس باید گفت که محبوبیت کاک فواد و صدها انسان دیگر که  در آن شرایط تاریخی در کردستان به کومه له گرویدند و مورد پشتیبانی بی دریغ کارگران و زحمتکشان کردستان قرار گرفتند فقط و فقط به خاطر ایده و بینش چپ و کمونیستی آنها بود نه دید و بینش ناسیونالیستی و فیدرالی. زیرا این افراد قبل از انقلاب در میان مردم شهر و روستای کردستان با همان بینش و دید امتحان انسانی و بشر دوستی خود را پس داده بودند. و همین مسئله بود که کومله سریع رشد کرد و در مقابل حزب دمکرات که نماینده طبقه بورژوازی و سرمایه داران کردستان  بود و دارای سابقه چند دهه مبارزات ناسیونالیستی و قومی بود توانست مقاومت کند و حتی از احزاب کوچک دیگر موجود در کردستان دفاع کند. حالا تازه کاک رشاد و حشمت و رضا می خواهند که به این سابقه پر افتخار و کمونیستی کاک فواد و غیره خاک بپاشند و جایگاه آنها را تا سطح یک ناسیونالیست متعصب و خشن و فیدرالچی پائین بکشند و به آنهم افتخار کنند و من شخصا و کاملا از این نظر متاسفم.  

هم اکنون جامعه کردستان و حتی ایران دارد به شدت بسوی چپ می چرخد و در صورت بروز یک انقلاب همگانی و قیام بدان که بیشتر جوانان، زنان و روشنفکران کردستان هر چه بیشتر بسوی احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست رو خواهند آورد. تجربیات خیلی گذشته  قیام و شورش های مردم کردستان به رهبری سران عشایر و فئودال و تجربیات ٢٨ سال حکمرانی احزاب عشیرتی و ناسیونالیست و مذهبی " پارتی" و "یه کێتی" و دیگر احزاب اسلامی و مدعیان دمکراسی در کردستان عراق دیگر کافی است که ویژدان هر کسی را که یک "ذره" هم  مدعی انقلابی بودن را دارد بیدار کند و آنرا همچو یک زلزله تکان دهد که این گونه احزاب و اقمار و قوماش  که مدعی احقاق حقوق مردم ستمدیده کردستان هستند نه در عراق و ایران بلکه در ترکیه و سوریه  راه به جای نخواهند برد و خود در یک پروسه  تاریخی به دشمنان سرسخت همان ملت کرد تبدیل شده و می شوند.

انتظار از اینها از طرفی خود فریبی و گول زدن کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان کردستان است و از طرف دیگر به تعویق انداختن پروسه آزادی مردم و استقلال و رهایی مردم زحمتکش کردستان است و بس.

عــزت دارابی

٦ بهمن ١٣٩٧

 

  


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com