جامعۀ ایران از زبانِ مقامات و دولت‏مردان

شباهنگ راد
February 17, 2019

ارائۀ تصویرِ جامعۀ ایران کارِ سختی نیست. همه چیز رو است. کارتن و قبر خوابی، کودکان کار و خیابانی، اعتیادِ جوانان و نداری، بیکاری فارغ التحصیلان، گرانی اقلام اولیۀ زندگی و دارو، اخراج پی در پی کارگران و عدم پرداخت حقوق چندین ماهۀ آنان توسط صاحبان تولیدی و کارفرمایان، دست‏فروشی و روی آوری محرومان به کارهای کاذب، حایشه نشینی و تمرکزِ میلیاردیِ ثروت‏های عمومی توسط سران و مقامات نظام و غیره، نمادِ جامعه ای‏ست که سران رژیم جمهوری اسلامی، بنیادش نموده اند.

درد و مشکلات و نابسامانی‏های اقتصادی - اجتماعی در ایران، یکی دو تا نیست و سر به فلک کشیده است. برسمیت شناختن آزادی‏های ابتدائی و بگیر و بندهای کارگران، جوانان و قربانیان نظام، روزبروز و آن‏هم در ابعادی گسترده، بر فضای سیاسی - اجتماعی جامعه سایه انداخته است. قول و قرارهای نااستوار به ضرورت‏های زندگیِ میلیون‏ها انسانِ دردمند، هم‏چنین تصویر سازی‏های سراسر کذب توسط سران و مقامات نظام، ایران را به مسیرِ ناخواستۀ افکارِ سازندگان اصلی آن سوق داده است. آن‏قدر ریاکاری، دروغ‏گوئی، سانسور و اختناق و از این‏دست موارد بالاست که سران و مقامات نظام، قادر به کتمان و یا انکار آن‏ها نیستند. به طور مثال و بعضاً از آنان می‏گویند:

 

«با سانسور و فیلتر نمی توان جلوی سئوال مردم را گرفت!» - روحانی -.

«در ایران زندانیان سیاسی نداریم». - صادق لاریجانی -.

«ایران امروز آزادترین کشور در خاورمیانه است و فاصله فقیر و غنی در آن به شدت کاهش یافته است». - اسحاق جهانگیری -.

«مرکز پژوهش‌های مجلس ایران از رشد دست‌کم یازده درصدی مرز فقر در شهرستان تهران در تابستان سال نود و هفت خبر داد».

«پول شویی گسترده در این کشور یک واقعیت است» و «دلیل فضاسازی‏هایی که علیه مصوبه های ضد پول شویی می‏شود منافع اقتصادی افراد است». - ظریف -.

«از فساد موجود در کشور ناراحتیم». - جهانگیری -.

«با آسیب شناسی چهار دهه انقلاب، باید برای پاسخگویی به مشکلات مردم برنامه ریزی گردد». - عارف -.

«باید پذیرفت که پس از گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب، شاهد مشکلات ناباورانه ای در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، و ناهنجاری های اجتماعی هستیم». - محمد سالاری عضو شورای شهر تهران -.

«بیشتر بچه ها صبحانه نخورده می آیند مدرسه؛ گرسنه، بی حال. اگر کنار حیاط هر مدرسه یک تنور باشد، بچه ها به عشق نان تازه می آیند و نان می خورند و جان می گیرند». - آذر مبارکی -.

«روا نیست که بعد از چهل سال هنوز بخشی از مردم زیر خط فقر باشند» - مجید انصاری -.

«سپاه واحدهائی از افغان های مهاجر را آموزش و سازمان داده و به جنگ سوریه اعرام کرده است». - رحیم صفوی فرمانده سابق کل سپاه و فرمانده کنونی اتاق موشکی و مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی

«هفتاد و شش تن طلا از کشور خارج شده»- رسول خضری نماینده پیرانشهر و سردشت و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس -.

«اگر مردم مرغ نخورند چه می شود» - مکارم شیرازی - .

«مشکلات مردم به خاطر کمبود ایمان است نه کمبود اقتصادی. مردم بخاطر‫ کمبود ایمان زباله گردى شده اند، نه گرسنگى» - علیرضا عبادی امام جمعه بیرجند -.

«صریحا می‌گویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید می‌شده و بشود، دارای فاصله‌‌ ای ژرف است» - خامنه ای -.

 

البته موارد فوق از زمره تک نمونه هاست و به تعبیر دیگر باید گفت که، "مشت نمونه خروار است". سردمداران رژیم جمهوری اسلامی حاکمیت شانرا، با بالا رفتن از در و دیوار و از شانه های مردم، چهل ساله کرده اند و در همان‏حال و بعضاً از آنان و بعد از قورت دادن ثروت‏های نجومی جامعه، به فکرِ پاسُخ‏گوئیِ مصائب اجتماعی، بی نانی و فقر کودکان افتاده اند!!. درست است و نیازی نیست که مردم، مرغ و گوشت بخورند! اگر مرغ و گوشت نخورند، چه می‏شود!!. در عوض ایمان‏شان دو چندان و یا صد چندان خواهد شد و "خیر" بیشتری، در "آخرت" خواهند بُرد.

براستی که نمی‏توان و در حقیقت نمی‏شود، حد و میزانِ دریدگی و بی‏شرمیِ سران و مقامات نظامِ جمهوری اسلامی را اندازه گرفت. سر مست از غارتِ مردم و انبان از بالا کشیدن اموال مملکت شده اند و وقیحانه دارند، دلیل زباله گردی و گرسنگی مردم را به کمبور "دین" و "ایمان"شان توضیح می‏دهند! مملکت را بر سرِ کارگران و زحمت‏کشان و والدین‏شان خراب کرده اند و روز بروز، بر لشکر بیکاران افزوده اند و اسحاق جهانگیری می‏گوید اوضاع بهتر شده و فاصلۀ فقیر و غنی کاهش یافته است! کدام را باید باور کرد، حرف جهانگیری و یا مرکز پژوهش‌های مجلس ایران که دارد از رشد یازده درصدی آن در سال نود و هفت می‏گوید؟

 

مشکلات در زیر سلطۀ جهنمی نظام جمهوری اسلامی هزاران و هزاران است. بیکاری و اعتیاد چهرۀ جامعه را در غم و ماتم فرو بُرده است؛ تعرض به کارگران ثانیه ای و طلبِ دست‏مزدهای معوقه، به یکی از معضلاتِ مهم و روزمرۀ آنان تبدیل شده است؛ کودکان از فرطِ نداری والدین شان، از رفتن به سر کلاس‏ها باز مانده اند و هزاران تن دیگر در خیابان‏های ناامن ایران، به کودکان کار تبدیل شده اند؛ شمارش کارتن خواب‏ها و بی‏خانمان‏ها روبه بالاست و در همان‏عین، باور دولت‏مردان بر آن است که فاصلۀ ندار و دارا کم شده است!! معلوم نیست که چگونه می‏توان - و یا این‏که می‏شود - جایگاه «آنچه باید می‌شده و بشود، دارای فاصله‌‌ ای ژرف است» را در کاهش فاصلۀ فقیر و غنی در جامعۀ ایران توضیح داد.

آن‏قدر اوضاع وخیم و درب و داغان است؛ آن‏قدر فقر، فاصله های طبقاتی عمیق و آن‏قدر بی کفایتی‏ها و سهل انگاری‏ها بالاست که "رهبر" نظام هم بدان‏ها "معترف" است. براستی سئوال این است‏که مقصر اصلی اوضاعِ کنونی چه کسان و یا نظامی‏ست؟ چه کسان، نهادها و یا دولت‏هایی زمینۀ تعرض به مردم و بالاکشیدن‏ها را فراهم می‏سازند و چه کسان و یا سیستمی مدافع دزدی‏های کلان و عدم پرداخت مالیات‏ها از جانب شرکت‏ها، کمپانی‏ها و سرمایه داران است که یک قلم آن دارد از جانب وزیر امور خارجۀ ایران و آن‏هم تحت عنوان پول‏شوئی و منافع اقتصادی عده ای خاص اعلام می‏شود؟ روشن است که دلیل مصائب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هم‏چنین ریزشِ ارزش‏های انسانی، اجتماعی و خانوادگی بر عهدۀ سیستم و مناسبات سرمایه داری و همۀ مدافعین آن هم‏چون خامنه ای، روحانی، ظریف و دیگر دم و دستگاه های محافظ طبقۀ وابستۀ سرمایه داری در ایران است. آری، سیستم‏های کنونی دنیا و از جمله مناسبات حاکم بر جامعۀ ایران در خدمت به پاسُخ‏گوییِ نیازهای میلیون‏ها انسان رنج‏دیده نیست، سیستم و مناسبات حاکم بر جامعه، سیستم و مناسبات بالائی‏هاست و ربطی به سیستم و مناسباتِ دلبخواۀ پائینی‏ها ندارد. دلیل اوضاعِ وخیم جامعه و زندگی در هم ریختۀ مردم، از سرِ سیاست و از برکت نظامی‏ست که پایۀ گذار آن در دُوران اعتراضات مردمیِ چهل سال قبل، نویدِ تقسیم پول نفت و زندگی برابر در درون جامعه را سر داده بود؛ نظامی که آزادی‏های نیم بند - دُوران قیام - را به بندِ کامل کشاند؛ خلق‏ها را بطور وحشیانه بمباران، توپ باران و قتل عام کرد؛ جان هزاران زندانی سیاسی، کمونیست، مبارز و قربانیان نظام امپریالیستی را گرفت تا امنیت سرمایه داران محفوظ بماند. سردمداران نظام بیش از سیصد هزار زندانی سیاسی را در نوبت‏های مختلف، به دار کشیده اند و تیرباران نموده اند و هزاران تن دیگر، به جرم‏های آزادیخواهی در درون سیاهچال‏های نظام در حبس اند و لاریجانی رئیس قوۀ قضائیه، دارد از «نبود زندانی سیاسی» در ایران صحبت می‏کند. کارگر را به جرم طرح مطالبات اش در ملاعام به شلاق می‏بندند؛ رهبران شانرا دستگیر، شکنجه و با اجرای طرح‏های سخیف و سوخته، مورد تحقیر و توهین قرار می‏دهند، آنوقت جهانگیری معاون رئیس جمهور "مجبوب" و "معتدل" نظام، دارد جامعۀ ایران را بعنوان "آزادترین" کشور به دنیای بیرونی معرفی می‏کند. کشور "آزاد"ی که، دادِ رئیس اش را در آورده است و می‏گوید «با سانسور و فیلتر نمی‏توان جلوی سئوال مردم را گرفت».

 

حقیقتاً این نظام و آن‏هم بهمراهِ تمامی دولت‏ها و جناح‏های اش، جائی برای سئوالِ مردم باقی نگذاشته اند. مردم دهه هاست که پاسُخِ سئوالات خود را از سردمداران و از دولت‏های رنگارنگ و "کلید"داران آن گرفته اند. دستگیری و شکنجه، ضرب و شتم و لت و پار نمودن کارگران و دیگر زحمت‏کشان در خیابان‏ها و میادین تولیدی، از زمره پاسُخ‏های سردمداران نظام در چهل سالۀ اخیر - نسبت به طرح سئوالاتِ و درخواست‏های کارگران، زحمت‏کشان و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی - بوده است. از منظر میلیون‏ها کارگر و توده، این نظام فاقد اعتبار و حقانیت است و عمیقاً بر این باورند که همۀ مقامات و سران متفاوت آن، سوار بر قطار و واگن واحدند و کمترین قرابتی با آرمانِ کارگران، زحمت‏کشان، زنان و دیگر توده های ستم‏دیده ندارند. جانیان بشریت و زیاده خواهان، اقتصادِ مملکت را تماماً در دستان خود قبضه نموده اند و هر یک از آنان، پول‏های کلانی را به جیب زده اند و هم‏چنان فکر ذکرشان سر کیسه کردن مردم است. این نظام به هیچ صراطی مستقیم نیست. حرف حساب و محترم شمردن به حقوق پایه ای دردمندان و تقسیم ثروت جامعه با پائینی‏ها، سرش نمی‏شود. عادت و تکیه گاهِ سیاسی اش، دروغ و ریا، چپاول، غارت و تعرض به معیشت مردمی است. همۀ دم و دستگاه های نظام، از مجریه، مقننه و قضائی گرفته تا دیگر نهادها و ارگان‏های جهل و خرافات، در پی طولانی‏تر نمودن عمرِ نظام استثمارگرند. همۀ آنان دروغ می‏گویند و وظیفه و کار روزمرۀ شان، رفعِ مصائب اجتماعی و نداری مردم و بی نانی کودکان نیست. آمده اند تا نانِ مردم را، از سرِ سفره های‏شان بدزند و کودکان را به کودکان کار و خیابانی تبدیل سازنند. دین و ایمان شان، در خدمت به پنهان نمودن دزدی‏ها و غارت اموال عمومی و بدنباله اشاعۀ جهل و خرافات در درون جامعه است. خشت شانرا این‏گونه پی ریختند و لحظه ای حاضر به پس کشیدن از سیاستِ چپاول، زراندوزی و سرکوب بیش از اینِ جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده ای نیستند.

 

در بستر چنین واقعیات و بنابه وجود هزاران ادلۀ روشن است که می‏توان گفت سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بناحق اند و می‏بایست بمانند صدها عناصر وابسته به سرمایه و رژیم‏های ضد انسانی و سرکوب‏گر به تاریخ سپُرده شوند. ناگویا نیست که ماندگاریِ یک ثانیه ای آنان، برابر با ازیاد بی نانیِ کودکان، به حبس کشیدن صدای بحق کارگران، زحمت‏کشان و میلیون‏ها انسان دردمند می‏باشد. با نظامِ جمهوری اسلامی، با هیچ منطق و زبانی نمی‏توان کنار آمد؛ به این دلیل که یگانه منطق و زبان اش زور و سرکوب است. بنابراین باور به دیالوگ و یا تقاضای درخواست مطالبۀ اولیه از سران و مقامات نظام، برابر با اتلاف انرژی و مهمتر از آن برابر با افزایش خسران‏های مالی و جانیِ بیش از پیش است. تنها یک راه در مقابل جامعۀ ایران قرار دارد و آن‏هم انتخاب روش‏های مقابله ای و در هم کوبنده از جانب مدافعین منافع طبقۀ کارگر و زحمت‏کش است. آزادی و تحققِ حقوق میلیون‏ها انسان ستم‏دیده و کودکان، در چنین مسیری قابل تضمین و اجراست.

 

17 فوریه 2019

28 بهمن 1397


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com