سرکوب جزء ذاتی نظام جمهوری اسلامی(در یادمان سیاهکل و قیام توده ای)

شباهنگ راد
February 07, 2019

سرکوب جزء ذاتی نظام جمهوری اسلامی

(در یادمان سیاهکل و قیام توده ای)

چهل سال از غارت و چپاول، بگیر و به بند و از کُشت و کُشتارِ کارگران، زحمت‏کشان، زنان، کمونیست‏ها و دیگر محرومان توسط نظام جمهوری اسلامی می‏گذرد. آری، حاکمیتِ نظام چهل ساله شده و بدنباله سردمداران آن، در تدارک برگزاری آنند. چهل سال از بر گماری رژیم جمهوری اسلامی توسط قدرت‏مداران بزرگ بین المللی گذشت. در این چهل سال، سران و دولت‏مردان رنگارنگِ نظام، مشکِ بزرگی از دزدی، تاراج، استثمار و جنایت از خود بر جای گذاشته اندُ در همانحال، در صدد برگزاری جشن چهل سالۀ به بند کشیدن و مثله نمودن تنِ خونینِ هزاران زندانیِ سیاسی کمونیست، مبارز و مخالف اند. به طور قطع نیاز به کارِ خارق العاده ای و یا ذهنِ تیزهوشی نیست تا تاریخِ دقیقِ سیاسیِ نظام جمهوری اسلامی را نوشت. نظامی که نطفۀ آن، نه در اثرِ جوشش‏های شادمانه و انقلابیِ توده های ستم‏دیدۀ سال‏های پنجاه و شش و هفت، بلکه در تبانی و در توافق با جانیان بشریت و قدرت‏مداران بزرگ بین المللی بسته شده است. رژیم جمهوری اسلامی چهل سال، به خیر و به برکتِ دم و دستگاه های جهل و سرکوب، اقشار و صنف های متفاوت را از مطالبات اولیۀشان باز داشته است تا صفحات و کتابچۀ سیستمِ گندیدۀ طبقۀ سرمایه داری وابسته در ایران بسته و به بایگانی سپُرده نشود.

 

به بیان دقیق‏تر باید گفت که از همان روزهای آغازین، سردمداران رژیم جمهوری اسلامی پرچمِ سرکوب و برخُ کشیدنِ زور و غارت‏گری را بر فضای جامعه گسترانده اندُ با کار بست و با توسل به ابزارهای متفاوت شکنجه به جان مردم، کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین افتاده اند تا حاکمیت شانرا حفظ نمایند. در این‏میان، هیچ قشر، صنف، طبقه و یا سن و سالی، از تیررسِ توهین و تحقیر و از سرکوبِ سران نظام جمهوری اسلامی بدُور نبوده است. به همه یورش بُرده اند و به زیرِ سقف همه سرک کشیده اند تا جامعۀ دلبخواۀ خود را بسازند. کمترین اغراقی نیست که نتوان - و یا این‏که نمی‏توان -، چنین تصویر، گزینه و یا کارنامه ای، از ماهیت و از کارکردهای سردمداران نظام ارائه داد. مگر بی دلیل بوده - و است - که جامعه شاهد تنش شدیدِ دو سوی طبقاتی و آمادۀ ترکیدن و انفجارِ سیاسی‏ست؟

زمانِ زیادی از خیزش توده ای سال‏های پنجاه و شش و هفت نگذشته بود که رژیم با سازماندهی نظامی، به کُردستان، ترکمن صحرا و هم‏چنین به بیکاران، زنان و به دیگر توده ها و قربانیان نظام امپریالیستی حمله نمود. سران نظام جمهوری اسلامی به همراه و با کمک جریاناتِ خائنی هم‏چون اکثریت، به جان مردم افتادند تا مبادا روند اعتراضات مردمیِ دُوران قیام، مسیر حقیقی و بالندۀ خود را دنبال کند. همۀ ضد انقلابیون و حکومتی‏یان - هم‏چون خمینی، رفسنجانی، خامنه ای و امثالهم، و هم‏چنین غیر حکومتی‏یان - مانند نگهدارها و کشتگرها .. - دست در دست هم، اختناق را در ابعادی گسترده و آن‏هم با پیگردهای خانه به خانه و با بگیر و بندهای فله ای، بر فضای جامعه حاکم گرداندند؛ به کمک هم، به گشت زنی خیابان‏ها و بدامن انداختن کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین پرداختند؛ با مساعدت هم، بر شعله های جنگ خانمانسورِ ارتجاعیِ ایران و عراق افزودند؛ درِ دانشگاه‏ها را با عنوان دروغین "انقلاب فرهنگی" بستند و بر سر و صورت زنان و دختران و آن‏هم به بهانۀ بد حجابی، اسید پاشیدند؛ زبانِ مخالفین و معترضین را بُریدند و دستان قربانیان نظام را قطع کردند تا صدای اعتراض و انقلاب منکوب شود. نتیجه و حاصل همۀ این‏ها، برابر با حاکمیت چهل سالۀ نظام جمهوری اسلامی شده است؛ چهل سال حاکمیتی که از خود چیزی جز تنفر، شقاوت و بی‏عدالتی در افکارِ میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش و مدافعین برابری و آزادیخواه بر جای نگذاشته است.

 

در هر صورت و جدا از این‏که رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی توانسته اند - با خط و خطوط و با ابزاری واحد -، رزمندگان سیاهکل را سرکوب و هم‏چنین قیام توده ای را از مسیر حقیقی اش منحرف و به عقب برگردانند، امّا و بموازات آن‏ها می‏توان گفت که سیاهکل و قیام توده ایُ - علیرغم دستیابی به موفقیت‏های لازمه -، حاوی پیام‏های روشن و دستآوردهای گرانبها بوده است. 1 - اینکه نمی‏توان پیشاهنگ بود، مگر آنکه سد عظیم دیکتاتوریِ عریان و خشن را در هم شکست و نقبی به قدرتِ تاریخی توده ها زد. 2 - قیام توده ای در بیست و دو بهمنِ پنجاه و هفت، در نیمۀ راه منحرف و سرکوب شد، به این دلیل که فاقد رهبری و برنامۀ کمونیستی بوده است.

یقیناً در وصف سیاهکل، بنیه و دلائلِ سیاسی - تئوریک آن زیاد گفته شده است و بدنباله اسناد بسیار معتبری وجود دارد که حکایت از تغییر فضای سیاسیِ جامعۀ بعد از عکس العمل کمونیست‏های اواخر دهۀ چهل و نیمۀ اوّل پنجاه می‏کند، که نه قابل انکار است و نه سزوارِ دست‏کاری. توجۀ مثبت جامعه نسبت به واقعه سیاهکل از یک‏سو و انتخاب بعضاً کمونیست‏ها و مبارزین، به راه و روشِ سیاهکل در قبال رژیمِ تا بُن مسلح پهلوی از سوی‏دیگر، مبین این حقیقت است که نمی‏توان خود را بعنوان سازمانِ کمونیستی مورد خطاب قرار داد و در همانحال، از دخالت‏گری و از انجامِ عمل کمونیستی بدُور ماند؛ نمی‏توان ادعای هدایت جنبش‏های کارگری و توده ای را داشت و در همان‏حال، در صحنِ طبقاتیِ جامعه حضور نداشت. سیاهکل با حمل چنین ایده ای و در تقابلِ با سیاستِ کرنش و تسلیم طلبی به وضع موجود، و هم‏چنین در رویارویی با سیاست "دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد"، شکل گرفت و نظامِ جنایت‏کار پهلوی و دم و دستگاه های سرکوب‏گرش را به مصاف طلبید. در حقیقت سیاهکل پاسُخ به نظام سرکوب‏گر و خشن پهلوی بوده است؛ نظامی که سرِ آن، دعوی "جزیرۀ ثبات و آرامشِ" نظام امپریالیستی در ایران را در سر می‏پروراند. در بستر چنین اوضاع و احوالی بود که تعدادی از کمونیست‏ها و آن‏هم با جمعبندی از کارکردهای به اصطلاح چپ، پا پیش گذاشتند و راه تازه ای را، در مقابل توده ها قرار دادند؛ رزمندگان سیاهکل در عمل نشان دادند که می‏توان مبارزه کرد و می‏توان قدرقدرتی نظام شاهنشاهی را در هم شکست؛ نشان دادند که پیشاهنگ در پاسُخ به نیازمندی‏های جامعه است که می‏تواند بر وظایف تاریخی خویش جامۀ عمل بپوشاند. خلاصه سیاهکل با اقدام انقلابی خود نشان داده است که می‏توان جامعه و جنبش روشفکری را از رکود سیاسی، بی‏عملی و پاسیوسیتی بدر آورد و نظام را پس زد. پاسُح مدلل جامعه نسبت به کمونیست‏های آن‏زمان هم‏چون "کسیتند اینان" و در ادامه و با طرح شعارهایی "ایران را سراسر سیاهکل می‏کنیم"، "فدائی، دانشجو، کارگر پیوندتان مبارک" و غیره، از جمله نمونه های روشن، از تأثیرگذاری مبارزاتیِ کمونیست‏ها در تقابل با رژیم مسلح و هار شاهنشاهی بود.

 

محرز است که قیام نتوانسته است به نتایج دلخواۀ خود دست یابد، به این دلیل که فاقد رهبری سالم و کمونیستی بوده است. به دنباله تازه بقدرت رسیدگان توانسته اند اختناق را در ابعادی گسترده بر فضای جامعه پهن کنند، به این دلیل که سازمان رزمندۀ کمونیستی توسط عناصر فرصت طلب، بی خاصیت و خائنی هم‏چون نگهدارها غضب شده بود. در هر صورت و علیرغم ناکامی‏های مبارزاتی و طبقاتی، شاید بتوان و در حقیقت می‏توان گفت که جنبش‏های اعتراضی کنونی، با شرایطِ کاملاً متفاوتِ سیاسیِ اواخر و نیمۀ اوّل چهل و پنجاه رودرروست. آن زمان، میدانِ اصلی فعالیتِ کمونیست‏ها و مبارزین در صحنِ جامعه بود و شوربختانه و در زمانۀ کنونی - و در حقیقت دهه هاست که -، میادین تنشِ سیاسی و طبقاتی، فاقد نیروی سازمانیافتۀ کمونیستی است. در این دُوران کارگران و زحمت‏کشان علیرغم آشنائی و لمس چنین نقیصۀ طولانی، در صف مقدم مبارزه اند و چشم براهِ و در انتظار عروج و یا عکس العمل نیروی مدافع خود نیستند و دارند به انحای گوناگون، به مقابله با سیاست‏های ضد کارگری و توده ای نظام برمی‏خیزند. آن‏زمان سازمان مدافع توده ای بعنوان محرک جنبش‏های اعتراضی به حساب می‏آمد و امّا اینروزها، جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده ای، به محرکِ اصلی سازمان‏های چپ تبدیل گردیده اند. محدودیت‏ها، پیچپدگیِ فعلی و براستی یکی از علل اساسی بی سر انجامی جنبش‏های کارگری و توده ای را می‏توان به این‏موضوع، یعنی در نبود سازمان رزمنده و کمونیستی مرتبط دانست. علاوه بر همۀ این‏ها و جایز است تا بر این نکته اشاره شود که متأسفانه انجامِ وظایفِ کمونیستی و کارگری و توده ای جابجا شده است و دودلی نیست که ادامۀ چنین وضعیتی، برابر با تداومِ نافرجامیِ جنبش‏های حق طلبانه است. جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده ای، نیاز به تغذیۀ مستقیمِ فکری - عملی، نیاز به ایجاد شکاف و پراکنده نمودن نهادها و ارگان‏های سرکوب‏گر نظام، از جانب نیروهای روشنفکر و کمونیست‏ها در درون را دارند.

 

مسلماً تغییر این وضعیت، یعنی برگرداندن روند تخریبی زندگی میلیون‏ها انسان دردمند، بر گُردۀ سازمان کمونیستی است. جامعه آمادۀ انجام هر نوع کارِ مبارزاتی‏ست. بعنوان مثال روزی نیست که دو سوی قضیه - یعنی حاکمان و مدافعین ‏اش با کارگران و دیگر زحمت‏کشان - رودرروی هم قرار نگیرند. در این‏میان همۀ تلاش نظام بر آن است تا جنبش‏های اعتراضی را پس زند و در مقابل هم، همۀ تلاش کارگران و دیگر توده های ستم‏دیده بر آن است تا صدای اعتراضی و خواسته های‏شانرا، رساتر و بلندتر به گوش هم‏قطاران‏شان و آزادیخواهان جهان برسانند. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بارها و بارها با تهدید و با بگیر و بند و با کار بست سلاح به جان کارگران و دیگر زحمت‏کشان افتاده اند؛ امّا نه تنها مخالفت‏ها و اعتراضات کارگری و توده ای، از طرح مطالبات و خواست‏های بحق خویش پس نکشیده است بلکه نظام را بعضاً، وادار به عقب نشینی‏های موقتی نموده است. ساده تر این‏که به همان میزانی ابعاد خشونتِ انتخابی سردمداران نظام بالا رفته و می‏رود، به میزانی بمراتب بالاتر، ابعاد و عمق اعتراضات کارگری و توده ای، گسترده تر و عمیق‏تر شده است. این نظام زندگی را بر میلیون‏ها انسان رنج‏دیده تنگ نموده است و فکر و ذکرش، سر کیسه نمودن بیش از پیش محرومان و ستم‏دیدگان و به دنباله حفاظت درازمدت‏تر از مناسبات سرمایه داری‏ست. با ایجاد رعب و وحشت و با سرکوبِ عنان گسیخته در صدد کنترلِ جامعۀ خفقاق زده است و آشکار است که چنین جامعه ای نیازمندِ برگرداندن اساسی و بنیادی است؛ نیازمند تحول به نفع کارگران و زحمت‏کشان است؛ نیازمندِ تغییر قوای نظامیِ، نظامی‏ست که به یُمن زور و سرکوب دارد به قلع و قمع جنبش‏های کارگری و توده ای می‏پردازد. براستی و بدون کمترین تانی می‏توان گفت که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی مدیونِ حمایتِ بی‏وقفه قدرت‏مداران بین المللی و سرکوبِ عریان و خشنِ سازندگان اصلی جامعۀ ایران اند. پس جابجائی معادلۀ سیاسی، بر دوش سازمانِ کمونیستی و بر دوش مدافعین کارگری و توده ای‏ست. در حقیقت بدون وظیفه شناسی کمونیستی و بدون رودرروئی با ارگان‏های حافظ بقای امپریالیستی، امر انقلاب و مقاصدِ جنبش‏های اعتراضی درونِ جامعه، به پیش نخواهد رفت. نباید تجربۀ قیامِ پنجاه و هفتِ بدون رهبری کمونیستی تکرار، و یا اینکه عناصر و یا سازمان‏های وابسته به سرمایه و این‏بار در قد و قواره و یا با انتصابات دیگری، سوار بر اعتراضات کارگری و توده ای شوند. معین است که پیشرفت هرگونه مبارزه و به سر انجام رساندن هر انقلابی، منوط به حضورِ سازمان کمونیستی با برنامه و آن‏هم به نیتِ در هم شکستن قدرتِ نظامی رژیم سرکوب‏گر است. این یگانه پاسُخ به قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه است و هم‏چنین باید به این‏موضوع اصلی توجه لازمه نشان داد که ضرورت عمل انقلابی را نمی‏توان با بی‏عملی مطلق پاسُخ داد. بنابراین لازم است تا بمانند رزمندگان سیاهکل، نظریۀ "تعرض کنیم تا باقی بمانیم" را جایگزین ایدۀ پاسیفیسمی "تعرض نکنیم تا باقی بمانیم" نمود. تنها با انتخاب چنین ایده ای‏ست که عمر رژیم کوتاه خواهد شد و جنبش‏های کارگری و توده ای به مطالبات دیرینۀ شان دست خواهند یافت.

7 فوریه 2019

18بهمن 1397


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com