آمریکا ـ سپاه پاسداران: یکی از گزینه های روی میز؟

حميد محصص
February 01, 2019

آمریکا ـ سپاه پاسداران: یکی از گزینه های روی میز؟

هوشنگ امیراحمدی را به عنوان لابی گر (کار چاق کن) جمهوری اسلامی در آمریکا خوب می شناسیم. همان کسی که در دو دهه گذشته، آنقدر بین طرفین رفت و آمد کرده که دیگر فراموش کرده آدم جمهوری اسلامی است یا کاخ سفید؟ او در کنار رضا علیجانی (فعال و تحلیلگر سیاسی از طیف ملی ـ مذهبی) در برنامه ماه گذشته پرگار بی بی سی فارسی شرکت کرد تا به مناسبت چهلمین سالگرد به قدرت رسیدن رژیم مذهبی در ایران به بحث و جدل در مورد نقش و جایگاه سپاه پاسداران بپردازند.

اینجا به دنبال افشای ماهیت این فرد رسوا و مشخصا تلاش مذبوحانه اش برای تطهیر نهاد کثیف، فاسد و سرکوبگری به نام سپاه پاسداران نیستم. به اینکه امیراحمدی، چهره مظلوم و «مامور و معذوری» از این جنایتکاران خیمه زده بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ کشور عرضه کرد هم کاری ندارم. به آرزوهای رضا علیجانی که می گفت ای کاش سپاه از دست اندازی هایش به عرصه های مختلف جامعه و سرکوب مردم دست بکشد و فقط به انجام وظیفه خود بپردازد هم نمی پردازم. فقط می خواهم به چند جمله امیراحمدی در مورد طرح های آمریکا در ارتباط با ایران و در این میان نقش احتمالی سپاه در رویدادهای آتی اشاره کنم.

امیراحمدی در بخشی از صحبت هایش دو نکته مهم مطرح کرد. یکم اینکه، فرماندهان سپاه یا حداقل بخشی از آن ها، ضدآمریکایی نیستند. دوم اینکه، آمریکا از موضع یک قدرت جهانی همیشه ترجیح می دهد در کشورها و مناطق مختلف با کسانی که صاحب قدرت هستند طرف باشد. یعنی با نیروهایی که واقعا در موضع قدرت نشسته اند چک و چانه بزند و معامله کند. او در که با ابراز تعجب یا تردید داریوش کریمی (مجری پرگار) و رضا علیجانی نسبت به تمایلات فرماندهان سپاه روبرو شده بود، به سابقه همکاری  ارتش آمریکا در نیروهای سپاه و به طور کلی جمهوری اسلامی در رویدادهای عراق و افغانستان اشاره کرد.  البته این را هم گفت که با «این ها» نشست و برخاست دارم و نظرات و تمایلات طرفین را می دانم.

اینکه امیراحمدی با این نوع حرف زدن می خواست خودش را مهم جلوه دهد و به رسانه هایی مثل بی بی سی گرانتر عرضه کند اهمیتی ندارد. آنچه مهم است، گوشه هایی از واقعیات حاکم بر روابط بین المللی و منافع و نیازهای قدرت های بین المللی و منطقه ای در حرف های اوست. امیراحمدی راست می گوید که فرماندهان سپاه یا بخشی از آن ها ضدآمریکایی نیستند. دقیق تر بگویم، اگر آمریکایی ها پا روی دمشان نگذارند و منافع و امتیازات و جایگاه شان را محدود نکنند، حاضرند در هر ماموریت های منطقه ای همدست و شریک کوچک آمریکا باشند. بنا به حرف های همین چند روز پیش، سردار نقدی بسیجی «ما می خواهیم با آمریکایی ها دوست شویم، آن ها نمی خواهند!»

البته بعضی وقت ها و در برخی موارد، آمریکایی ها از دوستی با سپاه پاسداران اکراه ندارند که هیچ پیشقدم هم می شوند. شعارها و فحاشی ها طرفین را نباید همیشگی به حساب آورد. در سطح رسانه های بین المللی، هیچکس به اندازه آمریکایی ها قاسم سلیمانی را به مثابه فرمانده نیروی قدس سپاه، بزرگ و مطرح نکرده است. نمونه ای از ستایش مقامات نظامی آمریکا از این مهره جنایتکار جمهوری اسلامی که بخشی از مسئولیت تخریب و آوارگی و قتل مردم در سوریه و عراق و منطقه بر دوش اوست، در حرف های چند روز پیش ژنرال استنلی مک‌کریستال فرمانده سابق مرکز عملیات ویژه ارتش آمریکا در عراق منعکس شده است. او در مصاحبه با مجله فارن پالیسی سلیمانی را «رهبر جریان ناسیونالیسم حماسی این روزهای ایران» نامیده است!

بله، قدرت ترجیح می دهد با قدرت چک و چانه بزند. قدرت ترجیح می دهد به قدرت تکیه کند. این حرف امیراحمدی را بگذارید کنار ارائه ارزیابی جدید رئیس سازمان سیا و مدیر سازمان هماهنگی اطلاعاتی آمریکا از اوضاع داخلی ایران که گفته اند: «علیرغم وجود اعتراضات پراکنده، امکان رهبری متمرکز آن ها و اینکه به یک تغییر سیاسی منجر شود وجود ندارد.» یکی از درس های براندازی صدام حسین و باتلاقی که بعد از آن برای طرح های سلطه و هژمونی آمریکا در منطقه خاورمیانه ایجاد شد برای سیاست ریزان این کشور این است که در بر هم زدن نظم موجود و برانداختن رژیم ها نباید بیگدار به آب زد.

طرف دیگر ماجرا، تمایلات و جهت گیری های سران فاسد سپاه پاسداران است. منفعت این ها در رواج این ایده بین مردم است که «جامعه به سمت بلبشو و سوریه ای شدن می رود» و تنها راه بیرون آمدن از فلاکت و فساد و هرج و مرج، «سر کار آمدن یک دولت نظامی مقتدر» است. اگر شرایط مهیا شود و چراغ سبزی جدی از طرف قدرت های بین المللی ببینند و از جانب توده های مردم نیز مقاومت و مخالفتی صورت نگیرد، این جنایتکاران حاضرند دیکتاتوری عریان نظامی خودشان را برقرار کنند. حتی حاضرند نقش دستگاه آخوندی و نهاد ولایت را از قانون اساسی خط بزنند. این ها بارها مستقیم و غیرمستقیم به دولت های غربی پیام فرستاده اند که طرف اصلی معامله و گفت و گو در ایران مائیم. یادتان هست عکس های قاسم سلیمانی را در دست بسیجیانی که در پائیز 1390 حمله نمایشی به سفارت انگلستان را به اجراء گذاشتند؟ با این کار، وسط دعواها و رقابت های درون حکومت اسلامی، به دولت انگلیس پیام دادند که رئیس اینجاست. با چه کسی طرف هستید و باید دم چه کسی را ببینید.

اینکه رویدادهای آتی جامعه چه خواهد بود و در بر کدام پاشنه خواهد چرخید به عوامل و فرایندهای مختلف و تداخل و تاثیر آن ها بر یکدیگر بستگی دارد. اینکه با ادامه و تشدید بحران سیاسی و اقتصادی، وضعیت عینی و ذهنی و تناسب قوا چگونه خواهد شد را از قبل نمی توان پیش بینی کرد. اما سناریوی همسو و همراه شدن آمریکا و بخشی از فرماندهان سپاه پاسداران برای برقراری «حکومت مقتدر» و «عبور از بحران و بی ثباتی» را نمی توان امری محال و خیالی تلقی کرد. وقتی که حاکمان آمریکا می گویند «همه گزینه ها روی میز است» باید این گزینه را هم لحاظ کرد.

حمید محصص

نشانی وبلاگ:

enghelabenovin.blogspot.com

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com