درک موقعیت اسماعیل بخشی، پیش شرط درک اقدام هوشیارانه اوست!

عطا خُلقی
January 06, 2019

درک موقعیت اسماعیل بخشی، پیش شرط درک اقدام هوشیارانه اوست!

 

اسماعیل بخشی یکی از رهبران اعتصابات و اعتراضات کارگری اخیر شرکت نیشکر هفت تپه، بعداز گذراندن مدتی در شکنجه گاه رژیم و رهایی اش از بند با تنی له و لورده و روانی درهم ریخته، طی نامه ای سرگشاده و اعلام جرم گونه به وزیر اطلاعات رژیم، وی و سیستم و نظامی را که او نیز یکی از کارگزارانش است، به چالش و مناظره زنده تلویزیونی فراخوانده است.

در واکنش به این اقدام بخشی، خُرده گیران چپ نمایی که اسیر واژه هایند و با موقعیت های ویژه و جایگاه اجتماعی فعل و انفعالات درون جامعه بیگانه اند، اقدام وی را دلبخواهانه توهم زا تعبیر و تفسیر و غلط گیری می کنند.

اینان که غرق عوالم ذهنی خود می باشند، عاجزند از اینگه دریابند اقدام اسماعیل بخشی، نه ازسرِ توهم است، نه توهم آفرین؛ بلکه اقدامی بجا و حساب شده و نشانه هوشیاری اوست!

اسماعیل بخشی، با آن نامه اش، نه تنها سکوت شبهه آفرین و تفسیربرداری را که بر اذهان سنگینی می کرد شکست، بلکه شجاعانه و علنی، از جنایتی پرده برگرفته است که بر خود و دیگر هم طبقه ایهای همبندش رفته بود.

بخشی، با این اقدامش، بنمایندگی از همه شکنجه شدگان، با کیفرخواستی در دست به حکومتی شکنجه گر اعلام جرم کرده و افکارعمومی جهان را به داوری طلبیده است.

بخشی، با این حرکت نمادین و سمبولیکش، همزمان نوید ازسرگیری مبارزه و تداوم آن را اعلام می کند و به همطبقه ای های خود نیز فراخوان بازگشت مجدد به صحنه مبارزه را می دهد.

اگر چه وی آگاهانه وزیر اطلاعات را بچالش و مناظره فرا خوانده است، اما خود براین امر واقف است که هیچیگاه کارگزاران رژیم اعتنایی به فراخوان او نخواهند کرد و کسی به مناظره اش نخواهد آمد.

با اینحال او با چنین ابتکارعمل و اقدام سمبولیکی، بمیدان آمده است تا ضمن بیرون کشاندن خود از زیر بار آوار تحقیری که در این مدت بر او روا داشته اند، بگوید که:

نتوانستید وادار به تسلیمم کنید و در همانحال آمادگی اش را برای حضور مجدد در صحنه نبرد اعلام نماید.

طبعاً درک این اقدام اسماعیل بخشی و جایگاه این عمل اجتماعی وی در موقعیت ویژه ای که او در آن قرار دارد، برای کسانی که معنای این تصمیم را درنمی یابند و نمی توانند برخوردی اجتماعی و مسئولانه به آن داشته باشند، بسیار مشکل است.

اسماعیل بخشی، با این اقدامش عرصه دیگری از مبارزه را گشوده است و تنها کسانی که جایگاه اَشکال متنوع مبارزه را نشناسند و مبارزه را مابازاء فعل و انفعالات اجتماعی نبینند و بی اعتناء به توازن قوا و تلفیق گونه های متنوع مبارزه باشند، باین نتیجه گیری خواهند رسید که لابد وی سوراخ دعا را گم کرده و دچار توهم شده است و از مبارزه طبقاتی فاصله گرفته است و…

بخشی، در این مقطع و با توجه به موقعیت ویژه ای که در آن بسر می برد، هوشیارانه شکل دیگری از مبارزه را برگزیده است و می خواهد از همه فرصت ها و از همه امکانات و از همه تریبونها استفاده کند تا بر دشمن طبقاتی اش بتازد و به جامعه نیز اعلام کند که نشکسته است و کماکان در میدان است!

انعکاس جهانی اقدام وی ظرف همین مدت کوتاه، حقانیت این ابتکارعمل مؤثر را اثبات می کند.

حال باید از خُرده گیران منزه طلبی که جایگاه اَشکال مبارزه در موقعیت های متفاوت را نمی شناسند و درک نمی کنند، پرسید:

چرا نباید نامه سرگشاده و چالشی اسماعیل بخشی را اینگونه تعبیر کرد که می خواهد به دشمن طبقاتیش بگوید که:

نتوانستید مرا بشکنید،

نتوانستید به تسلیم شدن وادارم کنید،

نتوانستید زبانم را بکامم بچسپانید،

نتوانستید خانه نشینم کنید،

نتوانستید از همبطبقه ایهایم جدایم کنید،

برپایم و به تنهایی و به نمایندگی کل طبقه ام و کل شکنجه دیدگان بچالشتان می کشم.

چرا نباید پذیرفت که کارگران باین شکل هم می توانند افکارعمومی را حول حقانیت مبارزات خود بسیج کنند و توازن قوا را بنفع خود تغییر دهند؟

چرا باید تصور کرد که مبارزه کارگری حتماً عبارت از اینست که یا باید در حال اعتصاب بود و درِ مراکز کار و تولید را بست یا در خیابان ها رژه رفت؟!

چرا نباید درک کرد که بخشی ها با توجه به محدودیت های هم اکنون شان، موجودیت بازیافته و تخفیف آلام شان را در این می بینند که اَشکال دیگری از مبارزه را هم تجربه کنند؟!

چرا فراخوان اسماعیل بخشی را، نباید در حد یک اعلام جرم سیاسی و طبقاتی علیه سیستمی که حافظ سرمایه است، بحساب آورد؟!

چرا کارگر وقتی به زندان می رود برایش وکیل گرفته می شود که از او دفاع کند، برایش کمپین حمایتی ترتیب داده می شود و برایش خیلی کارهای دیگر انجام می گیرد و چنین کارهایی هم، ضروری و موجه اند؛ اما اگر خود از خود دفاع کرد و خود کیفرخواستش را در دست گرفت و خود از تریبونی اعلام جرم کرد و سیستم را بچالش کشید، ناموجه است؟!

چرا کارگری روزی که زورش می رسد در محل کارش اعتصاب راه می اندازد، روز ی دیگر

که سمبه اش پر زورتر می شود بخیابان هم می آید و امروز که شکنجه شده و وثیقه سپرده و موقعیت دیگری پیدا کرده است، نباید ابتکار دیگری بدست گیرد و شکل دیگری از اعتراض را تجربه کند؟!

چرا نباید به مابازاء این چراها فکر کرد؟!

آیا واقعاً با اعلام جرم شجاعانه و علنی اسماعیل بخشی، مبارزه طبقاتی تضعیف می شود؟!

آیا بچالش کشیدن سیستم و کارگزاران حکومتی، توهم زاست و مبارزه طبقاتی از ریل خارج شده است؟!

آیا رواست که اعلام جرم اسماعیل بخشی را از متن مجموعه ای از مؤلفه های اجتماعی کنده و زیر سوال برد؟!

از نظر من، کسانی که نمی توانند این ظرائف را دریابند و با توسل به واژه هایی، چنین اقدامی را زیر سوال می برند، برخوردشان غیراجتماعی و غیرمسئولانه است!

 

عطا خُلقی

۶ ژانویه ۲۰۱۹


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com