بیدادگاههاى اسلامى

چهارمین جلسه نمایش بیدادگاه اسلامى بخشى از دستگیر شدگان اخیر برگزار شد. موضوع بخش چهارم این مضحکه "ارشاد" و "اعترافات" سعید حجاریان بود. این بیدادگاهها گوشه اى از جدال قدرت و تصفیه درون حکومتى است که قرار است نتایج آن به حذف لایه اى از حکومت اسلامى منجر شود. درخواست "دادستان" مبنى بر انحلال حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى٬ یک نتیجه این همه عرق ریختن و شکنجه کردن و داستان نوشتن شکنجه گران است. باید ته این پروسه نیروهائى حذف٬ ایزوله٬ غیر قانونى٬ و یا مطیع شده باشند. اعلام "انزجار و پشیمانى و طلب حلالیت و بخشش" و قسم به سر "رهبر معظم" هدفى است که دراین نمایشات دنبال میشود. قرار است هژمونى و سیاست یک خط در جمهورى اسلامى براى بقا تثبیت شود. 

ابدا براى کسى مهم نیست که این سریال مشمئز کننده چند بخش دارد و در هر بخش چه کسى را مى آورند و چه خواهد گفت. سر و ته این شوى اسلامى برهمه روشن است. اکثریت عظیم مردمى که شاهد این قبیل نمایشات بوده اند با تمام وجود از آن منزجرند. قبل از هر کسى کمونیستها و طبقه کارگر از این بیدادگاههاى ننگین اعلام انزجار میکنند. نه به این دلیل که نمیدانند کسانى که امروز "دادگاهى" میشوند خود از بانیان این بیدادگاهها علیه کمونیستها و مخالفین سیاسى بوده اند. نه به این دلیل که نمیدانند برخى از همین افراد جزو اولین سازماندهندگان این شوهاى مضحک در جمهورى اسلامى بوده اند. بلکه به این دلیل که در بنیاد با نظامى که شکنجه و اعترافگیرى را٬ از هر کسى و به هر دلیلى٬ مبناى اعمال حاکمیت خود قرار داده است شدیدا مخالف اند. کمونیستها و طبقه کارگر نه فقط علیه این بیدادگاهها با صداى بلند اعلام انزجار میکنند بلکه علیه تاریخ سى ساله جمهورى اسلامى و ساواک شاهنشاهى و کل سیستم شکنجه و اعترافگیرى در هر گوشه جهان اعلام انزجار میکنند و هدفشان را برپائى جامعه و نظامى قرار داده اند که ازاین توحش تاریخى عبور کند و نقطه پایانى بر آن بگذارد. 

سخن و حرف هیچ کسى را در شرایط زیر فشار و شکنجه نباید پذیرفت و یا براى آن کوچکترین مشروعیتى قائل شد. "حقیقتى" که زیر شکنجه "کشف" شود٬ نه براى مردم٬ نه براى راوى٬ و نه حتى براى شکنجه گران مفت نمى ارزد. اکثریت عظیم قربانیان شکنجه٬ در یک شرایط آزاد و امن٬ علیه آنچه که بر آنها گذشته است سخن گفته اند. اگر امروز احمدى نژاد و رادان و فیروز آبادى و هر شکنجه گر "متخصص" را یکدور زیر پروسه سیستماتیک شکنجه در اوین قرار دهند٬ شک نکنید که به هر چیزى "اعتراف" میکنند. شک نکنید که "اعتراف" میکنند که عامل مسقیم خود موساد و سیا بوده اند. سوال اینست اگر این نمایش استیصال کسى را مجاب نمیکند و تاثیرى دگرگون کننده در افکار و حرکت مردم ندارد چرا ادامه دارد؟ 

داستان شکنجه در زندان هاى دولتى و خصوصى٬ مستقل از اینکه کجاى این کره خاکى لجن گرفته هر روز صورت میگرد٬ یک ابزار حفظ قدرت ارتجاع و یک ابزار "قدرت نمائى" براى ارعاب جامعه و مخالفین و حتى غیر سیاسیون و مجرمین جنائى است. هدف شکنجه ایجاد وحشت٬ انهدام هویت فردى و جمعى٬ تحمیل سلطه و حفظ قدرت است. همینطور بر همه روشن است که نفس شکنجه٬ ادوات شکنجه٬ و روشهاى "علمى" آن امرى "ایرانى" و "اسلامى" نیست بلکه یک تحفه تاریخى – جهانى و میراث نظامهاى عهد عتیق٬ و در دنیاى سرمایه دارى محصول مهمترین سازمانها و سرویس هاى امنیتى جهان است. روشها و آموزشها و تجاربى که توسط هر امام و فرقه و شاه و دیکتاتورى و حتى مهد دمکراسى٬ براى حفظ موقعیت خود و تحمیل آن بر جامعه مورد استفاده قرار میگیرد. بورژوازى دراین زمینه٬ درست مانند استثمار و بهره کشى٬ هیچ اختلافى ندارد. فوقش اختلاف برسر دامنه شکنجه "مجاز و غیر مجاز" باشد. اختناق با ارتش و زندان و شکنجه و قوانین و "دادگاه" اش جزو ضرورى تامین منافع سیاسى و اقتصادى طبقه اى است که حکومت میکند. ساواک شاه و زندانهایش اساسا روى دوش مدلها و تجارب موساد و سیا برپا شد. سازمان اطلاعات جمهورى اسلامى مضاف بر اینها از آخرین "دستاوردهاى" جهانى در این زمینه بهره میجوید. 

نه فقط جامعه بطور کلى این شوهاى مضحک و پرونده سازیها را جدى نمیگیرد بلکه حتى در چهره خود برپا دارندگان این نمایشات شنیع ذره اى از اطمینان خاطر و مشروعیت دیده نمیشود. تماما نمایش استیصال است. این نمایش بن بست رژیمى است که براى بقا ناچار است نه فقط از مردم معترض قربانى بگیرد بلکه هر روز لایه اى از "خودیها" را به بیرون نظام پرت کند. واضح است این مسیر همیشه به نتایج مورد دلخواه نرسیده است. در بسیارى موارد رژیمهاى سیاسى در متن آن بزیر کشیده شدند و در مواردى با کودتاهاى خونین و قتل عامهاى وسیع دوره اى براى خود وقت خریده اند. 

جنگ درون حکومتى به حکم موقعیت جمهورى اسلامى ادامه خواهد یافت و قربانیان بیشترى خواهد گرفت. این جنگ اما هدف اساسى اش منکوب کردن مردم سرنگونى طلبى است که با اسم رمز "اغتشاش گران" از آنها نام برده میشود. معضل اینست که بیدادگاههاى اسلامى قابلیت ارعاب دهه شصت را ندارند و همراه با تجاوز و قتل عام جوانان به وسیله بى اعتبارى مطلق حکومت تبدیل شده اند. اما این حکومت راهى دیگر را بروى خود باز نمیبیند٬ اختناق و وحشت اسلامى با همین روشها سرکار آمد و با همین روشها میخواهد سرپا بماند. هر کسى در این نظام یک ذره این تاریخ سى ساله را هم بزند بوى تعفن بلند میشود٬ مرتضوى ها و احمدى نژادهاى هر دوره و شخص شخیص خود را مى یابد٬ و به "حضرت امام" میرسد. و همه این را میدانند٬ چه مردمى که سه دهه قربانى این اوضاع بوده اند و چه حتى آنهائى که میخواهند از قربانیان امروز همین دستگاه که خود افتخار تاسیس و برپائى اش را دارند یک "قهرمان" و یک "اسطوره" بسازند.

در یک مقیاس تاریخى اما همه اینها جزو "ناقهرمانان" و مجریان قتل عام کمونیستها و کارگران و مردم آزادیخواه و مخالفین سیاسى بوده اند. این تاریخ جمهورى اسلامى است و آنها که دراین نظام بودند همه برسر یک سفره خونین نشسته اند. تفاوتى اگر هست اینست که این قطار امروز براى تداومش نیازمند جراحى درون
ى است. ما این جراحى را به تاریخ واقعى نابودى مخالفین سیاسى دراین نظام ضمیمه میکنیم. ما در مقابل کسانى که میخواهند تاریخ را از "قربانیان وقایع اخیر" بنویسند٬ کل این سیستم توحش و بربریت اسلامى سرمایه داران را نفى میکنیم. باید نظام و سیستمى را برپا کرد که بطور عینى نفعى در سازماندهى شکنجه و قتل و حذف مخالف سیاسى نداشته باشد و هر نوع این اعمال قانونا جرم جنائى سنگین و قابل پیگرد محسوب شود. مسئله بسادگى اینست که جامعه امروز بر پایه یک خشونت و نابرابرى بنیادى تر استوار است. جامعه ای که بر اساس کار مزدی هر روز بزرگترین بی حرمتی و خشونت را علیه اکثریت عظیمى سازمان میدهد٬ جبرا سیستم قضائى و قانونش نیز انعکاسى از این واقعیت است و شکنجه هم یک ابزار کارش است. پایان دادن قطعى و ریشه اى به خشونت سازمانیافته و سیستماتیک و مناسبات مبتنى بر زور و اطاعت و استثمار٬ در عین حال به معنای نابودی کار مزدی و مناسبات اجتماعى متکی بر آن است.

مردم ایران روزى مسببین قتل و شکنجه و ترور را در دادگاههاى منتخب و عادلانه و علنى محاکمه خواهند کرد. چنین محاکماتى نه بدلیل عقاید افراد بلکه بدلیل عمل مشخصى است که هر فرد معین انجام داده و موجب نفى حیات و نابودى و ضربات جبران ناپذیر به شهروندان دیگرى شده است. هدف چنین محاکماتى نه انتقام بلکه کشف حقیقت و عبور از دوران وحشت است. جامعه اى که مجازات اعدام و شکنجه و جرم سیاسى و زندانى سیاسى و حبس ابد را نفى میکند٬ بدوا بیدادگاههاى اسلامى و سلطنتى و عدالت شکمى و دلبخواهى طبقه حاکم را نفى میکند. این شرط ورود جامعه ایران به یک تاریخ جدید است که انسان و حرمت و حق او محور مناسبات اجتماعى باشد. * 

٢۵ اوت ٢٠٠٩