کمیته هماهنگی بر سر دوراهی

صلاح مازوجی : از اعلام موجودیت کمیته هماهنگی  برای ایجاد تشکل کارگری نزدیک به سه  سال می گذرد. کمیته هماهنگی و دیگر تشکلهای کارگری که در آن مقطع ایجاد شدند هر کدام طیفی از فعالین و پیشروان کارگری را در خود گرد آوردند. ایجاد و ابراز وجود این تشکل ها در درجه اول محصول یک دوره از رشد جنبش کارگری و از طرف دیگر باز شدن پرونده ایجاد تشکل های کارگری بر روی جامعه بود.

جنبش کارگری در آن سالها صحنه هزاران اعتراض و اعتصاب کارگری در رشته های مختلف صنعتی و خدماتی بود، اگر چه مطالبات کارگران در این دوره به دلیل توازن قوای طبقاتی از مضمون و خصلتی دفاعی برخوردار بود، با این حال همین برآمد و رشد جنبش کارگری بود که زمینه تحرک فعالین و پیشروان کارگری برای ایجاد تشکل های توده ای و طبقاتی کارگران را فراهم آورد و شرایط  و موجبات به جلو صحنه آمدن گرایش سوسیالیستی در درون جنبش دانشجویی و جنبش زنان را تأمین کرد. بدون این پیشروی در جنبش کارگری هیچ عامل و اراده دیگری نمی توانست، این میزان از تحرک و جنب و جوش در فعالین کارگری برای ایجاد تشکل ها را بوجود آورد.
از طرف دیگر در آن دوره رژیم جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه دار ایران در همکاری با سازمان جهانی کار و با قبول برخی از مقاوله نامه های این سازمان که شرط  ورود و عضویت در سازمان تجارت جهانی است عملا تلاش کردند  تا برخی از انجمن های  صنفی و سندیکاها را که زیر نظر خانه کارگر رژیم ساخته شده بودند را بعنوان تشکل مستقل کارگری، به کارگران قالب نمایند  تا در سازش و همکاری با طبقه سرمایه دار و کارفرمایان مطالبات کارگران را "دنبال" کنند مجموعه این تلاشها در شرایطی که بی اعتباری و ورشکستگی شوراهای اسلامی بر همگان عیان شده بود و حتی صاحبان صنایع و کافرمایان نیز آنها را بعنوان تشکلی که ظرفیت کنترل اعتراضات کارگری را داشته باشند برسمیت نمی شناختند، به مسئله ایجاد تشکل کارگری در سطح جامعه موضوعیت بیشتری بخشید و پرونده ایجاد تشکل کارگری را بر روی جنبش کارگری باز کرد.
۲
تشکیل کمیته هماهنگی در شرایطی که گرایش راست و چپ درون جنبش کارگری حول دو استراتژی متفاوت برای ایجاد تشکل کارگری در مقابل هم قرار گرفته بودند، گرایش چپ جنبش کارگری را تقویت کرد. اگر گرایش راست درون جنبش کارگری در راستای سیاستهای دولت اصلاحات و صاحبان صنایع، ایجاد تشکلی را موعظه میکرد که پایه و اساس آن بر همکاری و سازش طبقاتی و مانور دادن در چهار چوب قوانین جمهوری اسلامی استوار بود، و ایجاد آن را در گرو موافقت وزارت کار می دید، اما گرایش چپ درون جنبش کارگری برپایی تشکل توده ای و طبقاتی کارگران را امر خود کارگران و پیش شرط ایجاد آن را مشارکت هر چه وسیعتر کارگران در این پروسه و تحمیل عملی آن به دولت می دانست و نقطه عزیمت و مبنای عمل خود  را برای رسیدن به خواستهای کارگران مبارزه آشتی ناپذیر طبقه کارگر با سرمایه داران قرار می داد.  کمیته هماهنگی با جهت گیری های فوق و با تأکید بر ایجاد تشکل کارگری  بدون اجازه و کسب مجوز از دولت بطور عینی در جبهه چپ جنبش کارگری قرار گرفت، این گرایش را تقویت کرد و در موقعیت مناسبتری قرار داد.
یک ارزیابی عینی از کمیته هماهنگی به ما نشان می دهد که این کمیته علیرغم کشمکشها و گرایشات درونی تا همین اکنون هم  نقش بسیار مثبتی در تاریخ جنبش کارگری ایران ایفا کرده است.
کمیته هماهنگی از طریق فعالیتهای خود دهها تن از فعالین محلی جنبش کارگری ایران را به مسائل و معضلات پیشاروی جنبش کارگری ایران در ابعاد سراسری آشنا کرده است، این فعالین اینبار نه از دریچه و زاویه منافع صنفی خود در محل، بلکه با افق وسیعتری به مسائل و منافع عمومی جنبش کارگری ایران می نگرند. گذشته از نقشی که کمیته هماهنگی در سازماندهی برخی از اعتراضات و یا آکسیونهای اول ماه مه ایفا کرده که هر کدام دستاوردهای معینی بهمراه داشته است، موضع گیری طبقاتی این کمیته در مورد وقایع جنبش کارگری کمک کرده که کارگران ایران بیشتر خود را بعنوان یک طبقه اجتماعی بشناسند. کمیته هماهنگی همچنین و به سهم خود در شناساندن مسائل و معضلات طبقه کارگر ایران، به جنبش کارگری در سطح بین المللی و جلب حمایت آن نقش ایفا کرده است.
اما علیرغم همه دستاوردهایی که کمیته هماهنگی داشته است این تشکل از اهداف اولیه و اعلام شده خود یعنی ایجاد تشکل کارگری فاصله  گرفته است. اما در این رابطه نباید این واقعیت را از نظر دورداشت که موانع سر راه پیشروی کمیته هماهنگی در تحقق اهداف اعلام شده خود بازتاب عینی همان موانعی است که بر سر راه تشکل یابی کارگران در سطح جامعه وجود دارد. اگر اختناق سیاسی و فضای سرکوب و فقر و فلاکت اقتصادی که به طبقه کارگر تحمیل شده موانع اصلی سر راه تشکل یابی طبقه کارگر در ابعاد اجتماعی است، در ارزیابی از کمیته هماهنگی نیز باید این موانع و فاکتورها را بعنوان مانع اصلی  در نظر گرفت و عدم موفقیت کمیته هماهنگی را بر همین بستر تجزیه و تحلیل کرد. تنها در این صورت است که قادر خواهیم بود  ارزیابی واقع بینانه ای از جایگاه گرایشات مختلف در روند فعالیت این تشکل و ناکامی آن در دسترسی به اهداف اعلام شده اولیه آن داشته باشیم.
بدون تردید علیرغم وجود اختناق سیاسی و وضعیت فلاکتباری که به طبقه کارگر تحمیل شده است، اگر کمیته هماهنگی بر اساس استراتژی سیاسی منسجم و یک نقشه عمل مرحله بندی شده عمل می کرد و دستاوردهای ملموسی بر اساس معیارهای اجتماعی کسب می کرد، امروز کمیته هماهنگی در موقعیت بمراتب مناسبتری می توانست اختلافات سیاسی درونی خود را پیش ببرد، انگیزه حفظ و تضمین پیشروی کمیته هماهنگی در مناسبات و فضای حاکم بر مجادلات سیاسی درون این تشکل بیشتر خود را نشان می داد، و وجود دیدگاه های مختلف فعالیتهای آن را فلج نمی کرد.
۳
کمیته هماهنگی با این پیشینه که به اختصار از آن سخن به میان آمد در ح